انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیراهنمای عملی طرحواره درمانی
موضوعات داغ

مدل ذهنیت طرحواره ای: معرفی ذهنیت‌ها، مفهوم پردازی و مراحل درمان

در طرحواره‌درمانی برای کار با درمانجویان مختلف می‌توان از دو مدل طرحواره‌ و مدل ذهنیت استفاده کرد. در اکثر موارد این دو مدل به صورت مکمل به کار برده می‌شود. در این مقاله قصد دارم که به طور کامل مدل ذهنیت طرحواره‌ای را توضیح دهیم. ابتدا ذهنیت‌های مختلف و طبقه‌بندی آن‌ها را معرفی می‌کنم و سپس به مهفوم پردازی مدل ذهنیت می‌پردازم و در انتها مراحل درمان و کار با ذهنیت‌ها را به طور مفصل توضیح می‌دهم.

معرفی مدل ذهنیت طرحواره‌ای

هر طرحواره‌ای خود را با الگوهای فکری، احساسی و رفتاری متفاوتی نشان می‌دهد. به عنوان مثال فردی که طرحواره‌ی شکست دارد ممکن است گاهی اوقات به خاطر یک اشتباه کوچک شدیداً غمگین شود و احساس درماندگی کند، زیرا مطمئن است که شکست خورده است. گاهی اوقات نیز ممکن است دست به کارهای بزرگ بزند و هر گونه اشتباهی را انکار کند. همچنین گاهی اوقات ممکن است به طور کلی از درگیر شدن در فعالیت‌هایی که باعث پیشرفت می‌شود اجتناب کند و از این طریق از احتمال شکست و احساسات وابسته به آن فاصله بگیرد.

بنابراین در طول زمان و در موقعیت‌های مختلف افراد ممکن است رفتارهای متفاوتی را نشان دهند و احساسات و افکار متفاوتی را تجربه کنند. طرحواره‌درمانی مفهوم ذهنیت طرحواره‌ای را برای توصیف این پدیده به کار می‌برد و برای درمان یک مدل ذهنیت معرفی کرده است. ذهنیت طرحواره‌ای در واقع حالت‌های فعلی هیجانی و فکری مرتبط با طرحواره‌ای است که فعال شده است. بنابراین ذهنیت طرحواره‌ای افکار، احساسات و رفتارهای قابل مشاهده فرد است که به یک طرحواره خاص مرتبط است.

در مدل ذهنیت طرحواره‌ای، ذهنیت‌ها را می‌توان بر اساس هیجانات منفی و سبک‌های مقابله‌ای فرد به طبقه‌های مختلفی تقسیم کرد:
  • ذهنیت‌های کودکانه
  • ذهنیت‌های والد
  • ذهنیت‌های والد
  • ذهنیت‌های سالم

ذهنیت‌های کودکانه

ذهنیت های کودکانه در مدل ذهنیت
ذهنیت های کودکانه در مدل ذهنیت

بر اساس مدل ذهنیت طرحواره‌ای، ذهنیت‌های کودکانه زمانی پدیدار می‌شوند که طرحواره‌های فعال‌شده احساسات شدیدی را ایجاد کنند. معمولاً در این ذهنیت‌ها فرد احساس تنش و فشار می‌کند و غرق در احساساتی مانند غم، خشم، گناه، تنفر می‌شود و احساس افسردگی، ناامیدی، تنهایی، طرد و درماندگی و رهاشدگی می‌کند.

وقتی در این ذهنیت‌ها قرار می‌گیریم مانند یک بچه‌ی کوچولو احساس و فکر رفتار می‌کنیم. در واقع رفتار ما کودکانه می‌شود. یک نکته مهم که باید به خاطر داشته باشید این است که رفتارهای کودکانه در کودکان کاملاً طبیعی و بهنجار است اما وقتی یک بزرگسال رفتارهای کودکانه انجام می‌دهد می‌توانیم بگوییم که در ذهنیت‌های کودکانه قرار دارد زیرا رفتارهای او با وضعیت بزرگسالی فعلی‌اش هماهنگی ندارد و نامناسب است.

در مدل ذهنیت، ذهنیت‌های کودکانه را می‌توانیم بر اساس هیجانات غالب فرد به چند ذهنیت تقسیم کنیم:

  • ذهنیت‌ کودک آسیب‌پذیر: احساسات مرتبط با غم، درماندگی، بی‌پنهایی و تنهایی عموماً با ذهنیت کودک آسیب‌پذیر مرتبط هستند.
  • ذهنیت کودک خشمگین: احساسات خشم، غضب به ذهنیت‌های کودک خشمگین مربوط می‌شود.
  • ذهنیت کودک تکانشی و بی‌انضباط: خشم و تکانشی بودن و رفتارهای بی‌انضباطی معمولاً در ذهنیت‌های کودک تکانشی مشاهده می‌شود.
بنابراین سه ذهنیت کودکانه ناکارآمد وجود دارد:
  • ذهنیت کودک آسیب‌پذیر
  • ذهنیت کودک خشمگین
  • ذهنیت کودک تکانشی
با وجود این نوع دیگری از ذهنیت‌های کودکانه در مدل ذهنیت وجود دارد که ناکارآمد نیست و آن ذهنیت کودک شاد است. در این ذهنیت احساس رضایت می‌کنیم، شاد هستیم، و به صورت خودانگیخته و سالم زندگی می‌کنیم. ذهنیت کودک شاد با فعال شدن طرحواره‌ها ارتباطی ندارد بلکه به طور کلی نشانگر برآورده شدن نیازهای عاطفی اساسی است.

ذهنیت‌های والد

ذهنیت های والد
ذهنیت های والد

ذهنیت‌های والد بر اساس مدل ذهنیت در واقع بخشی از شخصیت ما هستند که از طریق الگوبرداری و همانندسازی با والدین یا سایر افراد مهم زندگی‌مان در ما شکل گرفته‌اند. وقتی در دوران کودکی مورد تنبیه قرار می‌گیریم، سرزنش می‌شویم، مورد بدرفتاری قرار می‌گیریم و برای تربیت‌مان از سخت‌گیری استفاده می‌شود ما این رفتارها را به عنوان بخشی از شخصیت خود درونی‌سازی می‌کنیم و سپس در طول زندگی، با خودمان طوری رفتاری می‌کنیم که شبیه رفتار والدین‌مان با ما در دوره‌ی کودکی است.

مدل ذهنیت فرض می‌کند که ما مانند والدین‌مان خود را تنبیه می‌کنیم، سرزنش می‌کنیم، به خودمان سخت می‌گیرم و از احساس گناه برای تنبیه و کنترل خود استفاده می‌کنیم. بنابراین ذهنیت‌های والد باعث تنفر از خود و خودملامت‌گری می‌شود.

ذهنیت والد پرتوقع

مدل ذهنیت مشخصه‌ی والد پرتوقع را داشتن توقعات و انتظارات بالا و دست‌نیافتنی از خودمان می‌داند. در این ذهنیت، به خودمان برای موفقیت، عملکرد بیش از حد انتظار، رسیدن به قله‌های پیشرفت فشار وارد می‌کنیم. وقتی در این ذهنیت هستیم به هیچ‌وجه از عملکرد خود راضی نیستیم و احساس ناکافی بودن می‌کنیم.

این ذهنیت باعث می‌شود خودمان را دست کم بگیریم و همیشه برای بهتر بودن، اولین بودن و کامل بودن تلاش کنیم. این در حالی است که ما ممکن است به اندازه‌ی کافی خوب باشیم اما والد پرتوقع نظر متفاوتی دارد. این ذهنیت ما را بد، ناقص، کم و ناکامل در نظر می‌گیرد و با ایجاد فشار برای دستاوردهای بیشتر ما را تحت استرس قرار می‌دهد و احساس ناکافی بودن زیادی ایجاد می‌کند.

ذهنیت والد تنبیه‌گر

وقتی به هر دلیلی اشتباهی انجام دهیم یا معیارهای والد پرتوقع را رعایت نکنیم، وارد ذهنیت والد تنبیه‌گر می‌شویم. این ذهنیت ما را شدیداً سرزنش می‌کند و از القاب بسیار منفی استفاده می‌کند: تو خنگی، تو احمقی، زشتی، به‌دردنخوری، لیاقت عشق نداری، نباید استراحت کنی، تو لایق هیچ چیز خوبی نیستی، بهتره بری بمیری و ….

معمولاً ذهنیت والد تنبیه‌گر در موقعیت‌های بین فردی فعال می‌شود و باعث می‌شود که ما سلطه‌پذیر شویم، به دیگران رسیدگی کنیم، مطیع آن‌ها باشیم، و حتی خود را قربانی کنیم. در غیر این صورت به ما احساس گناه می‌دهد. در برخی از کتابهای طرحواره‌درمانی به این بخش از والد تنبیه‌گر به صورت مجزا، ذهنیت والد القاکننده‌ی احساس گناه گفته می‌شود.

بر اساس مدل ذهنیت، رفتارهای خودزنی، خودکشی، آسیب زدن به خود و اهمیت ندادن به نیازها و سلامتی خود مصداقی از سلطه‌ی ذهنیت والد تنبیه‌گر است.

ذهنیت‌های مقابله‌ای

ذهنیت‌های کودکانه و والد، با احساسات منفی شدیدی همراه هستند در نتیجه ما از روش‌هایی برای مدیریت و تنظیم این احساسات استفاده می‌کنیم که حتی اگر این احساسات ثانویه منفی باشند از شدت بسیار کمتری برخوردار هستند. بنابراین ذهنیت‌های مقابله‌ای روش‌هایی هستند که برای کاهش احساسات ذهنیت‌های کودکانه و والد به کار برده می‌شوند. انواع مختلفی از ذهنیت‌های مقابله‌ای در مدل ذهنیت وجود دارد: ذهنیت تسلیم‌شده‌ی مطیع، ذهنیت‌های اجتنابی و ذهنیت‌های جبرانگر افراطی.

ذهنیت تسلیم‌شده‌ی مطیع

بر اساس مدل ذهنیت، در ذهنیت تسلیم‌شده‌ی مطیع، نه از موقعیت‌های ناخوشایند و نه از احساسات منفی درونی اجتناب می‌کنیم و نه آن‌ها را جبران می‌کنیم. در این ذهنیت ما تمام احساسات منفی خود را می‌پذیریم و اجازه می‌دهیم که دیگران با ما بدرفتاری کنند، از ما سوءاستفاده کنند، حتی در برابر آن‌ها مطیع و سربه‌زیر می‌شویم و در عوض در درون خودمان به شدت غمگین و رنجور هستیم.

در این ذهنیت از دیگران فرمان‌پذیری می‌کنیم و اجازه سوءاستفاده از خودمان را به آن‌ها می‌دهیم  و برای خواسته‌های خودمان هیچ ارزشی قائل نمی‌شویم.

ذهنیت‌های اجتنابی

مدل ذهنیت در طرحواره‌درمانی معتقد است که ذهنیت‌های اجتنابی تلاش می‌کنند تا احساسات منفی و موقعیت‌های ناخوشایند را نادیده بگیریم و هر طور شده به آرامش برسیم. اما روش آن‌ها اجتناب کردن از موقعیت‌ها و اجتناب کردن از احساسات منفی درونی است. در این حالت که به صورت تخصصی، ذهنیت محافظ بی‌تفاوت نامیده می‌شود تلاش می‌کنیم خونسرد باشیم، احساساتی نشویم، از موقعیت‌ها اجتناب کنیم، وارد رابطه نشویم و خود را بی‌تفاوت نشان دهیم.

رفتارهای اجتنابی شامل انزوای اجتماعی، سوءمصرف الکل، اجتناب از روابط بین فردی است. گاهی اوقات بسته به رفتارهای انتخابی برای اجتناب می‌توان از نام‌های متفاوتی استفاده کرد. به عنوان مثال استفاده از رفتارهای خودآرام‌بخشی افراطی مانند پرخوری، تماشای تلویزیون و خیال‌پردازی، ذهنیت خودآرامبخش بی‌تفاوت نامیده می‌شود. گاهی استفاده از خشم برای دور کردن دیگران از خود، محافظ خشمگین نامیده می‌شود. در این حالت خشمی که تجربه می‌شود یک احساس واقعی نیست بلکه هدف آن دور کردن دیگران است.

ذهنیت‌های جبرانگر افراطی

در ذهنیت‌های جبرانگر افراطی تلاش می‌کنیم ضدضربه به نظر برسیم، خودشیفته باشیم، عزت نفس زیادی داشته باشیم، دیگران را تحقیر کنیم و آن‌ها را تحت سلطه‌ی خود قرار دهیم تا از این طریق احساس آسیب‌پذیری نکنیم. ذهنیت‌های جبرانگر افراطی عموماً برخلاف احساسات ذهنیت‌های کودکانه عمل می‌کنند. به عنوان مثال ممکن است کودک احساس وحشت داشته باشد اما در ذهنیت جبرانگر افراطی شهامت زیادی از خود نشان می‌دهد تا ترس خود را احساس نکند. یا فردی که شدیداً احساس بی‌ارزشی می‌کنند ممکن است دست به رفتارهای خودشیفته‌وار بزند.

به طور کلی استفاده از ذهنیت‌های مقابله‌ای با اینکه احساسات منفی و موقعیت‌های اضطراب‌زا را تا حدی کاهش می‌دهد اما درنهایت هیچ مسئله‌ای حل نمی‌شود و فرد در بلندمدت با احساسات واقعی خودش بیگانه می‌شود.

ذهنیت‌های سالم

دو ذهنیت سالم در مدل ذهنیت طرحواره‌ای معرفی شده است: ذهنیت بزرگسال سالم و ذهنیت کودک شاد. این دو ذهنیت، بیانگر وضعیت سالم و عملکردهای انطباقی در زندگی هستند.

ذهنیت بزرگسال سالم

ذهنیت بزرگسال سالم بخش منطقی ماست که به دنبال حل مسئله است. بودن در این ذهنیت باعث می‌شود که نیازهای عاطفی‌مان را برآورده کنیم، در زندگی تعادل داشته باشیم، خودمختار عمل کنیم و استقلال خود را حفظ کنیم. دلبستگی‌ ما در ذهنیت بزرگسال سالم به دیگران، دلبستگی ایمن است. ذهنیت بزرگسال سالم به طور طبیعی در همه‌ی ما وجود دارد اما ممکن است به دلیل شدت طرحواره‌ها و ذهنیت‌های کودکانه، والد و مقابله‌ای ناکارامد عملکرد ضعیفی داشته باشد. طرحواره‌درمانی به ما کمک می‌کند که بتوانیم این بخش از وجودمان را تقویت کنیم.

بر اساس مدل ذهنیت طرحواره ای، ذهنیت بزرگسال سالم عملکردهای مختلفی دارد. این ذهنیت از کودک آسیب‌پذیر حمایت می‌کند، با او همدلی می‌کند و در صورت لزوم او را مورد راهنمایی قرار می‌دهد. علاوه بر این، ذهنیت‌های والد ناکارآمد را نیز مهار می‌کند و از طریق مخالفت و زیر سؤال بردن پیام‌های سمی آن‌ها، تلاش می‌کند تأثیر آن‌ها را بر شخصیت و زندگی ما کاهش دهد. همچنین ذهنیت‌های مقابله‌ای ناکارآمد را حذف می‌کند و به جای آن‌ها الگوهای رفتاری سالم را تشویق می‌کند.

وقتی در این ذهنیت هستیم منطقی فکر می‌کنیم و بین نیازهای خودمان و دیگران تعادل برقرار می‌کنیم، سلطه‌پذیری را کنار می‌گذاریم، تسلیم خواسته‌های دیگران نمی‌شویم، از احتمال رهاشدگی نمی‌ترسیم، با رعایت جوانب به طور منطقی به دیگران اعتماد می‌کنیم، به دیگران اجازه می‌دهیم به ما عشق بورزند و ما نیز آن‌ها را دوست داریم. احساس می‌کنیم که کافی هستیم، برای موفق شدن برنامه‌ریزی می‌کنیم و به آن پای‌بند خواهیم بود. در واقع در ذهنیت بزرگسال سالم به سمت خودشکوفایی حرکت می‌کنیم.

ذهنیت کودک شاد

وقتی در ذهنیت کودک شاد قرار می‌گیریم که نیازهای عاطفی‌مان برآورده شود و احساس امنیت کنیم. این ذهنیت نمایانگر، کودکی است که خوشحال است و احساس دلبستگی عمیقی با اطرافیان خود دارد. این ذهنیت می‌تواند به بازی و تفریح خودانگیخته بپردازد و از این زندگی لذت کافی ببرد.

بر اساس مدل ذهنیت طرحواره ای، ذهنیت کودک شاد با هیچ طرحواره‌ای ارتباط ندارد و صرفاً حالتی است که در نتیجه ارضا شدن نیازهایمان به دست می‌آید.

مفهوم‌پردازی موردی بر اساس مدل ذهنیت طرحواره ای

همیشه در ابتدای طرحواره‌درمانی، شما باید یک مفهوم‌پردازی از مشکلات درمانجو بر اساس مدل طرحواره یا مدل ذهنیت انجام دهید. من در یک مقاله دیگر مفهوم‌پردازی مدل طرحواره را توضیح داده‌ام. در اینجا نیز مفهوم‌پردازی بر اساس مدل ذهنیت را توضیح می‌دهم.

در مفهوم‌پردازی موردی بر اساس مدل ذهنیت طرحواره‌ای شما باید ارتباط بین مشکلات و نشانه‌ها، الگوهای بین فردی و هیجانات مشکل‌ساز مراجعان خود را با ذهنیت‌های آن‌ها مشخص کنید.

گام اول: ارتباط مشکلات و نشانه‌ها با مدل ذهنیت طرحواره‌ای

در اولین گام شما باید مشکلات و نشانه‌هایی که درمانجویتان با شما در میان گذاشته است در قالب ذهنیت‌ها مفهوم‌پردازی کنید. برای این کار از راهنمای زیر استفاده کنید:

  • ذهنیت کودک آسیب‌پذیر عموماً با مشکلاتی مانند احساسات افسردگی و اضطراب ارتباط دارد. به عنوان مثال هنگامی که درمانجو اضطراب یا درماندگی زیادی را تجربه می‌کند وارد ذهنیت کودک آسیب‌پذیر می‌شود و سپس ممکن است برای کاهش احساسات مرتبط با آن، از مصرف الکل، خواب، قماربازی یا روش‌های آرام‌بخش دیگری به منظور اجتناب استفاده کند. بنابراین وارد ذهنیت محافظ بی‌تفاوت می‌شود.
  • سوءمصرف مواد، تجزیه، قماربازی معمولاق با ذهنیت‌های مقابله‌ای مرتبط هستند.
  • خودزنی اگر به منظور تنبیه خود باشد ناشی از ذهنیت والد تنبیه‌گر است، اما اگر برای پایان بخشیدن به حالت تجزیه‌ای به کار می‌رود نوعی از ذهنیت محافظ بی‌تفاوت است.
  • گاهی اوقات ممکن است درمانجوی شما بیان کند که در موقعیت‌های مختلف یک نشانه را به صورت‌های متفاوتی تجربه می‌کند. بنابراین نشانه‌ی مذکور با ذهنیت‌های متفاوتی در ارتباط است. به عنوان میال پرخوری گاهی اوقات ناشی از ذهنیت والدتنبیه‌گر است که برای تنبیه فرد به کار می‌رود. در این حالت او از خوردن زیاد برای آسیب زدن به خود استفاده می‌کند. اما گاهی پرخوری در مواقعی رخ می‌دهد که درمانجو احساس تنهایی و تهی بودن می‌کند. در این وضعیت، پرخوری با ذهنیت خودآرامبخش بی‌تفاوت مرتبط است.

گام دوم: اطلاعات تاریخچه‌ای درمانجو

در این مرحله در مدل ذهنیت شما باید اطلاعاتی را از درمانجوی خود جمع‌آوری کنید که نشان می‌دهند بین نشانه‌های بیماری و تاریخچه‌ی زندگی ارتباطی وجود دارد. به عنوان مثال از آن‌ها بپرسید که بین مشکلات فعلی خودشان و آنچه در کودکی تجربه کرده‌اند رابطه‌ای پیدا می‌کنند یا خیر؟

همچنین شما باید بر اساس اطلاعات به دست آورده از درمانجوی خود در مورد ارتباط مدل ذهنیت با نشانه‌ها فرضیه‌هایی بسازید و آن‌ها را با درمانجوی خود به اشتراک بگذارید.

تصویرسازی ذهنی تشخیصی نیز به شما در این مورد کمک می‌کند. در این تکنیک شما از درمانجوی خود می‌خواهید که مشکلات فعلی خود را مجسم کنند و سپس خاطرات اولیه زندگی‌شان را به این موقعیت‌ها ربط دهند.

گام سوم: درک الگوهای بین فردی درمانجو در اتاق درمان

یکی از بهترین روش‌های تشخیص ذهنیت‌ها، زیر نظر گرفتن نحوه رابطه درمانجو با شماست. در واقع رابطه‌ی درمانی، مانند هر رابطه‌ی دیگری، طرحواره‌ها و ذهنیت‌های درمانجو را فعال می‌کند و به شما فرصت می‌دهد که از نزدیک شاهد ذهنیت‌های درمانجو باشید. شما باید فرض کنید که الگوهای بین فردی و ذهنیت‌هایی که در رابطه درمانی حضور پیدا می‌کنند احتمالاً در روابط دیگر نیز حضور دارند.

درمانگران طرحواره هنگام مفهوم پردازی مدل ذهنیت طرحواره‌ای از دایره‌ و مربع‌ استفاده می‌کنند و هرچه ذهنیت مورد نظر نیرومندتر و شدیدتر باشد دایره یا مربع مختص به آن را بزرگتر ترسیم می‌کنند.

مدل ذهنیت طرحواره‌ای در مفهوم پردازی موردی در طرحواره درمانی
مدل ذهنیت طرحواره‌ای در مفهوم پردازی موردی در طرحواره درمانی

مراحل و تکنیک‌های کار با مدل ذهنیت طرحواره‌ای

یانگ و همکاران (۲۰۰۳) هفت مرحله برای تغییر ذهنیت‌ها در مدل ذهنیت طرحواره‌ای مشخص کرد‌ه‌اند. این هفت مرحله عبارت‌اند از:

  1. شناسایی و نام‌گذاری طرحواره‌ها
  2. کاوش درباره ریشه‌ی تحولی و ارزش انطباقی ذهنیت‌ها در دوران کودکی
  3. برقراری ارتباط بین مشکلات فعلی با ذهنیت‌‌های ناسازگار
  4. تحلیل مزایای تعدیل یا ر‌ها کردن ذهنیت‌ها
  5. دسترسی به ذهنیت‌‌های کودک آسیب‌پذیر از طریق تصویرسازی ذهنی
  6. برقراری گفتگو بین ذهنیت‌ها
  7. کمک به درمانجو برای تعمیم دستاورد‌‌های درمان به زندگی واقعی

مرحله‌ی اول:

شناسایی و نام‌گذاری ذهنیت‌‌های درمانجو

در اولین مرحله مدل ذهنیت طرحواره‌ای درمانگر برای کمک به درمانجو در شناسایی ذهنیت‌‌های خویش باید فرآیند لحظه‌به‌لحظه‌ی جلسات درمان را تحت مشاهده‌ی دقیق خود قرار دهد. برای اینکه درمانگر بتواند به‌خوبی ذهنیت‌ها را تشخیص دهد باید تسلط کافی به هر یک از ذهنیت‌ها، رفتار‌ها، افکار و احساسات مرتبط با هر یک از آن‌ها را داشته باشد. از این طریق هر زمانی که ذهنیت‌‌های درمانجو در جلسه‌ی درمان فعال می‌شود درمانگر می‌تواند به‌راحتی آن‌ها را تشخیص دهد و سپس به درمانجو نیز کمک کند تا بتواند ذهنیت‌‌های خود را مورد مشاهده قرار دهد.

درمانگر باید لحظه‌به‌لحظه تمام واکنش‌‌های درمانجو در جلسه را زیر نظر بگیرد تا از این طریق بتواند ذهنیت‌‌های درمانجو را شناسایی کند و در فرآیندی مشارکتی با درمانجو آن‌ها را نام‌گذاری کنند. هنگام نام‌گذاری باید به خاطر داشته باشید که بهتر است از اسامی رسمی و علمی ذهنیت‌ها استفاده نکنید بلکه با همکاری درمانجو نامی برای ذهنیت‌ها انتخاب کنید که با حالتی که درمانجو در آن قرار دارد هماهنگ باشد.

مثلاً هنگامی که درمانجو در جلسه آشفته شده است، گریه می‌کند، احساس تنهایی دارد و اندوه فراوانی را تجربه می‌کند بهتر است به‌جای ذهنیت کودک آسیب‌پذیر از اصطلاح کودک تنها و یا کودک ر‌هاشده استفاده کرد. حتی می‌توان از نام درمانجو استفاده کرد و آن را با نام ذهنیت مورد نظر ترکیب کرد. به‌عنوان‌مثال می‌توان ذهنیت کودک آسیب‌پذیر را «بابک تنها» گذاشت. وقتی که توانستید همراه درمانجو ذهنیت‌ها را شناسایی و نام‌گذاری کنید نوبت به جستجوی تجربه‌‌هایی می‌رسد که منجر به شکل‌گیری این ذهنیت‌ها شد‌ه‌اند.

مرحله‌ی دوم:

کاوش درباره‌ی ریشه‌‌های تحولی ذهنیت‌ها و ارزش انطباقی آن‌ها در کودکی

در مرحله دوم مدل ذهنیت طرحواره‌ای درمانگر وارد خاطرات و تجربه‌‌های دوران کودکی می‌شود تا از این طریق نحوه و زمان شکل‌گیری ذهنیت‌ها و همچنین چرایی به وجود آمدن آن‌ها را بررسی کند. بنابراین سؤالاتی که در اینجا درمانگر باید سعی کند با درمانجو پاسخی برای آن‌ها پیدا کند از این قرار است:

  • چه زمانی اولین بار این حالت را پیدا کردی؟
  • چرا از این حالت استفاده کردی؟
  • در حال حاضر در زندگی فعلی شما این ذهنیت دارای چه تأثیراتی است؟

یکی از نکاتی که باید در این مرحله به خاطر داشته باشید مواجهه‌ی همدلانه است، یعنی باید درمانجو متوجه این موضوع بشود که شکل‌گیری ذهنیت‌ها در واکنش به تجربه‌‌های دوران کودکی اجتناب‌ناپذیر بوده است و حتی به این خاطر شکل گرفته‌اند که درمانجو بتواند در آن زمان شرایط را برای خود معنادار کند و بتواند تجربه‌‌های دردناک را پردازش کند؛ اما در عین حال باید تأکید کنید که اگرچه ذهنیت‌ها در دوران کودکی ارزش انطباقی داشته‌اند ولی اکنون که شرایط تغییر کرده دیگر ارزش سازگارانه‌ای ندارند و بلکه ناکارآمد هم هستند.

ازاین‌رو شما علی‌رغم نشان دادن درک خود از وضعیت درمانجو و ابراز همدلی خود با تجربه‌‌های دردناک گذشته‌ی وی، ضرورت تغییر را نیز به درمانجو خود گوشزد کرد‌‌ه‌اید. در گام بعدی باید به‌منظور نشان دادن جنبه‌‌‌های ناکارآمد و ناسازگار ذهنیت‌ها به درمانجو نشان دهید که ذهنیت‌ها ربط وثیقی با مشکلات فعلی زندگی او دارد.

مرحله‌ی سوم:

نشان دادن رابطه‌ی ذهنیت‌ها با مشکلات زندگی

یکی از کارکرد‌‌هایی که مفهوم‌پردازی موردی دارد و همچنین یکی از اهدافی که درمانگر دنبال می‌کند این است که به درمانجو نشان دهد مکانیسم‌هایی را که به‌عنوان زیربنای مشکلات درمانجو در نظر گرفته است چگونه به مشکلات زندگی او ربط پیدا می‌کند. درمانگر با انجام مفهوم‌پردازی و نشان دادن رابطه‌ی مکانیسم‌های زیربنایی مفروض در طرحواره‌درمانی، فرآیند درمان را برای درمانجو منطقی نشان می‌دهد و از این طریق انگیزه‌ی درمانجو برای تغییر و درک وی از مشکلاتش را افزایش می‌دهد.

درمانجویانی که به‌عنوان‌مثال از سبک اجتنابی در پاسخ به طرحواره‌ی ر‌هاشدگی/بی‌ثباتی استفاده می‌کنند ممکن است به مصرف مواد رو بیاورند. بنابراین در اینجا درمانگر رابطه‌ی بین مصرف مواد، سبک اجتنابی و طرحواره‌ی رهاشدگی/بی‌ثباتی را به درمانجو نشان می‌دهد. یا درمانجویی که شدیداً به دیگران وابسته می‌شود ممکن است از سبک جبران افراطی در پاسخ به محرومیت عاطفی خویش استفاده کند. در این مثال نیز درمانگر در حال نشان دادن رابطه‌ی محرومیت عاطفی، سبک جبرانی و وابستگی شدید درمانجو است.

مرحله‌ی چهارم:

تحلیل مزایای تعدیل و ر‌ها کردن ذهنیت‌ها

تا این مرحله از درمان بر اساس مدل ذهنیت، درمانجو متوجه شده است دارای چه طرحواره‌ها و چه ذهنیت‌‌هایی است، آن‌ها چگونه شکل گرفته‌اند و چگونه منجر به مشکلات فعلی او شد‌ه‌اند. بنابراین درمانجو آماده است تا مزایای تغییر و ر‌ها کردن ذهنیت‌ها را درک کند. در این مرحله نیز درمانگر در خاطرات دوران کودکی و تجربه‌‌های زمینه‌ساز ذهنیت‌‌های درمانجو دست به کاوش می‌زند تا علی‌رغم نشان دادن نحوه‌ی شکل‌گیری آن‌ها، کارکرد گذشته و فعلی آن‌ها را نیز با یکدیگر مقایسه کند تا از این رهگذر درمانجو به این نتیجه برسد که در حال حاضر ذهنیت‌ها حالت انطباقی گذشته را ندارند و بهتر است که برای ر‌‌هایی از آن‌ها اقداماتی انجام دهد.

یکی از تکنیک‌‌هایی که باعث ر‌هاسازی طرحواره‌ها و ذهنیت‌ها می‌شود تکنیک بازوالدینی است، یعنی باید نیاز‌‌های برآورده نشده‌ی دوران کودکی درمانجو برآورده شوند. بنابراین در این مرحله می‌توان از تکنیک تصویرسازی ذهنی استفاده کرد. این تکنیک کمک می‌کند که درمانجو ذهنیت‌‌های خویش را شناسایی کند و از همه مهم‌تر دسترسی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر که محور کار با ذهنیت‌ها است امکان‌پذیر شود. وقتی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر دسترسی پیدا کردیم باید از تکنیک بازوالدینی کمک بگیریم تا نیاز‌‌های کودک آسیب‌پذیر ارضا شوند. بنابراین گام پنجم درمان را شروع می‌کنیم.

مرحله‌ی پنجم:

دسترسی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر از طریق تصویرسازی ذهنی

توجه داشته باشید که فعال شدن ذهنیت کودک آسیب‌پذیر و روبرو شدن با آن برای درمانجو بسیار دردناک است؛ زیرا ذهنیت کودک آسیب‌پذیر تمام احساسات منفی شدید و تمام تجربه‌‌های دردناک درمانجو را در خود دارد و ازاین‌رو منطقی است که درمانجو در برابر دسترسی به کودک آسیب‌پذیر خود دفاعی عمل کند.

به‌عنوان‌مثال محافظ بی‌تفاوت اجازه نخواهد داد که درمانگر به‌راحتی وارد دنیای روان‌شناختی درمانجو شود و تا مدت‌ها هرگونه تلاش درمانگر برای گذشتن از سد محافظ بی‌تفاوت شاید بی‌نتیجه باقی بماند و متعاقب آن دسترسی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر به تعویق افتد؛ اما درمانگر باید سعی کند که تا حد امکان از طریق مواجهه‌سازی همدلانه، پذیرش و درک درمانجو سعی کند در سد نفوذناپذیر محافظ بی‌تفاوت راهی پیدا کند.

درمانگر می‌تواند با برقراری ارتباط با بزرگ‌سال سالم درمانجو که خوا‌هان تغییر است و از طریق نشان دادن مداوم آسیب‌های استفاده از محافظ بی‌تفاوت سعی کند که آن را تضعیف کند. در فصل رابطه‌ی درمانی در طرحواره‌درمانی به این موضوع بازخواهیم گشت و به‌طور مفصل در مورد آن بحث خواهیم کرد و راهکار‌‌های بیشتری را معرفی خواهیم کرد؛ اما در اینجا لازم است به خاطر داشته باشید که دسترسی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر و اجرای بازوالدینی با آن مهم‌ترین کاری است که درمانگر باید هنگام کار با ذهنیت‌ها آن را انجام دهد. درواقع محور کار با ذهنیت‌ها دسترسی به کودک آسیب‌پذیر است.

مرحله‌ی ششم:

برقراری گفتگو بین ذهنیت‌ها

در حین تصویرسازی در مراحل قبلی و هنگام دسترسی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر درمانگر می‌تواند بزرگ‌سال سالم را وارد تصویر ذهنی درمانجو کند و بین بزرگ‌سال سالم و کودک آسیب‌پذیر گفتگویی برقرار کند. درواقع درمانگر کمک می‌کند که ذهنیت‌ها با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به‌عنوان‌مثال از بزرگ‌سال سالم می‌خواهد که با محافظ بی‌تفاوت وارد مذاکره شود تا درنهایت درمانجو بتواند بر ذهنیت محافظ بی‌تفاوت خویش غلبه کند تا دسترسی به کودک آسیب‌پذیر میسر شود.

مواقعی وجود دارد که درمانجو نمی‌تواند و یا آمادگی کافی برای گفتگو با ذهنیت‌‌های محافظ بی‌تفاوت یا کودک آسیب‌پذیر و یا هر ذهنیت دیگری را ندارد. در این موارد درمانگرْ خود به‌عنوان بزرگ‌سال سالم وارد تصویر ذهنی درمانجو می‌شود و با آن ذهنیت‌ها گفتگو می‌کند.

بزرگ‌سال سالم در گفتگو‌‌های بین ذهنیت‌ها دارای چندین کارکرد است؛ از کودک آسیب‌پذیر محافظت می‌کند و او را مورد محبت و پذیرش قرار می‌دهد، کودک عصبانی و کودک تکانشی را محدود می‌کند، بر سبک‌‌های مقابله‌ای نفوذناپذیر غلبه می‌کند و با ذهنیت‌‌های منتقد ناکارآمد وارد مبارزه می‌شود. بعد از انجام این کار، به آخرین مرحله مدل ذهنیت می‌رسیم.

مرحله‌ی هفتم:

کمک به درمانجو در زندگی واقعی خود

آخرین مرحله درمان بر اساس مدل ذهنیت این است که به درمانجو کمک می‌کنیم تا بتواند آنچه را که در حین کار با ذهنیت‌‌های خویش در جلسه‌ی درمان آموخته است در زندگی واقعی و روزمره‌ی خویش به کار ببندد؛ یعنی اینکه بتواند زمانی که ذهنیت‌ها در خارج از جلسه‌ی درمان فعال می‌شوند آن‌ها را شناسایی، کنترل و مدیریت کند.

خلاصه

در مدل ذهنیت طرحواره‌ای که برای کار کردن با درمانجویان دشوار طراحی شده است، چهار طبقه مختلف از ذهنیت‌ها مطرح شده است: کودکانه، والد، مقابله‌ای و سالم. شما می‌توانید برای کار کردن با مدل ذهنیت، ابتدا مفهوم‌پردازی مدل ذهنیت را انجام دهید و سپس هفت مرحله کار کردن با ذهنیت‌ها را دنبال کنید. در مقالات دیگر تکنیک‌های کار با ذهنیت‌های مختلف را معرفی خواهم کرد.

 

References

  • Abbas, M. J., Mohanna, M. A., Diab, T. A., Chikoore, M., and Wang, M. (2018). Why Suicide? The Analysis of Motives for Self-Harm. Behav. Cogn. Psychother. 46, 209–225. doi: 10.1017/S135246581700042X
  • Alberti, R., and Emmons, M. (2008). Your Perfect Right: Assertiveness and Equality in Your Life and Relationships. Atascadero: Impact Tech Inc.
  • American Psychological Association [APA] (2021). APA Dictionary of Psychology. Washington: American Psychological Association.
  • Arntz, A., Rijkeboer, M., Chan, E., Fassbinder, E., Karaosmanoglu, A., Lee, C. W., et al. (2021). Towards a Reformulated Theory Underlying Schema Therapy: position Paper of an International Workgroup. Cogn. Ther. Res. 45, 1007–1020. doi: 10.1007/s10608-021-10209-5
  • Bach, B., and Bernstein, D. P. (2019). Schema therapy conceptualization of personality functioning and traits in ICD-11 and DSM-5. Curr. Opin. Psychiatry 32, 38–49. doi: 10.1097/YCO.000000000000046
  • Bach, B., and First, M. B. (2018). Application of the ICD-11 classification of personality disorders. BMC Psychiatry 18:351. doi: 10.1186/s12888-018-1908-3
  • Young, J. (1999). Young Compensation Inventory. Essendon: Schema Therapy Institute.

  • Young, J. E., Klosko, J., and Weishaar, M. E. (2003). Schema Therapy: A Practitioner’s Guide. New York: Guilford.

ارتباط با ما

برای ارتباط در انتهای مطلب در مورد مفهوم پردازی موردی در طرحواره درمانی کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

اینستاگرام: schema.therapy

تلگرام: psychologistnotes

ایمیل: schemalogy@gmail.com

2 دیدگاه

  1. سلام
    مطالب مدل ذهنیت زبانی ساده و قابل درک داشته و بسیار مفید هستند
    سپاس از زحمات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا