خواندنی‌های اسکیمالوژیروانشناسی رشدروانکاوی
موضوعات داغ

مراحل رشد روانی جنسی در نظریه روانکاوی فروید

زیگموند فروید جامع‌ترین نظریه‌ی شخصیت در روان‌شناسی و اولین روش معالجه‌ بیماری‌های روانی را در رواندرمانی بنا کرد. نظریه‌های فروید درباره‌ی شخصیت، مراحل رشد روانی جنسی، سبب‌شناسی اختلال‌های روانی و تکنیک‌های رواندرمانی همیشه جنجال‌برانگیز بوده و امروزه پس از گذر بیش از صدسال از نظریه‌پردازی‌های او، نظریه روانکاوی که مخلوق تلاش‌های بی‌وقفه‌ی اوست در دنیای روان‌شناسی و سایر علوم انسانی از استخوان‌بندی محکمی برخوردار است.

اگرچه تعداد زیادی از روان‌شناسان با نظریه‌های او به ویژه در مورد رشد روانی جنسی مخالف هستند اما همچنان متخصصان و دانشجویان روان‌شناسی با اشتیاق آثار او را مطالعه می‌کنند. هرچه باشد او یکی از کسانی است که خواب خوش انسان را مختل کرده است زیرا نظریه فروید نشان می‌دهد که انسان به آن اندازه که باور دارد، از منطق بویی نبرده است و بیشتر تحت تأثیر امیال ناهشیار و تفکرات غیرمنطقی قرار دارد.

در این مقاله قصد داریم نظریه روانکاوی در مورد مراحل رشد روانی جنسی (psychosexual) را به تفصیل معرفی کنیم. با همراه باشید.

فروید معتقد بود که کودکان تا رسیدن به بزرگسالی از مراحل رشد روانی جنسی خاصی عبور می‌کنند و تجربه‌هایی که از خلال این مراحل به دست می‌آورند را در کوله‌باری به نام ناهشیاری ذخیره می‌کنند و هنگام بزرگسالی هنگام مواجه با دنیا و هنگام وارد شدن به دنیای واقعی روابط بین فردی از اندوخته‌های ناهشیار خود استفاده می‌کنند.

از این رو فروید معتقد بود که شخصیت در کودکی یعنی تا حدود ۵ یا ۶ سالگی شکل می‌گیرد و بزرگسالی به نوعی تکرار نمادین همان تجربه‌های اولیه‌ی کودک است. شاید در وهله‌ی اول، جمله آخری که بیان کردم کمی نامعقول به نظر برسد اما با تأمل در مراحل رشد روانی جنسی و تجربه‌هایی که کودک در خلال مراحل رشد روانی جنسی به دست می‌آورد ممکن است شما هم با نظریه فروید موافق باشید.

قبل از پرداختن به مراحل رشد روانی جنسی در نظریه روانکاوی فروید، باید با چند مفهوم و چند نکته‌ی اساسی که به طور کلی برای درک نظریه‌های فروید در مورد رشد شخصیت و رشد روانی جنسی لازم است آشنا شوید. بدون درک این مفاهیم، مطالعه مراحل رشد روانی جنسی به طور واقعی خالی از لطف است و ممکن است در شما انتقاداتی را نسبت به فروید برانگیزاند. البته منظورم این نیست که هیچ انتقادی به فروید وارد نیست، بلکه می‌خواهم در دام ساده‌انگاری و انتقادهای نادرست نمانید.

مفاهیم اساسی زیربنای مراحل رشد روانی جنسی

اولین مفهوم اساسی که باید برای درک مراحل رشد روانی جنسی به خوبی از آن اطلاع داشته باشیم و معنای آن را درک کنیم مفهوم «ناهشیاری» است زیرا تخیلات کودک در مراحل رشد روانی جنسی، ناهشیار است. ناهشیاری، کانون نظریه روانکاوی است و قلب تپنده‌ آن محسوب می‌شود. درک ناهشیاری از منظر فروید، درک نظریه روانکاوی را ساده می‌کند. از نظر فروید ذهن یا روان انسان از سه قسمت تشکیل شده است: هشیاری، نیمه‌هشیاری و ناهشیاری.

قسمت هشیار ذهن و روان انسان، شامل اطلاعاتی است که در هر لحظه از آن‌ها آگاهی دارد و می‌تواند در مورد آن‌ها حرف بزند و دیگری را از وجود آنچه در ذهنش می‌گذرد خبردار کند. پس هشیاری بخشی از ذهن است که با لحظه اکنون یعنی با موقعیت «اینجایی و اکنونی» شما سر و کار دارد.

قسمت نیمه‌هشیار ذهن و روان‌ انسان، اطلاعاتی را شامل می‌شود که در لحظه اکنون در هشیاری شما وجود ندارد اما با کمی تأمل می‌توانید آن‌ها را به یاد بیاورید. مثلاً اکنون که در حال مطالعه هستید غذایی را که دیشب خورده‌اید در ذهن خود ندارید اما اگر کمی فکر کنید ممکن است بتوانید آن را به یاد بیاورید.

و اما قسمت ناهشیاری ذهن و روان، دربرگیرنده‌ی اطلاعات، افکار، احساسات، خاطرات، تجربه‌ها و امیالی است که به هیچ‌وجه از آن‌ها آگاهی ندارید و محتوای آن کاملاً بر شما پوشیده است. ناهشیار به این معناست که چیزی به خودی خود خارج از حیطه‌ی آگاهی شما وجود دارد و عملیات روانی خاص خود را انجام می‌دهد بدون اینکه ما متوجه آن باشیم. بگذارید با یک صغری و کبری مختصر، علت وجود ناهشیاری و همچنین اثبات آن را برایتان توضیح دهم:

برخی از خاطرات ما بسیار دردناک هستند و هرگاه به آن‌ها فکر می‌کنیم خُلق‌مان مکدر می‌شود و ممکن است چند لحظه و در برخی موارد چند روز ذهن‌مان درگیر یک خاطره دردناک بماند. ذهن ما اما طوری طراحی شده است که جلوی این موارد را بگیرد. ذهن ما خاطرات بسیار دردناک زندگی‌مان را در قسمت ناهشیاری ذخیره می‌کند تا از رنج به یادآوری آن‌ها در امان باشیم. پس وجود ناهشیاری نه تنها قابل اثبات بلکه بسیار ضروری است.

نمونه‌ی دیگری که به درک ناهشیاری کمک می‌کند خواب‌های ماست. بسیاری از ما خواب‌های عجیب و غریبی می‌بینیم که با دنیای واقعی مطابقت ندارند. مثلا ممکن است حیواناتی را در خواب ببینیم که اصلاً وجود خارجی ندارند یا خواب ببینیم که با یک حیوان ازدواج کرده‌ایم یا یکی از دندان‌هایمان در حال افتادن است و غیره… منشأء این سرزمین عجایب خواب‌ها چیست؟ از کجا می‌آیند؟ اول از همه بدیهی است که این خواب‌ها از ذهن ما سرچشمه می‌گیرند، پس آن‌ها در جایی از ذهن ما وجود دارند که فروید به آن ناهشیار می‌گوید.

دومین مفهومی که باید به خوبی از آن آگاه باشیم تا بتوانیم مراحل رشد روانی جنسی را درک کنیم معنای واژه جنسی از نظر فروید است. در نظریه فروید کلمه جنسی به دو معنا به کار رفته است. در معنای دوم (معنای اول را بعد از معنای دوم مطرح می‌کنم) منظور همان رابطه جنسی بین دو فرد بزرگسال است. اما در معنای اول، به هر فکر، احساس یا فعالیتی که لذت‌بخش باشد اشاره دارد. بنابراین وقتی در نظریه فروید با مفهوم جنسی و لذت جنسی مواجه می‌شویم باید حواسمان باشد که منظور کدامیک از معنی‌های کلمه‌ی جنسی مد نظر است. در نظریه فروید، به انرژی‌ و امیال جنسی، لیبیدو گفته می‌شود.

مفهوم بعدی، تثبیت شدن (fixation) در مراحل رشد روانی جنسی است. فروید پنج مرحله رشد روانی جنسی را شناسایی کرده است: دهانی، مقعدی، فالیک، نهفتگی و تناسلی (در قسمت‌های بعدی به طور مفصل این مراحل را شرخ خواهم داد). فرد ممکن است به دلایل مختلفی در هر یک از مراحل تثبیت شود. به عبارت دیگر فرد ممکن است در مرحله‌ دهانی بماند و یا گیر کند.

وقتی کسی در مرحله خاصی از مراحل رشد روانی جنسی تثبیت شود به این معناست که هنوز دلش می‌خواهد شبیه وقتی که در آن مرحله بوده فکر و رفتار کند. به عنوان مثال یک مرد پنجاه ساله را در نظر بگیرید که در مواقعی که دچار استرس می‌شود شست خود را می‌مکد. مکیدن عملی است که مربوط به مرحله دهانی است که یکسال اول زندگی یعنی در دوره نوازدی فرد آن را تجربه می‌کند. بنابراین او در مرحله دهانی (یکسال اول زندگی) تثبیت شده است و در پنجاه سالگی رفتاری شبیه مرحله‌ی دهانی از او سر می‌زند.

مفهوم بعدی، منطقه‌ی شهوت‌زاست که نقش مهمی در رشد روانی جنسی دارد. منطقه‌ی شهوت‌زا قسمتی از بدن است که تحریک آن باعث بیشترین لذت می‌شود. فروید معتقد است که در مراحل مختلف رشد روانی جنسی، منطقه‌ی شهوت‌زا تغییر می‌کند و با هر تغییر، کودک وارد مرحله‌ی جدیدی از رشد روانی جنسی می‌شود. به عبارت دیگر منطقه‌ شهوت‌زا منطقه‌ای است که لیبدوی کودک روی آن سرمایه‌گذاری روانی انجام می‌دهد (روی آن تمرکز می‌کند).

اکنون که با مهفوم ناهشیاری، جنسی، لیبیدو، تثبیت و منطقه‌ی شهوت‌زا به حد کافی آشنا شده‌اید وقت آن است که برویم سراغ اصل مطلب: مراحل رشد روانی جنسی.

مراحل رشد روانی جنسی

همانطور که قبلاً مطرح کردم، مراحل رشد روانی جنسی در نظریه روانکاوی فروید به پنج مرحله تقسیم شده است. در هر یک از این مراحل قسمت خاصی از بدن نقش عمده‌ای دارد و لیبیدو روی آن سرمایه‌گذاری می‌شود. مراحل رشد روانی جنسی بر همین اساس به مراحل دهانی، مقعدی، فالیک (آلتی)، نهفتگی و تناسلی تقسیم شده است.

مراحل پنج گانه رشد روانی جنسی در نظریه روانکاوی فروید
مراحل پنج گانه رشد روانی جنسی در نظریه روانکاوی فروید

مرحله دهانی

اولین مرحله رشد روانی جنسی، مرحله دهانی (oral stage) است. در مرحله‌ی دهانی همانطور که از نامش پیداست دهان و لب‌ها منطقه‌ شهوت‌زای اصلی است و کودکان از مکیدن، خوردن، بلعیدن و گاز گرفتن لذت می‌برند. بنابراین تمام لیبیدوی کودک صرف امیال دهانی می‌شود.

از نظر فروید اگر یک نوزاد که در مرحله دهانیِ رشد روانی جنسی قرار دارد می‌توانست سخن بگوید احتمالاً می‌گفت که مهم‌ترین چیز زندگی، پستان مادر است. مکیدن برای زنده ماندن نوزاد حیاتی است اما در عین بسیار لذت‌بخش است. زیرا کودک حتی هنگامی که گرسنه نیست شست خود را می‌مکد چون باعث لذت می‌شود. مکیدن به منظور لذت بردن از نظر فروید نوعی خودانگیزی جنسی (autoerotic) است زیرا لذت بردن و ارضای امیال از طریق بدن خود کودک صورت می‌گیرد.

در طی شش ماه اول زندگی، نوزاد هیچ درک و شناختی از دنیای پیرامون خود ندارد و هر آنچه برای او وجود چیزی به جز امیال دهانی و سایر نیازهای جسمانی نیست. او از کسی که نیازهایش را برآورده می‌کند شناختی ندارد. بنابراین فروید معقتد است که در این مرحله دنیای کودک فاقد شیء (ابژه) است و تنها ابژه او، خود اوست. از این رو، فروید به این وضعیت، حالت خودشیفتگی اولیه می‌گوید زیرا نوازد فقط به نیازهای خود و لذت بردن می‌اندیشد.

مرحله دهانی به دو دوره تقسیم می‌شود: مرحله جذب دهانی (oral-receptive) و مرحله پرخاشگری دهانی (oral-sadistic).

دوره جذب دهانی

در مرحله جذب دهانی که از تولد شروع می‌شود که اولین رابطه کودک با دنیای بیرون از خود از جمله مادر، مکیدن است. مکیدن برای کودک یک عمل جنسی (معنای اول) است زیرا به شدت از آن لذت می‌برد. شاید شما هم مشاهده کرده‌اید که نوزاد حتی هنگامی که گرسنه نیست شست خود را می‌مکند. از نظر فروید این حالت، چیزی فراتر از گرسنگی و نوعی لذت بردن است.

در مرحله جذب دهانی کودکان در مورد شیء لذت‌بخش احساس تردید نمی‌کنند و نیازهای آنها معمولاً با کمترین ناکامی و اضطراب ارضا می‌شوند.

دوره پرخاشگری دهانی

تقریباً از شش ماهگی دندان‌های کودک در می‌آیند. شروع رشد دندان‌ها، آغازگر دومین دوره مرحله دهانی است. کودک اکنون گاز می‌گیرد و به همین دلیل نام این دوره، دوره پرخاشگری دهانی است.

دوره پرخاشگری دهانی از شش ماهگی شروع می‌شود و تا ۱۸-۲۴ ماهگی ادامه می‌یابد. قسمت اصلی لذت در این مرحله، دندان‌ها و فک‌ها هستند. در این سن معمولاً کودک اجازه مکیدن سینه مادرش را ندارد. به او غذاهای دیگری داده می‌شود که باید آنها را با روش‌هایی غیر از مکیدن مصرف کند.

کودک به مصرف غذا از این طریق علاقه‌ای ندارد زیرا باید به صورت خودگردان غذا بخورد و نیازهایش را ارضا کند. بنابراین او با داشتن این احساس که از نظر جسمی از موضوع محبوب خود دور می‌شود، ناکامی غیر قابل حلی را تجربه می‌کند.

در دوره پرخاشگری دهانی، میل جنسی بر خود جسمانی متمرکز می‌شود و لذت شهوانی در درجه اول از فعالیت‌های مکیدن و بلعیدن، گاز گرفتن و تخریب کردن به دست می‌آید. کودک رفتار خوداروتیک و خودشیفته را نشان می‌دهد و دلبستگی سادیستیک (پرخاشگرانه) دهانی نسبت به مادر ایجاد می‌شود.

می‌دهد که نشانه گرایش دوسوگرایانه است. او مادرش را دوست دارد زیرا مادرش نیازهای او را برآورده می‌کند. در عین حال، از او متنفر است، زیرا او قادر به برآورده کردن تمام خواسته‌هایش نیست، چون با جدایی فیزیکی از او غافل شده است و به این دلیل که دیگر کاملاً به او وابسته نیست.

ویژگی‌های شخصیتی که در نتیجه مرحله دهانی ایجاد می‌شود:

معمولاً مشاهده می‌شود که رفتارهای موجود در دوره جذب و پرخاشگری دهانی گاهی به شخصیت بزرگسال فرد نیز منتقل می‌شود. اروتیسم دهانی اولیه در بزرگسالی با عادات غذایی و علاقه به غذا نشان داده می‌شود. تثبیت بیش از حد در این مرحله در بزرگسالی با بوسیدن، سیگار کشیدن و جویدن آدامس بیان می‌شود. عاشق و معشوق گاهی به یکدیگر می‌گویند: «آنقدر دوستت دارم که می‌خوام بخورمت» یا از این طریق که یکدیگر را «قند و عسل» می‌نامند امیال دهانی خود را ابراز می‌کنند.

تثبیت در مرحله دهانیِ رشد روانی جنسی ممکن است منجر به حرص و طمع، یکدندگی، اراده داشتن شود. تف کردن ممکن است نشان دهنده طرد و مسخره کردن، و بستن دهان راهی برای امتناع و منفی‌گرایی باشد. اما اینکه آیا این ویژگی‌ها به بخشی از شخصیت فرد تبدیل شوند یا خیر، بستگی به میزان ناکامی و اضطراب تجربه‌شده دارد.

پرخاشگری دهانی که از طریق گاز گرفتن بیان می‌شود، نمونه اولیه بسیاری از انواع پرخاشگری‌های مستقیم، جابه‌جا شده و تغیریافته است. کودکی که با دندان گاز می‌گیرد ممکن است به عنوان یک بزرگسال با کنایه‌ی کلامی، تمسخر و بدبینی دیگران را آزار دهد یا ممکن است وکیل، سیاستمدار یا ویراستار خوبی شود.

مرحله مقعدی

مرحله مقعدی رشد روانی جنسی، مرحله‌ای است که لیبیدو از دهان به منطقه‌ شهوات‌زای دیگری مهاجرت می‌کند. در این مرحله لیبیدو روی مقعد و لذت‌های مقعدی سرمایه‌گذاری می‌شود. در این مرحله کودک کمی کنترل روی روده‌های خود به دست آروده است و می‌تواند مدفوع خود را کنترل کند یا نکند. عمل دفع یک عمل جنسی است به معنای اول آن.

در این مرحله از رشد روانی جنسی، آموزش توالت توسط والدین شروع می‌شود و اولین مرتبه‌ای است که کودک با آموزش نظم توسط دیگران روبرو می‌شود. آن‌ها از او می‌خواهند که مدفوع خود را فقط در زمان و مکان خاصی بیرون بدهد. این آموزش‌ها در تعارض با لذت‌های مقعدی کودک قرار می‌گیرد. او دوست دارد که هر جا و هر زمانی مدفوع خود را تخیله کند، با آن بازی کند و از آن لذت ببرد. والدین مانع از این کار می‌شوند و کودک از لذت بردن ناکام می‌ماند. اما ناکامی‌های کودک و محرومیت‌های او از لذت‌های مقعدی، در ناهشیار او ذخیره می‌شود تا در بزرگسالی از نو ظهور کنند.

آموزش توالت معمولاً اولین تجربه حیاتی است که کودک با نظم و انضباط و اقتدار بیرونی مواجه می‌شود که رشد روانی جنسی او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. آموزش توالت نشان دهنده تعارض بین میل به دفع مدفوع و مانع بیرونی است. اگر این تعارض حل نشود، قطعاً تأثیر نامطلوب خود را بر ساختار شخصیت می‌گذارد.

اگر آموزش توالت بسیار سفت و سخت و بسیار تنبیهی باشد، کودک ممکن است عصیان کند و با کثیف کردن عمدی خود واکنش نشان دهد. چنین کودکی در بزرگسالی ممکن است کثیف، دست و پا چلفتی، بی‌مسئولیت، بی‌نظم، اسراف‌کننده، ولخرج و زیاده‌خواه باشد.

ناکامی‌های دیگر در این مرحله از رشد روانی جنسی منجر به چندین تجربه آسیب‌زا می‌شود که بر شخصیت بعدی فرد تأثیر می‌گذارد. او بیش از پیش تحت فشار قرار می‌گیرد تا با پیامدهای واقعیت، یعنی دنیای بیرونی روبرو شود.

شخصیت مقعدی: افرادی که با نگهداشتن و تملک اشیا و مرتب کردن آن‌ها به صورت بیش از حد پاکیزه و منظم، به کسب ارضای شهوانی ادامه می‌دهند. فروید فرض کرد افرادی که شخصیت مقعدی پرورش می‌دهند، در کودکی نسبت به آموزش استفاده از توالت سرسختی نشان داده‌اند، اغلب مدفوع خود را نگهداشته‌اند و مدت این آموزش را بیش از حد معمول طولانی کرده‌اند. این شهوت‌گرایی مقعدی به مثلث مقعدی نظم و ترتیب، خست و لجبازی تبدیل می‌شود که مشخص‌کننده شخصیت مقعدی بزرگسال است.

در مراحل دهانی و مقعدی بین رشد روانی جنسی مرد و زن، تمایز اساسی وجود ندارد. کودکان هر دو جنس می‌توانند جهت‌گیری فعال یا منفعل را پرورش دهند. نگرش فعال معمولاً با آنچه فروید صفات مردانه سلطه‌گری و سادیسم نامید مشخص می‌شود، در حالیکه جهت‌گیری منفعل با صفات زنانه تماشاگری جنسی و مازوخیسم مشخص می‌شود.

مرحله فالیک

تا قبل از سه سالگی اتفاقات زیادی برای کودک رخ داده است. او مرحله دهانی را پشت سر گذاشته و گاز گرفته است، در مرحله مقعدی استقلال خود را تثبیت کرده است و اکنون باید منتظر یک طوفان اساسی در شخصیت او باشیم. کودک بعد از مرحله‌ی مقعدی وارد مرحله فالیک (phalic stage) می‌شود. منطقه شهوت‌زا بار دیگر، تغییر مکان می‌دهد و به ناحیه تناسلی نقل مکان می‌کند. لیبیدو اصلی‌ترین منطقه برای سرمایه‌گذاری را پیدا کرده است و اکنون آلت تناسلی و لذت‌های مرتبط با آن در کانون توجه کودک قرار می‌گیرد.

در طی این مرحله، کودک عاشق والد غیرهمجنس خود می‌شود یعنی پسر عاشق مادر می‌شود و دختر عاشق پدر. در نتیجه، پسر می‌خواهد که مادر در تملک او باشد و با او لذت جنسی (معنای اول) را تجربه کند و پدر را دنبال نخود سیاه بفرستد. دختر نیز می‌خواهد که برای پدر،‌ دلبری کند و مادر را از سر راه خود بردارد. این خواسته‌ها و امیال جنسی کودک، به شدت خطرناک است. او هر دو والد خود را دوست دارد اما اکنون باید دست به انتخاب بزند: یکی را بکشد و دیگری را تصاحب کند. اما والد بسیار قدرتمند است و کودک یارای مقابله با او را ندارد، پس باید دست از تصاحب آزمندانه و شهوانی خود بردارد و مثل آدم زندگی کند (چشمک).

فروید معتقد بود که آناتومی سرنوشت انسان است. به عبارت دیگر فروید معتقد بود که تفاوت‌های آناتومیکی در بدن دختر و پسر باعث می‌شود که هر کدام از آن‌ها سرنوشت خاص خود را داشته باشند. این آناتومی است که سرنوشت دختر و پسر را تعیین می‌کند. بنابراین مرحله فالیک برای دختر و پسر متفاوت است.

مرحله فالیک پسر: عقده ادیپ

اولین عشق پسر، مادر است. مادر او را بغل می‌کند، می‌بوسد، نوازش می‌کند و دلش برای لبخندهای کودک خود ضعف می‌رود. بنابراین در مرحله آلتی جای تعجبی ندارد که پسر هم عاشق مادر شود. او دلش می‌خواهد که با مادر ازدواج کند (معنای اول). او درکی از رابطه جنسی بزرگسالانه ندارد. پسر در راه تصاحب مادر یک مزاحم دوست‌داشتنی فوق‌العاده قدرتمند به نام پدر دارد. او باید تمایلات ادیپ‌گونه‌ی خود را واپس‌زنی کند و دل از گرو عشق مادر بردارد.

او می‌ترسد که پدر، او را به خاطر تمایلات جنسی‌اش به مادر، تنبیه کند. تنبیه خاص پدر، از بین بردن منطقه شهوت‌زای مرحله فالیک، یعنی آلت پسر است. پسر می‌ترسد که پدر او را اخته کند و در نتیجه دچار اضطراب اختگی می‌شود. اضطراب اختگی پسر، با دیدن اینکه آلت تناسلی دخترها اخته شده است تقویت می‌شود.

این اضطراب اختگی باعث می‌شود که پسر تمایلات ادیپال خود را برای همیشه سرکوب کند و در رکاب پدر برای اکتساب نقش مردی وارد جامعه شود. در نتیجه او به دلیل اضطراب اختگی، به جای جنگیدن با پدر صلح می‌کند و حتی با او همانندسازی می‌کند یعنی نقش‌ مردانه او را تقلید می‌کند.

واپس‌رانی امیال ادیپال اما، باعث از بین رفتن تمنای وصال مادر نمی‌شود. تصویر خیالی مادر، برای همیشه در لوح دل و جان کودک نقش می‌بندد تا در بزرگسالی او را به جستجوی مادر در زن دیگری برانگیزاند. او اسب خیال خود را زین می‌کند و در سرزمین‌های دورتر، زنی را انتخاب می‌کند که با تصویر خیالی او از مادر مطابقت داشته باشد و از این طریق همانند ادیپ در افسانه یونانی ادیپ با مادر خود ازدواج کند.

مرحله فالیک دختر: عقده الکترا

اولین عشق دختر نیز، مادر است، اما این عشق به زودی صحنه‌ای از رقابت‌طلبی و حسادت‌ورزی‌های خیالی کودک می‌شود. زیرا دختر، والد غیرهمجنس خود یعنی پدر را می‌خواهد و در آرزوی او می‌سوزد و «بابایی» می‌شود. در مرحله فالیک وقتی دختر متوجه می‌شود که اندام تناسلی خارجی مذکر را ندارد، به این نتیجه می‌رسد که قبلاً توسط مادر حسود و کینه‌تور خود اخته شده است. او مادرش را به خاطر این وضعیت سرزنش می‌کند.

او همچنین گاهی متوجه می‌شود که مادر به برادرانش توجه ویژه‌ای می‌کند بنابراین، سرمایه‌گذاری روی مادر ضعیف می‌شود و دختر شروع به ترجیح دادن پدر می‌کند.

اما دختر نه تنها به مادر برای داشتن پدر حسادت می‌کند بلکه نسبت به شخص پدر هم حسادت‌هایی می‌ورزد. زیرا پدر چیزی (آلت تناسلی) دارد که او ندارد. این موضوع رشک آلتی یا غبطه‌ی آلتی (penis envy) نامیده می‌شود.

دختر به دلیل اینکه چیزی برای از دست دادن ندارد دچار اضطراب اختگی نمی‌شود و به جای آن عقده‌ی اختگی (castration complex) را تجربه می‌کند زیرا از قبل او را اخته کرده‌اند.

در حالی که در مورد پسر، اضطراب اختگی عامل اصلی ناپدید شدن عقده ادیپ است، در دختر عقده اختگی (castration complex) و رشک آلت تناسلی مسئول تشکیل عقده ادیپ است.

دختر نیز مانند پسر دوجنسیتی است و میزان همانندسازی او با پدر یا مادر به قدرت نسبی ویژگی‌های مردانه و زنانه او مربوط می‌شود. با این حال، معمولاً درجاتی از همانندسازی و کاتکسیس (سرمایه‌گذاری روانی) با هر یک از والدین وجود دارد.

اگر دختر با مادر همانندسازی کند و او را دوست داشته باشد و به او احترام بگذارد، به پدر نزدیک‌تر می‌شود، غرامت اندام تناسلی از دست رفته گرفته می‌شود و کاتکسیس برای مادر حفظ می‌شود.

خلاصه مرحله فالیک

در این مرحله از رشد روانی جنسی، فروید معتقد بود که مناطق لذت به سمت اندام تناسلی می‌چرخد و یکی از مشهورترین ایده‌های او، عقده ادیپ را به وجود می‌آورد. فروید معتقد بود که در این مرحله، پسری به طور ناخودآگاه میل جنسی به مادرش پیدا می‌کند، پدرش را رقیبی برای محبت او می‌بیند و می‌خواهد جایگزین پدرش شود. بعلاوه، وقتی پسر شروع به تلقی پدرش به عنوان کسی می‌کند که سعی دارد او را به خاطر احساسات ادیپی‌اش تنبیه کند، دچار اضطراب اختگی می‌شود.

با این حال، به جای دعوا با پدر، پسر با او همانندسازی می‌کند تا مادر را تصاحب کند. فروید معتقد بود که تثبیت در این مرحله می‌تواند منجر به انحراف جنسی و سردرگمی یا داشتن هویت جنسی ضعیف شود. در عقده الکترا رابطه مشابهی را توصیف می‌کند که دختران جوان با پدران خود تجربه می‌کنند. با این حال، فروید با این مفهوم مخالف بود و معتقد بود که دختران واقعاً غبطه آلت تناسلی را تجربه می‌کنند.

دوره نهفتگی

چهارمین مرحله رشد روانی جنسی هنگامی که تمایلات جنسی نوزادان به دلیل ترس از اخته شدن سرکوب، می‌شود و همانندسازی با والد همجنس صورت می‌گیرد در سنین حدود 7-6 سالگی شروع می‌شود و دوره نهفتگی (comon stage) نام دارد. دوره نهفتگی تا شروع بلوغ یعنی 12، 13 سالگی ادامه می‌یابد. در طول این فاصله 5 تا 6 ساله، انرژی جنسی کودک در حالت فروکش باقی می‌ماند.

کودک در این مرحله از رشد روانی جنسی به مسائل جنسی توجهی ندارد. تمایلات جنسی نوزادی سرکوب می‌شود و واکنش وارونه (یکی از مکانیزم‌های دفاعی) این سرکوب را تقویت می‌کند. امیال لیبیدویی در فرآیند آموزش، تصعید (والایش؛ یکی دیگر از مکانیزم‌های دفاعی) می‌شوند. در این دوره سریع‌ترین یادگیری رسمی صورت می‌گیرد. اکثر کودکان در این زمان تمام دوره‌های آموزشی را که قرار است دریافت کنند، می‌گذرانند.

اروتیسم (خودانگیزی جنسی) و خودشیفتگی در دوره نهفتگی کاهش می‌یابد، اما مانند دلبستگی‌های کودک، به والدین، معلمان و دوستان ادامه می‌یابد، اگرچه تلاش‌های شهوانی آشکار نسبت به آن‌ها وجود ندارد.

مطالعات انسان‌شناسی اجتماعی نشان می‌دهد که دوره نهفتگی در طبیعت بیولوژیکی به صورت ذاتی وجود ندارد، بلکه ساخته‌ی تمدن پدرسالارانه خاص ما است. مطالعات همچنین نشان می‌دهد که در برخی از فرهنگ‌ها دوره نهفتگی وجود ندارد.

در این مرحله از رشد روانی جنسی، میل جنسی سرکوب می‌شود و انرژی جنسی کودک به سمت مبادلات دیگر مانند تعاملات اجتماعی و فعالیت‌های فکری هدایت می‌شود. در این مرحله است که کودکان بیشتر با بچه‌های همجنس بازی می‌کنند و هیچ گونه رشد یا تثبیت روانی-جنسی رخ نمی‌دهد.

مرحله تناسلی

سه مرحله اول رشد روانی جنسی یعنی مرحله دهانی، مقعدی و فالیک را دوره پیش‌تناسلی می‌نامند. همانطور که قبلاً بحث شد، هدف امیال جنسی در دوره پیش‌تناسلی تولید مثل نیست.

پس از وقفه در دوره نهفتگی، غریزه جنسی با هدف تولید مثل شروع به رشد می‌کند. نوجوانان در این دوره تلاش می‌کنند که برای جنس مخالف جذابیت جنسی داشته باشند. این مرحله به عنوان مرحله تناسلی (genital stage) شناخته می‌شود و با شروع بلوغ آغاز می‌گردد.

احیای تدریجی علایق دهانی، مقعدی و فالیک با بلوغ، بیشتر و بیشتر می‌شود. اما به تدریج علاقه فالیک به علاقه تناسلی تبدیل می‌شود که نسبت به مرحله فالیک کمتر کودکانه است. در این مرحله جامعه به خروجی‌های واقعی میل جنسی اجازه ابراز می‌دهد.

علاقه به لطیفه‌های کثیف (جنسی) بخشی از فرآیند نوجوانی می‌شود. اولین روابط عاشقانه به جای اینکه ماهیت واقعاً تناسلی داشته باشند، هنوز فالیک هستند. رابطه‌ها بیشتر عشق است تا رابطه جنسی.

مرحله تناسلی به‌جای خودشیفتگی، با انتخاب ابژه مشخص می‌شود. دوره اجتماعی شدن، فعالیت‌های گروهی، ازدواج، ایجاد خانه و تشکیل خانواده، توسعه علایق در پیشرفت شغلی و سایر مسئولیت های بزرگسالان است.

آخرین مرحله رشد روانی جنسی در مدل فروید شامل بیداری مجدد میل جنسی و علاقه جنسی به جنس مخالف است. اگر تمام مراحل قبلی با موفقیت انجام شود، فرد مراقب و متعادل خواهد بود و لذت معطوف به اندام تناسلی خواهد شد. اگر در این مرحله تثبیت وجود داشته باشد، ممکن است فرد دچار انحرافات جنسی شود.رشد

البته نظریه رشد روانی جنسی در نظریه‌های فروید منتقدانی دارد. فروید تقریباً به طور انحصاری بر رشد مرد متمرکز بود. تحقیقات او بر اساس رفتار کودکان نبود، بلکه بیشتر بر اساس آنچه توسط بیماران بزرگسالش به او گفته می شد. به دلیل تأخیر طولانی بین «علت» فرضی دوران کودکی و «اثر» نهایی بزرگسالی در نظریه‌های او، اندازه‌گیری یا آزمایش اینکه آیا ایده‌های فروید در مورد رشد روانی جنسی دقیق هستند یا خیر، بسیار دشوار است.

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در مورد مراحل رشد روانی جنسی در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

اینستاگرام: schema.therapy

تلگرام: psychologistnetes

ایمیل: schemalogy@yahoo.com

منابع

kendra cherry (2022). verywellmind.

De kuyper E. The Freudian construction of sexuality: the gay foundations of heterosexuality and straight homophobia. J Homosex. 1993;24(3-4):137-44. doi: 10.1300/J082v24n03_10

 

 

 

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا