شرطی سازی کلاسیک چیست؟
شرطی سازی کلاسیک یکی از نظریههای مهم روانشناسی یادگیری است.
شرطی سازی کلاسیک حاصل آزمایشهای یک دانشمند روسی بسیار نابغه به نام ایوان پاولف است. ایوان پاولف با کشف فرآیند شرطی سازی کلاسیک روانشناسی را برای همیشه وامدار خود کرد، به ویژه نظریههای یادگیری و رفتارگرایی را. با اسکیمالوژی همراه باشید.
پاولف کارهای پژوهشی متعددی انجام داد که سه مورد آن بسیار برجسته هستند. اولین زمینه پژوهشی او مربوط به اعصاب قلب بود. دومین کار پژوهشی دربارهی دستگاه گوارش بود. فعالیتهای علمی او در زمینه گوارش باعث شد که در این زمینه در سال ۱۹۰۴ مفتخر به دریافت جایزه نوبل شود.
سومین زمینهی پژوهشی او به روانشناسی مربوط میشد و تحولی شگرف در دنیای روانشناسی را رقم زد. این زمینه، مطالعه دربارهی بازتابهای شرطی بود. کارهای ایوان پاولف در زمینهی بازتابهای شرطی که مقدمات شرطی سازی کلاسیک بود زمینهای را مهیا کرد تا رفتارگرایی به اوج شکوفایی خود برسد.
قبل از اینکه به سراغ شرطی سازی کلاسیک و آزمایشهای مربوط به آن برویم اجازه بدهید مقداری با تاریخچهی زندگی ایوان پاولف آشنا شویم.
تاریخچهی زندگی ایوان پاولف
ایوان پاولف در ۱۴ سپتامبر ۱۸۴۹ در ریازان روسیهی مرکزی در یک خانواده مذهبی (چشمک) دیده به جهان گشود. البته واقعا خانواده او مذهبی بود. او فرزند اول یک کشیش روستایی بود. در هفت سالگی به دلیل یک تصادف ضربهی سختی به سرش وارد شد و تا یازده سالگی نتوانست به مدرسه برود. اما پدرش در خانه به او آموزش داد.
بعد از آن پاولف وارد مدرسهای شد که مخصوص تربیت کشیشان آینده بود. بنابراین همه چیز مهیا بود که ایوان جوان به یک کشیش پاکدامن تبدیل شود و تا ۱۸۷۰ به سختی مشغول مطالعه الهیات بود. اما مسیر زندگی او با مطالعه یک نظریه بسیار چالشبرانگیز برای مذهب و مذهبیها برای همیشه تغییر کرد!
باز هم داروین
پاولف بعد از آشنایی و مطالعه نظریه داروین در مورد تکامل تصمیم خود را برای کشیش شدن تغییر داد. این تغییر مسیر باعث شد که در این زمان او مطالعه الهیات را رها کند و در دانشگاه سنت پترزبورگ به مطالعه فیزویولوژی و شیمی بپردازد. او برای اینکه به دانشگاه برود چند صد کیلومتر را باید پیاده روی میکرد.
پشت هر مرد موفق یک زن موفق است
در سال ۱۸۸۱ ایوان پاولف با زنی به نام سارا ازدواج کرد. سارا به ایوان قول داد که کارهای روزانه را بر عهده بگیرد تا به هیچ عنوان این کارها مزاحم تحقیقات او نشود. سارا از مادیات هم چشمپوشی کرد تا همسرش با فراغ خاطر به تحقیقات علمی خود بپردازد. البته پاولف هم قول داد که هرگز مشروب نخورد و ورق بازی هم نکند.
پاولف بسیار تهیدست بود. فرزند اولشان به دلیل بیماری و ناتوانی پاولف برای تهیه هزینههای پزشکی از دنیا رفت و هنگامی که فرزند دومشان بدنیا آمد، همسر و فرزندش در خانه یکی از اقوام زندگی میکردند زیرا پاولف توانایی پرداخت اجاره خانه را نداشت.
دانشجویان پاولف به بهانه سخنرانی به او مقداری پول میدادند اما پاولف آن پولها را برای آزمایش با سگها خرج میکرد. اما در سال ۱۸۹۰ در آکادمی پزشکی نظامی سنت پترزبورگ به مقام استاد داروشناسی رسید و وضعیت مالیاش هم بهبود پیدا کرد.
از سال ۱۸۸۴ تا ۱۸۸۶، پاولف زیر نظر فیزیولوژیست مشهور قلب و عروق کارل لودویگ و فیزیولوژیست دستگاه گوارش رودولف هایدنهاین تحصیل کرد. در سال ۱۸۹۰، پاولف به یک جراح ماهر تبدیل شده بود و به تنظیم فشار خون علاقه نشان میداد.
پاولف بدون استفاده از هیچ گونه داروی بیهوشی توانست یک سوند را تقریباً بدون درد وارد شریان فمورال (کشاله ران) سگ کند و به ثبت تأثیر محرکهای عاطفی و دارویی بر فشار خون را بپردازد. با این حال، تأثیرگذارترین تحقیق پاولف در مورد سگها – شرطی سازی کلاسیک – هنوز در راه بود.
از سال ۱۸۹۰ تا ۱۹۲۴، ایوان پاولف در آکادمی پزشکی نظامی به عنوان استاد فیزیولوژی کار کرد. در ده سال اول تحصیل در آکادمی، او توجه خود را به سمت ارتباط بین ترشح بزاق و هضم معطوف کرد. از طریق یک روش جراحی، پاولف قادر به مطالعه ترشحات گوارشی حیوان در طول عمر آن در شرایط نسبتاً عادی بود.
او آزمایشاتی را برای نشان دادن رابطه بین عملکردهای خودمختار و سیستم عصبی انجام داد. این تحقیق منجر به توسعه مهم ترین مفهوم پاولف، یعنی بازتاب شرطی شد. بازتاب شرطی شروع آزمایشهای شرطی سازی کلاسیک بود.
در سال ۱۹۳۰، پاولف شروع به استفاده از تحقیقات خود در مورد بازتابهای شرطی برای توضیح روانپریشیهای انسانی کرد.
اگرچه پاولف توسط اتحاد جماهیر شوروی ستایش و حمایت می شد، اما پاولف یک منتقد صریح رژیم کمونیستی دولت بود و حتی در سال ۱۹۲۳ پس از سفر به ایالات متحده، دولت را علناً محکوم کرد.
هنگامی که در سال ۱۹۲۴، دولت پسران کشیش را در آکادمی پزشکی نظامی سابق (که در آن زمان به عنوان آکادمی پزشکی نظامی در لنینگراد شناخته می شد) اخراج کرد، پاولف، پسر یک کشیش، از سمت خود به عنوان استاد استعفا داد. دکتر. ایوان پاولف در ۲۷ فوریه ۱۹۳۶ در لنینگراد درگذشت.
تمجیدهای فراوان ایوان پاولف
تحقیقات دکتر پاولف با ستایش فراوانی همراه بود. در اینجا نمونه ای از دستاوردهای او آورده شده است:
- به عنوان عضو متناظر آکادمی علوم روسیه (۱۹۰۱) انتخاب شد.
- برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی (۱۹۰۴)
- منتخب آکادمی علوم روسیه (۱۹۰۷)
- اعطا دکترای افتخاری در دانشگاه کمبریج (۱۹۱۲)
- دریافت نشان لژیون افتخار از آکادمی پزشکی پاریس (۱۹۱۵)
- بازتابهای شرطی راهی به شرطی سازی کلاسیک
کشف بازتابهای شرطی کاملاً تصادفی بود. هنگامی که پاولف در مورد غدد گوارش سگها مطالعه میکرد مشاهده کرد که ترشح بزاق سگها گاهی اوقات قبل از دادن غذا به آنها رخ میدهد. در واقع اما ترشح بزاق باید در پاسخ به یک محرک طبیعی مانند گوشت رخ بدهد.
پاولف به این نتیجه رسید که سگها با دیدن فردی که به آنها غذا میدهد یا حتی با شنیدن صدای پای او شروع به ترشح بزاق میکنند. در اینجا ترشح بزاق در پاسخ به یک محرک غیرطبیعی رخ داده بود، یعنی شنیدن صدای پا نباید به خودی خود باعث ترشح بزاق شود. این بود سرآغاز شگفتانگیز یک مطالعهی بسیار اثرگذار بر روانشناسی به طوری که برای همیشه پاولف را به فردی ماندگار در تاریخ روانشناسی تبدیل کرد.
شرطی سازی کلاسیک: یادگیری از طریق تداعی
ماجرای ترشح بزاق سگها در پاسخ به یک محرک غیرطبیعی پاولف را به تأمل وادار کرد. او در نتیجهی مشاهدات خود به این نتیجه رسید که به عنوان مثال صدای پای فردی که به سگها غذا میدهد به این دلیل میتواند باعث ترشح بزاق شود که با محرک طبیعی یعنی غذا تقریبا به صورت همزمان رخ میداد، یعنی همیشه بعد از اینکه صدای پا شنیده میشد سگها غذا دریافت میکردند.
به عبارت دقیقتر صدای پا با غذا جفت شده بود. در نتیجهی این جفت شدن سگ یاد گرفته بود که بین صدای پا و دریافت غذا ارتباط برقرار کند. این پدیده شرطی سازی کلاسیک نامیده میشود. یعنی سگ به صدای پا شرطی شده بود.
غذا به عنوان محرکی که به طور طبیعی باعث ترشح بزاق میشود محرک غیرشرطی نامیده میشود. ترشح بزاق در پاسخ به دریافت گوشت پاسخ غیرشرطی نامیده میشود. صدای پا که در ابتدا هیچ واکنشی را در سگها ایجاد نمیکرد ولی بعد از جفت شدن با غذا توانست باعث ترشح بزاق شود محرک شرطی نامگذاری شد و پاسخ ترشح غذا به صدای پا (محرک شرطی) پاسخ شرطی نامیده شد.
چهار اصل شرطی سازی کلاسیک
محرک غیرشرطی
محرک غیرشرطی هر عمل، تأثیر یا عاملی است که پاسخی ایجاد کند. به عبارت دیگر محرک غیرشرطی به محرکی گفته میشود که به طور خودکار نوعی پاسخ را ایجاد کند. به عنوان مثال، اگر گرده گل یک فرد را به عطسه وادار کند، گرده یک محرک غیرشرطی است.
پاسخ به محرک غیرشرطی یک پاسخ ذاتی است یا به عبارت تخصصیتر یک پاسخ نیاموخته است. یعنی کسی به ما یاد نداده است که وقتی گرده گل به مشاممان میرسد باید عطسه کنیم. این عطسه کردن یک پاسخ ذاتی به گرده گل است.
پاسخ غیرشرطی
این پاسخی است که به طور خودکار در نتیجه یک محرک غیرشرطی ایجاد می شود. در اصل، این یک واکنش طبیعی و ناخودآگاه به محرکهای مختلف است. به عنوان مثال، اگر گرده گل یک فرد را به عطسه وادار کند، عطسه پاسخ غیرشرطی است.
محرک شرطی
زمانی که یک محرک خنثی (محرکی که باعث ایجاد پاسخ نمیشود) با یک محرک غیرشرطی همراه شود، و پاسخی را ایجاد کند محرک شرطی نامیده میشود.
پاسخ شرطی
واکنش یا پاسخی که در نتیجه محرک شرطی بروز داده میشود پاسخ شرطی نامیده میشود.
ممکن است گیج شده باشید. اما نگران نباشید. شرطی سازی کلاسیک بسیار ساده است. تصور کنید که با شنیدن یک صدای بلند تنتان به لرزه میافتد.
آن صدای بلند که به صورت طبیعی باعث ایجاد لرزه در شما شده است محرک غیرشرطی است یعنی به صورت طبیعی و بدون یادگیری قبلی تن شما شروع به لرزیدن میکند. به لرزیدن، پاسخ غیرشرطی میگوییم چون در واقع به صورت طبیعی در پاسخ به محرک غیرشرطی بروز پیدا کرده است.
حالا فرض کنید که همراه با صدای بلند یا قبل از آن یک نفر دست خود را بالا میبرد و این عمل چندین مرتبه پشت سر هم تکرار میشود: به این صورت که ابتدا حرکت دست و بعد از آن صدای بلند. در این صورت شما بین حرکت دست و صدای بلند ارتباط برقرار میکنید و ممکن است با دیدن حرکت دست خودبهخود بدنتان به لرزه بیفتد.
صدای بلند که به صورت طبیعی باعث ترس شما میشود محرک غیرشرطی است. ترس یا لرزه شما پاسخ غیرشرطی است. حرکت دست محرک شرطی است زیرا بعد از جفت شدن با محرک غیرشرطی باعث ایجاد ترس و لرزه در شما شده است. ترس و لرزهای که با حرکت دست نه با صدای بلند ایجاد شود پاسخ شرطی است.
سگهای دکتر پاولف
دکتر پاولف با مطالعه ترشحات بزاق سگها ایدههای خود در مورد شرطی سازی کلاسیک را بررسی کرد و به اثبات رساند. او به سگهایش مواد خوراکی و غیرخوراکی میداد و میزان ترشح آنها را اندازهگیری میکرد.
بعد از مدتی متوجه شد که سگها هر زمانی که او وارد اتاق میشد بزاقشان ترشح میشد. پاولف با اعتقاد به اینکه حیوانات به کت سفیدی که دستیاران میپوشیدند پاسخ میدهند، این فرضیه را مطرح کرد که این تولید بزاق در واقع در پاسخ به یک محرک خاص است و این سگها کت سفید را با ارائه غذا مرتبط میکنند.
علاوه بر این، پاولف خاطرنشان کرد، تولید بزاق که هنگام ارائه غذا به سگها اتفاق میافتد، یک رفلکس بدون قید و شرط (غیرشرطی) بود، در حالی که تولید بزاق که در نتیجه دیدن کتهای سفید توسط سگها ایجاد میشد، یک رفلکس آموخته شده یا شرطی بود. پاولوف برای بررسی عمیقتر یافتههای خود، شروع به خلق یکی از معروفترین آزمایشهای علمی تمام دوران کرد: سگهای پاولف.
آزمایش با سگهای پاولف: مراحل شرطی سازی کلاسیک
افراد مورد آزمایش در این آزمایش پاسخ شرطی سگ های آزمایشگاهی هستند.
برای آزمایش ایجاد شرطی سازی کلاسیک در مرحله اول باید یک محرک غیرشرطی انتخاب شود. محرک غیر شرطی محرکی است که به صورت خودکار باعث ایجاد یک پاسخ طبیعی مانند ترشح بزاق میشود. بنابراین باید برای ترشح بزاق سگ از غذا استفاده کرد.
در مرحله دوم شرطی سازی کلاسیک، محرک خنثی وارد صحنه میشود. در این مرحله محرک خنثی باعث ایجاد هیچ پاسخی نمیشود. زیرا سگ یاد نگرفته است که بین صدای زنگ و دریافت غذا ارتباط برقرار کند. برای ایجاد شرطی سازی کلاسیک باید مراحل دیگری نیز طی شود.
در مرحله سوم شرطی سازی کلاسیک صدای زنگ و غذا با هم جفت میشوند. به عبارت دقیقتر آزمایشگر در ابتدا زنگ را به صدا در میآورد و بلافاصله بعد از آن غذا را ارائه میکند. چندین مرتبه باید این جفت شدن تکرار شود.
در مرحله چهارم، صدای زنگ میتواند به تنهایی باعث ایجاد ترشح بزاق شود. در این مرحله است که شرطی سازی کلاسیک رخ داده است. اکنون صدای زنگ محرک شرطی و ترشح بزاق پاسخ شرطی است.
مفاهیم اصلی شرطی سازی کلاسیک
تا اینجا با فرآیند شرطی سازی کلاسیک و زندگینامه ایوان پاولف آشنا شدهاید. در ادامه برخی از اصلیترین مفاهیم شرطی سازی کلاسیک را توضیح میدهم:
پاسخگر (respondent): برخی از رفتارها به صورت بازتابی رخ میدهند. به عنوان مثال طعم ترش باعث ترشح بزاق میشود. بنابراین رفتار پاسخگر، رفتار آموختهنشدهی بازتابی در برابر محرکهاست. به عبارت دیگر انجام رفتار پاسخگر نیازی به یادگیری ندارد.
محرک غیرشرطی (unconditioned stimulus): محرکی است که بدون یادگیری قبلی پاسخ طبیعی یا بازتابی را فرا میخواند. بنابراین پاسخ دادن به محرک غیرشرطی نیازی به یادگیری ندارد. به عنوان مثال کسی به ما آموزش نداده است که هنگام مزه کردن یک غذای ترش، بزاق ترشح کنیم. در اینجا مزه ترش یک محرک غیرشرطی و ترشح بزاق یک رفتار پاسخگر است.
پاسخ غیرشرطی (unconditioned response): رفتاری است که در پاسخ به محرک غیرشرطی روی میدهد. پاسخ غیرشرطی، پاسخی است که به محرک غیرشرطی داده میشود. به خاطر داشته باشید که پاسخ غیرشرطی همان رفتار پاسخگر است.
محرک شرطی (conditioned stimulus): محرک شرطی در ابتدا یک محرک خنثی بوده است که توانایی ایجاد پاسخ نداشته است، اما بعد از جفت شدن مکرر با محرک غیرشرطی، توانایی ایجاد پاسخ پیدا کرده است. به عبارت دیگر وقتی چندین مرتبه محرک خنثی با محرک غیرشرطی جفت شود و بتواند همان پاسخی را ایجاد کند که محرک غیرشرطی ایجاد میکند به آن محرک شرطی گفته میشود.
پاسخ شرطی (conditioned response): وقتی محرک شرطی بتواند پاسخ خاصی را فراخوانی کند به آن پاسخ شرطی میگویند. پاسخ شرطی باید شبیه پاسخ غیرشرطی باشد، با این تفاوت که در پاسخ به محرک شرطی بروز پیدا میکند.
شرطی سازی پاسخگر (respondent conditioning): به شرطی سازی کلاسیک، شرطی سازی پاسخگر یا شرطی سازی پاولفی میگویند. این شرطی سازی حاصل ارائه محرکی جدید و جف ردن آن با محرک دیگری است که پاسخ مورد نظر را فرا میخواند. ارگانیسم بعد از جفت شدن کافی این دو، به محرکی که پیشتر خنثی بوده همچون همچون محرک اصلی پاسخ میدهد.
شرطی سازی سطح بالا (higher order conditioning): فرض کنید ما توانستهایم سگی را به صدای زنگ طوری شرطی کنیم که هر وقت صدای زنگ را میشنود دراز بکشد. حال اگر بخواهیم کاری کنیم که سگ با روشن شدن یک چراغ دراز بکشد میتوانیم چندین مرتبه روشن کردن چراغ با صدای زنگ جفت کنیم. اگر سگ به روشن شدن چراغ شرطی شود، شرطی سازی سطح بالا رخ داده است.
به عبارت دیگر جفت کردن مکرر محرکی که پاسخ غیرشرطی را فرا میخواند با محرکهای دیگر شرطی سازی سطح بالا نامیده میشود. به عبارت دیگر ما میتوانیم یک محرک خنثی را با محرک شرطی جفت کنیم به طوریکه این محرک جدید توانایی ایجاد پاسخ شرطی را پیدا کند. در این حالت شرطی سازی سطح بالا رخ داده است.
روانرنجوری (neurosis): در شرطی سازی کلاسیک به شرطی شدن هیجانات که به رفتارهای ناسازگارانه منتهی میشود روانرنجوری گفته میشود. اگر یک احساس به محرکهای جدید انتقال یابد، آن هیجان را نیز فراخواهد خواند.
تعمیم محرک (stimulus generalization): در شرطی سازی کلاسیک به افزایش پاسخ به یک محرک بر اثر تقویت شدن در حضور محرکی دیگر یا انتقال پاسخ محرک به محرکی دیگر تعمیم محرک گفته میشود. برای مثال، اگر کودک ترس از معلمی را یاد بگیرد که او را تنبیه کرده، ممکن است ترس از همه معلمها و شاید سایر مظاهر قدرت را یاد بگیرد به شرط آنکه محرکها شبیه هم باشند.
تمییز محرک (stimulus discrimination): وقتی یاد بگیریم به محرکهای مشابه پاسخ ندهیم تمییز محرک رخ داده است.
تعمیم پاسخ (response generalization): تقویت یک پاسخ احتمال وقوع پاسخ مشابه را افزایش میدهد.
پیشگیری از پاسخ (response prevention): در این حالت ارگانیسم با وضعیت ترسناک روبرو میشود و جلوی هرگونه یا اجتناب گرفته میشود تا اضطراب کم شود.
نکته پایانی
آزمایش انجام شده توسط ایوان پاولف سرآغازی بود برای ورود شرطی سازی کلاسیک به دنیای روانشناسی. روانشناسانی که طرفدار رویکرد رفتاری بودند و معتقد بودند که روانشناسی باید به رفتارهای آشکار بپردازد شرطی سازی کلاسیک را وارد تحقیقات خود کردند. از جمله این افراد جان بی واتسون است که پدر رفتارگرایی محسوب میشود