نظریه رشد شناختی پیاژه در مورد کودکان
ژان پیاژه روانشناس و معرفتشناس ژنتیکی اهل سوئیس بود. شهرت او بیشتر به خاطر نظریه رشد شناختی است که به چگونگی رشد تفکر کودکان در طول دوران کودکی میپردازد. در این مقاله قصد داریم به صورت مختصر نظریه رشد شناختی پیاژه در مورد کودکان را با هم مرور کنیم. با اسکیمالوژی همراه باشید.
معرفتشناسی شاخهای از فلسفه است که به منشأ، ماهیت، گستره و حدود دانش بشری میپردازد. پیاژه نه تنها به ماهیت اندیشه، بلکه به چگونگی رشد آن و تأثیر ژنتیک بر این فرآیند نیز علاقهمند بود.
مروری بر زندگی و کار پیاژه
قبل از ارائهی نظریه پیاژه، کودکان اغلب به عنوان افراد کوچک بزرگسال در نظر گرفته میشدند. به عبارتی دیگر، کودکان را طوری در نظر میگرفتند که انگار شبیه بزرگسالان هستند. اما پیاژه پیشنهاد کرد که طرز تفکر کودکان اساساً با طرز فکر بزرگسالان متفاوت است و خط بطلانی بر نظریه کوچک بزرگسال کشید.
نظریه پیاژه تأثیر شگرفی بر ظهور روانشناسی رشد بهعنوان یک زیرشاخه متمایز در روانشناسی داشت و کمک زیادی به حوزه آموزش کرد. او همچنین به عنوان یکی از پیشگامان نظریه سازندهگرایی شناخته میشود، که نشان میدهد مردم به طور فعال دانش خود را از جهان بر اساس تعامل بین ایدهها و تجربیات خود میسازند.
در یک نظرسنجی در سال 2002 از 1725 عضو انجمن روانشناسی آمریکا، پیاژه به عنوان دومین روانشناس تأثیرگذار قرن بیستم انتخاب شد.
زندگی پیاژه
ژان پیاژه در 9 آگوست 1896 در سوئیس به دنیا آمد و از سنین پایین علاقه خود را به علوم طبیعی نشان داد. زمانی که او 11 ساله بود، کار خود را به عنوان پژوهشگر با نوشتن مقالهای کوتاه در مورد یک گنجشک آلبینو آغاز کرده بود.
پیاژه به تحصیل در علوم طبیعی ادامه داد و دکترای خود را در جانورشناسی از دانشگاه نوشاتل در سال 1918 دریافت کرد. در این زمان بود که او دو مقاله منتشر کرد که پایهای برای افکار و نظریههای آینده او فراهم ساخت.
نظریه رشد شناختی پیاژه
پیاژه در طول زندگی حرفهای خود چندین ایده یا نظریه در مورد رشد شناختی داشت که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود.
رشد شناختی و فکری
پیاژه ابتدا به روانکاوی علاقه پیدا کرد. بعد از آن به مدت یک سال در موسسه که توسط آلفرد بینه برای آزمایش و ساخت هوش ایجاد شده بود کار کرد. بینه به عنوان سازنده اولین تست هوش در جهان شناخته میشود و پیاژه در امتیازدهی به این ارزیابیها شرکت داشت.
با اینکه کارهای اولیه ژان پیاژه در زمینه علوم طبیعی بود اما در طول دهه ۱۹۲۰ تغییر مسیر داد و کار خود را به عنوان روانشناس آغاز کرد. او در سال 1923 با ولنتاین شاتنای ازدواج کرد و این زوج صاحب سه فرزند شدند. مشاهدات پیاژه از فرزندانش مبنای بسیاری از نظریههای بعدی او شد.
ریشههای دانش
پیاژه خود را یک معرفتشناس ژنتیکی معرفی کرد. پیاژه در مقاله معرفتشناسی ژنتیکی خود توضیح داد: «آنچه معرفتشناسی ژنتیک پیشنهاد میکند، کشف ریشههای انواع مختلف دانش است، زیرا شکلهای ابتدایی آن، به سطوح بعدی، از جمله دانش علمی، ادامه مییابد».
کار اولیه او با تستهای هوش بینه، پیاژه را به این نتیجه رساند که کودکان به طور متفاوتی نسبت به بزرگسالان فکر میکنند. در حالی که امروزه این موضوع یک مفهوم کاملاً پذیرفته شده است، در آن زمان دیدگاه انقلابی تلقی میشد. این مشاهدات بود که علاقه او را به درک چگونگی رشد دانش در دوران کودکی برانگیخت.
امروزه پیاژه بیشتر به دلیل تحقیقاتش در مورد رشد شناختی کودکان شناخته شده است. پیاژه رشد فکری سه فرزند خود را مورد مطالعه قرار داد و نظریهای را ایجاد کرد که مراحلی را که کودکان در رشد هوش و فرآیندهای فکری طی میکنند شرح میدهد.
مفاهیم اصلی و دورههای نظریه رشد شناختی پیاژه
نظریه رشد شناختی ژان پیاژه پیشنهاد میکند که کودکان در چهار دورهی مختلف رشد ذهنی حرکت میکنند. نظریه او نهتنها بر درک چگونگی کسب دانش کودکان، بلکه بر درک ماهیت هوش نیز تمرکز دارد. مراحل پیاژه عبارتاند از:
|
پیاژه معتقد بود که کودکان نقش فعالی در فرآیند یادگیری دارند و مانند دانشمندان کوچک در حین انجام آزمایشها، مشاهدات و یادگیری در مورد جهان عمل میکنند. همانطور که بچهها با دنیای اطراف خود در تعامل هستند، به طور مداوم دانش جدیدی را به دانستههای قبلی خود اضافه میکنند، و ممکن است برای درک ایدههای جدید اطلاعات قبلی خود را به طور کلی تغییر دهند.
رشد شناختی بر مبنای سه فرآیندی که با یکدیگر ارتباط متقابل دارند صورت میگیرد که عبارتاند از:
- سازماندهی
- انطباق
- تعادلجویی
سازماندهی
سازماندهی عبارت است از تمایل به ایجاد ساختارهای شناختی هرچه پیچیدهتر: یعنی نظامهای از اطلاعات یا شیوههایی در تفکر که بازنمای هرچه صحیحتری را از واقعیت در بردارند. این ساختارها که طرحواره خوانده میشوند، الگوهای رفتاری سازمان یافتهای هستند که هر فرد برای اندیشیدن درباره موقعیتها و عمل در آنها، این الگوها را به کار میبرد.
طرحواره
یک طرحواره کنشهای ذهنی و فیزیکی را که در درک و دانستن دخیل هستند، توصیف میکند. طرحوارهها دستههایی از دانش هستند که به ما در تفسیر و درک جهان کمک میکنند.
طرحوارهها: اصطلاح پیاژه برای توصیف الگوهای سازمانیافتهی رفتار است که در موقعیتهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرند.
نظریه رشد شناختی پیاژه پیشنهاد کرد که کودکان دانشی را که از طریق تجربیات و تعاملات خود به دست میآورند در گروههایی به نام طرحوارهها دستهبندی کنند. هنگامی که اطلاعات جدید به دست میآید، میتوان آن را با طرحوارههای موجود ترکیب کرد یا از طریق تجدید نظر در طرحوارههای موجود یا ایجاد یک دسته کاملاً جدید از اطلاعات، تطبیق داد.
از نظر رشد شناختی پیاژه، یک طرحواره هم شامل مجموعهای از دانش و هم فرآیند به دست آوردن آن دانش میشود. همانطور که کودک در حال تجربهی اطراف خود است، اطلاعات جدیدی که از این تجربهها به دست میآورد برای اصلاح، اضافه کردن یا تغییر طرحوارههای قبلی مورد استفاده قرار میگیرند.
به عنوان مثال، یک کودک ممکن است طرحوارهای در مورد یک نوع حیوان مانند سگ داشته باشد. اگر تجربه کودک فقط با سگهای کوچک بوده است، و به آنها هاپو میگوید. کودک ممکن است این طرحواره را بسازد که همه سگها کوچک، پشمالو و چهارپا هستند. حالا فرض کنید که کودک با یک سگ بزرگ روبرو میشود. کودک این اطلاعات جدید را دریافت میکند و طرحواره قبلی خود را اصلاح میکند تا این مشاهدات جدید را در برگیرد.
انطباق
انطباق، اصطلاحی است که پیاژه برای توصیف نحوه مواجهه کودک با اطلاعات جدید، در پرتو اطلاعاتی که از قبل داشته است به کار میبرد. انطباق به دوصورت انجام میپذیرد: درونسازی و برونسازی
درونسازی
بر اساس نظریه رشد شناختی پیاژه با استفاده از درونسازی ما اطلاعات جدید را در درون طرحوارههای قبلی خود قرار میدهیم و به اصطلاح آنها را درونسازی میکنیم. فرآیند درونسازی تا حدودی ذهنی است زیرا ما تمایل نداریم که اطلاعات و تجربههای قبلی خود را تغییر دهیم بلکه مایلیم اطلاعات جدید را طوری تغییر دهیم که با اطلاعات قبلی ما همانند شوند. در مثال سگ که در قسمت قبلی ذکر کردیم هنگامی که کودک یک گربه هم ببیند ممکن است آن را هاپو بنامد.
برونسازی
طبق نظریه رشد شناختی پیاژه هنگامی که اطلاعات جدید با اطلاعات موجود در طرحواره بسیار متفاوت باشد کودک نمیتواند اطلاعات جدید را درونسازی کند در نتیجه دست به برونسازی میکند به این معنا که یا طرحواره قبلی خود را تغییر میدهد تا اطلاعات جدید در آن قرار بگیرد یا اینکه یک طرحواره جدید میسازد. بنابراین برونسازی به معنای ایجاد تغییر در طرحوارههای قبلی و ساختن طرحوارههای جدید است.
تعادلیابی
پیاژه معتقد بود که همه کودکان سعی می کنند تعادلی بین درونسازی و برونسازی برقرار کنند که این هدف از طریق مکانیزم تعادلیابی حاصل میشود. همانطور که کودکان در مراحل رشد شناختی پیشرفت میکنند، حفظ تعادل بین به کارگیری دانش قبلی (درونسازی) و تغییر رفتار برای درک کردن دانش جدید (برونسازی) مهم است. تعادلیابی کمک میکند تا توضیح دهیم که چگونه کودکان میتوانند از یک مرحله فکری به مرحله بعدی حرکت کنند.
تعادلجویی: اصطلاح پیاژه برای توصیف تلاش کودک در جهت دستیابی به توازنی پایدار میان مؤلفههای شناختی.
دورههای رشد شناختی در نظریهی پیاژه
دورهی حسی-حرکتی
مرحله اول رشد شناختی در نظریه پیاژه از بدو تولد تا تقریباً 2 سالگی طول میکشد. در این مرحله از رشد، کودکان جهان را عمدتاً از طریق حواس و حرکات حرکتی خود میشناسند.
ویژگیهای اصلی و تغییرات رشدی در دورهی حسی – حرکتی
|
دورهی حسی – حرکتی به شش مرحلهی فرعی تقسیم میشود:
۱. بازتابها (0-1 ماهگی)
در طی این مرحله فرعی، کودک محیط را صرفاً از طریق بازتابهای ذاتی مانند مکیدن و نگاه کردن درک میکند.
۲. واکنشهای دورانی اولیه (1-4 ماهگی)
- این مرحله فرعی شامل هماهنگی حواس و طرحوارههای جدید است. به عنوان مثال، کودک ممکن است به طور تصادفی انگشت شست خود را بمکد و سپس عمداً این عمل را تکرار کند. این اعمال تکرار میشوند زیرا نوزاد آنها را لذتبخش مییابد.
۳. واکنشهای دورانی ثانویه (4-8 ماهگی)
- در طول این مرحله فرعی، کودک تمرکز بیشتری روی دنیا پیدا میکند و شروع به تکرار عمدی یک عمل میکند تا واکنشی در محیط ایجاد کند. به عنوان مثال، کودک به طور هدفمند اسباب بازی را برمیدارد تا آن را در دهان خود بگذارد.
۴. هماهنگی واکنشها (8-12 ماهگی)
- در طول این مرحله فرعی، کودک آشکارا شروع به نشان دادن اقدامات عمدی میکند. کودک همچنین ممکن است طرحوارهها را برای دستیابی به نتیجهی دلخواه خود با یکدیگر ترکیب کند. کودکان شروع به کاوش در محیط اطراف خود میکنند و اغلب از رفتار مشاهدهشدهی دیگران تقلید میکنند. درک اشیاء نیز در این زمان شروع میشود و کودکان شروع به تشخیص اشیاء خاص به عنوان دارای ویژگیهای خاص میکنند. به عنوان مثال، کودک ممکن است متوجه شود که یک جغجغه در هنگام تکان دادن صدا ایجاد میکند.
۵. واکنشهای دورانی سوم (12-18 ماهگی)
- کودکان یک دوره آزمایش و خطا را در مرحله فرعی پنجم شروع میکنند. به عنوان مثال، یک کودک ممکن است صداها یا اعمال مختلف را به عنوان راهی برای جلب توجه یک مراقب امتحان کند.
۶. تفکر بازنمایی اولیه (18-24 ماهگی)
- کودکان شروع به ایجاد نمادهایی برای نشان دادن رویدادها یا اشیاء در جهان در مرحله نهایی حسی-حرکتی می کنند. در این زمان، کودکان به جای اینکه صرفاً از طریق اعمال خود جهان را درک کنند، شروع به حرکت به سمت درک جهان از طریق عملیات ذهنی میکنند.
برای مطالعه کامل دوره حسی حرکتی به مقاله زیر مراجعه کنید:
دوره پیشعملیاتی
مرحله دوم رشد شناختی پیاژه از 2 تا 7 سالگی طول میکشد و با رشد زبان و ظهور بازیهای نمادین مشخص میشود.
ویژگیهای اصلی و تغییرات رشدی در دورهی پیشعملیاتی:
|
برای مطالعه کامل دوره حسی حرکتی به مقاله زیر مراجعه کنید:
دوره عملیات عینی
مرحله سوم رشد شناختی پیاژه از 7 سالگی تا تقریباً 11 سالگی طول میکشد. در این مرحله، تفکر منطقی ظاهر میشود اما کودکان هنوز به توانایی تفکر انتزاعی و نظری دست پیدا نکردهاند.
ویژگیهای اصلی و تغییرات رشدی در دورهی عملیات عینی:
|
دوره عملیات صوری
در چهارمین و آخرین مرحله رشد شناختی پیاژه که از 12 سالگی تا بزرگسالی طول میکشد، کودکان در تفکر انتزاعی و استدلال قیاسی بسیار ماهرتر میشوند.
ویژگیهای اصلی و تغییرات رشدی در دورهی عملیات صوری:
|
ویژگیهای مراحل و دورههای رشد
۱. مرحله یک کل ساختیافته است که در حالت تعادل قرار دارد. پیاژه مرحله را به عنوان یک کل یکپارچه میدید که اجزایش را سازماندهی میکند. طرحها یا عملیات هر مرحله به هم پیوند خوردهاند تا یک کل سازماییافته را تشکیل دهند. هر مرحله ساختار متفاوتی دارد که نوع متمایزی از تعامل بین کودک و محیط را مقدور ساخته و متعاقباً نگرشهای بنیادی مختلفی به جهان فراهم میکند. این مسئله که حرکت از درون مراحل مختلف دربرگیرندهی تغییرات ساختاری کیفی و نه کمی است جوهره رویکرد مرحلهای پیاژه است. در پایان هر دورهی اصلی رشد شاختارهای شناختی در وضعیت تعادل یا توازن هستند.
۲. هر مرحله از مرحله قبل منتج میشود، آن مرحله را در خود ادغام کرده و تغییر میدهد و برای دستیابی به مرحلهی جدید مرحله قبلی تغییر داده میشود. از این رو زمانی که کودکان به یک مرحله جدید دست مییابند دیگر مرحله پیشین را در دسترس ندارد. هرچند که مهارتهای قبلی باقی میمانند ولی جایگاه و نقش آنها در سازمان تغییر مییابد.
یکی از معانی ضمنی ویژگی مذکور این است که بازگشت به مرحله قبلی باید غیرممکن است باشد زیرا آن مرحله دیگر وجود ندارد.
۳. مراحل ترتیب ثابتی را دنبال میکنند. از آنجا که هر مرحله از مرحله پیشین ناشی میشود. مراحل باید با ترتیب مشخصی پیش بروند. هیچ مرحلهای نمیتواند حذف شود. به عبارت دیگر از آنجا که مرحلهی اول تمام مواد سازندهی مورد نیاز برای مرحله سوم را ندارد پس مرحله دوم ضروری است.
۴. مراحل جامع هستند. از آنجا که پیاژه به نحوه انطباق روانشناختی انسان با محیط علاقهمند بود بر ساختارها و مفاهیم اکتسابی توسط انسانهای سراسر جهان تمرکز میکرد. با وجود این، ادعای اساسی این است که مراحل مشابه این است که مراحل مشابه به ترتیبی مشابه در کودکان سراسر جهان یافت میشود، از کودکان جنگلهای آفریقا و حومه آمریکا گرفته تا کوهپایههای سوییس.
۵. هر مرحله شامل ظهور و وجود است. در هر مرحله مقدماتی آمادهسازی و یک مرحله مقدماتی گذار از مرحله قبل است. تغییر درون یک مرحله و بین مراحل تا اندازهای تدریجی است.
به طور مختصر مراحل کلهای ساختیافتهای هستند که از مرحلهی پیشین منتج شده و آن را متحول میسازند، ترتیب ثابت و فراگیری را دنبال میکنند، و از یک دورهي ناپایدار گذار به یک دوره نهایی پایدار پیش میروند.
کمکهای پیاژه به روانشناسی
پیاژه از این ایده حمایت کرد که کودکان متفاوت از بزرگسالان فکر میکنند و تحقیقات او چندین نقطه عطف مهم را در رشد ذهنی کودکان شناسایی کرد. کار او همچنین باعث علاقه دانشمندان روانشناسی به روانشناسی شناختی و رشدی شد.
نظریههای پیاژه امروزه به طور گسترده توسط دانشجویان روانشناسی و علوم تربیتی مورد مطالعه قرار میگیرد. او در مورد آموزش گفته است: «هدف اصلی آموزش در مدارس باید ایجاد مردان و زنانی باشد که توانایی انجام کارهای جدید را داشته باشند، نه اینکه صرفاً آنچه را که نسلهای دیگر انجام دادهاند تکرار کنند».
پیاژه همچنین در طول زندگی حرفهای خود سمتهای بسیاری را برعهده داشت و در روانشناسی و معرفتشناسی تحقیقاتی انجام داد. او مرکز بینالمللی معرفت شناسی ژنتیک را در سال 1955 ایجاد کرد و تا زمان مرگش در 16 سپتامبر 1980 مدیر آن بود.
با تفسیر سخن انیشتین دربارهي اقلیدس، اگر پیاژه اشتیاق جوانی شما را شعلهور نکند پس برای روانشناس رشد شدن زاده نشدهاید.
تأثیر پیاژه بر روانشناسی
نظریههای رشد شناختی پیاژه همچنان در حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی، آموزش و پرورش و ژنتیک مورد مطالعه قرار میگیرند. کار او به درک ما از رشد شناختی کودکان کمک کرد. در حالی که محققان قبلی اغلب کودکان را بهعنوان نسخههای کوچکتر بزرگسالان در نظر میگرفتند، پیاژه به نشان دادن این که دوران کودکی دورهای منحصر به فرد و مهم از رشد انسان است کمک کرد.
کار او بر روانشناسان برجسته دیگری از جمله هوارد گاردنر و رابرت استرنبرگ نیز تأثیر گذاشت. براینرد و رایات در کتاب سال 2005 خود “علم حافظه کاذب” درباره تأثیر پیاژه توضحیاتی دادهاند:
“در طول یک حرفه طولانی و بسیار پربار، او کارهای علمی مهمی را در زمینههای متنوعی مانند فلسفه علم، زبانشناسی، آموزش، جامعهشناسی و زیستشناسی تکاملی انجام داد. با این حال، مهمتر از همه، او روانشناس رشد قرن بیستم بود».
به مدت دو دهه، از اوایل دهه 1960 تا اوایل دهه 1980، نظریه پیاژه و یافتههای تحقیقاتی پیاژه بر روانشناسی رشد در سراسر جهان تسلط داشت، همانطور که ایدههای فروید یک نسل قبل بر روانشناسی نابهنجار تسلط داشت. او تقریباً به تنهایی تمرکز تحقیقات رشدی را از دغدغههای سنتی آن در مورد رشد اجتماعی و عاطفی به سمت رشد شناختی تغییر داد.
نقاط قوت نظریه رشد شناختی پیاژه
- شناسایی نقش اساسی شناخت در رشد: پیاژه در دورانی که همهی روانشناسان یا رفتارگرا یا روانکاو بودند به مطالعه شناخت و تفکر روی آورد و نقش مرکزی شناخت را در رشد به رسمیت شناخت. تمرکز بر شناخت چشمانداز و الهام تازهای برای نسلی از روانشناسان شد فراهم کرد.
- کشف ویژگیهای شگفتانگیز در تفکر کودکان: پیاژه پدیدههای رشدی تازهای را فاش ساخت که بسیاری از آنها باعث تعجب افراد میشوند یا مخالف عرف هستند. به عنوان مثال او نشان داد که کودکان تازهمتولدشده معمولاً به گونهای رفتار میکنند که گویی اشیاء همیشگی نیستند. کودکان پیشدبستانی اعتقاد دارند که بازآرایی اشیاء میتواند تعداد آنها را تغییر دهد.
- دامنه وسیع: نظریه پیاژه بسیار گسترده است از قبیل رفتارهایی نظیر بازی با سنگریزهها گرفته تا استدلال علی، از بازتاب مکیدن گرفته تا ساختارهای عملیات صوری را در برمیگیرد.
- اعتبار بومشناختی: تمرکز نظریه پیاژه روی انطباق کودکان با جهان در برخوردهای روزمره است. اعتبار بومشناختی این نظریه برای دوران کودکی چشمگیرتر از مراحل بعدی رشد است.
نقاط ضعف نظریه رشد شناختی پیاژه
- پیشتیبانی ناکافی از مفهوم مرحله: شدیدترین حملات علیه نظریه پیاژه در مورد مفهوم مراحل، یعنی قلب نظریه اوست. آیا ددر واقع بازههای زمانی وسیعی طی رشد وجود دارد که خصوصیات آن در مورد تمام رویدادهای روانشناختی در آن دوره به کار رود؟
- روانشناسان رشد با این گفته که پیاژه در این تصور بوده است که ساختارهای منطقی در هر مرحله باید به تشابه تفکر در دامنهای از حوزههای محتوایی بینجامد موافق نیستند. شواهد مجود قطعاً از وجود یک نسخهی ساختاری قوی از مراحل پیشتیبانی نمیکند.
- توضیح ناکافی مکانیسمهای رشد: نه تنها معیارهای هر مرحله بلکه مکانیسمهای دورن یک مرحله و از یک مرحله به مرحله دیگر نیاز به تصریح دارد. اگرچه پیاژه توضیح تغییرات را خیلی مهم میدانست ولی در توصیف دورهی رشد موفقتر از توضیح آن بوده است.
- نیاز به یک نظریه درباره عملکرد: پیاژه سیستم پیچیدهای از ساختارهای شناختی ایجاد کرد که دانش کودکان دربارهی جهان را بیان مینمود. او همچین رفتار را عمیقاً توصیف کرد. با وجود این، یک حلقهی گمشده وجود دارد: شرح دقیق و تفصیلی این مسئله که چگونه در یک باقت مشخص ساختارها را به استراتژیهای حل مسئله حین عمل ترجمه میشوند.
- ناچیز شمردن جنبههای اجتماعی و احساسی رشد: پیاژه اعتقاد داشت که تأثیر عوامل اجتماعی و احساسی روی رشد شناختی خیلی مهم است. علیرغم اهمیتی که پیاژه برای حوزههای اجتمامعی و احساسی قائل بود در فعالیتهای نظری و تحقیقیاش توجه نسبتاً اندکی به آنها داشت. علاوه بر این، او نقش تأثیرات اجتماعی – تاریخی را دست کم گرفته بود. گفته شده است که سوزهی شناختی پیاژه طبقهی اجتماعی، جنسیت، ملیت، فرهنگ، یا شخصیت ندارد – و هیچ تفریحی هم ندارد.
- برآورد نقصانی از تواناییها: این عمل که پیاژه که قبل از تصمیمگیری دربارهی مفهوم بقای شیء در کودکان آنها را ملزم میساخت به دنبال اشیاء مخفی بگردند ممکن است باعث برآورد نقصای از تواناییهای آنها شده است.
- در بچههایی که سن کودکی را پشت سر گذاشتهاند ماهیت کلامی بیشتر آزمایشهای پیاژه احتمال دست کم گرفت دانش بچهها را مطرح میکند.
سوالات پرتکرار درباره پیاژه
۱. پیاژه به چه چیزی معروف است؟
پیاژه به خاطر نظریه رشد شناختی خود شناخته شده است که برای اولین بار این مفهوم را مطرح کرد که کودکان متفاوت از بزرگسالان فکر می کنند، که در آن زمان روش جدیدی از تفکر بود. او همچنین به خاطر ایجاد اصطلاح «معرفتشناسی ژنتیکی» که به مطالعه رشد دانش اشاره دارد، شهرت دارد.
۲. از نظر ژان پیاژه، کودکان در چه مرحلهای شروع به استفاده از زبان میکنند؟
از نظر پیاژه در مرحله پیش عملیاتی کودکان رشد زبان شروع میشود. مرحله پیشعملیاتی دومین مرحله رشد است و از زمانی که کودک در حدود 2 سالگی است شروع میشود و تا حدود 7 سالگی ادامه مییابد.
۳. چرا ژان پیاژه مهم است؟
نظریه رشد شناختی پیاژه نگاه ما به رشد کودک را تغییر داد – یعنی اینکه کودکان فرآیندهای فکری متفاوتی نسبت به بزرگسالان دارند. فعالیتهای او تأثیر زیادی بر نظریههای رشد آینده در حوزه روانشناسی داشت و در عین حال بر حوزههای دیگر مانند آموزش، جامعهشناسی و ژنتیک نیز تأثیر گذاشت.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnotes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com