فصل اول
موضوعات داغ

مقدمه کتاب روانشناسی: تعریف روانشناسی و موضوعات مورد بررسی در آن

مقدمه کتاب روانشناسی: تعریف روانشناسی و موضوعات مورد بررسی در آن

این اولین بخش کتاب روانشناسی نوشته نایجل بنسون و همکاران است. در این سری مطالب قرار است که این کتاب را برایتان به صورت آزاد و مستقل ترجمه کنم تا چشم‌انداز دقیق و علمی از رشته‌ی اسرارآمیز روانشناسی را به تصویر بکشم و شما به خوبی با رشته روانشناسی آشنا شوید. کتاب روانشناسی (psychology book) یکی از کتابهای پرفروش وب‌سایت آمازون است. معرفی رشته‌ی روانشناسی و ابهام‌زدایی از آن از رسالت‌های وب‌سایت اسکیمالوژی و از دغدغه‌های ذهنی و مسئولیت اجتماعی من است. با من و اسکمیالوژی همراه باشید.

مقدمه کتاب روانشناسی

  • در مقدمه کتاب روانشناسی در مورد تعریف روانشناسی و تاریخچه آن اطلاعات کاملی توسط نوسیندگان ارائه شده است.  در این مقاله ما قسمت تعریف روانشناسی از این فصل را ترجمه کرده‌ایم و در پستهای بعدی سایر بخش‌های مقدمه کتاب روانشناسی را منتشر خواهیم کرد.

در بین همه‌ی علوم، روانشناسی شاید اسرارآمیزترین رشته برای عموم مردم است. اما با این وجود، رشته‌ی روانشناسی نسبت به سایر رشته‌های دانشگاهی بیشتر در معرض بدفهمی قرار دارد.

با وجود اینکه زبان و ایده‌های روانشناسی در فرهنگ روزمره‌ی ما رسوخ کرده و بسیاری از افراد از واژه‌های روانشناسی در گفتگوهای روزمره استفاده می‌کنند اما هنوز هم بسیاری از مردم نمی‌دانند که روانشناسی درباره چه موضوعی است و نمی‌دانند روانشناسان در واقع چه کاری انجام می‌دهند.

عده‌ای گمان می‌کنند که روانشناسان روپوش‌های سفید می‌پوشند و در حال آزمایش‌های عجیب و غریبی با موش‌ها و کبوترها هستند و عده‌ای دیگر یک روانشناس را با یک لهجه‌ی قدیمی اروپای میانه تصور می‌کنند که در حال روانکاوی بیماری است که روی یک کاناپه دراز کشیده است و سیگار می‌کشد.

فیلم‌ها و سریال‌ها نیز در بدفهمی مردم درباره‌ی روانشناسی نقش عمده‌ای دارند زیرا اغلب روانشناسی را نشان می‌دهند که در حال دستکاری کردن افکار عمومی برای کنترل کردن مردم است.

تمامی این مثال‌ها اغراق آمیز هستند اما با وجود این اندک‌واقعیتی در آنها نهفته است. اغراق آمیز بودن این مثال‌ها نشان‌دهنده‌ی یک واقعیت اساسی درباره‌ی روانشناسی است. این اغراق‌آمیزی شاید به دلیل موضوعات بسیار گسترده‌ای باشد که زیر چتر روانشناسی قرار می‌گیرند که باعث سردرگمی و گیجی درباره‌ی روانشناسی می‌شود. کافی است به تعداد موضوعاتی که با پیشوند روان آغاز می‌شوند فکر کنید.

این را هم باید مد نظر قرار داد که روانشناسان نیز خودشان در مورد تعریف روانشناسی توافق زیادی ندارند. بنابراین هیچ جای تعجبی وجود ندارد که چرا روانشناسی مورد بدفهمی عموم مردم قرار گرفته است.

اجازه بدهید که کارمان را با یک تعریف رسمی از روانشناسی شروع کنیم. هرچند که گفتیم روانشناسان در مورد تعریف روانشناسی با یکدیگر توافق چندانی ندارند اما یکی از تعاریفی که در کتاب روانشناسی و سایر کتب روانشناسی ارائه شده است  از مقبولیت بیشتری برخوردار است. شما هر کتاب روانشناسی را که باز کنید قطع به یقین با این تعریف روبرو می‎شوید.

تعریف روانشناسی

تعریف رشته روانشناسی را با تعریف واژه روانشناسی شروع می‌کنیم. واژه روانشناسی در زبان انگلیسی معادل psychology است. واژه psychology از دو واژه یونانی ساخته شده است.

واژه اول psyche  است که به معنای روح یا روان می‌باشد. اما در ابتدا واژه psyche  به معنای نفس و نفس کشیدن بود و بعدها معنای اضافی “روح” را بدست آورد. زیرا تصور می‌شد که نفس کشیدن نشان می‌دهد که روح هنوز بدن را ترک نکرده است. بعدها در قرن 17 کلمه psyche  معنای بیشتری پیدا کرد و معادل ذهن در نظر گرفته شد.

دو واژه animal و  animate نیز از کلمه لاتین anima مشتق شده‌اند که آن هم به معنای نفس کشیدن بوده است و بعدها به معنای ذهن درآمد.

 و دومین واژه‌ی یونانی logia است که معنای آن مطالعه یا بررسی است. لوگوس، در اصل به معنای کلمه بود و بعدها به معنای «گفتمان» و در نهایت «علم» گسترش یافت. بنابراین، با توجه به ریشه یونانی آن، روانشناسی به معنای واقعی کلمه علم ذهن است.

برای توضیحات تکمیلی کلمه روانشناسی اینجا را مطالعه کنید.

در یونان قدیم واژه psyche  به صورت پِسوخِه تلفظ می‌شد. در اساطیر یونانی پِسوخِه نام دختر زیبای یکی از پادشاهان آن دوران است. پسوخه بسیار زیبا و آنقدر شگفت‌انگیز بود که هر که او را می‌دید دلداده او می‌شد.

آفرودیت از این موضوع بسیار ناراحت شد و پسرش اروس را مأمور کرد تا شوهری بی‌ریخت و زشت را سر راه پسوخه قرار دهد. اما اروس عاشق پسوخه شد و او را به قصری زیبا و پر از امکانات برد.

اروس به پسوخه گفت که تنها یک شرط برای باقی ماندن در این قصر و استفاده از امکانات آن وجود دارد و اگر می‌خواهد که اروس برای همیشه شوهر او باشد باید این شرط را رعایت کند. آن شرط این بود که پسوخه هرگز نباید صورت اروس را ببیند. به همین دلیل اروس فقط شب‌ها به سراغ پسوخه می‌آمد و هنگامی که هوا روشن می‌شد او را ترک می‌کرد.

اما خواهران پسوخه از روی حسادت، او را ترغیب کردند که شب‌هنگام که اروس خواب است چراغ نفتی را روشن کند و او را ببیند. پسوخه این کار را انجام داد اما از شدت شکوه اروس دستانش لرزید و چکه‌ای از روغن چراغ روی شانه اروس ریخت و او را بیدار کرد. اروس که متوجه خیانت پسوخه شد او را برای همیشه ترک کرد.

پسوخه تصمیم گرفت به دنبال شوهرش بگردد. ابتدا خواهرانش را مجازات کرد. از خدایان کمک خواست اما هیچ خدایی از ترس آفرودیت به او کمک نکرد. به ناچار پسوخه از آفرودیت درخواست کمک کرد.

آفرودیت او را به کارهای سخت و مأموریت‌های عجیب و سختی می‌فرستاد. در یکی از این مأموریت‌ها که به دنیای زیرین بود پسوخه دوباره کنکجاو شد و شرایط مأموریت را نقض کرد. این بار او بی‌هوش شد و اروس که درمانده از دوری او بود به سوی او رفت و او را بیدار کرد. سپس او را با خود به نزد زئوس (خدای خدایان) برد تا اجازه ازدواج با او را بگیرد. در نتیجه اروس و پسوخه سالهای متمادی با هم زندگی کردند و فرزندشان ولاپتشنس Voluptuousness یا شهوترانی نام گرفت.

در این اسطوره، پسوخه نمادی از روح انسان است که در زندگی رنج می‌برد و سختی می‌کشد، اما پس از مرگ در وجودی جدید و بهتر، مانند کرمی که به پروانه تبدیل شده، دوباره بیدار می‌شود. این توضیح می‌دهد که چرا روان به طور کلی در آثار هنری با بال‌های پروانه یا گاهی اوقات به سادگی به عنوان یک پروانه به تصویر کشیده می شود. لگو و سمبل روانشناسی نیز شبیه پروانه است.

کلمه لاتین psychologia از ریشه های مبهم در آلمان در قرن شانزدهم پدیدار شد. فیلیپ ملانچتون، اتو کازمان و رودولف گوکل از آن استفاده کردند، اما هیچ کس مطمئن نیست که چه کسی آن را ابداع کرده یا دقیقاً چه زمانی برای اولین بار از آن استفاده شده است.

کلمه انگلیسی “روانشناسی” اولین بار در اواخر قرن هفدهم در فرهنگ لغت فیزیک (Physical Dictionary) ظاهر شد: در این فرهنگ لغت اصطلاحات آناتومی، نام‌ها و علل بیماری‌ها و استفاده از آنها دقیقاً شرح داده شده است (بلانکارت، 1693). دومین نسخه این کتاب ترجمه انگلیسی Lexicon Medicum، یونانی-لاتینی استیون بلانکارت بود که در ابتدا در سال 1679 منتشر شد.

در این کتاب بلانکارت واژه‌ای به نام آنتروپولوژی را به کار می برد که به دو بخش تقسیم می‌شود: بخش اول آناتومی، که به بدن می‌پردازد، و بخش دوم روان‌شناسی است که به روح می‌پردازد» (ص 13، مورب. و حروف بزرگ). کلمه “روانشناسی” به طور پراکنده در طول قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم استفاده می‌شد – برای مثال، فیلسوف و پزشک انگلیسی، دیوید هارتلی (1749)، درباره “روانشناسی، یا نظریه ذهن انسان، اصول عقلانی حیوانات بی‌شعور»  نوشته‌هایی را منتشر کرد. اما دهه 1830 بود که استفاده مکرر از آن شروع شد و به طور گسترده‌ای شناخته شد.

بنابراین می‌توان روانشناسی را علم مطالعه روان در نظر گرفت. امروزه روانشناسان این تعریف را کمی گسترده‌تر و علمی کرده‌اند. امروزه روانشناسی به شکل زیر تعریف می‌شود:

روانشناسی مطالعه علمی رفتار و فرآیندهای ذهنی است.

منظور از مطالعه‌ی علمی در این تعریف، استفاده از روش‌های تحقیق علمی برای کشف کردن ویژگی‌های روانشناختی است. بدون استفاده از روش‌های علمی نمی‌توان روانشناسی را یک رشته علمی در نظر گرفت. همین استفاده از روش‌های تحقیق است که روانشناسی علمی را از انواع و اقسام کتابهایی که تحت عنوان روانشناسی در بازار منتشر می‌شود متمایز می‌کند.

منظور از رفتار در تعریف روانشناسی تمامی رفتارهای آشکار مانند حرف زدن و ناآشکار مانند فکر کردن است.

منظور از فرآیندهای ذهنی، پردازش‌های ذهنی ما در مورد رویدادها و رفتارهاست که در واقع به نوعی زیربنای رفتار محسوب می‌شوند.

پس روانشناسی با استفاده از روش‌های تحقیق علمی به دنبال بررسی رفتارهای آشکار و ناآشکار و فرآیندهای ذهنی است که در زیربنای رفتارهای ما قرار دارد. با این تعریف روانشناسی به یک رشته بسیار وسیع تبدیل می‌شود که موضوعات آن تمامی زندگی را در بر می‌گیرد.

علم جدید

روانشناسی همانند سایر علوم ابتدا ریشه در فلسفه و نظریه‌های فیلسوفانی داشت که قرن‌ها تلاش می‌کردند از راه تفکر و فلسفه‌ورزی ماهیت انسان و ویژگی‌های روانشناسی را کشف کنند. اما روانشناسی با استفاده از روش‌های علمی از فلسفه خود را جدا کرد.

