انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیراهنمای درمانگران و مشاورانراهنمای زندگینظریه های رواندرمانی

دستیابی به شادی از طریق داستان زندگی

قصه‌گویی و داستان‌سرایی پلی می‌سازد میان معنا، هدف و شادی در زندگی

داستان زندگی با متصل کردن معنا و هدف می‌تواند مسیر دستیابی به شادی و خوشبختی را هموار سازد. بدون ساختن داستانی از آنچه تجربه کرده‌ایم و آنچه می‌خواهیم زندگی‌مان پوچ می‌شود.

به طور طبیعی ما انسان‌ها به دنبال یافتن شادی و خوشبختی در زندگی هستیم و تلاش‌هایمان را در راستای رسیدن به آن سازمان‌دهی می‌کنیم. با این وجود، هنوز به پرسش «شادی چیست و چگونه به دست می‌آید» پاسخ دقیقی ارائه نشده است. بنابراین اگرچه این پرسش قدمتی همسنگ تاریخ بشر دارد، پاسخ به آن دشوار است.

پژوهش‌هایی که روان‌شناسان پس از سال‌ها همراهمی با انسان‌هایی که پایان زندگی‌شان نزدیک است انجام داده‌اند یک نتیجه‌ی روشن به دست آمده است: شادی و خوشبختی صرفاً نه به احساس خوب و موفقیت بستگی دارد و نه به گریز از رنج.

به عبارت دیگر برای شاد زیستن و احساس خوشبختی نیازی نیست که صرفاً به دنبال احساس خوب باشیم و یا اینکه با محاسبه‌ی موفقیت‌هایمان میزان شادکامی خود را اندازه بگیریم. از طرف دیگر، وقتی از رنج‌ها می‌گریزیم و یا آن‌ها را نادیده می‌گیریم صرفاً به طور موقت احساس خوبی را تجربه می‌کنیم.

از این رو، همچنان پرسش‌های اساسی درباره‌ی شادی و خوشبختی پیش روی ماست. با این وجود، از زمانی که روان‌شناسی مثبت پا به عرصه‌ی تحقیق و پژوهش گذاشته است توانسته‌ایم ماهیت شادی و خوشبختی را بیشتر درک کنیم. آنچه برای ما، امروزه روشن است این است که شادی به نوعی همترازی درونی معنا و هدف است.

به عبارت دیگر، شادی مقصدی نیست که به سمت آن رانندگی کنیم و روزی در وسط آن زیراندازی پهن کنیم و با فراغت بال چای بنوشیم. شادی ترکیبی از معناجویی و هدفمندی است. بنابراین، بیشتر از اینکه شادی دست‌یافتنی باشد، ساختنی است و دو ستون اصلی آن معنا و هدف است.

اکنون که می‌دانیم معنا و هدف دو رکن اصلی و بنیادین شادی و خوشبختی هستند پرسش بعدی ما این است که این دو چگونه ساخته می‌شوند و چه چیزی آن‌ها را به هم متصل می‌کند.

چیزی که معنا و هدف را به هم متصل می‌کند یکی از ابزارهای شگفت‌انگیز و البته منحصر به فرد انسانی است: داستان‌گویی. ما انسان‌ها همواره در پی ساختن داستان زندگی خود هستیم. اکنون می‌توانیم قصه‌ی زندگی را با توجه به دو عنصر حیاتی یعنی معنا و هدف بازگو کنیم.

معماری پنهان شادی

همانطور که قبلاً گفتم شادی را می‌توانیم همانند یک سازه‌ی عظیم ساختمانی تصور کنیم که دو ستون اصلی دارد: معنا و هدف.

معنا

تاکنون درباره‌ی معنای زندگی مقالات و کتابهای بسیاری از سوی روان‌شناسان و فیلسوفان و حتی مذهبیان نوشته شده است و هر یک از ظن خود آن‌ را تعریف کرده است. ما در اینجا، از زوایه‌ی داستان زندگی به آن نگاه می‌کنیم که به نظرم تعریف عملیاتی‌تر و قابل فهم‌تری از معنای زندگی ارائه داده است:

معنا، قصه‌ای است که ما درباره‌ی زندگی‌مان برای خودمان تعریف کنیم؛ به ویژه قصه‌هایی درباره‌ی رنج‌ها، تروماها و نقاط عطف زندگی‌مان.

بنابراین می‌توان گفت که معنا با داستان‌هایی آغاز می‌شود که ما برای خودمان تعریف می‌کنیم و داستان زندگیمان را شکل می‌دهد.

ما همه سختی‌های زیادی را در طول زندگی تجربه می‌کنیم که دامنه‌ی آن بسیار گسترده است و شامل دردها، فقدان‌ها، طردشدگی‌ها و ناامیدی‌ها می‌شود. بنابراین همه‌ی ما در رنج‌ها و دردهای مشترکی داریم. با این وجود، شیوه‌ی تفسیر ما از این تجربه‌ها منحصر به فرد است و به تفسیر دیگران هیچ شباهتی ندارد.

همین شیوه‌ی تفسیر ماست که به آن قصه‌گویی می‌گوییم. ما از قصه‌ها و داستان‌ها برای درک گذشته‌، خود و رنج‌هایمان ابزاری می‌سازیم که به ما کمک می‌کند راهی برای ساختن معنا از دل زخم‌ها پیدا کنیم.

مک‌آدامز یکی از روان‌شناسان پیشگام در حوزه‌ی قصه‌ی زندگی انسان‌ها را موجودات روایی (قصه‌گو) می‌داند و معتقد است که هویت ما در دل داستانی که درباره‌ی زندگی‌مان تعریف می‌کنیم شکل می‌گیرد.

به عنوان مثال، ممکن است ما گذشته‌ی دردناک و تروماهای خود را به گونه‌ای تعریف کنیم که ما را قربانی نشان دهد یا اینکه می‌توانیم در قالب رشد‌یافته‌تری از شجاعت و تاب‌آوری آن را بازنویسی کنیم. در این حالت در حال خلق داستانی از زندگی هستیم که بر ارزش‌ها و قدرت ما تأکید می‌کند.

ما در روایت دوم از داستان زندگی، قهرمان سفر خودمان می‌شویم؛ نه به این دلیل که بخش‌های سخت و دشوار زندگی‌مان را حذف کرده‌ایم بلکه چون یاد می‌گیریم که با شکیبایی و وقار آن‌ها را با خود حمل کنیم.

هدف

هدفمندی و داشتن هدف در زندگی نیز خودش یک موضوع مبهم است که نیاز به موشکافی دارد. بر اساس نظریه‌های قصه زندگی، هدف کاری است که ما با داستان زندگی انجام می‌دهیم. درواقع هدف، کنشی رو به جلوست که ما به انرزی، شفافیت و شادی می‌بخشد.

بنابراین داستان زندگی و قصه‌گویی در سطح معنا متوقف نمی‌شود. داستانی که از زندگی تعریف می‌کنیم، پایه و بنیان چیزی می‌شوند که ما می‌خواهیم در ادامه انجام دهیم؛ یعنی ارزش‌هایی که برایمان مهم هستند، علائقی که جهت زندگی را روشن می‌کنند و مسیری است که احساس می‌کنیم برای طی کردن آن دعوت شده‌ایم.

برای این که زندگی هدفمندی داشته باشیم به لنگرهایی مانند مضامین، ارزش‌ها یا بینش‌هایی که به آن‌ها پای‌بند باشیم نیاز داریم. اغلب این لنگرها درواقع از دل معنا و داستان زندگی‌ای که از رنج‌ها ساخته‌ایم بیرون می‌آیند.

نمونه‌ای از قصه‌ی زندگی: قصه‌ای از فقدان و مسیری به سوی معنا

جوردن گورمت که یکی از پژوهشگران عرصه‌ی قصه‌ی زندگی است تعریف کرده است که در هفت سالگی پدرش را که متخصص سرطان بود از دست داد. در آن زمان، فقدان پدر برایش غیرقابل درک بود. برای او سال‌ها طول کشید تا بتواند معنایی برای فقدان پدرش بسازد.

او در نهایت برای خودش داستانی ساخت: مرگ پدر مرا در مسیر پزشکی قرار داد. او به این نتیجه رسیده بود که با پزشک شدن، می‌تواند با فقدان پدرش کنار بیاید. این داستان زندگی که او برای خودش ساخته بود، به معنای ارزشمندی برای او تبدیل شد و غم فقدان را به مأموریت او تبدیل کرد.

فراتر از این معنا، داستان زندگی جوردن به هدف او نیز تبدیل شد. او وارد مسیر پزشکی شد و انرژی تازه و جهت‌یابی مجددی در زندگی خود انجام داد.

بعدها وقتی که او وارد مراقبت‌های آرام‌بخشی (Hospice care) شد، داستان زندگی‌اش عمیق‌تر شد: او درک کرد که تجربه‌ی او از فقدان پدرش، به او توان همدلی بیشتری بخشیده است.

داستان زندگی

اگرچه هدف و معنا دو ستون حیاتی شادی و خوشبختی هستند اما به خودی خود به هم متصل نمی‌شوند. معنا چیزی است که در گذشته زندگی می‌کند و هدف در حال و آینده. بنابراین برای پیوند میان این دو، به پلی نیاز داریم که آن قصه‌گویی یا داستان‌سرایی است.

داستان‌گویی با سه روش می‌توان میان معنا و هدف پل بزند:

  1. استخراج معنا از درد: قصه‌گویی به ما امکان می‌دهد گذشته‌ی خود را با شفقت و درک بیشتری مورد بازبینی قرار دهیم و به جای اینکه زخم‌های خود را انکار کنیم در یک قالب جدید بازنویسی کنیم؛ قالبی از روایت بقا یا دگرگونی و تغییر.
  2. خلق لنگرهایی برای کنش: بعد از خلق قصه‌ی زندگی و معنایی که به دنبال آن می‌آید می‌توانیم بپرسیم «حالا چه؟». پاسخ به این سوال انتخاب‌های بعدی‌مان را روشن می‌کند.
  3. ایجاد ارتباط و اثرگذاری: وقتی قصه‌ی زندگی خود را با دیگران به اشتراک می‌گذاریم فقط در حال بیان کردن هدفهایمان نیستیم بلکه آن را به عمل در می‌آوریم.

داستانی که برای خودمان تعریف می‌کنیم آینده‌مان را می‌سازد

ممکن است شما داستان‌گویی و ساختن قصه‌ی زندگی را با کتاب‌ها و فیلم‌ها یکسان در نظر بگیرید، اما داستان زندگی چیزی فراتر از آن‌هاست؛ زیرا داستان، زبان انسان بودن است؛ شیوه‌ای که از طریق آن می‌توانیم رنج‌های گذشته را به امکان‌های آینده پیوند دهیم.

مطالعاتی که جیمز پن‌بیکر درباره‌ی نوشتار بیانی انجام داده است نشان داده‌اند هنگامی که درباره‌ی تجربه‌های عاطفی خود دست به نوشتن می‌زنیم سلامتی بیشتری بدست می‌آوریم و مقاوم‌تر می‌شویم.

از این رو، داستان‌سرایی و قصه‌گویی نه‌فقط برای التیام رنج‌های گذشته بلکه نوعی درمان است برای ساختن آینده‌ای بهتر.

داستان زندگی تو چیست؟

داستانی که برای زندگی‌ات که می‌سازی اهمیت دارد. نه به این دلیل که این داستان باید زیبا یا بی‌نقص باشد بلکه چون کلید معنا و هدف در آن پنهان است. و این دو، ستون‌های اصلی شادی واقعی‌اند. اکنون می‌توانی قصه‌ی زندگی‌ات را بنویسی. از خودت بپرس:

  • تا به امروز از چه چیزهایی عبور کرده‌ام؟
  • چه آموخته‌ام؟
  • اکنون به آن آموخته‌ها چه می‌کنم؟

بر اساس پاسخ‌هایت داستان زندگی‌ات را بگو و اجازه بده که راهت را روشن کند یعنی مسیری که حقیقتاً برای توست.

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

References

McAdams, D. P. (2001). The psychology of life stories. Review of General Psychology, 5(2), 100–122.

Pennebaker, J. W. (1997). Writing about emotional experiences as a therapeutic process. Psychological Science, 8(3), 162–166.

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا