بمان، راهی هست: نجات از افکار خودکشی، گام به گام
همه ما در برهههای مختلف زندگیمان احساسات و افکار خودکشی را تجربه میکنیم. از این رو باید بدانیم که در آن لحظات چه کارهایی را باید انجام بدهیم.

زندگی گاهی چنان سخت و دشوار میشود که نمیشود با کلمهها توصیفش کرد؛ لحظههایی که حس میکنی دیگر نمیتوان در مسیر زندگی گامی به جلوتر برداشت، همهچیز تاریک میشود و صداها خاموش. اما این رنجها کمشدنی و درمانپذیرند.
این مقاله با حس همدلی با شما نوشته شده است و سعی میکنم روشهایی برای کاهش این رنج در اختیارتان قرار دهم.
بگذارید ابتدا با قصهی یکی از مراجعانم که افکار خودکشی داشت شروع کنم:
«سه سال پیش بود که مجبور شدم طلاق بگیرم؛ چون زندگیام به معنای واقعی، از هم پاشیده بود. بعد از طلاق دچار افسردگی و ناامیدی شدم و چندبار به خودکشی فکر کردم. حتی برنامهریزی کرده بودم. یه شب با خواهرم درباره خودکشی حرف زدم. ازم خواست که برم پیش روانشناس. الان سه ساله که دارم درمان میگیرم و با تمام بالا و پایینهایی که هنوز تجربه میکنم برای مقابله با زندگی آمادهام».
افکار خودکشی
فارغ از آنچه که اکنون تا چه اندازه درد و رنج را تحمل میکنی، باید بدانی که بسیاری از ما در برهههای مختلفی از زندگیمان مثل تو افکار خودکشی را تجربه کردهایم. داشتن اندیشهی خودکشی، نه یک نقص شخصیتی، نه دیوانگی و نه نشانهی ضعیف بودن است، تنها نشان میدهد که تو در حال تجربهی درد و رنجی هستی که بیش از توان تحملت بر دوشت سنگینی میکند.
تجربهی من به عنوان یک روانشناس و هزاران روانشناس دیگر نشان میدهد که روزگار سخت سپری خواهد شد و با دریافت حمایت و گذر زمان تمامی این احساسات ناامیدکنندهای که اکنون تمام وجودت را تسخیر کردهاند از بین میروند. اگر بخواهی دربارهی افکارت صحبت کنی، به دنبال کمک باشی، این نیز بگذرد.
بسیاری از ما و حتی توانمندترین انسانها، زمانی غرق در افسردگی بودهایم و امیدمان را از دست دادهایم و به پایان زندگی فکر کردهایم. اما درد ناشی از افسردگی، ناامیدی و درماندگی قابل درمان است و میتوان دوباره از تاریکیها عبور کرد. تو اکنون لبریز اندوه شدهای و از امید تهی، به همین دلیل فکر پایان دادن به زندگیات بهترین راه حلی است که به ذهنت میرسد. اما اگر کمی افکارت را به تأخیر بیندازی و به دنبال کمک باشی متوجه خواهی شد که برای مشکلاتت راهحلهایی وجود دارد.
میدانم که بدون در نظر گرفتن آنچه امروز احساس و تجربه میکنی، افرادی در زندگیات هستند که برایشان ارزش قائلی و کسانی هستند که حضور تو برایشان معنا دارد، هنوز میتوانی تأثیرگذار باشی و تجربههایی در انتظار انتخاب تو هستند که بار دیگر شور زندگی را در درونت بیدار کنند.
اگر شجات کردهای و بر لبهی نیستی ایستادهای، برای بازگشت از آن نیز شجاعت داری که این نشانهی نیرویی درون توست که برای رویارویی و مقابله کردن با مشکلات زندگی کمکت خواهد کرد. روشهای مقابله، مهارتهایی هستند که کمکت خواهند کرد افسردگی را پشت سر بگذاری و دوباره توان ادامه داشتن پیدا کنی. بنابراین موارد زیر را با دقت بخوان، زیرا تمام آنها مبتنی بر تجربهی عملی و پژوهشهای علمی هستند:
|
چرا میخواهم به زندگیام پایان بدهم؟
تاکنون دلایل زیادی برای پیش رفتن به مرز پایان زندگی مطرح شده است که دردهای عاطفی مهمترین آنهاست. البته برای هر کسی متفاوت است و توان تابآوری انسانها با یکدیگر نیز فرق دارد. با این وجود، تعدادی دلایل مشترک برای سوق دادن آدمها به پرتگاه زندگی وجود دارد.
- افسردگی شدید. طبق گزارشات علمی، مهمترین پیشبینیکنندهی افکار خودکشی و اقدام به آن افسردگی شدید است. علائم افسردگی مانند ناامیدی، بیارزشی، احساس گناه و از بین رفتن احساس لذت برجستهترین دلایل رابطهی افسردگی و خودکشی هستند.
- مصرف مواد. مصرف کردن مواد مخدر یا الکل، باعث تشدید تکانشگری و افکار منفی میشوند. گزارشات علمی نشان دادهاند که بیشتر خودکشیها تحت تأثیر الکل یا مواد بوده است.
- تجربهی تروما یا سوءاستفاده. این تجربههای تلخ اگر در کودکی رخ داده باشد ساختار روانی ما را نسبت به افسردگی و خودکشی آسیبپذیر میکند.
- رویدادهای استرسزای زندگی. فشارها و مشکلات زندگی مانند طلاق، شکست عشقی، بیکاری، ورشکستگی و بیماریهای سخت نیز با افکار خودکشی و اقدام به آن رابطه دارند.
- احساس تنهایی. یکی از مشکلاتی که در افراد هنگام افکار خودکشی مشاهده میشود احساس تنهایی است. احساس انزوا، طرد شدن و دور بودن از دیگران باعث تشدید افکار منفی مرتبط با خودکشی میشوند.
چرا خودکشی تنها راهحلی است که به نظر میرسد؟
اگر در این لحظه که به خودکشی فکر میکنی و سرشار از احساسات منفی هستی هیچ راهحل دیگری غیر از پایان دادن به زندگی به ذهنت نمیرسد، معنایش این نیست که هیچ راه دیگری وجود ندارد، دلیل این است که در حال حاضر به خاطر فشاری که بر شانههایت سنگینی میکند و اندوهی که احساس میکنی نمیتوانی راهحلهای دیگر را ببینی.
درواقع، درد عاطفی شدیدی که اکنون تجربه میکنی میتواند چنان ذهن و اندیشهات را تیره کند که نتوانی راهحلهای دیگر را درک کنی یا نتوانی با کسانی که میتوانند کمکت کنند ارتباط بگیری.
بحران خودکشی همیشه موقتی است
همیشه وقتی در حال رنج کشیدن هستیم و زندگی یکی پس از دیگری ضربه وارد میکند احساس میکنیم درد و ناامیدیمان پایانناپذیر است، اما واقعیت این است که بحرانها همانند اتفاقات خوشایند گذرا هستند.
گاهی اوقات راهحلها به صورت ناگهانی به ذهنمان خطور میکنند، احساسات تغییر میکنند و رویدادهای پیشبینینشدهای رخ میدهند.
خودکشی فقط یک راهحل دائمی برای مشکلات موقتی است. اگر کمی صبر کنیم میبینیم که اوضاع تغییر خواهد کرد و دردمان آرام میگیرد.
حتی مشکلاتی که فکر میکنیم بیراهحل هستند، درمانپذیرند.
اختلالات روانی مانند افسردگی و حتی شدیدترین آنها مثل اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی، همگی قابل درماناند. به عنوان مثال تغییر سبک زندگی، رواندرمانی و دارودرمانی همیشه راهحلهای مناسبی برای تغییرات دشوار بودهاند. مطالعات علمی نیز نشان دادهاند که بیشتر افرادی که کمک میگیرند، بهبود پیدا میکنند و زندگیشان دوباره جان میگیرد.
شاید با خودت بگویی که من قبلاً رواندرمانی رفتهام و دارودرمانی را نیز امتحان کردهام، اما واقعاً گاهی برای یافتن درمانگر درست و داروی مناسب باید گزینههای دیگری را هم امتحان کنی. ممکن است یک درمانگر نتواند به تو کمک کند اما به این معنا نیست که درمانگران دیگر نیز توانایی کمک کردن ندارند.
برای مثال، گاهی برای رسیدن به یک دوز مناسب از یک داروی خاص، باید مدتی صبر کرد و تنظیمات مختلف آن دارو را امتحان کرد.
از این رو، با اطمینان میتوان گفت که تقریباً تمامی مشکلات، یا قابل درماناند یا میتوان راهی برای کنار آمدن با آنها یافت: اندکی صبر، سحر نزدیک است.
اگر در حال حاضر احساس و افکار خودکشی سراغت آمدهاند اقدامات فوری زیر را انجام بده.
گام اول: قول بده که دست به کاری نزنی
میدانم که در حاضر درد و رنج زیادی را تحمل میکنی و به دنبال رهایی از آنها هستی، اما لازم است که بین فکر و عمل فاصله بیندازی. منظورم این است که هر موقع فکر خودکشی به سراغت آمد، دست به هیچ عملی نزن و کمی بین فکر و عمل فاصله بگذار. مثلا میتوانی به خودت قول بدهی که تا هفتهی آینده برای پایان دادن به زندگیام تصمیم نمیگیرم.
فکر و عمل دو چیز متفاوتاند. اینکه افکار خودکشی داشته باشی به این معنا نیست که مجبوری بر اساس آنها دست به کاری بزنی. یادت باشد که هیچ ضربالاجلی در کار نیست. در این گام فقط بین فکر و عمل فاصله بگذار.
گام دوم: مواد مخدر و الکل مصرف نکن
اگرچه شاید شنیده باشی که الکل یا سایر مواد میتوانند دردها را کاهش دهند اما درواقع میتوانند افکار خودکشی را تشدید کنند. مثلاً الکل باعث میشود که توان بازداری افکار و اعمالت را از دست بدهی و به صورت تکانشی عمل کنی. تصمیم تکانشی و ناگهانی دربارهی چیز مهمی مثل زندگی، انتخاب آگاهانه و خردمندانهای نیست.
گام سوم: امن کردن محل زندگیات
برخی از وسایلی را که ممکن است از آنها برای آسیب زدن به خودت استفاده کنی مانند قرصها، چاقو، تیغ یا اسلحه، طناب و … را از دسترس خودت خارج کن. اگر این امکان وجود ندارد، از آنجا برو بیرون.
اگر به خوردن دارو فکر میکنی آنها را به کسی بسپار که فقط به اندازهی مصرف روزانهات به تو بدهد.
گام چهارم: حرف بزن، احساساتت را پنهان نکن
حرف زدن دربارهی احساسات و افکار خودکشی خیلی مهم است. یکی را که به او اعتماد داری پیدا کن و احساسات را با او در میان بگذار.
تنها ماندن بار احساسات منفی را بیشتر میکند. حرف بزن. درخواست کمک کن. اگر کسی را نداری به خدمات اورژانس اجتماعی زنگ بزن. آنها همراهان خوبی هستند.
با یک نفر تماس بگیر و حرف بزن. همین حالا. یادت باشد که تو قول دادهای که یک هفته افکارت را به تعویق بیندازی، پس یکی را پیدا کن و حرف بزن.
اگر اولین کسی که با او حرف میزنی درکت نکرد، تسلیم نشو و به سراغ فرد دیگری برو.
گاهی اوقات همینکه با یک نفر دربارهی اوضاع زندگیات حرف بزنی، فشار بزرگی از روی دوشت برداشته میشود و کمکت میکند راهی برای تابآوردن پیدا کنی.
گام پنجم: یادت باشد که آدمهای زیادی از این مرحله عبور کردهاند
خیلی از افرادی که در شرایط مشابه تو بودهاند و اقداماتی را که توضیح دادم انجام دادهاند، از این مرحله عبور کردهاند و باور کردهاند که پایان شب سیه، سپید است. از این رو، احتمال زیادی وجود دارد که تو هم از این شرایط عبور کنی؛ حتی اگر خودت را سرزنش میکنی، احساس بیارزشی داری و یا تنهایی تمام وجودت را فرا گرفته باشد.
فقط باید به خودت فرصت بدهی، و سعی نکنی به تنهایی مشکلاتت را حل کنی. کمک بگیر. این اولین گام به سوی تغییر است.
چگونه دربارهی افکار خودکشی صحبت کنیم؟
اول از همه باید کسی را پیدا کنی که به او اعتماد داری و میدانی که با مهربانی و پذیرش به حرفهایت گوش میدهد و سعی میکند همدلی کند. در این مرحله تو به کسی نیاز داری که قضاوتت نکند، و نپرسد که «چرا اینطور فکر میکنی». کسی را پیدا کن که از توانایی گوش کردن برخوردار باشد. یادت باشد که شاید لازم باشد چند نفر را امتحان کنی.
بعد از اینکه کسی را پیدا کردی که میتوانی به او اعتماد کنی، میدانم که باز هم گفتن حرفهایت سخت است؛ بنابراین من برایت چندتا نکتهی خوب آماده کردهام:
- سعی کن دقیقاً همان چیزی که در ذهنت میگذرد را بگی. به عنوان مثال، اگر برنامهای برای خودکشی داری یا نقشهای برای آن کشیدهای آن را با صداقت کامل توضیح بده.
- جملههای مبهم نگو. مثلاً نگو «دیگه نمیتونم ادامه بدم» یا «همهچی دیگه برام تمومه». این جملهها عمق وضعیت را نشان نمیدهند. بهتر است بگویی «به خودکشی فکر میکنم». البته اگر خواستی آهستهآهسته سر حرف را باز کنی، اشکالی ندارد که با جملات مبهم شروع کنی ولی یادت باشد که حتماً فکر اصلیات را به صورت واضح بیان کنی.
- اگر نمیتوانی به صورت حضوری حرف بزنی، حرفهایت را بنویس یا صدایت را ضبط کن و برایش بفرست و کنارشان بنشین که نامهات را بخوانند یا به صدایت گوش دهند. حتی اگر نامه نوشتهای باز هم خودت موقع خواندن نامه توسط او، حضور داشته باش.
اگر احساس کردی کسی درکت نمیکند باز هم کارهایی هست که بتوانی انجام دهی. اگر کسی واکنش مناسبی نشان نداد یا تو را درک نکرد، دست نکش. برو سراغ فرد دیگری یا اینکه به مرکز اورژانس اجتماعی زنگ بزن.
چگونه با افکار خودکشی کنار بیایم؟
اولین نکته این است که بدانی، احساسات و افکار خودکشی گذرا هستند و در برهههای زمانی مختلف ممکن است آنها را تجربه کنی اما هیچگاه ماندگار نیستند. با این حال، برای تاب آوردن میتوانی کارهای زیر را انجام دهی:
- هر روز با یکی حرف بزن. ترجیحاً بهتر است مکالمهتان حضوری باشد. اگر احساس میکنی نمیتوانی بیرون بروی از دوستانت درخواست کن که آنها کنار تو باشند. یا اینکه هر روز با اورژانس اجتماعی تماس بگیر و حرف بزن؛ حتی حرفهای تکراری.
- یک دفترچهی راهنما بنویس. وقتی در بحران هستیم و احساسات ناخوشایند زیادی را تجربه میکنیم سخت است که به راهحلهای گوناگون فکر کنیم. بنابراین بهتر است زمانی که حال بهتری داریم در یک برگه، مراحلی را یادداشت کنیم که هنگام بروز بحران آنها را انجام دهیم. مثلاً میتوانیم شمارهی درمانگر، پزشک، دوستان و اعضای خانواده را یادداشت کنیم.
- تا حدی سعی کن یک روتین داشته باشی. حفظ نظم و مشخص بودن کارهای روزانه به نظم ذهنیمان کمک میکند. نیاز نیست برنامهای داشته باشیم که مو لای درزش نرود. همینکه مشخص کنیم چه کارهایی باید انجام دهیم کفایت میکند.
- دست کم به صورت روزانه به مدت ۳۰ دقیقه برو بیرون. اگر به پارک دسترسی داری میتواند بهترین گزینه باشد. یا جایی برو که بتوانی طبیعت بیشتری ببینی.
- ورزش کردن. ممکن است با خودتان بگویید آقای دکتر، «من حال ندارم صبحانه بخورم و حتی خوابیدن برام مشکل شده، اونوقت شما میگی برو ورزش کن». بله حق کاملاً با شماست. من هم به خوبی میدانم که شما در وضعیت خوبی نیستید و حس و حال کاری را ندارید. اما امتحان کردنش که ضرری ندارد و از طرفی منظورم این نیست که به صورت حرفهای ورزش کنی. اگر روزانه یک فعالیت ۱۰ دقیقهای هم داشته باشی کفایت میکند. حالا هر چه بیشتر باشد بهتر هم است.
- برای کارهای لذتبخش وقت بگذار. این را هم میدانم که در حال حاضر هیچچیز لذتبخشی برایتان وجود ندارد. با این حال، ازت میخواهم کارهایی را که قبلاً برایت لذتبخش بوده انجام دهی. حتماً قبلاً فعالیتهای لذتبخشی را انجام دادهای.
کارهای زیر را انجام نده
- تنها ماندن. تنهایی باعث تشدید افکار خودکشی میشود. به دیدن دوستان و یا خانوادهات برو.
- الکل و مواد مخدر. این موارد، نهتنها افسردگی را بیشتر میکنند، بلکه توانایی حل مسئله را نیز از بین میبرند و حتی باعث رفتارهای خطرناک و تکانشی میشوند.
- کارهایی که حالت را بدتر میکند. برای چندوقت موسیقی غمگین گوش نکن، به عکسها و نامههای قدیمی سر نزن و لازم نیست به سر مزار عزیزان از دست رفتهات بروی. هر کاری که حالت را بدتر میکند و باعث میشود بیشتر غرق افکار خودکشیات بشوی انجام نده.
- غرق شدن در افکار منفی. گاهی لازم است به صورت عمدی حواست را پرت کنی. خودت را سرگرم کن. یک وفقهی کوتاهمدت هم میتواند به ذهنت فضای کافی برای فکر کردن به راهحلهای دیگر بدهد.
بعد از خاموش شدن افکار خودکشی
افکار خودکشی سمجاند؛ میآیند و میروند. بنابراین اگر در حال حاضر این افکار را نداری همچنان ضروری است که دنبال کمک تخصصی باشی.
گروهدرمانی، رواندرمانی، گروههای خودیاری، کارهای داوطلبانه، و یا … میتواند به شما در کاهش افکار خودکشی کمک کنند.
محرکها را شناسایی کن. ببین چه موقعیتها، رویدادها یا افرادی باعث احساس ناامیدی میشوند. سعی کن این موارد را شناسایی کنی و از آنها دور شوی یا اینکه برای مقابله با آنها برنامهریزی داشته باشی یا از یک متخصص کمک بگیری.
از خودت مراقبت کن. سبک زندگی سالم برای هر دردی، دواست. وقتی تغذیهی مناسب، تحرک کافی و خواب خوب داشته باشی در برابر اکثر طوفانهای زندگی تاب میآوری. سبک زندگی سالم، استرس را کاهش میدهد و سلامت روانت را تقویت میکند.
شبکهی حمایتی بساز. آدمهایی که احساس خوبی به تو میدهند را دور و بر خودت نگهدار. هر چه بیشتر در روابط انسانی و اجتماعی سرمایهگذاری کنی، دلایل بیشتری برای ماندن و امید داشتن پیدا خواهی کرد.
فعالیتها و علاقهمندیهای تازه پیدا کن. شاید وقت آن رسیده که فعالیتهای جدیدی شروع کنی، دنبال معنای تازهای باشی و هدفهای متفاوتی را دنبال کنی. باید کارهایی پیدا کنی که برای تو لذتبخش هستند در این صورت احساس بهتری به خودت خواهی داشت.
روشهای مدیریت استرس را یاد بگیر. به کلاسهای مدیریت استرس یا گروهدرمانی برو و روشهایی برای مدیریت استرس مانند ورزش، مدیتیشن، تکنیکهای آرامسازی و … را یاد بگیر. این روشها برای مقابله با افکار خودکشی نیرومند هستند.
یک نکتهی مهم این است که این فعالیتها نهتنها برای تو، بلکه برای تمام ما ضروری هستند زیرا شرایط تو و دشواریهای زندگی و ناکامیها دوشادوش اتفاقات خوب زندگی همراه ما هستند و ما باید روشهای مقابله با آنها را یاد بگیریم.
تمرین تنفس آرام (تنفس ۴-۷-۸). یکی از سادهترین تکنیکها این است که به صورت آرام نفس بکشی. برای انجام این تکنیک، اول یک نفسی بکش که ۴ ثانیه طول بکشد، ۷ ثانیه نفست را نگه دارد و طوری نفست را بیرون بده که ۸ ثانیه طول بکشد. حداقل سه مرتبه این چرخه را تکرار کن. این تکنیک به تو کمک میکند که از افکار خودکشی فاصله بگیری.
فهرست پنج دلیل برای ماندن. اگر قرار باشد خودکشی نکنی چه دلایلی را میتوانی برای آن ذکر کنی. لازم نیست این دلایل خیلی فلسفی باشد. گاهی اتفاقات کوچک تأثیرگذاری بیشتری دارند مانند شنیدن صدای خواهرزادهام. این دلایل برای مواجهه با افکار خودکشی بسیار مناسب است.
ساخت جعبهی ایمنی. یک جعبه برای خودت بساز که بعضی چیزهای ارزشمندت را درون آن بگذاری. مثلا یک عکس از کسی که دوستش داری، یک جملهی امیدبخش، یک موسیقی آرامبخش، یا فهرستی از کارهایی که قبلا کمکت کردهاند.
هر وقت افکار خودکشیات شدید شدند برو سراغ این جعبه.
ارتباط با لحظهی حال. برای ارتباط برقرار کردن با لحظهی حال کارهای زیر را انجام بده. همان جایی که هستی به ۵ چیزی که میبینی، ۴ چیزی که میشنوی، ۳ چیزی که لمس میکنی، ۲ چیزی که استشمام میکنی و ۱ چیزی که دوست داری بچشی توجه کن.
نامهای به خود آیندهات. برای خودت در آینده یک نامه بنویس. به آیندهای فکر کن که بحرانی کنونی تمام شده و داری به خودت میگویی که چه چیزی یاد گرفتهای.
مراجعه به درمانگر
بسیاری از افرادی که از افکار خودکشی عبور کردهاند گفتهاند که نقطهی عطف بازگشت از پرتگاه زندگی، کمک حرفهای یک روانشناس بوده است. از آنجایی که خودکشی اغلب پیامد یک زخم عمیقتر است یک روانشناس میتواند به شما در درک ریشهها و علتهای زیربنایی آن به شما کمک کند.
ممکن است شما سالها درگیر سرزنش کردن خود بودهاید، یا تروماهای دوران کودکیتان شدید بوده، احساس طردشدگی کردهاید، افسردگی مزمن یا اضطراب را تجربه کرده باشید. تمامی این موارد، در رواندرمانی رسیدگی میشوند.
میتوانید از درمانهای مختلفی برای مقابله با افکار خودکشی استفاده کنید:
- طرحوارهدرمانی. این رواندرمانی به شما کمک میکند ریشهایترین دلایل مشکلات خود را که طرحواره نامیده میشود شناسایی و روی آنها کار کنید.
- درمان شناختی-رفتاری. درمان شناختی-رفتاری به شما کمک میکند افکار غیرمنطقی و ناکارآمد خود را شناسایی کنید و بتوانید افکار مثبت و سازندهای را جایگزین آنها کنید.
- دارودرمانی. در بسیاری از موارد ممکن است در کنار رواندرمانی به دارو هم نیاز داشته باشید که در این صورت، ترکیب آنها بهترین نتیجه را خواهد داشت.
سخن پایانی
اگر مقاله را تا اینجا خواندهای به این معناست که هنوز چیزی در درونت برای زندگی میتپد حتی اگر ضعیف و خسته باشد. افکار خودکشی، پایان مسیر نیستند فقط نشان میدهند که باید مسیر فعلی را تغییر کرد. یاد بگیر کمک بخواهی.
اگر برای مقابله با افکار خودکشی نیاز به کمک داری هماکنون با یک مشاور، روانشناس یا دوست مورد اعتمادت تماس بگیر. همین گفتوگوی ساده میتواند آغاز تغییر باشد.
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com
این نیز بگذرد👌
سلام. واقعا خوب بود.
مطالب بسیار کامل، دقیق و کاربردی بود.