می‌توان روانشناسی را پلی بین فلسفه و فیزیولوژی در نظر گرفت. فیزیولوژی آرایش فیزیولوژیک مغز را توصیف و تبیین می‌کنند و روان‌شناسی فرآیندهای ذهنی را که در مغز رخ می‌دهد و اینکه چگونه این فرآیندها در افکار، گفتار و رفتار بروز پیدا می‌کنند را بررسی می‌کند. از طرف دیگر فلسفه درباره افکار و ایده‌هاست و روانشناسی به دنبال این است که این افکار درباره ذهن ما چه می‌گویند.

تمامی علوم با به کارگیری روش‌های علمی برای پاسخدهی به سؤالات فلسفی از فلسفه ریشه گرفته‌اند اما ماهیت ناملموس موضوعاتی مانند هشیاری، ادراک، و حافظه باعث شده است که روانشناسی به کندی از رهگذر فسلفه به علم عبور کند.

در برخی دانشگاه‌ها به ویژه در امریکا دپارتمان‌های روانشناسی به عنوان زیرشاخه‌ای از دپارتمان فلسفه دایر شدند در حالیکه در برخی دیگر به ویژه در آلمان روان‌شناسی در دانشکده‌های علوم تأسیس می‌شد. اما در قرن نوزدهم یکبار برای همیشه روانشناسی به عنوان یک رشته‌ی علمی تأسیس شد.

تأسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی در ۱۸۷۹ توسط ویلهلم وونت در دانشگاه لایپزیک باعث شد که روانشناسی به عنوان یک رشته‌ی واقعاً علمی شناخته شود و زمینه‌ی جدیدی برای موضوعات بررسی نشده‌ مهیا شود.

در قرن بیستم روانشناسی شکوفا شد و تمامی رشته‌های اصلی آن تکامل پیدا کردند.

یک راه ساده برای آشنا شدن با موضوع روانشناسی مرور مختصر جنبش‌های اصلی آن است. این همان روشی است که در این کتاب دنبال می‌شود. این مسیر آشنایی از گذرگاه تاریخی می‌گذرد؛ این مسیر از ریشه‌های فلسفی شروع می‌شود، از رفتارگرایی، رواندرمانی، و مطالعه‌ی شناخت، روانشناسی اجتماعی و روانشناسی رشد عبور می‌کند و به روانشناسی تفاوت‌های فردی می‌رسد.

دو رویکرد

در اواسط قرن بیستم با بازگشت روانشناسی به مطالعه علمی فرآیندهای ذهنی، رفتارگرایی و روانکاوی محبوبیت خود را از دست دادند. این سرآغاز روانشناسی شناختی بود که ریشه در رویکرد کل‌نگرانه روانشناسان گشتالت داشت. آن‌ها به مطالعه ادراک علاقه‌مند بودند.

روانشناسی شناختی

با گشترس علوم کامپیوتری روانشناسان یک استعاره خوب برای خود پیدا کردند. آنها با استفاده از مدل پردازش اطلاعات نظریه‌هایی را ساختند که توجه، ادراک، حافظه، زبان و …. غیره را تبیین می‌کرد.

حتی رواندرمانی تحت تأثیر روانشناسی شناختی قرار گرفت. دو رویکرد شناخت‌درمانی و درمان شناختی رفتاری پیشگامان تحت تأثیر روانشناسی شناختی بودند.

روانشناسی اجتماعی

روانشناسی در همین عمر کوتاه خود عموماً روی ذهن و رفتار افراد تأکید داشته است اما امروزه علاقه زیادی به بررسی نحوه‌ای که ما با محیط اطراف خود و با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم وجود دارد که روانشناسی اجتماعی نامیده می‌شود.

همانند روانشناسی شناختی، روانشناسی اجتماعی نیز وامدار روانشناسان گشتالت به ویژه کورت لورین است. روانشناسی در نیمه دوم قرن بیستم رواج زیادی پیدا کرد و موضوعاتی مانند تبعیض، همرنگی، فرمان‌برداری، پرخاشگری و انسان‌دوستی با علاقه زیادی مورد بررسی قرار گرفت.

روانشناسی رشد

نفوذ روانکاوی فروید در حیطه روانشناسی رشد همچنان ادامه داشت. روانشناسی رشد نیز تلاش می‌کرد که رشد انسان را از تولد تا زمان مرگ بررسی کند.

روانشناسی تفاوتهای فردی

تمام رویکردهای موجود در روانشناسی انسان را موجودی منحصر به فرد و یگانه در نظر گرفته‌اند اما در اواخر قرن بیستم رشته‌ی روانشناسی تفاوت‌های فردی موجودیت رسمی پیدا کرد. در این رشته روانشناسان به دنبال بررسی تفاوت‌های فردی در هوش و شخصیت و سایر ویژگی‌های انسانی هستند. همچنین این رشته تلاش می‌کند میزان تأثیرپذیری ما از محیط و ژنتیک را بررسی کند.

روانشناسی به عنوان یک علم تأثیرگذار: بخش پایانی مقدمه کتاب روانشناسی

روانشناسی علمی امروز تمامی وجوه رفتار و زندگی انسانی و حیوانی را بررسی می‌کند و روی رشته‌های بسیاری از جمله داروسازی، فیزیولوژی، عصب‌شناسی، علوم کامپیوتر، آموزش و پرورش، جامعه شناسی، مردم شناسی، حقوق، اقتصاد و … تأثیر می‌گذارد و در عین حال از آن‌ها تأثیر می‌پذیرد.

روانشناسی روی دولت‌ها و سیاست‌های آنها تأثیر گذاشته است. افکار و ایده‌های روانشناسی امروزه بخشی از فرهنگ روزمره ما شده است و به اشکال مختلف در گفتگوهای روزمره خود از آن استفاده می‌کنیم تا جایی که می‌توانیم بگوییم کشفیات روانشناسی و ایده‌های آن به بخشی از خرد جمعی جوامع مختلف محسوب می‌شود.

برخی از ایده‌های روانشناسی با آنچه ما به صورت غریزی باور داریم هماهنگ است و برخی از ایده‌های روانشناسی باورهای قدیمی ما در مورد برخی پدیده‌ها را تغییر داده است.

روانشناسی در طول عمر بسیار کوتاه خود نظریه‌های کاربردی بسیار متعددی را به بشریت اعطا کرده است و موجب تحول در نحوه فکر کردن ما در مورد خودمان، دیگران و دنیا شده است.

هدف روانشناسی این است که به تفکری کاملاً متفاوت نسبت به آنچه خیال می‌کنیم می‌دانیم دست پیدا کنیم.

امروزه در روانشناسی پنج رویکرد اساسی روانشناختی برای بررسی پدیده‌های روانی وجود دارد:

رویکرد فیزیولوژیک:

این رویکرد به دنبال درک فرآیندهای عصبی است که در زیربنای تمامی رفتارهای ما هستند.

رویکرد رفتاری:

در این رویکرد انواع رفتارها و نحوه یادگیری رفتارها از طریق شرطی‌سازی‌ها و سایر انواع یادگیری مطالعه می‌شود.

رویکرد شناختی:

در این رویکرد فرآیندهای شناختی مانند استدلال و تصمیم‌گیری و حل مسئله مورد بررسی قرار می‌گیرند.

رویکرد روانکاوی:

رویکردی که به دنبال کشف ناخودآگاه و تأثیر آن روی رفتارهای آگاهانه ماست.

رویکرد انتزاعی:

در این رویکرد واقعیت‌های انتزاعی در برابر واقعیت‌های عینی بررسی می‌کند.

 

مقدمه کتاب روانشناسی در اینجا به پایان رسید اما من تا پایان کتاب با شما همراه هستم و تلاش می‌کنم هفته‌ای یک بخش از آن را برایتان ترجمه کنم. در مورد مقدمه کتاب روانشناسی اگر پیشنهادی دارید مطرح کنید. همچنین در مورد پروژه ترجمه این کتاب هم اگر پیشنهادی دارید در کامنتها مطرح کنید.

امتیاز کاربران: 5 ( 1 رای)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا