نظریه رشد شناختی پیاژه: دوره عملیات عینی (7 تا 12 سالگی)
دوره عملیات عینی سومین مرحله در نظریه رشد شناختی است که توسط ژان پیاژه مطرح شده است. این دوره اواسط دوره کودکی را در بر میگیرد – از حدود 7 سالگی شروع میشود و تقریباً تا ۱۲ سالگی ادامه مییابد – و با رشد تفکر منطقی مشخص میشود. در این دوره، تفکر هنوز ملموس و عینی است، اما کودکان در این مرحله از رشد، بسیار منطقیتر و پیچیدهتر میشوند. کودکان در دوره عملیات عینی منطقیتر میشوند، اما هنوز با ایدههای انتزاعی مشکلاتی دارند. |
نظریه رشد شناختی ژان پیاژه پیشنهاد میکند که کودکان چهار دورهی مختلف رشد ذهنی را تجربه میکنند. نظریه او نهتنها بر درک چگونگی کسب دانش، بلکه بر درک ماهیت هوش نیز تمرکز دارد. پیاژه معتقد بود که کودکان نقش فعالی در رشد شناختی خود ایفا میکنند و در هنگام تعامل با جهان دانش به دست میآورند.
مراحل رشد شناختی ژان پیاژه عبارتاند از:
|
به اینستاگرام اسیکمالوژی بپیوندید
دوره عملیات عینی سومین مرحله رشد شناختی پیاژه که طی آن تفکر منطقی (اما نه انتزاعی) در کودکان پدید میآید. در این دوره کودکان توان انجام دادن برخی فعالیتهای ذهنی یا به گفته پیاژه عملیات را پیدا میکند.
به اعتقاد پیاژه عملیات مجموعهای از فعالیتهای ذهنی است که از دو ویژگی برگشتپذیری و انعطافپذیری برخوردار باشد. توان انجام دادن عملیات باعث میشود که کودکان قابلیتهای تازهای از خود نشان دهند و به درک مفاهیم نگهداری ذهنی برسند.
کودکان در حدود 7 سالگی وارد دوره عملیات عینی میشوند و کودکان با ورود به آن میتوانند برای حل مسائل عینی (واقعی) از عملیات ذهنی استفاده کنند. در دوره عملیات عینی تفکر کودکان منطقیتر از گذشته است زیرا قادرند جنبههای متعددی از یک موقعیت را در نظر بگیرند. با وجود این تفکر آنها هنوز به موقعیتهای واقعی و اینجا و اکنون محدود است.
پیشرفتهای شناختی در دوره عملیات عینی
کودکان درد دوره عملیات عینی قادر به انجام بسیاری از تکالیف در سطحی بسیار بالاتر از آنچه در دوره پیشعملیاتی قادر به انجام آن بودند، هستند. در این دوره آنها درک بهتری از مفاهیم فضا، علیت، طبقهبندی، استدلال قیاسی، استدلال استقرایی و نگهداری ذهنی دارند.
۱. فضا: کودکان در دوره عملیات عینی بهتر میتوانند روابط فضایی را درک کنند. آنها درباره اینکه فاصله یک محل با محل دیگر چقدر است و رسیدن به آنجا چقدر طول خواهد کشید تصور روشنتری دارند و راحتتر میتوانند مسیرها و علائم موجود در طول راه را بهخاطر بیاورند. تجربه نیز در این تحول نقش دارد.
توانایی استفاده از نقشهها و الگوها و توانایی انتقال اطلاعات فضایی با افزایش سن بهبود مییابد. در این دوره فقدان خزانه لغات مناسب یا عدم توانایی تشخیص اینکه فرد دیگر به چه اطلاعاتی نیاز دارد معمولا باعث میشود که کودکان نتوانند فرد دیگری را برای یافتن همان اشیاء به خوبی راهنمایی کنند.
۲. علیت: در اواسط دوره کودکی یعنی در دوره عملیات عینی بین سنین 5 تا 12 سالگی قضاوت درباره علت و معلول نیز رشد میکند.
۳. طبقهبندی: توانایی طبقهبندی به کودکان کمک میکند که منطقیتر فکر کنند. طبقهبندی در این دوره شامل تواناییهای پیچیدهای مانند: ردیف کردن، استنباط تعدی، درونگنجی است.
- الف. ردیف کردن: زمانی که کودکان قادر میشوند اشیاء را بر حسب لااقل یک ویژگی مانند وزن یا رنگ در مجموعههایی مرتب کنند، نشان میدهند که مفهوم ردیف کردن را میفهمند. کودکان در سن 7 یا 8 سالگی میتوانند ارتباط بین چوبها را با دیدن ظاهر آنها دریابند و آنها را بر اساس اندازهشان مرتب کنند.
- ب. استنباط تعدی: عبارت است از توانایی تشخیص رابطه بین دو شیء با توجه به رابطه هر یک از آنها با یک شیء سوم.
به کودکی سه تکه چوب با رنگهای زرد و سبز و آبی و اندازههای متفاوت نشان داده میشود که چوب زرد از سبز بلندتر است و چوب سبز از چوب آبی بلندتر است. او بدون آنکه چوبهای آبی و زرد را کنار هم قرار بدهد و آنها را با هم مقایسه کند، میداند که چوب زرد بلندتر از چوب آبی است.
- ج. درونگنجی: به توانایی درک ارتباط میان کل و اجزای آن اطلاق میشود. اگر به کودکان پیشعملیاتی دستهگلی حاوی 10 شاخه گل که ، 7 گل رز و 3 گل میخک باشد، داده شود و از آنها پرسیده شود آیا تعداد رزها بیشتر است یا تعداد گلها ؟ احتمالا پاسخ خواهند داد گلهای رز. زیرا آنها گلهای رز را با گلهای میخک مقایسه میکنند نه با تمام گلها. کودکان تا پیش از رسیدن به دوره عملیات عینی تشخیص نمیدهند که گلهای رز زیر مجموعهای از دسته گلها هستند و بنابراین تعداد آنها نمیتواند بیشاز همه گلها باشد.
۴. استدلال استقرایی: نوعی استدلال منطقی است که از مشاهدههای معینی درباره اعضای یک طبقه به نتیجهگیری کلی درباره آن طبقه میرسد. کودکان در دوره عملیات عینی از استدلال استقرایی استفاده میکنند. کودکان کار خود را با مشاهده برخی از اعضای یک طبقه از افراد، حیوانات، اشیا یا رویدادها آغاز میکنند و سپس درباره کل آن طبقه دست به نتیجهگیریهای کلی میزنند.
پیاژه تشخیص داد که کودکان در دوره عملیات عینی در استفاده از منطق استقرایی (استدلال استقرایی) نسبتاً خوب هستند. منطق استقرایی شامل نتیجهگیری یک اصل کلی از یک تجربه خاص است.
یک مثال از منطق استقرایی این است که متوجه شوید هر بار که در اطراف گربه هستید، چشمهایتان دچار خارش میشود و آبریزش بینی و التهاب گلو را تجربه میکنید. آنگاه ممکن است از این تجربه استدلال کنید که به گربهها حساسیت دارید. این نوعی از استدلال استقرایی است زیرا شما فقط با تعداد معدودی از گربهها ارتباط داشتهاید (گاهی فقط با یک گربه) اما تجربه خود را به همه گربهها تعمیم دادهاید. شما از یک تجربه یک اصل کلی را استخراج کردهاید.
۵. استدلال قیاسی: نوعی استدلال منطقی که از فرضیهای کلی درباره یک طبقه به نتیجهگیری درباره یک عضو یا اعضا آن طبقه میانجامد. به باور پیاژه تا دوره نوجوانی پدید نمیآید. از یک بیان کلی (فرضیه) درباره یک طبقه آغاز میشود و آن را درباره هر یک از اعضای آن طبقه به کار میبندد.
کودکان در این سن در استفاده از منطق قیاسی که شامل استفاده از یک اصل کلی برای تعیین نتیجه یک رویداد خاص است، مشکل دارند. به عنوان مثال، یک کودک ممکن است یاد بگیرد که A=B و B=C، اما ممکن است هنوز برای درک A=C دچار مشکل شود.
۶. درک برگشتپذیری. یکی از پیشرفتهای مهم در این مرحله، درک برگشتپذیری است یا آگاهی از اینکه اعمال را میتوان معکوس کرد. نمونهای از این توانایی معکوس کردن ترتیب روابط بین مقولههای ذهنی است.
برگشتپذیری عبارت است از درک این موضوع که چیزی از نظر کمیت ثابت میماند حتی اگر ظاهر آن تغییر کند. این میتواند در جنبههایی مانند حجم، تعداد، مساحت و غیره صدق کند.
برگشتپذیری گام مهمی به سوی تفکر پیشرفتهتر است، اگرچه در این مرحله فقط برای موقعیتهای عینی اعمال میشود.
فرض کنید کودکی نام سگش جسیکاست. نمونهای از برگشت پذیری این است که کودک ممکن است بتواند تشخیص دهد که سگش جسیکاست، جسیکا سگ است و سگ حیوان است.
۷. تبدیل. کودک دورهی پیش علمیاتی نمیتواست به گامهای متوالی موجود در یک تبدیل توجه کند و آنها را هماهنگ سازد. هرگام از یک تبدیل، مستقل از گامهای دیگر در نظر گرفته میشد و کودک نسبت به ترتیب یا تبدیلی از یک گام به گام دیگر صورت میگرفت ناآگاه یا بیتوجه بود. کودک دوره عملیات عینی به درکی عملی از تبدیلها دست مییابد. او میتوانند مسائلی را که دارای تبدیلهای عینی هستند حل کند، از روابط گامهای متوالی سر در بیاورد و آنها را درک کند.
استدلال تبدیلی را میتوان در استدلالهایی که کودک در مورد عواطف دارد نیز مشاهده کرد. به عنوان نمونه کودکان عملیات عینی میتوانند دلایل تغییر یا تبدیل حالات احساسی دیگران مثلا از شادی به غمگینی را درک کنند.
۸. عملیات منطقی. از لحاظ شناختی مهمترین تحول دوره عملیات عینی کسب یا ساختن عملیات منطقی است. عملیات منطفی یک سری اعمال منطقی درونی شده است که کودک را در دستیابی به نتایجی منطقی یاری میکنند. از نظر پیازه عملیات همیشه دارای چهار ویژگی است:
- عملیات، عملی است که میتواند درونی شود یا در سطح تفکر و یا در سطح مواد به کار رود
- عملیات بازگشتپذیر است
- عملیات همیشه مستلزم مقداری نگهداری ذهنی و ثبات است
- عملیات ذهنی هیچگاه به تنهایی وجود ندارد بلکه همیشه نظامی از اعمال دیده میشود.
نگهداری ذهنی در دوره عملیات عینی
کودکان معمولا نگهداری ذهنی مایعات را حدود 7 سالگی کسب میکنند. هنگامی که به این توانایی دست یافتند وارد دوره عملیات عینی میشوند. اصولا کودکان نگهداری ذهنی را با استفاده از سه نوع استدلال کسب میکنند.
- اول کودک ممکن است بگوید: «شما هیچ چیزی اضافه و یا کم نکردید، پس باید مساوی باشند» این استدلال را استدلال اینهمانی مینامند.
- یا کودک ممکن است بگوید: «این لیوان بلندتر و آن یکی پهنتر است، بنابراین آنها بازهم یکساناند» این استدلال را استدلال جبرانی مینامند، به این معنا که تغییرات یکدیگر را جبران میکنند. کودک تصور میکند که تغییرات بخشی از نظامی سازمانیافتهاند، یعنی تغییر در یک بعد، الزاما حاکی از جبران تغییر در بعد دیگر است.
- سوم اینکه کودک ممکن است بگوید: «مایعات هنوز هم مساویاند زیرا شما میتوانید محتوای این لیوان را به لیوان قبلی بریزید». این استدلال را استدلال وارونهسازی مینامند.
پیاژه معتقد است کودک در دوره عملیات عینی میتواند از هر سه نوع استدلال استفاده کند، اگرچه ممکن است همه آنها را خودبهخود و در همه موقعیتها بهکار نبرد. این استدلال بر پایه عملیات منطقی یعنی اعمال ذهنی برگشتپذیر استوارند.
کودکان در دوره عملیات عینی هنگام حل کردن مسائل گوناگون مربوط به نگهداری ذهنی، ممکن است از اصل اینهمانی استفاده کند و بگوید: (اگرچه خمیر شکل متفاوتی پیدا کرده است اما هنوز همان خمیر است). او همچنین اصل برگشتپذیری را نیز میفهمد یعنی میداند که میتواند دوباره سوسیس را به شکل توپ بازگرداند. او دیگر تکبعدنگر (میانگرا) هم نیست، به این معنا که هم به پهنا و هم طول توجه میکند.
معمولا کودکان میتوانند مسائل مربوط به نگهداری ذهنی ماده را در حدود سن 7 یا 8 سالگی حل کنند. با وجود این در تکالیف مربوط به نگهداری ذهنی وزن تا حدود سن 9 یا 10 سالگی پاسخ صحیح نمیدهند. در تکالیف مربوط به نگهداری ذهنی حجم که در آنها کودک باید تعیین کند که آیا زمانی که سوسیس و توپ در لیوان آبی جای میگیرند، به یک اندازه مایع جابهجا میکنند یا خیر، پیش از سن 12 سالگی به ندرت پاسخهای صحیح داده میشود. پیاژه این ناهماهنگی در رشد انواع مختلف نگهداری ذهنی را ناهمترازی افقی نامیده است. ناهمترازی افقی به ناتوانی کودک در انتقال یادگیری مربوط به یک نوع نگهداری ذهنی به انواع دیگر اطلاق میشود که سبب میگردد کودک در سنین مختلف بر انواع مختلف تکالیف نگهداری ذهنی تسلط یابد.
پیاژه معتقد بود که کسب مهارتهایی نظیر نگهداری ذهنی به رسش عصبشناختی (یعنی رشد مغز) و انطباق با محیط بستگی دارد و به تجربههای فرهنگی ارتباطی ندارد.
مشاهدات
یکی از ویژگی های کلیدی دوره عملیات عینی، توانایی تمرکز بر بسیاری از بخشهای یک مشکل است. در حالی که کودکان در مرحله پیش عملیاتی تمایل دارند فقط بر یک جنبه از یک موقعیت یا مشکل تمرکز کنند، آنهایی که در دوره عملیات عینی هستند میتوانند در آنچه به عنوان “تمرکززدایی” شناخته میشود شرکت کنند. آنها قادرند روی بسیاری از جنبههای یک موقعیت به طور همزمان تمرکز کنند، که نقش مهمی در درک نگهداری ذهنی دارد.
بنابراین تفکر کودک در دوره عملیات عینی فاقد تمرکزگرایی است. در تفکر عینی تمرکزگرایی از بین رفته است و توانایی برای تمرکززدایی به کودک اجازه میدهد تا بتواند برای مسائل عینی از راهحلهای منطقی استفاده کند.
در حالی که کودکان در مراحل اولیه رشد، خودمحور هستند، آنهایی که در دوره عملیات عینی هستند، اجتماعیمحورتر میشوند. به عبارت دیگر، آنها میتوانند درک کنند که دیگران افکار خود را دارند. بچهها در این مرحله میدانند که افراد دیگر دیدگاههای منحصربهفردی دارند، اما ممکن است هنوز نتوانند دقیقاً حدس بزنند که آن شخص چگونه یا چه چیزی را تجربه میکند.
این توانایی فزاینده برای دستکاری ذهنی اطلاعات و تفکر در مورد افکار دیگران، زمانی که منطق و تفکر انتزاعی انتقادی میشوند، نقش مهمی در مرحله عملیات صوری، یعنی آخرین مرحله رشد شناختی بازی میکند.
ارزیابی دوره عملیات عینی
داسن (1994) در پژوهشهای خود درباره دوره عملیات عینی نشان داد که فرهنگهای مختلف بسته به بافت فرهنگی خود، در سنین مختلف به عملیاتهای متفاوتی دست یافتند.
داسن (1994) به مطالعاتی اشاره میکند که او در نقاط دورافتاده صحرای مرکزی استرالیا با بومیان 8 تا 14 ساله انجام داده است. او به آنها وظایف حفاظت از مایع و وظایف آگاهی فضایی داد. او دریافت که توانایی نگهداری بعداً در کودکان بومی بین 10 تا 13 سال (در مقایسه با نمونه سوئیسی پیاژه بین 5 تا 7 سال) به وجود آمد.
با این حال، او دریافت که تواناییهای آگاهی فضایی در میان کودکان بومی زودتر از کودکان سوئیسی توسعه یافته است. چنین مطالعهای نشان میدهد که رشد شناختی صرفاً به بلوغ وابسته نیست، بلکه به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد – آگاهی فضایی برای گروه های عشایری مردم بسیار مهم است.
سایر مقالات مرتبط با نظریه رشد شناختی پیاژه |
منابع به سبک APA
|
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com
خسیس ها چرا پروتکت کردید متن رو
دوباره امتحان کنید پروتکت نیست
سلام وقت بخیر
خیلی ممنون بایت مطالب مفیدتون
ممنون میشم اسم و مشخصات کامل منابعی که این مطالب رو از اون ها استخراج کردین لطف کنین به صورت کامل قرار بدین که بتونیم استناد کنیم.
متشکرم
ممنونم، با اطلاعات صفحه شما از سردرگمی چند اصطلاح پیاژه ای درومدم!