تله های زندگی
موضوعات داغ

طرحواره گرفتار و خود تحول نیافته: شکل گیری، نشانه ها و درمان

طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته یکی از طرحواره‌های ناسازگار اولیه است که به شدت روی روابط فرد با دیگران تأثیر منفی می‌گذارد و مانع از عملکرد مستقلانه می‌شود. فردی که طرحواره گرفتار دارد نمی‌تواند بر اساس نظر، خواسته‌ها و علايق خود رفتار کند. در عوض تمام زندگی‌اش را بر مبنای کسی که به شدت گرفتار او شده است تنظیم می‌کند. ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته را باید در خانواده‌هایی جستجو کرد که در آن‌ها مرزبندی‌های مشخص و روشنی وجود ندارد. با اسکیمالوژی همراه باشید.

طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته در خانواده‌هایی شکل می‌گیرد که فاقد مرزبندی‌های روشن و مشخصی بین اعضای خانواده به ویژه بین والدین و فرزندان است. اگرچه پیوندهای نیرومند خانوادگی به عنوان یکی از نشانه‌های عملکرد خوب واحد خانواده است اما اگر نزدیکی بین والدین و فرزندان مانع از رشد استقلال و هویت اعضای خانواده شود طرحواره‌ی گرفتار و خود تحول‌نیافته شکل می‌گیرد.

برای بررسی ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته اجازه بدهید که ابتدا یک تعریف مختصر از این طرحواره داشته باشیم و سپس به سراغ خانواده‌هایی برویم که ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار را آبیاری می‌کنند.

تعریف طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته

واژه گرفتار در کتاب طرحواره‌درمانی ترجمه آقای حمیدپور به عنوان معادل انگلیسی enmeshment در نظر گرفته شده است. اما به نظرم واژه گرفتار به‌درستی معنای enmeshment را نمی‌رساند. Enmeshment به وضعیتی گفته می‌شود که در آن هیچ مرز روشنی و مشخصی بین دو نفر وجود ندارد و این دو نفر به اصطلاح در یکدیگر درهم‌تنیده محسوب می‌شوند. این واژه در نظریه‌ی خانواده‌درمانی مینوچین سالوادور برای توصیف خانواده‌هایی که در آن‌ها والدین بین خود و فرزندانشان هیچ مرزبندی خاصی قائل نیستند به کار گرفته شده است. بنابراین شاید بهتر است که به جای واژه گرفتار از درهم‌آمیختگی استفاده کنیم. زیرا enmeshment درباره‌ی مرزبندی‌هاست. اما من برای جلوگیری از سردرگمی بین ترجمه‌های مختلف همچنان از همان واژه گرفتار استفاده می‌کنم.

طرحواره گرفتار یکی از طرحواره‌های ناسازگار اولیه است که در حوزه‌ی استقلال و خودگردانی مختل وجود دارد. طرحواره‌ی گرفتار به این معناست که فرد با یک یا چند نفر از اعضای خانواده‌ یا سایر افراد مهم زندگی‌اش آنچنان نزدیک است که انگار هیچ مرزی بین نظرات، علائق، سلیقه‌ها و خواسته‌های آن‌ها وجود ندارد. به عبارت دیگر هویت فرد به اندازه‌ای رشد نکرده است که او هویت مستقلی از افراد مهم زندگی‌اش داشته باشد. او وقتی از افراد مهم زندگی‌اش فاصله می‌گیرد یا چیزی را از آن‌ها مخفی می‌سازد احساس گناه و شرمساری می‌کند. او بدون وجود فرد مهم زندگی‌اش نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد. به عبارت دیگر آن‌ها یک روح در دو بدن هستند.

همانطور که در پاراگراف بالاتر توضیح دادم واژه درهم‌آمیختگی بهتر حق مطلب را ادا می‌کند، زیرا به عدم وجود مرزبندی‌های روشن بین افراد اشاره می‌کند. بنابراین برای درک ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته باید به سراغ خانواده‌هایی برویم که مشخصه‌ی آن‌ها درهم‌آمیختگی است.

والدین هلیکوپتری باعث می‌شوند که بچه‌ها هیچ حریم خصوصی و هیچ فرصتی برای رشد استقلال نداشته باشند.
والدین هلیکوپتری باعث ایجاد درهم‌آمیختگی می‌شوند.

ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار و خود تحول نیافته

در یک خانواده‌ی درهم‌آمیخته هیچ مرزی بین اعضای خانواده وجود ندارد. در این خانواده اعضای آن توسط احساسات ناسالم با هم ارتباط بسیار نزدیکی دارند و یکی از ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار است.

به طور معمول درهم‌آمیختگی ریشه در تروما یا بیماری دارد. شاید یکی از والدین اعتیاد یا بیماری روانی داشته یا شاید یکی از فرزندان دچار یک بیماری مزمن بوده که او را نیازمند مراقبت شدید کرده است.

نزدیکی به خانواده خوب است اما احتمال دارد نزدیکی شما بیش از حد باشد. در هم‌آمیختگی روابطی را در خانواده توصیف می‌کند که فاقد مرز است و نقش‌ها و انتظارات اشتباه می‌شود، والدین بیش از حد و به طور نامناسبی برای حمایت شدن به فرزندان خود متکی هستند و کودکان اجازه استقلال و جدا شدن از والدین را ندارند. اعضای خانواده به لحاظ عاطفی به روشی ناسالم با هم آمیخته شده‌اند.

از آنجایی که ما تمایل داریم الگوهای آشنا را دنبال کنیم انتقال ناهشیار الگوهای ناسالم درهم‌آمیختگی به نسل بعدی، آسان است. بنابراین آنچه باعث شکل گیری طرحواره گرفتار می‌شود از والدین به فرزندان و سپس به نسل بعدی نیز منتقل می‌شود.

خانواده به مرزبندی نیاز دارد

عدم وجود مرزهای روشن و مشخص دلیل شکل گیری طرحواره گرفتار است. مرزها نقش‌های مناسب اعضای خانواده را تعریف می‌کنند و مشخص می‌کند که چه کسی مسئول چه چیزی است و فضای فیزیکی و هیجانی بین اعضای خانواده ایجاد می‌کند. مرزها باعث ایجاد امنیت در خانواده می‌شوند و منعکس‌کننده‌ی احترام به نیازها و احساسات همه اعضاست، انتظارات واضحی را بیان می‌کنند و مشخص می‌کنند که چه کاری خوب است و چه کاری نباید انجام شود.

همزمان با رشد کودک مرزها باید به تدریج تغییر کنند که فرصت خودمختاری بیشر، حریم خصوصی بیشتر، رشد باورها و ارزش‌های اختصاصی خود و غیره فراهم شود. در خانواده‌های سالم کودکان تشویق می‌شوند که از نظر هیجانی مستقل شوند، اهداف خود را دنبال کنند و به چیزی که می‌خواهند تبدیل شوند.

در خانواده‌های درهم‌آمیخته این مرزبندی‌های سالم وجود ندارد. والدین اطلاعات خصوصی زیادی را با کودکان در میان می‌گذارند. به حریم خصوصی احترام نمی‌گذارند. برای دوستی و حمایت به فرزندان خود تکیه می‌کنند. به کودکان اجازه نمی‌دهند که خودشان تصمیم بگیرند یا اشتباه کنند. کودکان تشویق نمی‌شوند که هویت خود را تشکیل دهند، به بلوغ عاطفی برسند و از والدین خود جدا شوند؛ از این رو به شکل گیری طرحواره گرفتار می‌انجامد.

کودکان نیاز به فردیت دارند

والدینی که بیش از حد از کودکان خود حمایت می‌کنند یکی از دلایل طرحواره گرفتار و در هم‌‌آمیختگی خانواده هستند
کودکان نیاز به فردیت دارند

به منظور تبدیل شدن به یک بزرگسال سالم که بلوغ عاطفی دارد و همچنین جلوگیری از شکل گیری طرحواره گرفتار شما باید از والدین خود جدا شوید و به استقلال برسید. فردیت‌یافتگی فرآیند جدا شدن فیزیکی، هیجانی، عقلانی، معنوی و غیره از والدین است. فردیت‌یافتگی فرآیند شخصیت پیدا کردن است نه فقط بسط دادن شخصیت والدین.

فرآیند فردیت‌یافتگی بهنجار در دوره‌ی نوجوانی واضح است. در این دوره ما وقت بیشتری را با دوستان خود می‌گذرانیم. ما سعی می‌کنیم ظاهر و سبک خودمان را داشته باشیم. می‌فهمیم که نیازی است به همان چیزهایی باور داشته باشیم که والدینمان باور دارند. ما درباره‌ی ارزش‌ها، باورها و علائق خود شفاف سازی می‌کنیم و می‌توانیم آن‌ها را ابراز و بر اساس آن‌ها عمل کنیم. در این زمان تصمیمات بیشتری برای خود می‌گیریم. به عبارت دیگر ما اینکه چه کسی هستیم را مشخص می‌کنیم.

در خانواده‌های درهم‌آمیخته فردیت‌یافتگی محدود می‌شود. در این وضعیت شما در یک وابستگی عاطفی و حالت کودکانه گیر می‌افتید.

نشانه‌های بزرگ شدن در یک خانواده درهم‌آمیخته

مرزبندی‌ها بسیار مهم هستند زیرا فضایی را به وجود می‌آورند که اعضای خانواده بتوانند به استقلال دست پیدا کنند. بدون مرزبندی‌ها، نقش و انتظارات به دو روش با هم آمیخته می‌شوند:

  • والدین بیش از حد به فرزندان خود تکیه می‌کنند
  • به فرزندان اجازه داده نمی‌شود که فردیت خود را داشته باشند، یا اینکه از والدین مستقل شوند یا هویت خود را بسازند.

در ادامه نشانه‌هایی را ذکر می‌کنم که نشان می‌دهند والدین در ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار و خود تحول‌نیافته نقش اساسی دارند:

رفتارهای والدین در خانواده‌های درهم‌آمیخته که به شکل گیری طرحواره گرفتار کمک می‌کنند:

  • والدین انتظار دارند که کودک از باورها و ارزش‌های آن‌ها پیروی کند
  • کودک را برای دنبال کردن رؤیاهای خود ترغیب نمی‌کنند
  • ارزشمندی والدین به دستاوردهای کودک بستگی دارد
  • زندگی والدین حول محور زندگی کودک می‌چرخد
  • والدین اعتقاد دارند که می‌توانند در همه‌ی زمینه‌ها از فرزندان خود حمایت کنند و نیازی نیست که آن‌ها به دنبال منابع دیگری خارج از خانواده باشند.
  • والدین نیاز دارند که همه‌چیزِ زندگی کودک را بدانند
  • کودکان دوستان والدین هستند و والدین انتظار دارند که کودکان از لحاظ هیجانی از آن‌ها حمایت کنند
  • والدین اطلاعات خصوصی خود را که باید محرمانه بماند با فرزندان خود به اشتراک می‌گذارند
  • هنگامی که کودکان به شیوه‌ای رفتار می‌کنند که نتیجه‌ی آن تقویت درهم‌آمیختگی است پاداش دریافت می‌کنند

رفتارهای کودکی که در خانواده‌های درهم‌آمیخته در حال شکل گیری طرحواره گرفتار است:

  • فرد حس نیرومندی از اینکه چه کسی است ندارد
  • فرد به نیازهای خود توجهی ندارد و در عوض روی نیازهای دیگران تمرکز می‌کند
  • هنگامی که فرد احساس می‌کند به فضای اختصاصی نیاز دارد احساس گناه به او دست می‌دهد
  • فرد از تعارض اجتناب می‌کند و نمی‌داند که چگونه «نه» بگوید
  • فرد احساس می‌کند که باید مشکلات اعضای خانواده را حل کند

اگر در یک خانواده‌ی درهم‌آمیخته بزرگ شده‌اید با نشانه‌ها و وضعیت‌های زیر آشنا هستید:

  • مرزبندی‌های هیجانی و فیزیکی وجود ندارد
  • شما درباره آنچه می‌خواهید و آنچه برای شما خوب است فکر نمی‌کنید؛ در عوض همیشه به فکر خوشحال کردن و مراقبت کردن از دیگران هستید
  • شما برای خوشحالی و بهزیستی دیگران احساس مسئولیت می‌کنید
  • اگر تماس کمتری داشته باشید (اگر هر روز با مادرتان حرف نزدید یا نخواهید که آخر هفته با والدین خود وقت بگذارید) یا برای گرفتن یک شغل خوب به جای دورتری نقل مکان کنید احساس گناه و شرمساری می‌کنید
  • به نظر می‌رسد که احساس ارزشمندی والدینتان به موفقیت‌ها و دستاوردهای شما بستگی دارد
  • والدینتان می‌خواهند همه‌چیز را درباره زندگی شما بدانند
  • والدینتان نزدیک شما زندگی می‌کنند
  • والدینتان شما را به دنبال کردن رؤیاهایتان ترغیب نمی‌کنند و ممکن است درباره اینکه شما چه کاری باید انجام دهید ایده‌هایی داشته باشند
  • اعضای خانواده تجربه‌های شخصی خود را بیش از حد به اشتراک می‌‌گذارند و وابستگی ناسالمی به یکدیگر دارند.
  • گاهی اوقات والدین فرزندانشان را دوستان خود در نظر می‌گیرند و برای دریافت حمایت هیجانی به آن‌ها تکیه می‌کنند و اطلاعات شخصی نامناسبی را با آن‌ها در میان می‌گذارند
  • شما احساس می‌کندی که باید انتظارات الدینتان را برآورده سازید، شاید اهداف خود را رها کنید زیرا آن‌ها تأییدتان نمی‌کنند

اثرات روان‌شناختی احتمالی درهم‌آمیختگی

همه‌ی ما در زندگی سفر خودمان را طی می‌کنیم. اما هنگامی که ریشه های شکل گیری طرحواره گرفتار را مرور می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که از سفر اصلی خود منحرف و وارد مسیر زندگی والدین‌مان شده‌ایم و آن‌ها را دنبال می‌کنیم. به این ترتیب سنگ بنای شکل گیری طرحواره گرفتار گذاشته می‌شود.

والدپروری

یکی از علت‌های اصلی شکل گیری طرحواره گرفتار، والدپروری است. اصطلاح والدپروری نقطه مقابل فرزندپروری است. درواقع والدپروری به این معناست که فرزندان از والدین خود مراقبت می‌کنند و والدین به فرزندان خود متکی هستند. دو نوع والدپروری وجود دارد:

  • والدپروری ابزاری: برای مثال کودک از خواهر و برادرهایش مراقبت می‌کند، مدیریت خانه به عهده‌ی اوست و مسئول پرداخت قبض‌هاست.
  • والدپروری هیجانی: برای مثال، کودک به لحاظ هیجانی از والدین مراقبت می‌کند، بین اعضای خانه نقش تسهیل‌گر و میانجی دارد و منبع اصلی دریافت توصیه و راهنمایی است.
در شکل گیری طرحواره گرفتار کودکان مجبور به مراقبت از والدین خود بوده‌اند
در شکل گیری طرحواره گرفتار کودکان مجبور به مراقبت از والدین خود بوده‌اند

 فقدان فردیت‌یافتگی

در نیتجه‌ی وجود والدپروری کودک هرگز فرصت فردیت‌یافتگی نداشته است. هویت نوجوانان بر اساس انتخاب‌ها و تعهد‌هایشان ساخته می‌شود. بدون فرصت کاوش باورها و ارزش‌ها و عدم تعهد به آن‌ها، هویت نوجوان سردرگم خواهد مانند و ممکن است هرگز هویت خود را شکل ندهد.

بدون احساس واقعی از خویش، کودک درباره‌ی نقش خود سردرگم می‌شود. او نمی‌داند که چه می‌خواهد یا باید چه کسی باشد، و عزت نفس او پایین خواهد بود. بدون عزت نفس کودک نمی‌تواند به طور سالم در زندگی دست به خطر بزند که زمینه‌ی کشف استعدادها و ظرفیت‌هایش را فراهم می‌آورد. به علت ناامیدی شدید این کودک یا به شدت از خود انتقاد می‌کند یا به درون خود می‌خزد.

فردی که احساس نیرومندی از هویت خویش داشته باشد تبدیل به آدم متعهدی می‌شود. تعهد صرفاً مربوط به ازدواج نیست، بلکه تعهد به دیگران و پذیرش آن‌ها را حتی در صورت وجود تفاوت‌های زیاد شامل می‌شود.

کودکی که در خانواده‌ی درهم‌آمیخته بزرگ شده باشد ترس زیادی از رهاشدگی دارد که روابط آینده‌ی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آن‌ها تمایلی به اعتماد به دیگران ندارند و به سادگی وارد روابط هم‌وابستگی می‌شوند زیرا این الگویی است که به خوبی آن را می‌شناسند.

ناتوانی در حل تعارض

فردی که فقط بر نیازهای دیگران تمرکز می‌کند از تعارض‌ها اجتناب می‌کند و ترجیح می‌دهد به جای اینکه نه بگوید تا قطب شمال بدود. او هیچ وقت مهارت‌ها و ابزارهای لازم برای حل مسئله را به دست نمی‌آورد.

کودک به جای اینکه رفتار قاطعانه‌ای را انجام دهد به طور نامناسبی در قبال دیگران و چالش‌های آن‌ها احساس مسئولیت می‌کند. او نمی‌تواند هرگز خود را آرام سازد و در مکان‌های اشتباه به دنبال آرامش می‌گردد.

میراث درهم‌آمیختگی

علاوه بر موارد ذکر شده در بالا، شکل گیری طرحواره گرفتار می‌تواند باعث ایجاد مشکلات مختلفی از این قبیل شود:

  • تاییدخواهی و کم ارزش بودن
  • ترس از رها شدن
  • اضطراب
  • عدم ایجاد حس قوی از خود؛ عدم ارتباط با احساسات، علایق، عقاید خود و غیره
  • دنبال نکردن اهداف
  • گرفتار شدن در گناه و مسئولیت نامناسب
  • روابط وابسته
  • یاد نمی‌گیرید که خود را آرام کنید
  • احساس مسئولیت در قبال افرادی که با شما بدرفتاری کرده‌اند یا از قبول مسئولیت خود سر باز می‌زنند

تفاوت خانواده‌های درهم‌آمخته و خانواده‌هایی که روابط نزدیکی با هم دارند

بیشتر والدین مایلند مقدار زیادی پول، زمان و انرژی عاطفی صرف کنند تا احساس تعلق و با هم بودن را تقویت کنند. هیچ ایرادی در آن وجود ندارد و می تواند به ایجاد یک خانواده سالم و محکم کمک کند.

اما چگونه می‌توانیم نزدیکی بین اعضای خانواده را از عدم وجود مرز مشخص و درهم‌آمختگی تمایز بدهیم:

  • پیوندهای عاطفی این امنیت را به کودکان اجازه می دهد تا به اکتشاف دنیا بپردازند و خودشان باشند.
  • اعضای خانواده از یکدیگر برای برآوردن نیازهای عاطفی خود استفاده نمی‌کنند، بلکه به یکدیگر فضای لازم را می‌دهند.
  • کودکان تشویق می‌شوند تا در اداره موفق خانه سهیم باشند، نه تنها به این دلیل که این یکی از راه‌های نشان دادن احترام به والدین است، بلکه به این دلیل که مشارکت آنها عزت نفس‌شان را افزایش می‌دهد و به آنها احساس رضایت می‌دهد. با این حال، مشارکت آنها بر سلامت عاطفی یا فیزیکی‌شان تأثیری ندارد. به عبارت دیگر به طور غیرمنصفانه‌ای زمان مطالعه یا معاشرت با همسالان را کاهش نمی‌دهد.

درمان طرحواره گرفتار

درمان طرحواره گرفتار و خود تحول نیافته
درمان طرحواره گرفتار و خود تحول نیافته

بعد از شکل گیری طرحواره گرفتار باید به سراغ درمان آن برویم. اگر در یک خانواده‌ی درهم‌آمیخته بزرگ شده‌اید احتمالاً درهم‌آمیختگی و هم‌وابستگی را در روابط بعدی خود تکرار می‌کنید. با وجود این، به این معنا نیست که شما باید برای همیشه محکوم به روابط ناکارآمد باشید. در ادامه چهار روش برای تغییر درهم‌آمیختگی و تبدیل شدن به یک شخص سالم ذکر شده است:

تعیین حد و مرز

۱اگر می‌خواهید روابط درهم‌آمیخته را تغییر دهید یادگیری تعیین حد و مرز ضروری است. مرزها یک جدایی سالم بین شما و دیگران ایجاد می‌کند. ما به مرزهای فیزیکی (مانند فضای شخصی، حریم خصوصی و حق امتناع از در آغوش گرفته شدن یا هر نوع لمس شدن) و مرزهای عاطفی (مانند حق داشتن احساسات خود، نه گفتن، رفتار احترام‌آمیز و پاسخ ندادن به تماس یک فرد سمی) نیاز داریم.

برای شروع، باید مرزهای خاصی را که به آن‌ها نیاز دارید مشخص سازید. به مواقعی که احساس گناه، رنجش، عدم پذیرش یا خشم می‌کنید. توجه کنید. شناسایی زیربنای این احساسات فرصت مناسبی است که نشان می‌دهد آیا احتمال نقض مرزها وجود دارد یا خیر.

کشف کنید که چه کسی هستید.

۲درهم‌آمیختگی ما را از ایجاد حس قوی از خود باز می‌دارد. در نتیجه، ممکن است درک روشنی از اینکه چه کسی هستید، چه چیزی برای شما مهم است، چه کاری می‌خواهید انجام دهید و غیره نداشته باشید. ممکن است احساس کنید موظف هستید کاری را انجام دهید که دیگران را خشنود می‌کند و علایق، اهداف و رویاهای خود ر فراموش کنید زیرا دیگران آن را تایید یا درک نمی‌کنند.

بخش مهمی از جدا کردن خود از یک رابطه درهم‌آمیخته این است که بفهمید واقعاً چه کسی هستید. علایق، ارزش‌ها، اهداف شما چیست؟ نقاط قوت شما چیست؟ به چه چیزهایی علاقه دارید؟ اعتقادات مذهبی یا معنوی شما چیست؟ اگر تشویق به پرورش علایق و باورهای خود نشده‌اید، این می‌تواند یک روند ناراحت‌کننده باشد. می‌تواند احساس گناه یا خیانت را تحریک کند. اما علی‌رغم آنچه دیگران به شما گفته‌اند، خودخواهی نیست که خودتان را در اولویت قرار دهید. داشتن نظرات و ترجیحات خود و عمل به آ‌ن‌ها اشتباه نیست.

احساس گناه را متوقف کنید.

۳احساس گناه می‌تواند مانع بزرگی برای تعیین حد و مرزها، قاطع بودن، ایجاد حس جداگانه از خود و انجام آنچه که برای شما مناسب است، باشد. احساس گناه اغلب به عنوان یک تاکتیک دستکاری در خانواده‌های درهم‌آمیخته استفاده می‌شود. به ما گفته می‌شود که اگر بر خلاف اصول پیش برویم، اشتباه، خودخواه یا بی‌توجه بوده‌ایم. با گذشت زمان، اکثر ما این احساس گناه را درونی می‌کنیم و به این باور می‌رسیم که تعیین حد و مرز یا داشتن نظرات خودمان اشتباه است. این نوع تفکر اغلب چنان ریشه دوانده است که غلبه بر آن سخت‌ترین جنبه درهم‌آمیختگی است.

اولین قدم برای تغییر آن این است که تشخیص دهیم احساس گناه و انتقاد از خود بازتابی مفید یا دقیق از واقعیت نیستند. توجه داشته باشید که هر چند وقت یک بار احساس گناه می‌کنید و هر چند وقت یکبار احساس گناه رفتار شما را تعیین می‌کند. سپس سعی کنید افکار تحریف شده‌ای را که باعث تداوم احساس گناه می‌شوند، به چالش بکشید. تغییر تفکر می‌تواند یک فرآیند سخت باشد، اما می‌توانید کم کم از احساس گناه نامناسب خود بکاهید.

دریافت حمایت

۴رهایی از درهم‌آمیختگی دشوار است زیرا احتمالاً یکی از الگو‌های رابطه‌ای شماست که از بدو تولد شروع به نهادینه شدن در شما کرده است و کسانی که از درهم‌آمیختگی با شما سود می‌برند مطمئناً سعی می‌کنند تغییر را برای شما دشوار کنند. کمک گرفتن از یک درمانگر حرفه‌ای یا یک گروه حمایتی برای یادگیری مهارت‌های جدید و کاهش احساس گناه و شرم بسیار ارزشمند است.

تغییر پویایی خانواده درهم‌آمیخته می‌تواند طاقت‌فرسا باشد. با این حال، درهم‌آمیختگی در یک پیوستار وجود دارد و درمان نیز همینطور. لازم نیست همه چیز را به یکباره تغییر دهید. فقط یک تغییر را انتخاب کنید تا روی آن تمرکز و روی بهبود مداوم در آن زمینه کار کنید. راحت تر می‌شود!

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما می‌توانید در انتهای مطلب کامنت بگذارید یا سوال خود را مطرح کنید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

اینستاگرام: schema.therapy

تلگرام: psychologistnetes

ایمیل: schemalogy@yahoo.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا