انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیروانشناسی بالینیمقاله های ذهن آگاهینظریه های رواندرمانی

آشنایی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رشد انعطاف‌پذیری روان‌شناختی و ذهن آگاهی برای رسیدن به کیفیت زندگی بهتر تمرکز می‌کند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نوعی از روان‌درمانی است که به درمانجویان موارد زیر را آموزش می‌دهد:

  • اجازه دهید افکار و احساسات ناخوشایند که خارج از کنترل شما هستند بیایند و بروند و
  • برای داشتن زندگی‌ای که می‌خواهید، اقدام کنید.

در دنیای امروزه، روان‌شناسان و رواندرمانگران به دنبال پیدا کردن راه‌هایی برای کاهش رنج‌های بشری هستند. به همین دلیل امروزه ما انبوهی از نظریه‌ها و روش‌های رواندرمانی مختلفی داریم که هر کدام به زعم خود تلاش می‌کنند پاسخی برای این سوال که «چرا رنج می‌کشیم» و «چگونه می‌توانیم رنج خود را کاهش دهیم» پیدا کنند.

درمان‌های روانکاوی، انسانگرایی، گشتالت‌درمانی، دلبستگی، درمان‌های شناختی و درمان‌های رفتارهای تنها نمونه‌ی کوچکی از نظریه‌های اصلی رواندرمانی هستند. هر کدام از این نظریه‌ها بر اساس مفروضات خود سعی کرده‌اند پاسخ‌هایی برای سوالات اصلی پیدا کنند.

در این میان دانشمندان رفتارگرا در جستجوی موضوعات و رویدادهایی هستند که باعث ایجاد، تشدید و تداوم رنج انسان می‌شوند و نیز آنچه که سلامت رفتاری و مثبت را ارتقا داده و رنج بشر را تسکین می‌دهد. یکی از نظریه‌های رفتاری، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) از فرزندان درمان شناختی-رفتاری (CBT) است. این مدل تکنیک‌های خود را از منابع بسیار متنوعی استخراج می‌کند و آنها را در چارچوبی فلسفی و علمی برای ایجاد یک درمان مبتنی بر اصول متحد می‌کند.

این رویکرد فرآیندهای پذیرش و ذهن آگاهی را با فرآیندهای تعهد و تغییر رفتار ترکیب می‌کند تا انعطاف‌پذیری روان‌شناختی افزایش یافته و مجموعه رفتاری گسترده‌ای ایجاد کند. از زمان معرفی آن در سال 1999، تعداد فزاینده‌ای از آزمایش‌ها نتایج امیدوارکننده‌ای را برای طیف وسیعی از شرایط نشان می‌دهند.

درمان پذیرش و تعهد (ACT) به عنوان بخشی از موج سوم درمان شناختی-رفتاری (CBT) توصیف شده است ( هیز، هیز، فولت و لاینهان هایس 2004a). موج اول رفتار درمانی سنتی بود که بر رفتار قابل مشاهده و تعامل مستقیم با محیط تمرکز دارد. پاولوف، واتسون، تورندایک و اسکینر از جمله چهره‌های شناخته شده آن دوران هستند. درمان‌های مواجهه‌ای و آموزش‌ مهارت‌ها از اصلی‌ترین تکنیک‌های آن هستند.

چنین مداخلاتی مؤثر بود، اما قادر به توضیح مشکلات تفکر و تأثیر رویدادهای خصوصی بر رفتار نبودند. در پاسخ به این ضعف، نظریه‌های شناختی شروع به ظهور کردند و در 30 سال گذشته روش‌های شناختی در کانون توجه قرار گرفته‌اند. در این موج دوم، بک و الیس چهره‌های کلیدی بوده‌اند و تفکر غیرمنطقی یا خطای تفکر به‌عنوان علت اصلی هر مشکلی در نظر گرفته می‌شود.

موج دوم پیشرفت فوق‌العاده‌ای بود، اما ارتباط علمی بین فرآیندهای تغییر شناختی و پیامدها ایجاد نشده است. این موضوع زمینه را برای ظهور مدل‌های درمانی جدید فراهم کرد که به جای محتوا، بر عملکرد شناخت‌های مشکل‌ساز تمرکز می‌کنند.

تفاوت موج سوم با موج اول در این است که تمرکز قابل توجهی بر رویدادهای خصوصی دارد و تفاوت آن با موج دوم در این است که سعی در تغییر شکل یا فرکانس این رویدادهای خصوصی ندارد.

در طول 15 سال گذشته، این درمان‌های جدید شواهد تجربی گسترده‌ای را به خود اختصاص داده‌اند. بر اساس رویه‌های پذیرش و ذهن‌آگاهی، این موج سوم شامل رفتار‌درمانی دیالکتیکی (DBT) و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) و همچنین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است.

تا به امروز می‌توان گفت که مهم‌ترین پیشرفت رخ داده در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، انتشار کتاب از ذهنیت بیرون بیا و زندگی کن نوشته استیون هیز است. دکتر اسیتون هیز نظریه‌پرداز اصلی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد است.

تفاوت‌های مهمی بین ACT و سایر رویکردهای درمانی در زمینه درمان رنج انسانی وجود دارد. بسیاری از رویکردهای درمانی با این فرض شروع می‌کنند که احساسات منفی مانند اضطراب، افسردگی، و نگرانی و همچنین افکار منفی مانند «من دوست داشتنی نیستم» مشکلاتی است که باعث رنج بشری می‌شوند و باید از شر آن خلاص شد.

در مقابل رویکرد ACT بر این باور است که نباید افکار و احساسات منفی اهداف اصلی درمان باشند. زیرا از نظر ACT  تلاش برای اجتناب از این افکار و احساسات، ناکارآمد محسوب می‌شوند و انسان را از تجربه پیامدهای مطلوب زندگی باز می‌دارد. بنابراین:

مدلی که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد از رنج انسانی ارائه می‌کند بر این باور است که افکار و احساسات منفی و ناخوشایند، جنبه‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی‌اند نه مشکلاتی که باید از شر آن‌ها خلاص شد. استیون هیز در کتاب خود گفته است که زندگی شامل رویدادهای دردناک است و تلاش برای اجتناب از درد، نه تنها درد را از بین نمی‌برد بلکه باعث گسترده‌تر شدن آن نیز می‌شود.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رفتار فرد و بافتی که رفتار در آن روی می‌دهد تمرکز می‌کند. به عبارت دیگر هنگام ارزیابی مشکلات درمانجو، علاوه بر مشکلات فعلی درمانجو، گذشته و محیط کنونی او را ارزیابی می‌کند ملاک ACT برای برای ارزیابی نتیجه درمان کارکرد موفقیت آمیز است. به این معنا که هدف ACT  این است که رفتارهای فرد را به جایی برساند که با توجه به ارزش‌ها و اهداف دلخواه فرد و در بافت کنونی وی کارکرد موفقی داشته باشد.

تفاوت دیگر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با سایر رویکردها این است که ACT به برخلاف آن‌ها به صورت مستقیم به دنبال کاهش نشانه‌های مشکلات یا اضطراب نیست. در مقابل درمانگر ACT  ممکن است زمینه‌هایی را که اضطراب در آن روی می‌دهد و کارهایی که فرد هنگام احساس اضطراب انجام می‌دهد را بررسی می‌کند. مثلا آیا درمانجو از اضطرابش اجتناب می‌کند؟ کارکردهای رفتارهای مضطربانه مثلا اجتناب از موقعیت‌ی خاص یا انجام رفتارهای آیینی برای کاهش یا اجتناب از اضطراب در کانون اصلی کار بالینی ACT قرار دارد.

درمان ACT به جای در نظر گرفتن اضطراب کاهش یافته به عنوان تنها پیامد درمانی مطلوب بر این تأکید می‌کند که درمانجو نوع ارتباط خود با اضطراب را تغییر دهد؛ به این منظور که در بافت‌هایی که اجتناب یا فرار از اضطراب منجر به نتایج نامطلوب در زندگی می‌شود بتواند کارکرد مؤثری داشته باشد.

بنابراین درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانه‌های مشکلات روانی تأکید نمی‌کند. به عنوان مثال نتایج درمان ACT  با بیماران افسرده نشان داد که نشانه‌های آن‌ها کاهش پیدا نکرد اما این بیماران با وجود افسردگی تصمیم گرفته‌ بودند از کارهایی که به دلیل افسردگی از آن‌ها اجتناب می‌کردند را انجام دهند.

نتایج درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تغییر رفتارهای آشکار تأکید می‌کند مثلا رفتن به محل کار هنگامی که فرد احساس افسردگی می‌کند یا پاسخ مثبت به یک مهمانی اجتماعی اضطراب‌آور. تغییرات مطلوب به دنبال درمانACT  در سطحی اتفاق می‌افتد که نحوه ارتباط فرد را با نشانه‌های بیماری تغییر دهد نه در سطحی که فقط نشانه‌ها تغییر کنند.

با این حال تحقیقات نشان داده‌اند که کاهش در نشانه‌ها نیز به دنبال درمان ACT رخ می‌دهد اما این تغییرات کمی دیرتر شروع می‌شوند. به عبارت دیگر کاهش نشانه‌ها به دنبال تغییرات رفتاری رخ می‌دهند.

مؤلفه‌های درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد

استیون هیز (۲۰۰۶) درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را به طور خلاصه اینگونه تعریف کرده است:

اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، ACT از پذیرش و فرآیندهای ذهن‌آگاهی، تعهد و فرایندهای تغییر رفتار برای ایجاد انعطاف‌ناپذیری روان‌شناختی استفاده می‌کند.

بنابراین پیامد مطلوب درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی است. به عبارتی دیگر ACT فرصتی است برای درمانجو تا برای دست یافتن به اهداف و پیامدهای ارزشمند، رفتار خود را نگه دارد یا تغییر دهد.

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای مبنای این مفروضه است که اصلی‌ترین مشکلی که اکثر درمانجویان با آن مواجه می‌شوند اجتناب تجربه‌ای است. اجتناب تجربه‌ای یعنی اجتناب از افکار، احساسات، حواس و سایر رویدادهای خصوصی گفته می‌شود.

اجتناب می‌تواند کاربردهای خاص خودش را در دنیای واقعی داشته باشد مثل وقتی که یک نفر از رانندگی در خیابانی که پل ان خراب شده است اجتناب می‌کند. اما در زمینه افکار و احساسات، افرادی که تلاش می‌کنند تا از تجربه‌های خصوصی ناخواسته اجتناب کنند، ممکن است به طور متناقضی آن‌ها را افزایش دهند و منجر به انواعی از اجتناب شوند.

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد تلاش برای کنترل تجربه‌های خصوصی به جای اینکه راه حل باشد به عنوان مشکل در نظر گرفته می‌شود. به عبارت دیگر راهبردهایی که برای کنترل تجربه‌های خصوصی به کار برده می‌شوند به جای راهگشا بودن مشکلات بیشتری ایجاد می‌نند.

فرایندهای اصلی ACT

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در عمل می‌تواند در قالب شش فرایند که از درون با هم مرتبط‌اند مورد توجه قرار بگیرد:

  • پذیرش
  • ناهم‌جوشی شناختی
  • خود به عنوان زمینه
  • اقدام متعهدانه
  • ارزش‌ها
  • ارتباط با لحظه اکنون

مدل زیر از شش فرایند اصلی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شش‌ضلعی انعطاف‌پذیری نامیده می‌شود.

فرایندهای اصلی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
فرایندهای اصلی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد

پذیرش

پذیرش یعنی تمایل به اینکه آنچه شخص تجربه می‌کند تجربه‌ای کامل و بدون دفاع باشد. بنابراین پذیرش به این معنا نیست که شخص تجربه‌ها و شرایط کنونی‌اش را دوست داشته باشد.

  • پذیرش جایگزینی غریزه ما برای اجتناب از تفکر در مورد تجربیات منفی یا بالقوه منفی است. این یک انتخاب فعال برای اجازه دادن به تجربیات ناخوشایند است، بدون تلاش برای انکار یا تغییر آنها.
  • پذیرش هدف درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نیست، بلکه روشی برای تشویق عمل است که منجر به نتایج مثبت می شود.

پذیرش به درمانجو این فرصت را می‌دهد که احساساتش را همانطور که هستند تجربه کند و نه به عنوان چیزی که باید از آن اجتناب کند.

مداخلات پذیرش مترادف با تمایل هستند و درمانجو یاد می‌گیرد خودش را به خاطر مشکلاتش سرزنش نکند، برای تغییر تجربه‌های خصوصی تلاش نکند و تمایل داشته باشد با ترس و سایر رویدادهای روان‌شناختی ناخواسته مواجه شود و در مسیری که انتخاب کرده در یک جهت ارزشمند حرکت کند.

ناهم‌جوشی شناختی

هدف راهبردهای ناهمجوشی کاهش تأثیرات زیان‌بار زبان و شناخت است. هم‌جوشی شناختی زمانی رخ می‌دهد که افکار، جدی و عینی در نظر گرفته می‌شود. انگار که افکار فقط افکار نیستند بلکه دقیقا همان چیزهایی هستند که می‌گویند. این ممکن است فرد را وادار کند به جای واکنش نشان دادن به رویدادهای زمان حال به ارزیابی‌ها و قواعد کلامی واکنش نشان دهد.

برای مثال درمانجویانی که با «هیچ‌کس مرا دوست ندارد» هم‌جوشی دارند این را فقط یک فکر در نظر نمی‌گیرند بلکه آن را یک حقیقت محض به حساب می‌آورند. به همین دلیل آن‌ها به افراد با عینک «هیچ کس مرا دوست ندارد» نزدیک می‌شوند. این می‌تواند منجر به اجتناب از تعاملات اجتماعی شود حتی وقتی که این تعاملات اجتماعی از طرف کسانی است که شاید واقعاً آن‌ها را دوست دارند.

هم‌جوشی یکی از تولیدات جانبی زبان است و هنگامی که افکار جدی در نظر گرفته می‌شوند فرد به ‌راحتی دچار رفتارهای خودتخریب‌گر می‌شود.

ناهمجوشی به فرد اجازه می‌دهد که افکارش را به عنوان افکار ببیند نه اینکه آن‌ها را حقایق مسلمی درباره جهان به حساب آورد. ناهمجوشی درمانجو را رها می‌سازد تا به جای محتوای کلامی همجوش، بر مبنای ارزش‌ها و شرایط محیط کنونی‌اش عمل کند.

ناهمجوشی شناختی به تکنیک‌هایی اشاره دارد که هدفشان تغییر چگونی واکنش‌های فرد به افکار و احساساتشان است. هدف درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد محدود کردن مواجهه ما با تجربه‌های منفی نیست بلکه بیشتر قصد دارد با آنها روبرو شویم و تثبیت شدن در این تجربه‌ها را کاهش دهیم.

بودن در لحظه حال

بودن در لحظه حال یا ارتباط با لحظه به عنوان آگاه بودن از لحظه حال در نظر گرفته می‌شود، بدن قضاوت کردن تجربه‌هایمان. به عبارت دیگر، بودن در لحظه حال شامل تجربه کردن آنچیزی است که در حال رخ دادن است بدون تلاش کردن برای پیش‌بینی یا تغییر دادن تجربه.

وقتی یاد می‌گیریم با لحظه اکنون ارتباط برقرار کنیم، یاد می‌گیریم همه آنچه را که آن لحظه در اختیار دارد در آغوش بگیریم و بپذیریم و مشاهده کنیم که افکار، احساسات و حواس در یک رود بی‌انتها می‌آیند و می‌روند و چیزی بیشتر یا کمتر از رویدادهای خصوصی نیستند.

خود به عنوان بافت

در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، خود به عنون محتوا یا بافت به این معناست که فرد صرفاً مجموعه‌ای از تجربه‌ها، افکار و هیجانات نیست. فرایند خود به عنوان بافت مفهوم جایگزینی را پیشنهاد می‌کند که طبق آن «خود» خارج از تجربه کنونی است.

ما چیزی نیستیم که برای ما رخ می‌دهد. ما کسی هستیم که آنچه برایمان رخ می‌دهد را تجربه می‌کنیم.

خود به عنوان محتوا شامل ارزیابی‌ها و توصیفات کلامی شخص است. مثلا ممکن است درمانجویی خود را به عنوان یک مرد سی و پنج ساله توصیف کند که حسابدار است، سگ‌ها را دوست دارد، مبتلا به اضطراب اجتماعی است، در برقراری روابط خوب عمل نمی‌کند و غیره.

ارزش‌ها

ارزش‌ها در این زمینه، کیفیت‌هایی هستند که ما انتخاب می‌کنیم تا در هر لحظه روی آن کار کنیم. همه ما آگاهانه یا ناآگاهانه دارای ارزش‌هایی هستیم که اقدامات ما را هدایت می‌کنند. در درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، ما از ابزارهایی استفاده می‌کنیم که به ما کمک می‌کنند تا زندگی خود را مطابق با ارزش‌هایی که برایمان مهم است، هدایت کنیم.

ارزش‌های جهت‌گیری‌های منتخب زندگی هستند که افراد به طور فراگیر می‌خواهند به آن‌ها دست یابند. ارزش‌ها از اهداف متمایزند اما دست‌یابی به اهداف می‌تواند در خدمت ارزش‌ها باشد.

درمانگر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای دسیتابی به ارزش‌های درمانجو سؤالاتی از قبیل «می‌خواهید زندگی‌تان راجع به چه چیزی باشد؟»، یا «می‌خواهید در چه جهتی حرکت کنید؟» می‌پرسد. استعاره حرکت در یک جهت یا به سوی جهت‌یاب برای مشخص کردن ارزش‌ها به کار می‌رود.

برخلاف اهداف که بنا بر تعریف در اینجا و اکنون نیستند و باید در آینده به آن‌ها دست پیدا کرد، ارزش‌ها همواره در لحظه اکنون حضور دارند. اهداف معمولاً بر حسب آنچه در زندگی‌مان کم است بیان می‌شود، در حالی‌که ارزش‌ها بر مبنای اینکه ما چگونه می‌خواهیم با توجه به نتایج جهان‌شمول و نه مجزا زندگی کنیم بیان می‌شود.

حرکت به سوی ارزش‌ها منجر به ایجاد درد و رنج می‌شود زیرا دستیابی به آن‌ها دشوار است. بنابراین حرکت به سوی ارزش‌ها از درمانجو می‌خواهد که دردها و رنج‌ها را بپذیرید و معتقد است که اجتناب از دردها و احساسات ناخوشایند زندگی را محدود و پوچ می‌کند. تمرکز بر ارزش‌ها باعث سرزندگی می‌شود.

اقدام متعهدانه

در نهایت، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قصد دارد به بیماران کمک کند تا به اقداماتی متعهد شوند که به اهداف بلندمدت آنها کمک می‌کند و زندگی سازگار با ارزش‌های خود را داشته باشند. تغییرات مثبت رفتار نمی‌تواند بدون آگاهی از اینکه یک رفتار معین بر ما تأثیر می‌گذارد رخ دهد.

اقدام متعهدانه رفتار کردن در جهت ارزش‌های انتخابی است. اقدام متعهدانه شامل پذیرش، ارزش‌ها و ارتباط با لحظه اکنون است. همچنین، پذیرش شامل ناهمجوشی و ناهمجوشی شامل پذیرش می‌شود و به همین ترتیب.

ACT تفاوت چندانی با سایر درمان‌های مبتنی بر رفتار ندارد. این فقط بر پذیرش به جای اجتناب تأکید می‌کند و از این نظر با بسیاری از اشکال دیگر درمان متفاوت است. این انحراف از اکثر روش‌های اصلی را می‌توان در پس‌زمینه بنیانگذار ACT، استیون سی. هیز جستجو کرد.

استیون سی هیز و ACT

استیون هیز خالق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
استیون هیز خالق درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد

استیون سی هیز، استاد روانشناسی در دانشگاه نوادا، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در سال 1986 توسعه داد (هاریس، 2011). کار او با چگونگی تأثیر زبان و تفکر بر تجربیات درونی ما آغاز شد و پایه و اساس ACT را بنا نهاد.

هیز مخالف بود که باید از رنج و درد اجتناب کرد و در صورت امکان از آن جلوگیری کرد. او رنج را جزئی اجتناب‌ناپذیر و ضروری از انسان بودن می‌دانست و همچنین معتقد بود زمانی که از چیزی که ما را می‌ترساند نمی‌گریزیم، منبعی برای رضایت ما خواهد شد.

نقش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در روانشناسی و ذهن آگاهی

درمان پذیرش و تعهد بر اساس نظریه چارچوب رابطه‌ای بنا شده است، نظریه‌ای مبتنی بر این ایده که توانایی انسان برای برقراری ارتباط، اساس زبان و شناخت است.

ارتباط شامل توجه به ابعادی است که در امتداد آنها رابطه وجود دارد. به عنوان مثال، ممکن است یک سیب را با یک پرتقال مرتبط کنیم، اما توانایی ما در ارتباط به ما اجازه می‌دهد تا بفهمیم که اگرچه شکل (گرد) و عملکرد (برای خوردن) مشابهی دارند، اما رنگ‌ها و بافت‌های متفاوتی دارند.

انسان‌ها بر خلاف بسیاری از حیوانات دیگر، توانایی عجیبی در ارتباط دادن رویدادهای خنثی و همچنین کلمات و ایده‌های به ظاهر نامرتبط دارند.

در حالی که این یک توانایی سودمند است، افکار منفی و قضاوت در مورد خود را نیز تسهیل می‌کند. اگر بتوانیم کلمه «کوکی» را با تجربه خوردن یک کلوچه مرتبط کنیم، می‌توانیم کلمه «بی‌ارزش» را به احساس بی‌ارزش بودنمان نیز مرتبط کنیم.

توانایی ما برای تشکیل شبکه‌های رابطه‌ای (به عنوان مثال، من کلمات «پرتقال»، «سیب» و «گلابی» را به مفهوم «میوه» مرتبط می‌کنم) زمانی که اضطراب و افسردگی بر ما تأثیر می‌گذارد، می‌تواند یک توانایی مخرب باشد.

به عنوان مثال، ممکن است «بی‌ارزش» را به توانایی انجام کارها ربط دهیم و به‌طور گسترده، کلمه «بی‌ارزش» را به زندگی‌‌مان مرتبط کنیم.

ما اغلب شبکه‌های رابطه‌ای را تشکیل می‌دهیم که تحسین‌کننده یا زندگی‌بخش نیستند، اما همچنین می‌توانیم این روابط را زمانی تغییر دهیم که به جای تلاش برای اجتناب از آنها، ذهن آگاهی را برای پذیرش احساسات خود و تغییر نحوه واکنش و ارتباط خود با آنها تغییر دهیم.

مدل آسیب‌شناسی روانی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد

از نظر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد همجوشی شناختی و اجتناب تجربه‌ای زیربنای بسیاری از انواع آسیب‌شناسی روانی است.

ادامه دارد . . .

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در مورد ویژگیهای آسیب زای شخصیت در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com
Bach, P, Hayes, SC (2002) The use of Acceptance and Commitment Therapy to prevent the rehospitalization of psychotic patients: a randomized controlled trial. Journal of Consulting and Clinical Psychology 70: 1129–39.CrossRefGoogle ScholarPubMed
Bond, FW, Hayes, SC, Baer, RA et al (2011) Preliminary psychometric properties of the Acceptance and Action Questionnaire – II: a revised measure of psychological flexibility and experiential avoidance. Behavior Therapy, in press.Google Scholar
Frankl, VE (2006) Man’s Search for Meaning. Boston Beacon Press.Google Scholar
Gaudiano, B (2010) Evaluating acceptance and commitment therapy: an analysis of a recent critique. International Journal of Behavioral Consultation and Therapy 5: 311–29.CrossRefGoogle Scholar
Gaudiano, BA, Herbert, JD (2006) Acute treatment of inpatients with psychotic symptoms using Acceptance and Commitment Therapy: pilot results. Behaviour Research and Therapy 44: 415–37.CrossRefGoogle ScholarPubMed
Hayes, SC, Wilson, KG, Gifford, EV et al (1996) Experiential avoidance and behavioral disorders: a functional dimensional approach to diagnosis and treatment. Journal of Consulting and Clinical Psychology 64: 1152–68.CrossRefGoogle ScholarPubMed
Hayes, SC, Strosahl, K, Wilson, KG (1999) Acceptance and Commitment Therapy: An Experiential Approach to Behavior Change. Guilford Press.Google Scholar
Hayes, SC, Barnes-Holmes, D, Roche, B (eds) (2001) Relational Frame Theory: A Post-Skinnerian Account of Human Language and Cognition. Plenum Press.Google Scholar

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا