انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیراهنمای درمانگران و مشاوران

به درمانجویان چه بگوییم: حمایت در برابر آشکارسازی

رواندرمانی نوعی گفتگوی عمیق و حرفه‌ای است به گونه‌ای که درمانجویان را برای تغییر دادن افکار، احساسات و رفتارهای خود ترغیب می‌کند تا اقدامات لازم را انجام دهند. اما برای رسیدن به این هدف باید به درمانجویان چه بگوییم.

یادگیری گفتگوی درمانبخش از دشوارترین مراحل یادگیری رواندرمانی و سخت‌ترین وظیفه‌ای است که هر درمانگری در طول دوران کاری خود با آن مواجهه است. به عبارت دیگر یک سؤال «به درمانجو چه بگوییم» از اولین روزهای آغاز یادگیری رواندرمانی شروع می‌شود و تا پایان زندگی حرفه‌ای همیشه پیش روی ما درمانگران قرار دارد.

چه بگوییم؟

تمامی نظریه‌ها و روش‌های درمانی مستلزم این است که ما درمانگران چیزهایی به مراجعان خود بگوییم و از پیش می‌دانیم که هر چه می‌گوییم روی افکار و احساسات آن‌ها تأثیر می‌گذارد. بنابراین می‌توان گفت که گفتگو اصل زیربنایی رواندرمانی است.

برای اینکه از پس این وظیفه‌ی دشوار به خوبی برآییم، ما سعی می‌کنیم تمامی کتاب‌ها و مقالات مرتبط با رویکرد نظری خود را مطالعه کنیم، در کارگاه‌ها شرکت کنیم و شاید برای مدت‌های زیادی تحت نظارت بالینی قرار می‌گیریم و حتی درمان خودمان را آغاز می‌کنیم.

با این وجود، وقتی حتی از حرفه‌ای‌ترین درمانگران هم سؤال می‌کنیم که «به درمانجو در شرایط مختلف احساسی و در لحظات مختلف فرایند درمان چه بگوییم» اصولاً با پاسخ‌های کلیشه‌ای روبرو می‌شویم و اگر بخواهیم صادق باشیم بسیاری از ما به درستی نمی‌دانیم که در پروسه‌ی درمان، چه زمانی و چه بگوییم؟

البته نگران نباشید من با نهایت تلاش در وب‌سایت اسکیمالوژی در کنار شما هستم که نه‌تنها در پاسخ به پرسش «چه بگوییم» مهارت کافی پیدا کنید بلکه سایر تکنیک‌های اساسی رواندرمانی را در اختیارتان قرار خواهم داد تا به یک درمانگر حرفه‌ای تبدیل شوید. برای رسیدن به این هدف، کتاب‌ها، مقالات، سخنرانی‌های درمانگران بزرگ و تجربه‌های بالینی خودم را با شما به اشتراک می‌گذارم.

برای شفاف‌سازی موضوع مورد بحث‌مان اجازه بدهیم پرسش اصلی‌مان را کمی با دقت بیشتر موشکافی کنیم:

ما در فرایند رواندرمانی به طور مداوم از درمانجویان خود سؤالاتی را می‌پرسیم، به آن‌ها درباره‌ی مشکلاتشان فیدبک‌هایی می‌دهیم و با گفتگویی که با آن‌ها انجام می‌دهیم آن‌ها را به سمت درک مشکلاتشان و درمان آن‌ها هدایت می‌کنیم.

اگر درمانجویی شروع به گریه کردن کند، آیا باید او را آرام کنیم؟ یا اینکه او را ترغیب کنیم احساس خود را عمیق‌تر بررسی کند؟ آیا درمانجوی ما آمادگی این بررسی عمیق‌تر را دارد؟ اگر تصمیم بگیریم که او را آرام کنیم باید از چه تکنیک‌هایی استفاده کنیم؟ یا اگر قرار باشد او را سمت کشف دنیای ذهنی‌اش هدایت کنیم چه بگوییم؟

همین سؤالات را می‌توانیم برای درمانجویی که اضطراب دارد، یا نسبت به افراد مهم زندگی‌اش خشم زیادی را تجربه می‌کند می‌توانیم بپرسیم. در این حین باید یادمان باشد که دقیقاً همین گفته‌های ماست که وجه تمایز گفتگوی ما با سایر گفتگوهایی است که درمانجویان با دوستان یا اعضای خانواده‌شان دارند.

از طرف دیگر، ما بر چه اساسی انتخاب می‌کنیم که چه بگوییم؟ بر اساس حالت احساسی درمانجو؟ بر اساس مشکلات او؟ بر اساس شدت واکنش‌های هیجانی؟ یا بر اساس اینکه در چه مرحله‌ای از درمان هستیم؟ یا بر اساس تمامی این موارد؟

بنابراین برای اینکه بدانیم در برخورد با شرایط مختلف اتاق درمان باید چه بگوییم بهتر است معیارهای مشخصی داشته باشیم. اگرچه هر یک از رویکردهای رواندرمانی، دستورالعمل‌های خاصی برای انجام اقدام مناسب در این لحظات وجود دارد، اما همیشه به صورت شفاف و عینی اطلاعات لازم را در اختیار ما نمی‌گذارند. همچنین یک جنبه‌ی اساسی هر نوع مداخله‌ای که درمانگر انجام می‌دهد به خلاقیت، مهارت و تجربه‌ی درمانگر بستگی دارد.

آنچه ما به درمانجویانمان می‌گوییم به طور کلی در دو گروه گسترده قرار می‌گیرند:

  • چیزهایی که آن‌ها را آرام می‌کند.
  • چیزهایی که آن‌ها را برمی‌انگیزاند.

دسته‌ی اول یعنی تعاملات آرامبخش معمولاً تحت عنوان مداخلات حمایتی شناخته می‌شوند در حالیکه به دسته‌ی دوم عموماً مداخلات توضیحی یا تفسیری گفته می‌شود. بعداً برایتان توضیح می‌دهم که نام بهتر آن، مداخلات آشکارسازی است.

من در مقاله‌ی بعدی درباره‌ی اینکه چه زمانی باید از این مداخلات استفاده کنید توضیحات مفصلی را ارائه خواهم کرد و در تمامی مقالات مرتبط با تکنیک‌های رواندرمانی، به طور مداوم مثال‌هایی از این مداخلات ذکر می‌کنم. در اینجا اما اجازه بدهید که مداخلات حمایتی و تفسیری را تعریف کنیم.

چه بگوییم: مداخلات حمایتی

منظور از مداخلات حمایتی، چیزهایی است که برای بهتر شدن حال درمانجویان به آن‌ها می‌گوییم. این مداخلات مانند تجویز داروهای مسکن برای دردهای جسمانی هستند.

در مقابل، مداخلات تفسیری، بیشتر شبیه جراحی هستند؛ زیرا وقتی آن‌ها را می‌گوییم در ابتدا کمی دردناک هستند و برای تأثیرگذاری به زمان بیشتری نیاز دارند؛ با این حال هدف آن‌ها، حذف یا اصلاح مشکلات در بلندمدت است.

اگر بخواهم نمونه‌ای از مداخلات حمایتی بیاورم باید به تکنیک‌های درمان شناختی-رفتاری اشاره کنم. اگرچه تکنیک‌های شناختی-رفتاری ترکیبی از مداخلات حمایتی و تفسیری هستند، عمدتاً جنبه‌ی حمایتی دارند؛ زیرا هدف درمانگر این است که به درمانجویان کمک کند حال بهتری داشته باشند و به صورت منطقی‌تری فکر کنند.

تا اینجای کار، می‌توانیم یک پاسخ کوتاه به سوال چه باید بگوییم بدهیم:

گفتگوها یا مداخلات حمایتی مستلزم این است که شما خودتان را با احساسات درمانجویان و واقعیت‌های زندگی‌شان هماهنگ کنید. هنگام استفاده از این مداخلات تمرکز اصلی شما روی خطاهای منطقی در قضاوت و ارتباطات درمانجویان است تا بتوانید راه‌حل‌هایی را برای مشکلاتشان با آن‌ها به بحث بگذارید.

با استفاده از مداخلات حمایتی شما تلاش می‌کنید احساسات عمیق درمانجویان را شناسایی کنید و همدلی خود را تا حد امکان به آن‌ها نشان دهید.

روی هم رفته اگر تصمیم بگیرید که درمانجویتان به مداخله‌ی حمایتی نیاز دارد باید اقدامات زیر را انجام دهید:

  • از درمانجویتان درباره‌ی وضعیت فعلی‌شان سؤالاتی بپرسید تا بتوانید جزئیات بیشتری کسب کنید
  • حوزه‌های مختلف زندگی که در آن‌ها مشکلاتی وجود دارد مانند مشکلات مرتبط با محل کار و روابط شخصی آن‌ها را بررسی کنید
  • تلاش کنید مداخله‌هایی انجام دهید تا درمانجویان بتوانند تصمیمات بهتری بگیرند و نسبت به خودشان احساس بهتری داشته باشند.

به عنوان مثال درمانگران شناختی-رفتاری از تکنیک‌های زیر استفاده می‌کنند که بیشتر جنبه‌ی حمایتی دارند:

  • آن‌ها انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ی درمانجویان درباره‌ی خودشان و دیگران را بررسی می‌کنند
  • از درمانجویان می‌خواهند رویدادهای مهم، افکار و واکنش‌هایشان نسبت به آ‌ن‌ها را یادداشت کنند
  • برای نگاه کردن به مسائل مختلف روش‌های جایگزینی کشف می‌کنند
  • افکار منطقی آن‌ها را تأیید می‌کنند و به آن‌ها آموزش می‌دهند که افکار منفی‌شان را اصلاح کنند
  • گاهی از تکنیک‌های آرام‌سازی و تصویرسازی هدایت‌شده استفاده می‌کنند.

چه بگوییم: مداخلات تفسیری

وقتی از مداخلات تفسیری استفاده می‌کنیم که قرار است به درمانجویان بگوییم از نظر ما چه چیزی باعث ایجاد مشکلات آن‌ها شده است، چه از آن آگاه باشند چه نباشند. در این حالت شما به دنبال پیدا کردن تعارض‌های مختلف درمانجو در موارد زیر هستید:

  • امیال عاشقانه، جنسی و خشونت‌آمیز
  • احساس گناه و شرم
  • واقعیت
  • احساسات
  • مکانیزم‌های دفاعی

شما می‌توانید با گوش دادن دقیق به توصیفاتی که افراد درباره‌ی علائمشان، روابط مشکل‌دارشان و گاهی واکنش‌هایشان به شما این تعارض‌ها را پیدا کنید.

اگر شما تصمیم‌ بگیرید که از مداخلات تفسیری استفاده کنید باید اقدامات زیر را انجام دهید:

  • از درمانجویان درباره‌ی افکار، رویاها و احساساتشان نسبت به مشکلاتی که در روابط، زندگی و درمان تجربه می‌کنند، صحبت کنند.
  • تعارض‌های گذشته و فعلی درمانجویان، بین خواسته‌ها، وجدان، دیگران و محیط را به آن‌ها نشان دهید.
  • دلایل اضطراب و تأثیرات افسردگی آن‌ها را شفاف‌سازی کنید.
  • درمانجویان را با مکانیسم‌های دفاعی که مانع یافتن راه‌حل مناسب برای تعارض‌ها می‌شوند، مواجهه کنید.

وقتی همه این مسائل را با درمانجویانتان شناسایی و روشن کردید، ممکن است در ابتدا کمی احساس ناراحتی کنند. اما دانشی که به دست می‌آورند، می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا رفتارهای خود را بهتر درک کنند، تصمیمات بهتری بگیرند و علائم خود را کاهش دهند.

جمع‌بندی

رواندرمانی نوعی گفتگوی درمانبخش با درمانجویان است. بنابراین ما به عنوان درمانگر باید بدانیم که حرف‌هایمان را به شیوه‌ای بزنیم و در چه زمانی چه بگوییم.

به طور کلی آنچه ما به درمانجویان می‌گوییم در دسته‌ی اصلی حمایت‌بخش و آشکارساز قرار می‌گیرند. هدف اصلی مداخلات حمایتی کمک به چالش با افکار منفی و فراهم‌سازی بستری برای تصمیم‌گیری‌های بهتر است، در حالیکه قصد مداخلات تفسیری، آشکارسازی چیزی است که در عمق شخصیت درمانجو قرار دارد مانند تعارض‌های ناهشیار.

شما با درک تفاوت‌های ظریفی که بین این دو دسته از مداخلات وجود دارد می‌توانید به خوبی به این پرسش که باید به درمانجویان چه بگوییم پاسخ بدهید.

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا