نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون

نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون یکی از تأثیرگذارترین نظریهها در روانشناسی رشد است که به بررسی تکامل شخصیت انسان در طول زندگی میپردازد. این نظریه شامل هشت مرحله است که هر کدام با یک چالش روانی-اجتماعی خاص همراه هستند که اریکسون معتقد است کودک باید هر مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارد.
اریکسون معتقد بود که موفقیت یا شکست در هر مرحله، تأثیر عمیقی بر شکلگیری هویت و روابط فرد در آینده دارد. از کودکی تا پیری، این مراحل رشد روانی اجتماعی به افراد کمک میکنند تا خودشان و جایگاهشان در جامعه را بهتر درک کنند.
آگاهی از این نظریه برای والدین، مربیان و روانشناسان بسیار حیاتی است، زیرا به آنها امکان میدهد رفتارها و نیازهای افراد را در مراحل مختلف زندگی بهتر درک کنند و به ارتقای سلامت روانی آنها کمک کنند. در این مقاله من تلاش کردهام که به طور کامل و همراه با مثال نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون را توضیح بدهم. با من و اسکیمالوژی همراه باشید.
اریک اریکسون یک روانکاو است و به طور اختصاصیتر در حیطهی روانشناسی ایگو فعالیت کرده است. اریکسون یکی از مشهورترین و با نفوذترین نظریههای رشد و تحول یعنی مراحل رشد روانی اجتماعی را ارائه کرده است.
مراحل رشد روانی اجتماعی در نظریه اریک اریکسون
- مرحله ۱: اعتماد در برابر بیاعتمادی
- مرحله ۲: استقلال در برابر شرم و تردید
- مرحله ۳: ابتکار در برابر احساس گناه
- مرحله ۴: کفایت و سازندگی در برابر حقارت
- مرحله ۵: هویت در برابر سردرگمی
- مرحله ۶: صمیمیت در برابر انزوا
- مرحله ۷: زایندگی در برابر رکود
- مرحله ۸: انسجام در برابر ناامیدی
مراحل رشد روانی اجتماعی را به صورت خلاصه در تصویر زیر برایتان آماده کردهایم.

اریکسون در نظریه خود درباره مراحل رشد روانی اجتماعی معتقد بود که رشد انسان از مراحل مختلفی عبور میکند که در هر مرحله یک تکلیف رشدی یا یک تعارض وجود دارد که کودک باید بتوانند به صورت موفقیتآمیزی آن را حل کند. اما حل موفقیتآمیز هر مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی تنها به کودک بستگی ندارد بلکه محیط به ویژه والدین تأثیر عمدهای بر فرآیند حل و فصل هر مرحله دارند.
در نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون هر مرحله شامل دو قطب است به عنوان مثال مرحله اول به صورت اعتماد در برابر بیاعتمادی است. این دو قطب به این معناست که اگر کودک به طور موفقیتآمیزی این مرحله را پشت سر بگذارد میتواند به اعتماد بنیادین دست پیدا کند و در غیر این صورت بیاعتماد میشود. اریکسون در نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی تمام چرخهی زندگی را به هشت عصر انسانی تقسیم کرد.
برای به دست آوردن تصویر بهتری از تمام ویژگیهای مراحل رشد روانی اجتماعی جدول زیر را مشاهده کنید.
مرحله 1: اعتماد در برابر بیاعتمادی

اولین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی در نظریه اریکسون بین تولد تا یک سالگی رخ میدهد و این مرحله، مهمترین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی در زندگی است. به دلیل اینکه نوزاد به شدت به والدین خود وابسته است، شکلگیری اعتماد بر اساس وابستگی و کیفیت مراقبت والدین است.
در این مرحله از رشد و تحول، کودک برای همهچیز به مراقبت بزرگسالان وابسته است مانند غذا، عشق، گرمی، امنیت و پرورش. اگر مراقبین در فراهم کردن مراقبت و عشق به اندازهی کافی شکست بخورند نتیجه شکلگیری بیاعتمادی در کودک نسبت به مراقبین است. اریکسون اعتماد بنیادین را اینگونه تعریف میکند:
اعتماد ضروری بهدیگران در کنار احساس قابلیت اعتماد شخصی و احساس اینکه نوعی مطابقت بین نیازها و جهان فرد وجود دارد.
کودکی که نگرش اعتمادآمیز دارد میتواند پیشبینی کند که مادرش موقع گرسنگی به او غذا میدهد و هنگام ترس و یا احساس درد وی را آرام میکند. این کودک دور بودن مادر را تحمل میکند چون مطمئن است که او برخواهد گشت. پس مادر بیشترین اهمیت را دارد.
کودکان همچنین از این احساس که دیگران آنها را میپذیرند و نیز از آشنایی بیشتر با سائقهای جسمانیشان در خود اعتماد بهوجود میآورند. باور به خود و جهان کوچک آنها با باور مذهبی به نظم کیهانی هستی مطابقت دارد.
در سمت دیگر از این تعامل مادر باید اعتماد داشته باشد، اعتماد به خود بهعنوان یک مادر و اطمینان به معنادار بودن نقش مراقبتیاش. برای اینکه ناراحتی و یا خطر قریبالوقوع پیشبینی شده و افراد صادق و نادرست از هم تمیز داده شود بیاعتمادی تا اندازهای در تمام سنین لازم است.
با وجود این اگر بیاعتمادی بر اعتماد غلبه کند، کودک یا بعدا بزرگسال ممکن است مایوس، گوشهگیر و بدگمان شود و اعتمادبهنفس نداشته باشد.
نمونههای اولیه ویژهای برای بعد روانی_اجتماعی گرفتن و دادن هستند. کودکان با گرفتن از مادر و جهان نقش آینده خود بهعنوان دهنده را پایهگذاری میکنند.
پیامد این مرحله: اگر کودک احساس اعتماد به دست آورد در دنیا احساس امنیت خواهد کرد. مراقبینی که بیثبات، از نظر هیجانی غیر قابل دسترس و طرد کننده هستند در ایجاد بیاعتمادی در کودکان نقش دارند. شکست در شکلگیری اعتماد به این نتیجه ختم میشود که کودک میترسد و باور دارد که دنیا بیثبات و غیرقابل پیشبینی است. در صورتی که اعتماد شکل بیگرد کودکان امید کسب میکنند که اریکسون آن را گشودگی نسبت به تجربهها تعریف کرده است. |
مرحله 2: استقلال در برابر شرم و تردید
دومین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی در نظریه اریکسون در اوایل کودکی رخ میدهد و تمرکز کودکان این مرحله روی شکلدهی احساس عمیقتری از کنترل شخصی است.
با رشد عصبیشناختی و عضلانی بیشتر کودک میتواند راه برود، حرف بزند و کنترل مقعدی بهدست آورد. همگام با استقلال بیشتر کودکان از نظر فیزیکی و روانشناختی احتمالات جدیدی را برای رشد شخصیت بهوجود میآید. در عین حال آسیبپذیریهای بیشتری بهوجود میآید، بهعنوان مثال اضطراب در مورد جدایی از والدین ترس از اینکه کنترل مقعدی ممکن است همیشه ممکن نباشد و از دست رفتن عزتنفس هنگام شکست.
در این مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی ، کودکان شروع به بدست آوردن استقلال میکنند. والدین و مراقبین میتوانند با اجازه دادن به کودک که انتخابهای خودرش را داشته باشد و احساس کنترل داشتن بکند به او کمک میکنند احساس خودگردانی و استقلال را به دست آورد.
مولفه منفی این مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی شرم و تردید هستند: شرم بر این پندار استوار است که شخص کاملا در معرض دید قرار گرفته است و نگاه دیگران را حس میکند و در یک کلام شخص خودآگاه کمرو است. شرم در اوایل بهصورت تکانه پنهان کردن چهره یا فرورفتن در زمین ابراز میشود. در این مرحله تردید در مورد چیزهای ناشناختهای است که کودک نمیتواند پشت آنها را ببیند ولی باید تلاش کند آنها را تحت کنترل درآورد.
شرم و تردید درباره قوه خودداری و استقلال زمانی تجربه میشود که اعتماد بنیادین بهاندازه کافی رشد نکرده یا گم شده باشد زمانی که آموزش دفع بیش از اندازه زود شروع شود یا بیش از حد سختگیرانه باشد یا زمانی که ارادهی کودک توسط والدی که بیش از حد کنترل میکند بشکند. بعد روانی_اجتماعی همان مقاومت در برابر رهاسازی و تسلیم است که با نگهداری در برابر دفع معادل است. این دوسوگرایی بهوفور در رفتار و نگرش کودک یافت میشود.
قصور در هماهنگ کردن تمایلات متضاد (مقاومت و تسلیم) میتواند به شخصیت مقعدی ختم شود که توسط فروید توضیح داده شده است یعنی شخصیتی بیشکنترل شده، وسواسی، شلوغکار و بههم ریخته، خسیس یا انعطافناپذیر.
در این مرحله کودکان با قوانین مختلفی مواجه میشوند: مثلا چهوقت میتوانند شکم خود را تخلیه کنند و اجازه دارند کجاهای خانه را بگردند. این قوانین اشارهای مقدماتی به جامعه نظم و قانون است که آن را تجربه خواهند کرد. طبق گفته اریکسون در اینجا مسئله این است که آیا بر قوانینی که میخواهیم با آنها اداره امور را به دست آوریم مسلط میمانیم یا این قوانین بر ما مسلط میشوند. در جامعهای که به خوبی عمل میکند احساس استقلال که در کودکان ترغیب میشود توسط ساختارهای اقتصادی و سیاسی آن جامعه در تمام دوره زندگی آنها حفظ میگردد.
پیامد این مرحله: موفقیت در این مرحله منجر به حس خودمختاری میشود. اریکسون معتقد بود که توازن بین استقلال و شرم و تردید منجر به شکلگیری نیروی اراده میشود. اراده به این معناست که کودکان میتوانند از روی قصد، با در نظر گرفتن دلیلها و محدودیتها اعمالی را انجام دهند. |
مرحله 3: ابتکار در برابر احساس گناه

سومین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی در دوران پیشدبستانی رخ میدهد. در این مرحله از رشد روانی اجتماعی، کودکان شروع به ابراز قدرت و کنترل خود بر دنیا از طریق بازی و سایر تعاملات اجتماعی میکنند.
بعد از اینکه کودک کاملا متقاعد شد که او یک فرد است، حال باید دریابد که در آینده به جه نوع فردی تبدیل میشود. موضوع تکرارشونده در این مرحله همانندسازی کودکان با والدین است که از دید کودکان بزرگ، قدرتمند و مداخلهگر هستند.
وجه بنیادی روانی_اجتماعی این مرحله ساختن است یعنی حریمگذاری، پیشقدمی، ایجاد و اجرای اهداف و رقابت. کودکان جایی در راستای بعد امتدادیافته از ابتکار عمل موفق تا احساس گناه شدید( به علت وجدان بسیار سختگیر که هوسهای جنسی و افکار یا رفتارهای غیراخلاقی را تنبیه میکند) قرار میگیرند.
علاوه بر احساس گناه خطر دیگر این است که کودکان ممکن است احساس کنند که پیوسته باید در حال انجام کاری باشند، بهطور مداوم در حال رقابت باشند و پیوسته بسازند تا بهعنوان یک فرد سزاوار و شایسته در نظر گرفته شوند. عناصر مرتبط با نظم اجتماعی در این مرحله نمونههای نخستین و ایدهآل هستند. نقشهای اجتماعی از قبیل افسر پلیس، معلم، فضانورد، رئیس و قهرمان در این مرحله وجود دارد.
پیامد این مرحله: اگر کودک به طور موفقیتآمیز از این مرحله عبور کند حس هدفمندی در او شکل میگیرد. |
مرحله 4: سازندگی در برابر احساس حقارت

چهارمین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی در حدود سنین دبستان شورع میشود. بعضی از منابع آن را بین ۵ تا ۱۱ سالگی و برخی دیگر بین ۶ سالگی تا بلوغ در نظر میگیرند.
در این مرحله عنصر صنعتی آغاز میشود. حال بچهها تمایل دارند به دنیای کار و دانش وارد شوند. موضوع تکرارشونده در آنها این است: همان هستم که یاد میگیرم. رویداد بزرگ در این مرحله وارد شدن به مدرسه است. بچهها در مدرس در معرض فناوری و جامعه قرار میگیرند: کتاب، جدول ضرب، هنر و حرفههای مختلف، نقشهها، میکروسکوپها، فیلمها و ضبط صوتها. با وجود این یادگیری فقط در مدرسه اتفاق نمیافتد. بلکه در خیابان، خانهی دوستان، و درون خانواده هم روی میدهد.
تجربههای موفق به بچهها حس سازندگی میدهد، نوعی احساس شایستگی و تسلط، در حالیکه شکست حس بیکفاتی و حقارت به همراه دارد، نوعی احساس بیارزشی و بیعرضگی. بچهها سعی میکنند کارهایشان را به نحو احسن انجام دهند و آنچه را که شروع کردهاند به پایان برسانند.
پیامدهای این مرحله: کودکانی که توسط والدین و معلمان تشویق و ستایش میشوند، احساس شایستگی و باور به مهارتهای خود پیدا می کنند. کسانی که از والدین، معلمان یا همسالان تشویق اندکی دریافت میکنند یا اصلاً تشویق نمیشوند، در تواناییهای خود برای موفقیت شک خواهند کرد.
یافتن موفقیتآمیز تعادل در این مرحله از رشد روانی اجتماعی منجر به قدرتی میشود که به عنوان شایستگی شناخته میشود، که در آن کودکان به تواناییهای خود برای انجام وظایفی که پیش روی آنها گذاشته شده است، باور میکنند. |
مرحله 5: هویت و انکار در برابر سردرگمی
پنجمین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی در طول سالهای اغلب پرتلاطم نوجوانی اتفاق میافتد. این مرحله نقش اساسی در ایجاد حس هویت شخصی ایفا میکند که تا پایان عمر بر رفتار و رشد فرد تأثیر میگذارد. نوجوانان نیاز به ایجاد حس خود و هویت شخصی دارند. موفقیت منجر به توانایی وفادار ماندن به خود میشود، در حالی که شکست منجر به سردرگمی نقش و احساس ضعیف از خود میشود.
در دوران نوجوانی، کودکان استقلال خود را کشف میکنند و احساسی از خود را در خویش پرورش میدهند. کسانی که از طریق کاوش شخصی تشویق و تقویت مناسبی دریافت میکنند، با احساس قوی از خود و احساس استقلال و کنترل از این مرحله خارج میشوند. کسانی که از باورها و خواستههای خود مطمئن نیستند، نسبت به خود و آینده احساس ناامنی و سردرگمی خواهند کرد.
اعتماد، استقلال، ابتکار و سازندگی همه به هویت کودک میکند. با وجود این در مرحله پنجم رشد روانی اجتماعی این موضوع به اوج میرسد. تغییرات سریع فیزیولوژیک یک بدن جدید با سائقهای جنسی ناآشنا به وجود میآورد. این تغییرات در کنار فشار اجتماعی برای تصمیمگیریهای منطقی و درست، نوجوانان را وادار میسازد که نقشهای مختلفی را در نظر بگیرند. وظیفه اصلی آنها ادغام همانندسازیهای مختلف دوران کودکی در یک هویت کاملتر است.
اگر نوجوان نتواند همانندسازیها، نفسها، یا نقشهایش را با هم ادغام کند پراکندگی هویت شکل میگیرد. شخصیت چندپاره میشود بدون اینکه هستهای داشته باشد. این مسئله ممکن است با موارد زیر در فرد وخیمتر شود: وضع گروه اقلیت، ابهام دربارهی گرایش جنسی، همانندسازی قوی با پدر یا مادر یا وجود نقشهای شغلی بسیار برای انتخاب کردن.
نقش همسالان، انجمنها، دین، جنبشهای سیاسی و مانند آن خویشتن واقعیشان را جستجو میکنند. این گروهها برای آزمایش نقشهای جدید فرصتی فراهم میکنند. ایدئولوژی جامعه نقطه مقابل این مرحله در نظم اجتماعی، با فاش ساختن اینکه کدام نقشها در جامعه باارزش است این نقشگزاری را هدایت میکند.
هویت چیست؟
وقتی روانشناسان در مورد هویت صحبت میکنند، به تمام باورها، آرمانها و ارزشهایی اشاره میکنند که به شکلگیری و هدایت رفتار یک فرد کمک میکند. تکمیل این مرحله با موفقیت منجر به وفاداری میشود، که اریکسون آن را توانایی زندگی بر اساس استانداردها و انتظارات جامعه توصیف کرد.
پیامدهای این مرحله: در حالی که اریکسون معتقد بود که هر مرحله از رشد روانی اجتماعی مهم است، او تأکید خاصی بر رشد هویت خود داشت. هویت ایگو همان احساس خودآگاهی است که ما از طریق تعامل اجتماعی ایجاد میکنیم و در مرحله هویت در مقابل سردرگمی رشد روانی اجتماعی به کانون اصلی تبدیل میشود. تعهد فضیلت این مرحله است. به گفته اریکسون، هویت ما دائماً به دلیل تجربیات و اطلاعات جدیدی که در تعاملات روزانه خود با دیگران به دست میآوریم تغییر میکند. از آنجایی که ما تجربیات جدیدی داریم، چالشهایی را نیز بر عهده میگیریم که میتواند به توسعه هویت کمک کند یا مانع آن شود. |
مرحله 6: صمیمیت و همبستگی در برابر انزوا

در ششمین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی، بزرگسالان جوان نیاز به ایجاد روابط صمیمی و محبتآمیز با افراد دیگر دارند. موفقیت منجر به روابط قوی میشود، در حالی که شکست منجر به تنهایی و انزوا میشود. این مرحله از رشد روانی اجتماعی در نظریه اریکسون دوره اوایل بزرگسالی را که افراد در حال بررسی روابط شخصی هستند پوشش میدهد.
اریکسون معتقد بود که این امر حیاتی است که افراد روابط نزدیک و متعهدانه با افراد دیگر ایجاد کنند. کسانی که در ششمین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی موفق هستند، روابط پایدار و ایمن ایجاد خواهند کرد.
صمیمیت (تعلق) روانشناختی با دیگر افراد (یا حتی خود شخص) فقط زمانی ممکن است که هویت کاملاً یکپارچه و معقول از مرحله پنجم حاصل شود. اگر جوانی از مجذوب شدن به دیگری احساس ترس کند ممکن است نتواند هویتش را در هویت فرد دیگر درآمیزد.
اگرچه افراد جوان در این مدت روابط مهمی با جنس مخالف برقرار میکنند ولی دوستیهای جنس موافق و حتی دسترسی به احساسات و افکار محرمانه خودشان هم مشخصه این مرحله است. این روابط از طریق تقویت هویت رشد شخصیت را پیش میبرند.
جنبهای از صمیمیت احساس همبستگی در خود و دفاع علیه آنها یعنی نیروها و افرادی که ماهیت آنها به نظر برای ماهیت شخص خطرناک است میباشد. اگر تلاشهای فرد جوان برای صمیمیت شکست بخورد به انزوا پناه میبرد. در این حالت روابط اجتماعی کلیشهای (قالبگونه) سرد و خالی هستند.
پیامدهای این مرحله: حل موفقیت آمیز این مرحله منجر به فضیلتی میشود که به عنوان عشق شناخته میشود که با توانایی ایجاد روابط پایدار و معنادار با افراد دیگر مشخص میشود. |
مرحله 7: زایندگی در برابر رکود و بیحاصلی
هفتمین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی اریکسون به موفقیت در پرورش و زایندگی برای نسل بعد مربوط است. زایندگی به علاقه به ایجاد و هدایت نسل بعدی از طریق پرورش کودکان یا کوششهای خلاق و مولد برمیگردد. البته بچهدار شدن به تنهایی ایجاد حس زایندگی را در والد تضمین نمیکند. به نظر میرسد که ایمان به آینده، اعتقاد به نسل بشر و توانایی اهمیت دادن به دیگران پیشنیازهای رشد در این مرحله هستند.
به جای بچه داشتن فرد ممکن است تلاش کند تا دنیای بهتری برای بچهها و دیگران به وجود آورد. پس مرحله هفتم مکانیسمی برای استمرار جامعه از یک نسل به نسل دیگر فراهم میکند. عدم زایندگی به صورت رکود، خودجذبی (زیادهروی)، کسالت و عدم رشد روانشناختی ابراز میشود.
پیامدهای این مرحله: مراقبت فضیلتی است که وقتی هفتمین مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی با موفقیت انجام شود به دست میآید. افتخار کردن به دستاوردهای خود، تماشای بزرگ شدن فرزندان خود و ایجاد حس اتحاد با شریک زندگی خود از دستاوردهای مهم این مرحله است. |
مرحله 8: انسجام در برابر ناامیدی

مرحله نهایی مراحل رشد روانی اجتماعی در دوران پیری اتفاق میافتد و بر بازتاب زندگی متمرکز است. در این مرحله از رشد، افراد به رویدادهای زندگی خود نگاه میکنند و تعیین میکنند که آیا از زندگی خود راضی هستند یا پشیمان.
سالمندان باید به زندگی خود نگاه کنند و احساس رضایت کنند. موفقیت در این مرحله منجر به احساس خردمندی میشود، در حالی که شکست منجر به پشیمانی، تلخی و ناامیدی میشود.
در این مرحله از مراحل رشد روانی اجتماعی، افراد به اتفاقات زندگی خود فکر میکنند. کسانی که به زندگیای که احساس میکنند به خوبی گذراندهاند نگاه میکنند، احساس رضایت میکنند و آماده هستند تا پایان زندگی خود را با احساس آرامش سپری کنند. کسانی که به گذشته نگاه میکنند و فقط احساس پشیمانی میکنند، به این نتیجه میرسند که زندگی آنها بدون انجام کارهایی که یاد انجام میدادند، به پایان میرسد.
در مرحله پایانی مراحل رشد روانی اجتماعی افراد باید با اندوخته تمام عمرشان زندگی کنند. در حالت ایدهآل آنها به انسجام و یکپارچگی رسیدهاند. انسجام موارد زیر را در بر میگیرد:
- قبول محدودیتهای زندگی
- احساس تعلق به تاریخ بزرگتر که نسلهای قبل را هم شامل میشود
- احساس تملک دانش اعصار قبلی
- نوعی انسجام نهایی از تمام مراحل قبلی
آنتیتز انسجام ناامیدی است. یعنی پیشمانی از کارهای کرده و ناکرده در زندگی، ترس از نزدیک شدن مرگ و نفرت از خود.
پیامدهای این مرحله: کسانی که در این مرحله ناموفق هستند، احساس میکنند که عمرشان تلف شده است و ممکن است پشیمانیهای زیادی را تجربه کنند. فرد دچار احساس تلخی و ناامیدی خواهد شد. فضیلت این مرحله خردمندی است. کسانی که به دستاوردهای خود افتخار میکنند، احساس درستی خواهند کرد. تکمیل موفقیتآمیز این مرحله به معنای نگاه کردن به گذشته با اندکی پشیمانی و احساس رضایت کلی است. این افراد حتی در هنگام رویارویی با مرگ به خرد دست خواهند یافت. |
خلاصه مراحل رشد روانی اجتماعی
نقاط قوت نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون
نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی دارای نقاط قوتی است که عبارت است از:
- بسط نظریه روانکاوی. وی بعد روانی اجتماعی را به بعد روانی جنسی، بعد فرهنگی را به بعد بیولوژیک، هویت خود را به دفاعهای خود، هنجار را به نابهنجار، مسائل میانفرهنگی را به مسائل فرهنگ خاص، مشاهدات کودکان را به بازسازی دوران کودکی توسط بزرگسالان و رشد بزرگسالان را به رشد کودکان اضافه نمود.
- چشمانداز وسیع. ارتباط اریکسون با نگرشهای اخیر درباره رشد در چشمانداز وسیعی نهفته است که برای رفتار کودکان قائل است. نوشتههای اریکسون تصویر سیستمی از نیروهای درهم قفلشده را به ذهن میآورد که کودک و هستی، گذشته و آینده دور را با هم پیوند میزند.
نقاط ضعف نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون
نظریه مراحل رشد روانی اجتماعی دارای نقاط ضعفی است که عبارت است از:
- ساماننیافتگی. نظریه اریکسون پیوند ضعیفی از مشاهدات، تعمیمهای تجربی و ادعاهای نظری انتزاعی است. متعاقباً بیان ادعاهای او به شیوهای قابل آزمایش یا ربط دادن یافتههای تجربی او به سطوح انتزاعیتر نظریهاش دشوار است. مشاهدات اریکسون سرشار از تفسیرهایی است که ارزیابی آنها دشوار است.
- عدم وجود مکانیسمهای ویژه رشد. اریکسون نحوه حرکت کودک از یک مرحله به مرحله دیگر یا حتی نحوه برطرف شدن بحران موجود در یک مرحله را توضیح نمیدهد. او بیان میکند که چه چیزی بر حرکت تأثیر میگذارد ولی درباره اینکه این حرکت مشخصاً چگونه اتفاق میافتد توضیحی نمیدهد.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com