نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی: مرور سیستماتیک و فراتحلیل
یک مقالهی جدید که در Journal of Affective Disorders در سال ۲۰۲۳ منتشر شده است نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی را بررسی کرده است. مقالههای سیستماتیک و فراتحلیل، مقالههای منتشرشدهی قبلی را بررسی میکنند و سعی میکنند با در نظر گرفتن نتایج تمامی مقالههای منتشرشده دربارهی یک موضوع خاص، اعتبار نتایج را بررسی کنند.
نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی: مرور سیستماتیک و فراتحلیل
اختلال وسواس فکری-عملی یکی از اختلالهای روانی است که اصولاً نتایج درمانی ضعیفی دارد. مشخصهی این اختلال افکار، تکانهها و تصاویر تکراری و ناخواستهای است که منجر به اختلال عملکرد زیادی میشود. فرد به منظور جلوگیری از این وسواسهای فکری، تلاشهای زیادی انجام میدهد مانند انجام دادن رفتارها و اعمال ذهنی تکراری که به آنها اجبار گفته میشود.
مطالعات همهگیریشناسی در مقیاسهای بزرگ نشان داده است که شیوع طول عمر آن تقریبا بین ۲ تا ۳ درصد است. مطالعات طولی نیز نشان دادهاند که اختلال وسواس فکری-عملی یک اختلال مزمن است و تأثیر زیادی بر عملکرد فرد دارد.
علیرغم اینکه درمانهای اثربخش زیادی مانند مواجهه و پیشگیری از پاسخ تا به امروز برای درمان اختلال وسواس فکری-عملی طراحی شدهاند تقریباً ۵۰ درصد از بیماران مبتلا به این اختلال بهبودی طولانیمدتی به دست نمیآورند.
بر اساس مطالعاتی که تاکنون انجام شده است میتوان نتیجه گرفت که نتایج درمانی ضعیف در این بیماران، تحت تأثیر عوامل درونفردی مختلفی مانند باورهای هستهای و صفات اختلالهای شخصیت قرار دارد. این امر باعث شده است که پژوهشگران سایر رویکردهای درمانی مانند طرحوارهدرمانی که آسیبپذیریهای شناختی بیماران را هدف درمان قرار میدهند بررسی کنند.
طرحوارهدرمانی برای درمان بیمارانی که اختلال آنها مزمن است طراحی شده است. طرحوارهدرمانی، طرحوارههای ناسازگار اولیه را هدف درمان قرار میدهد. این رویکرد جنبههای مختلفی از رویکردهای شناختی-رفتاری، روانپویشی، هیجانمدار و گشتالتدرمانی را با هم ترکیب کرده است.
پژوهشهای اولیه در مورد اثربخشی طرحوارهدرمانی برای اختلال وسواس فکری-عملی نشان داده است که نتایج مطلوبی از آن به دست میآید به خصوص در بیمارانی که به سایر درمانها پاسخ ندادهاند.
به همین دلیل پژوهشگران تصمیم گرفتند که نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی را بر اساس تمامی مطالعات منتشرشده در این حوزه بررسی کنند. بنابراین هدف مطالعهی حاضر افزایش درک درمانگران از طرحوارههای بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی است.
معرفی مختصر طرحوارههای ناسازگار اولیه
به منظور درک بهتر نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی لازم است ابتدا با طرحوارهها آشنایی داشته باشید.
تاکنون ۱۸ طرحواره شناسایی شده است که در پنج حوزه طبقهبندی شدهاند:
حوزه بریدگی/طرد
این حوزه مربوط به مختل شدن دلبستگیهای دوران کودکی است. در این حوزه طرحوارههای رهاشدگی، بیاعتمادی، نقص، محرومیت عاطفی و انزوای اجتماعی قرار دارد.
حوزهی خودگردانی مختل
در این حوزه طرحوارههایی وجود دارند که در عملکرد مستقلانهی فرد اختلال ایجاد میکنند. این طرحوارهها شامل وابستگی/بیکفایتی، آسیبپذیری، گرفتار و شکست است.
حوزهی محدودیتهای مختل
طرحوارههای این حوزه، شامل آسیبهایی به توانایی خودکنترلی و احساس عادی بودن است. در این حوزه دو طرحواره وجود دارد: خویشتنداری ناکافی و استحقاق.
حوزهی دیگرجهتمندی
طرحوارههای این حوزه زمانی ایجاد میشوند که کودک به صورت مشروط پذیرفته شود. طرحوارههای فرمانپذیری، خودقربانگری و تأییدطلبی در این حوزه قرار میگیرد.
حوزهی گوشبهزنگی و بازداری افراطی
وقتی والدین توقعات فراطی و مکرر دربارهی کمالگرایی، گوشبهزنگی نسبت به نتایج منفی از کودک دارند طرحوارههای منفیگرایی، بازداری هیجانی، معیارهای سختگیرانه و تنبیه شکل میگیرند.
مدل طرحواره یانگ بیان میکند که طرحوارههای ناسازگار اولیه از ناملایمات دوران کودکی (تجربههای تروماتیک) سرچشمه میگیرند و متعاقباً به عوامل خطرساز شناختی برای آسیبشناسی روانی تبدیل میشوند (یانگ و همکاران، 2003). در بزرگسالی، طرحوارهها با تجربیاتی که مطابق با طرحواره درک میشوند، فعال میشوند و واکنشهای هیجانی شدید، تحریفهای شناختی، و پاسخهای مقابلهای ناسازگارانه را ایجاد میکنند (یانگ و همکاران، 2003).
بنابراین، طرحوارهها به نظر میرسد که به افزایش خطر اختلالات سلامت روان کمک میکنند. طرحوارههای خاص با شدت هر اختلال مرتبط هستند (یانگ و همکاران، 2003). این ویژگی به صورت تجربی پشتیبانی شده است، با مشخص شده است که برخی از طرحوارهها ارتباط قویتری با افسردگی (بیشاپ و همکاران، 2021)، اضطراب (طارق و همکاران، 2021)، و اختلالات خوردن (ماهر و همکاران، 2022) دارند.
از طرفی دیگر تجارب نامطلوب دوران کودکی (به عنوان مثال، سوءاستفاده و غفلت) با افزایش خطر علائم OCD مرتبط است که نشان میدهد افراد مبتلا به OCD ممکن است در حوزهی بریدگی و طرد EMS آسیبپذیر باشند.
به طور خاص، سوء استفادهی عاطفی و جنسی در دوران کودکی با OCD همراه بوده است (Destrée et al., 2021; Ou et al., 2021)، که نشان دهندهی تایید بالقوه بیاعتمادی/بدرفتاری و محرومیت عاطفی است. OCD همچنین با شرم (Cândea و Szentagotai-Tătar، 2018)، ناامنی دلبستگی (van Leeuwen و همکاران، 2020) و انزوای اجتماعی (Grisham et al., 2011) مرتبط است که نشاندهندهی افزایش احتمال تأیید طرحوارههای نقص، رهاشدگی/بیثباتی و انزوای اجتماعی/بیگانگی است.
بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی فرصتی را برای کشف طیف وسیعتری از عواملی که ممکن است در اتیولوژی OCD و پاسخ به درمان کمک کنند، فراهم میکند. علاوه بر این، فرصتی برای شناسایی باورهایی که شدیداً با علائم OCD مرتبط هستند را فراهم میکند.
مطالعهی فعلی دربارهی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی با هدف مرور سیستماتیک و فراتحلیل نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی انجام شده است.
روش
یک بررسی سیستماتیک و متاآنالیز در مورد OCD و EMS مطابق با بیانیه موارد گزارش ترجیحی برای مرورهای سیستماتیک و متاآنالیز 2020 (PRISMA 2020) انجام شد (Page et al., 2021).
متاآنالیزها با استفاده از Meta-Essentials انجام شد تا بررسی شود که آیا افراد دارای علائم OCD طرحوارههای بالاتری را گزارش کردهاند یا خیر. تجزیه و تحلیل جداگانه برای هر یک از 18 EMS تکمیل شد. همانطور که 15 مطالعه دادههای همبستگی را گزارش کردند، متاآنالیزها برای تعیین رابطه بین علائم EMS و OCD با استفاده از ضریب همبستگی، r انجام شد.
نتایج
بر اساس 22 مطالعه که برای بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفتند (N = 3699)، همه طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال وسواس فکری-عملی همبستگی مثبت داشتند.
- همه 18 طرحواره ناسازگار اولیه با اختلال وسواس فکری- فکری مرتبط هستند.
- وابستگی، آسیبپذیری در برابر آسیب و بدبینی/منفیگرایی بیشترین ارتباط را داشتند.
- طرحوارهها نشاندهنده انتظارات منفی و ناتوانی در مقابله با OCD هستند.
این طرحوارهها یک موضوع مشترک دارند که نشان دهنده انتظارات نامتناسب از رویدادهای منفی و ناتوانی درک شده در مقابله است. این یافتهها با تحقیقات قبلی که بر تخمینهای اغراقآمیز تهدید در OCD دلالت میکند، همخوانی دارد.
نتایج بیشتر در رابطه با بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی نشان داد که روابط متوسطی بین OCD و طرحوارهها در حوزه بریدگی/طرد یافت شد، از جمله بیاعتمادی/بدرفتاری، انزوای اجتماعی/بیگانگی، و نقص/شرم.
این نشان میدهد که افراد مبتلا به OCD ممکن است بر این باور باشند که مورد سوءاستفاده قرار میگیرند، تحقیر میشوند، به کسی تعلق ندارند، شایسته یا دوستداشتنی نیستند (یانگ و همکاران، 2003). این طرحوارهها از آسیبهای رشدی و دلبستگی ناایمن به وجود میآیند (یانگ و همکاران، 2003)، و با نرخ بالاتری از غفلت و سوءاستفاده در دوران کودکی همراه هستند (Pilkington et al., 2021).
به همین ترتیب، سوء استفاده در دوران کودکی با علائم OCD در بزرگسالی همراه بوده است (Destrée et al., 2021; Ou et al., 2021). نتایج فعلی شواهد بیشتری ارائه میکند که OCD با باورهای ناسازگار مربوط به فقدان دلبستگی، ایمنی، تعلق و تربیت مرتبط است.
بررسی فعلی (نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی) همچنین به عوامل بالقوهای اشاره میکند که در اتیولوژی OCD نقش دارند. فرض بر این است که طرحوارهها در پاسخ به نیازهای برآورده نشده در اوایل زندگی شکل میگیرند. فرض بر این است که دو طرحوارهای که شدیداً با OCD مرتبط هستند، وابستگی/بیکفایتی و آسیبپذیری در خانوادههای درهمتنیده و بیش از حد محافظ ایجاد میشوند که در آن شایستگی و استقلال تقویت نمیشود (یانگ و همکاران، 2003).
دیگر طرحوارههای برجسته در OCD، منفیگرایی/بدبینی، از والدین سختگیرانه و سرکوبگر که شامل هوشیاری بیش از حد نسبت به رویدادهای منفی به بهای خودانگیختگی و بازی است، ایجاد میشود (یانگ و همکاران، 2003). علاوه بر این، اجتناب از آسیب در بستگان درجه اول افراد مبتلا به OCD رایج است (اتلت و همکاران، 2008)، که نشاندهنده تمایل خانوادگی برای اجتناب از پیامدهای منفی است.
این مطالعات از رابطه بین برخی عوامل مرتبط با والدین و علائم OCD حمایت میکنند و به طور مشابه، این عوامل به ایجاد طرحوارهها کمک میکنند (یانگ و همکاران، 2003).
نتیجهگیری
یافتههای این متاآنالیز (نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در اختلال وسواس فکری-عملی) درک ما را از رابطه بین EMS و OCD افزایش میدهد. قویترین ارتباطها برای EMS یافت شد که نشاندهنده انتظارات منفی نامتناسب و ناتوانی درکشده در مقابله با رویدادهای منفی است، که نشان میدهد ارزیابی روانشناختی، درمان و تلاشهای پیشگیری ممکن است از هدف قرار دادن این باورها سود ببرند.
هدف تحقیقات آینده باید ارزیابی EMS در افراد مبتلا به OCD باشد تا ناهمگنی را کاهش دهد و تعمیمپذیری را بهبود بخشد. کارآزماییهای تصادفیسازی و کنترلشده روی طرحوارهدرمانی برای OCD برای ارزیابی اثربخشی این رویکرد مورد نیاز است.
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com