روایت درمانی: تعریف، روشها و تکنیکهای درمانی
هیچ رنجی بزرگتر از تحمل یک داستان ناگفته نیست. یکی از درمانهای مورد علاقهی من، روایت درمانی است که به آن درمان روایی نیز میگویند. ما انسانها به داستانها و اسطورهها علاقهی زیادی داریم و حتی خودمان را از طریق داستانهایی که دربارهی زندگیمان میسازیم تعریف میکنیم. به عبارت دیگر ما با داستان زندگیمان خودمان را خلق میکنیم. در این مقاله تلاش میکنم که شما را به صورت مفصل با روایت درمانی و تکنیکهای آن آشنا کنم.
مقدمهای بر روایت درمانی
روایتی از «داستان زندگی» خود را تصور کنید که در آن شما قهرمان زندگی خود هستید تا قربانی. این احتمال وجود دارد که داستان زندگیای که برای خود و دیگران تعریف میکنید، بسته به اینکه چه کسی سؤال میکند، حال و هوای شما، و اینکه احساس میکنید هنوز در آغاز، وسط یا در پایان برجستهترین داستان خود هستید، تغییر میکند.
اما آخرین باری که برای بررسی داستانهایی که میگویید وقت گذاشتهاید چه زمانی بوده است؟
«داستان شما چیست؟»
روایت درمانی از این سؤال و گرایشهای داستانسرایی ما بهره میگیرد. هدف این است که فرصتهای رشد و تحول را کشف کنیم، معنایی بسازیم و خودمان را بهتر درک کنیم.
ما از داستانها برای اطلاع دادن به دیگران، ارتباط از طریق تجربیات مشترک، و حتی برای مرتب کردن افکار و احساسات خود استفاده میکنیم. داستانها افکار ما را سازماندهی میکنند، به ما کمک میکنند معنا و هدف را پیدا کنیم و هویت خود را در دنیایی گیجکننده و گاهی تنها تثبیت میکنند. بنابراین، مهم است که متوجه شویم وقتی در مورد زندگی خود صحبت میکنیم، چه داستانهایی را برای خود و دیگران تعریف میکنیم.
روایت درمانی یک روش خاص و کمتر رایج برای هدایت درمانجویان به سمت بهبودی و رشد شخصی است. روایت درمانی حول داستانهایی میچرخد که برای خود و دیگران تعریف میکنیم.
تاریخچهی روایت درمانی
زبان این قدرت را در اختیار ما قرار داده است که بتوانیم، دربارهی هرچیزی داستانی بسازیم. بررسی تاریخچهی انسان بشر نیز نشان میدهد که همیشه در حال قصهگویی بوده است. جوزف کمپل یکی از پیشگامان اصلی حوزهی بررسی اساطیر، بهخوبی در پژوهشهایش قدرت اسطوره را نشان داده است.
اگرچه روایت درمانی کاری به اسطورهها و داستانسراییهای انسان ندارد اما در اینکه ما برای زندگی خودمان دست به قصهگویی میزنیم ما را به اجدادمان که در غارها زندگی میکردند متصل میکند.
روایت درمانی توسط مایکل وایت استرالیایی و دیوید اپستون نیوزلندی ساخته شده و توسعه پیدا کرده است. آنها سه ویژگی اساسی برای روایت درمانی در نظر گرفتهاند
- روایت درمانی محترمانه است.
روایت درمانی به عاملیت و شأن هر درمانجو احترام میگذارد. این امر مستلزم آن است که با هر درمانجو به عنوان فردی رفتار شود که به هیچ وجه دچار کمبود و نقص نیست.
افرادی که در روایت درمانی شرکت میکنند، افراد شجاعی هستند که مسائلی را که دوست دارند در زندگی خود به آنها بپردازند، تشخیص میدهند.
- روایت درمانی غیر سرزنشکننده است.
در این شکل از درمان، درمانجویان هرگز به خاطر مشکلاتشان سرزنش نمیشوند و تشویق میشوند که دیگران را نیز سرزنش نکنند. مشکلات در زندگی هر فردی به دلیل عوامل مختلف ظاهر میشود. در روایت درمانی، تقصیر به کسی یا چیزی ربط ندارد.
روایت درمانی افراد را از مشکلاتشان جدا میکند و آنها را به عنوان افراد کامل و عملکردی میبیند که درگیر الگوهای فکری یا رفتاری هستند که دوست دارند تغییر دهند.
- روایت درمانی به درمانجو به عنوان متخصص مینگرد.
در روایت درمانی، درمانگر خود را در فضای اجتماعی یا دانشگاهی بالاتری نسبت به درمانجو نمیبیند. درمانجو متخصص زندگی خود است و از هر دو طرف (درمانگر و درمانجو) انتظار میرود با این درک پیش بروند.
فقط این درمانجوست که زندگی خود را از نزدیک میشناسد و مهارتها و دانش لازم برای تغییر رفتار و رسیدگی به مسائل خود را دارد (مورگان، 2000).
این سه ایده پایه و اساس رابطه درمانی و کارکرد روایت درمانی را ایجاد میکنند.
درواقع روایت درمانی یکی از درمانهای پستمدرن و ساختارگراست. پسامدرنیسم، با فلسفههای عینیتگرایی و تجربینگری به عنوان شیوههای دانستن مخالف است و آنها را زیر سؤال میبرد و در عوض دیدگاههای دیگری مانند ذهنیتگرایی و نسبیتگرایی را مطرح میکند. پسامدرنیسم، تفکر کثرتگرا و دیدگاههای چندفرهنگی را ترویج میدهد.
پسامدرنیسم به جای تکیه بر حقیقت عینی برای دانستن چیزی، شهود و روابط و معنویت را ترویج میکند. در حوزهی رواندرمانی، درمانهای مختلفی شکل گرفتند که تفکر پسامدرن را ارائه میدهند که مهمترین نمونههای آن درمان متمرکز بر راهحل و ساختگراست.
درمانهای ساختگرا در باورها و مفروضات زیر مشترک هستند. حقیقت، عینی نیست بلکه ساخته میشود. حقیقت در بیرون نیست بلکه در درون است. همهی واقعیات انسانی، سازههای شخصی، فرهنگی و زبانشناختی هستند. مردم نهادهایی خلق میکنند که زندگی آنان را تعریف میکند و اغلب ناآگاهانه و بدون هیچ چونوچرایی، نقشهایی را که به آنان محول میشود، میپذیرند.
پیامآور رواندرمانی ساختگرای امروزی، جورج کِلی بود که نظریهای به نام جایگزینگرایی ساختگرا را مطرح کرد و بحث رواندرمانی نقش ثبیتشده را پیش کشید. او اعتقاد داشت که واقعیت را شخص میسازد و یک واقعیت حقیقی وجود ندارد بلکه واقعیتهای زیادی وجود دارد – به تعداد آدمها واقعیت وجود دارد.
اگر ساخت شخص در مورد دنیا به او کمک نکند، وی میتواند آن را تغییر دهد؛ چون شخص، خالق شخص خالق خودش است، پس میتواند خودش را خلق میکند.
تعریف روایت درمانی
روایت درمانی یا درمان روایی نوعی از درمانهای ساختگراست که در آن درمانگر و درمانجو، داستانهای زندگی درمانجو و معنا و بافت آنها را مورد کاوش قرار میدهند. درمانجو با نقل کردن یا بازگویی یک داستان از دیدگاههای متفاوت یا با نگاه کردن به بخشهای متفاوت آن داستان میتواند مشکلات مختلف زندگیاش را حل کند.
روایت درمانی شکلی از درمان است که هدف آن جداسازی فرد از مشکل است و به فرد اجازه میدهد تا مسائل خود را به جای درونی کردن آنها بیرونی کند.
این روش بر مهارتها و احساس هدف خود فرد تکیه میکند تا آنها را در زمانهای دشوار راهنمایی کند (روایت درمانی، 2017).
درمانگران در حیطهی روایت درمانی معتقدند مردم دربارهی زندگی خود داستان میسازند و با این کار، خودشان را خلق میکنند. همینطور که مردم دنیای خود را از طریق داستانها خلق میکنند، داستانها نیز بخشی از هویت و خویشتن آنها میشوند.
آنها رویدادها را با ترتیب زمانی خاصی به هم ربط میدهند تا آنها را توضیح دهند. ما با یک رشته داستانهای غالب و جایگزین و همچنین یک رشته طرحهای داستانی غالب و جایگزین روبرو هستیم. رویدادهایی که به مرور به هم پیوند خوردهاند برای کنشهای قبلی، فعلی و آتی تلویحاتی دارند.
مردم دربارهی رویدادهای پراسترس زندگیشان به رویدادها معنا میبخشند و از توصیفات ضعیفی که جای چندانی برای تبیین یا حرکت باقی نمیگذارند استفاده میکنند.
توصیف ضعیف، توصیفی سطحی است که در آن باورهای اجتماعی و فرهنگی بررسینشده وجود دارد. برای مثال رواندرمانگر در مورد درمانجو، تشخیص افسردگی را مطرح میسازد. افسرده نامیدن او روشی سطحی برای تلخیص تجربهی واقعی و بی اهمیت جلوه دادن کل فرایندی است که این انسان طی کرده تا اینگونه شود. داستانهای قوی، معرف واقعی بودن بو پیچیدگی زندگی شخص و فهم او از تجربهاش هستند.
شخص ممکن است به حقایق ضعیف و تبیینهای سطحی شخصیتهای قدرتمندی رو بیاورد که جایگزین واقعیت غنی تجربهی زندگیاش در داستان میشوند. این توصیفات ضعیف، انتخابها و توان شخص را کم میکنند. اگر داستان پر از مشکلاتی باشد که لاینحل به نظر میرسند روای داستان قدرتش را کم کرده است.
اگر داستان بر بیکفایتیها و شکستها تأکید داشته باشد، روای تواناییاش را محدود کرده است. یک نمونهی توصیف ضعیف میتواند چیزی شبیه این باشد:
«من از خانوادهای بسیار بههم ریخته و داغون میآیم. در نتیجه، احساس شرمندگی و بیارزشی میکنم».
توصیف جایگزینی که میتواند به امکانات دیگری منتهی شود این است:
«من از خانوادهای میآیم که خیلی سختی کشیده و به شکل تحسینآمیزی در برابر سختیها تاب آورده است. پایداری خانوادهام ستودنی است».
شخص در اینجا داستان را از منظر قدرت و پایداری میبیند و نتیجه میگیرد که میتواند به سختیها رسیدگی کند.
مفاهیم کلیدی
ایجاد تمایز بین «فرد با مشکل» و «فرد مشکلساز» در روایت درمانی حیاتی است. وایت و اپستون این نظریه را مطرح کردند که اشتراک در یک هویت مضر یا نامطلوب میتواند تأثیرات منفی عمیقی بر عملکرد و کیفیت زندگی فرد داشته باشد.
“مشکل مشکل است، شخص مشکل نیست.” مایکل وایت و دیوید اپستون
برای این منظور، چند موضوع یا اصل اصلی روایت درمانی وجود دارد:
- واقعیت به صورت اجتماعی ساخته شده است، به این معنی که تعامل و گفتگوی ما با دیگران بر نحوهی تجربهی ما از واقعیت تأثیر میگذارد.
- واقعیت تحت تأثیر زبان قرار میگیرد و از طریق آن ارتباط برقرار میشود، که نشان میدهد افرادی که به زبانهای مختلف صحبت میکنند ممکن است تفسیرهای کاملاً متفاوتی از تجربیات یکسان داشته باشند.
- داشتن یک روایت قابل درک به ما کمک میکند تا واقعیت خود را سازماندهی و حفظ کنیم. به عبارت دیگر، داستانها و روایتها به ما کمک میکنند تا تجربیات خود را معنا کنیم.
- هیچ «واقعیت عینی» یا حقیقت مطلقی وجود ندارد. آنچه برای ما صادق است ممکن است برای شخص دیگری یا حتی برای خودمان در نقطهی دیگری از زمان یکسان نباشد (استاندیش، 2013).
این اصول به مکتب فکری پست مدرنیستی گره خورده است، که واقعیت را به عنوان یک مفهوم در حال تغییر،و عمیقاً شخصی میبیند. در پست مدرنیسم، هیچ حقیقت عینی وجود ندارد – حقیقت چیزی است که هر یک از ما آن را تحت تأثیر هنجارها و ایدههای اجتماعی میسازیم.
برخلاف تفکر مدرن که اصول زیر را مقدس میدانست، اندیشه پست مدرن نسبت به روایتهای بزرگ، فرد، ایدهی زبان بیطرف و حقیقت جهانی شک دارد.
بنابراین، فرض اصلی پشت روایت درمانی، درک افراد از دیدگاه پست مدرن است. اگر حقیقت جهانی وجود نداشته باشد، پس مردم باید حقایقی را خلق کنند که به آنها کمک کند تا واقعیتی را بسازند که در خدمت خود و دیگران باشد. روایت درمانی آن مهارتهای داستانسازی را ارائه میدهد.
اجرای روایت درمانی
درمانجویان با داستانهای مملو از مشکلات وارد درمان میشوند که نمیگذارند تجربههای رضایتبخشی در زندگی داشته باشند. سؤال کلیدی درمانگر این است که «چطور میتوانم به مردم کمک کنم داستانهای جدید و مرجحی برای زندگی و روابط خود تألیف کنند».
درمانگر از دیدگاه ذهنی درمانجو دربارهی مشکل و میزان امید او برای تغییر وضعیت شروع میکنند. درمانجو و درمانگر با هم دربارهی نحوهی رسیدن به موفقیتهای دلخواه حرف میزنند. برای تقویت فرایند تغییر، تکلیف منزل داده میشود. طول درمان هم به نیاز درمانجو بستگی دارد ولی میتواند چندماه یا حتی بیشتر طول بکشد.
رواندرمانگر میتواند نقش همکار و مشاور را برای درمانجو بازی کند. درمانجو متخصص خود است و یگانه شرط این است که بخواهد راجع به وضعیت حرف بزند. سایر متخصصان و اعضای خانواده و دوستان درمانجو هم میتواند در این فرایند شرکت کنند.
هدف روایت درمانی این است که درمانجو درگیر تألیف مجدد یا بازگویی داستان به و به تبع آن، واجد خودانگارههای جدید، امکانات رابطهی جدید و آیندههای جدید شود.
همانطور که توضیحات ضعیف و نتیجهگیریهای حاصل از آن میتوانند مشکلات را تأیید کنند و تداوم بخشند، داستانهای جایگزین هم میتوانند نفوذ مشکلات را کم کنند و امکانات جدیدی برای زندگی خلق کنند. از داستانها برای مدیریت اختلاف هم میتوان استفاده کرد.
درمانگران در روایت درمانی، وقتی در آغاز با داستانهای مشکلدار و نتیجهگیریهای ضعیف روبرو میشوند، درمانجویان را درگیر گفتگو میکنند تا داستانهای دیگری برای زندگیشان پیدا کنند و آنگونه که میخواهند زندگی کنند.
رواندرمانگر با این گفتگو میخواهد به درمانجو کمک کند از مشکلاتی که با آنها مواجهه است ببُرد و برای زندگی و روابط خود، داستانهای مرجح. مورد نظرش را دوباره بنویسد. کنجکاوی و تمایل به طرح سؤالاتی که واقعاً جواب آنها را نمیدانیم، اصول مهم این کار است.
اما خلاص شدن از داستانهای مشکلدار از طریق تألیف مجدد نسخههای جایگزین کافی نیست. روایت درمانگر میخواهد راههایی پیدا کند تا مردم بتوانند این داستانهای جایگزین را به خوبی توصیف کنند.
درمانجویان از طریق توصیف پربار میتوانند جزئیات خطور داستانی خود را ترسیم کنند و داستانشان را با داستانهای دیگر پیوند بزنند.
تکنیکهای روایت درمانی
درمانگر روایی نگاه مثتبی به مردم و نقاط قوتشان در کنار آمدن با مشکلات دارد.
برخی از مهارتهایی که برای حل مشکلات از طریق روایت درمانی قابل استفاده هستند، مهارتهایی هستند که ممکن است در حال حاضر داشته باشیم. فنون زیر برخی از فنونی هستند که روایت درمانی مورد استفاده قرار میدهد:
گفتن یک داستان (در کنار هم قرار دادن یک روایت)
به عنوان یک درمانگر، وظیفهی شما در روایت درمانی این است که به درمانجوی خود کمک کنید داستان خود را با کلمات خود بازگو کند. با توجه به فلسفهی پشت روایت درمانی، داستانسرایی این است که چگونه ما در تجربهی خودمان معنا و هدف مییابیم (استاندیش، 2013).
کمک به درمانجو برای ایجاد داستان خود به آنها فرصتی برای کشف معنا، یافتن شفا و ایجاد یا ایجاد هویت مجدد میدهد، که همه عوامل اصلی موفقیت در درمان هستند.
این تکنیک همچنین بهعنوان «نویسندگی مجدد» یا «داستان مجدد» شناخته میشود، زیرا درمانجویان تجربیات خود را برای یافتن تغییراتی در داستان خود یا ایجاد یک داستان کاملاً جدید بررسی میکنند. رویدادهای یکسان میتوانند صدها داستان مختلف را بیان کنند، زیرا همه ما تجربیات را متفاوت تفسیر میکنیم و معانی مختلفی مییابیم (Dulwich Centre, n.d.).
شکستن داستانها
این “واسازی” به کاهش مشکلاتی که درمانجو تجربه میکند اشاره دارد، بنابراین درک «کل تصویر» را آسانتر میکند.
مشکلات ما ممکن است طاقتفرسا، گیجکننده یا غیر قابل حل به نظر برسند، اما هرگز واقعاً غیر قابل حل نیستند (بیشاپ، 2011).
ساختارشکنی موضوع را خاصتر میکند و تعمیم بیش از حد را کاهش میدهد. همچنین روشن میکند که موضوع یا مسائل اصلی در واقع چیست.
به عنوان نمونهای از تکنیک دیکانستراکشن (ساختارشکنی، سازهزدایی یا شکستن داستان)، دو نفر را در یک رابطهی طولانیمدت تصور کنید که مشکل دارند. یکی از زوجین از زوجی که هرگز احساسات، افکار یا ایدههای خود را با او در میان نمیگذارد، احساس ناامیدی میکند. بر اساس این توصیف کوتاه، هیچ ایده روشنی از این که مشکل چیست، وجود ندارد، چه رسد به اینکه راه حل ممکن چیست.
درمانگر ممکن است مشکل این درمانجو را با درخواست از او بخواهد که در مورد چیزی که او را آزار میدهد دقیقتر صحبت کند، به جای پذیرش جملهای مانند “همسرم دیگر مرا نمیفهمد.”
این ممکن است به یک ایدهی بهتر از آنچه درمانجو را آزار میدهد، مانند موضوعات کلی احساس تنهایی یا از دست دادن صمیمیت عاشقانه منجر شود. شاید درمانجو روایتی را تعریف کرده باشد که در آن قربانی این رابطه درمانده شده است، نه فردی که مشکلی برای مقابله با تنهایی دارد و این آسیبپذیری را با شریک زندگی خود در میان میگذارد.
ساختارشکنی مشکل به افراد کمک میکند تا بفهمند ریشهی مشکلات چیست (در این مورد، شخصی احساس تنهایی و آسیبپذیری میکند) و این برای آنها چه معنایی دارد (در این مورد، مثل اینکه شریک زندگیشان دیگر آنها را نمیخواهد یا حاضر نیست به آن متعهد شود).
این تکنیک یک راه عالی برای کمک به درمانجوست که مشکل را کشف کند و اساس رویداد یا الگوی استرسزا در زندگی خود را درک کند.
از درمانجو خواسته میشود داستانها را به آینده و جنبههای مغفولماندهی داستانها بکشاند. از درمانجویان خواسته میشود داستانهایی بگویند که در این داستانها قدرت آنها از قدرت مشکلات بیشتر است.
خلق روایتهای جایگزین
درمانجویان با بازنگری و تألیف مجدد میتوانند تغییراتی در داستان خود ایجاد کنند. در حالی که درمانگر دیدگاههای جایگزین را پیش میکشد و درمانجو را تشویق میکند داستان مفیدی بسازد، درمانجویانی که در داستانهایشان بازنگری میکنند در نظرشان راجع به خود هم بازنگری میکنند.
تکنیک بیرونی سازی
مشکل را از درمانجو بیرون میآورند و آن را از هویت او جدا میسازند. برای نمونه اگر درمانجویی میگوید نمیتواند جلوی مشروب خوردن خود را بگیرد درمانگر از او میخواهد بگوید «مشروب نخوردن برایم سخت است«. این بیرونی کردن اجازه میدهد این موضوع را این طور در نظر بگیرد که میتواند داستان را تغییر دهد.
تکنیک بیرونیسازی درمانجوی شما را به سمتی سوق میدهد که مشکلات یا رفتارهایش را بهجای بخشی غیرقابل تغییر از خود، بیرونی ببیند. این تکنیکی است که توصیف آن آسانتر از پذیرش آن است، اما میتواند تأثیرات مثبت زیادی بر هویت و اعتماد به نفس داشته باشد.
برای مثال، اگر سریع عصبانی میشوید یا خود را فردی عصبانی میدانید، باید اساساً چیزی را در مورد خود تغییر دهید تا به مشکل رسیدگی کنید. با این حال، اگر شما فردی هستید که پرخاشگرانه رفتار میکنید و به راحتی عصبانی میشوید، باید موقعیتها و رفتارهای اطراف مشکل را تغییر دهید.
به هر حال بین فردی که خود را «مشکل» میبیند و فردی که درگیر رفتار مشکلساز تفاوت عمیقی وجود دارد.
تغییر دادن توصیفات و نتیجهگیریهای ضعیف: درمانجویان با جایگزین کردن توصیفات و نتیجهگیریهای پربار به جای توصیفها و نتیجهگیریهای ضعیف میتوانند راهحلهای مشروح را جایگزین مشکلات کنند و گامهای روشنی در جهت بهبود وضعیت بردارند.
نوشتن اسناد درمانبخش
این اسناد که درمانگر و درمانجو آنها را آماده میکنند، مستند بودن دستاوردهای درمانجو را تقویت میکنند.
تکنیک نتایج منحصر به فرد
این تکنیک روایت درمانی پیچیده اما حیاتی است. تکنیک نتایج منحصر به فرد شامل تغییر خط داستانی شخص است. در روایت درمانی، درمانجو قصد دارد یک خط داستانی برای تجربیات خود بسازد که به آنها معنا بدهد یا هویتی مثبت و کاربردی به آنها بدهد. این تکنیکی خاص برای درمانجویان است تا داستانهای تأییدکنندهی زندگی را توسعه دهند.
مانند کتابی که دیدگاهها را از شخصیتی به شخصیت دیگر تغییر میدهد، زندگی ما دارای چندین رشته روایت با دیدگاهها، حوزههای تمرکز و نقاط مورد علاقه متفاوت است. تکنیک نتایج منحصر به فرد بر روی خط داستانی یا خط داستانی متفاوتی نسبت به داستانی که منبع مشکلات شما است، متمرکز است.
استفاده از این تکنیک ممکن است مانند اجتناب از مشکل به نظر برسد، اما در واقع فقط تصور مجدد مشکل است. چیزی که از یک منظر مشکل یا مسئله به نظر میرسد، در دیدگاه دیگر چیزی جز جزییات بیادعا یا بیاهمیت نیست (اسقف، 2011).
به عنوان یک درمانگر، میتوانید این تکنیک را با تشویق درمانجویان به دنبال کردن داستانهای جدید معرفی کنید.
اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم دیدگاهی تیره و تار و ناامیدکننده به جهانی بیمعنا نیست. به طور کلی، اگزیستانسیالیستها به جهانی بدون معنای ذاتی معتقدند; اگر معنای مشخصی وجود نداشته باشد، مردم میتوانند معنای خود را ایجاد کنند. به این ترتیب اگزیستانسیالیسم و روایت درمانی دست به دست هم میدهند. روایت درمانی افراد را تشویق میکند تا به جای جستجوی حقیقتی مطلق که لزوماً برای خودشان طنینانداز نیست، معنا و هدف خود را بیابند.
اگر درمانجوی شما خواننده مشتاق است، ممکن است برخی از آثار اگزیستانسیالیستی را نیز پیشنهاد کنید، مانند آثار ژان پل سارتر، آلبر کامو یا مارتین هایدگر.
در حالی که روایت درمانی بیشتر یک گفت و گو بین درمانگر و درمانجو است، تمرینها و فعالیتهایی برای تکمیل جلسات منظم درمانی وجود دارد. تعدادی از این موارد در زیر توضیح داده شده است.
روایت درمانگرها به مردم کمک میکنند داستان زندگی خود را دوباره خلق کنند که همانا خلق مجدد زندگیشان است. این درمان همچنین شرایط سیاسی اجتماعی دخیل در رنج انسانها را به چالش میکشد.
برای مثال، زنی که مورد تجاوز قرار گرفته است میتواند با تألیف یک داستان مثبت و تأییدکنندهی زندگی به سایر قربانیان تجاوز کمک کند.
روایت درمانی در عین حال میتواند روشهای محترمانهای برای درک درمانجویان سایر فرهنگها باشد چون به آنها اجازه میدهد داستان زندگی خود را با ارزشها و باورهای فرهنگشان بگویند.
نقش درمانگر در روایت درمانی
نقش روایت درمانگر جست و جوی راهی جایگزین برای درک روایت مراجع یا روشی جایگزین برای توصیف آن است.
اعتقاد بر این است که گفتن داستان نوعی اقدام در جهت تغییر است. بنابراین، درمانگر به مراجع کمک میکند تا مشکلات خود را عینیت بخشد، این مشکلات را در یک زمینه اجتماعی-فرهنگی بزرگتر قاببندی کند، و به فرد بیاموزد که چگونه فضا را برای داستانهای دیگر باز کند.
در طول درمان، درمانگر به عنوان یک همکار غیر مستقیم عمل میکند. آنها با درمانجو به عنوان متخصص مشکلات خود رفتار میکنند و قضاوتی نمیکنند.
درمانگر صرفاً کنجکاو و تحقیقگر است. آنها علاقهی خاصی به علت مشکل ندارند، اما پذیرای درک درمانجو از علت هستند.
فواید روایت درمانی
فرد را توانمند میکند
از آنجایی که روایت درمانی تاکید میکند که افراد نباید به خود برچسب منفی بزنند (مثلاً به عنوان مشکل)، میتواند به آنها کمک کند در موقعیتهای ناراحتکننده احساس ناتوانی کمتری داشته باشند.
آنها متوجه میشوند که کنترل بیشتری بر داستانهایی که در زندگی خود دارند و نحوهی برخورد آنها با رویدادهای دشوار دارند.
حمایت کننده است
روایت درمانی با افراد با احترام رفتار میکند و از شجاعتی که برای حل چالشهای شخصی خود صرف کرده است حمایت میکند.
عدم مواجههسازی
این یک رویکرد غیر قضاوتی است، به این معنی که درمانجو برای هر چیزی که در داستانهایشان توضیح داده شده سرزنش نمیشوند.
به همین ترتیب، درمانجویان تشویق میشوند که دیگران یا خودشان را سرزنش نکنند. در عوض تمرکز بر توجه و تغییر داستانهای غیر مفید در مورد خود و دیگران است.
با درمانجو به عنوان یک متخصص رفتار میشود
هدف روایت درمانی تغییر فرد نیست. بلکه به آنها امکان میدهد در زندگی خود متخصص شوند.
این درمان به افراد اجازه میدهد نه تنها صدای خود را بیابند، بلکه از این صدا به خوبی استفاده کنند، و آنها را قادر میسازد تا متخصص شوند و به گونهای زندگی کنند که اهداف و ارزشهای آنها را منعکس کند.
زمینه (بافت) در نظر گرفته شده است
روایت درمانی همچنین ممکن است به درمانجو کمک کند تا مشکلات خود را از دیدگاههای متفاوت ببیند مانند دیدگاه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و غیره.
درمانجویان متوجه میشوند که این زمینهها مهم هستند و میتوانند بر نحوهی نگرش آنها به خود و داستانهایشان تأثیر بگذارند.
روایت درمانی در چه چیزی میتواند کمک کند؟
روایت درمانی ممکن است به درمان علائم شرایط مختلف کمک کند، از جمله:
- اختلالات اضطرابی
- اختلالات افسردگی
- اختلالات خوردن
- اختلال نقص توجه و بیش فعالی (ADHD)
- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
علاوه بر شرایط سلامت روان، روایت درمانی ممکن است برای موارد زیر نیز مفید باشد:
- کسانی که احساس میکنند تحت تأثیر تجربیات، افکار یا احساسات منفی هستند.
- کسانی که مشکلات دلبستگی دارند.
- کسانی که از غم و اندوه رنج میبرند.
- کسانی که با اعتماد به نفس پایین مشکل دارند.
- کسانی که اغلب در بسیاری از موقعیتها احساس ناتوانی میکنند.
روایت درمانی چقدر موثر است؟
در زیر برخی از مطالعاتی که اثربخشی روایت درمانی را بررسی کردهاند آورده شده است:
یک مطالعه پژوهشی به بررسی اثربخشی روایت درمانی در افزایش صمیمیت زوجین و ابعاد آن پرداخت.
نتایج نشان داد که این درمان بعد عاطفی، ارتباطی و صمیمیت کلی را به طور معناداری افزایش داد و نتیجه گرفت که روایت درمانی میتواند پیامدهای ارزشمندی برای سلامت روان زوجین ارائه دهد (خدابخش و همکاران، 1394).
تحقیقات نشان داده است که زنان متاهل پس از درمان با روایت درمانی، سطوح بالاتری از رضایت زناشویی را تجربه کردند (قویبازو و همکاران، 2020).
مطالعهای روی بزرگسالان مبتلا به افسردگی و اضطراب به تأثیرات روایت درمانی پرداخت و بهبودهایی را در گزارشهای خود از کیفیت زندگی آنها یافت و علائم اضطراب و افسردگی را کاهش داد (شاکری و همکاران، 2020).
یک مطالعه آزمایشی با یک نمونه کوچک با هدف تعیین اینکه آیا روایت درمانی در کمک به جوانان مبتلا به اوتیسم که دارای مشکلات عاطفی و رفتاری هستند مؤثر است یا خیر انجام شده است. نتایج نشان داد که بهبود قابل توجهی در پریشانی روانی و علائم عاطفی وجود دارد (کشین و همکاران، 2013).
مطالعهای به بررسی اثربخشی روایت درمانی در تقویت مهارتهای اجتماعی و عاطفی کودکان 8 تا 10 ساله پرداخت. نتایج نشان داد که کودکان پیشرفتهای قابل توجهی در خودآگاهی، خود مدیریتی، همدلی و تصمیمگیری مسئولانه نشان دادند (Beaudoin et al., 2016).
یک مطالعه روایت درمانی گروهی را برای بهبود رفتار مدرسهای در نمونه کوچکی از دختران مبتلا به اختلال نقص توجه بیش فعالی (ADHD) مورد بررسی قرار داد. رتبهبندیهای پس از درمان توسط معلمان نشان داد که یک هفته پس از اتمام جلسات درمانی تأثیر قابلتوجهی بر کاهش علائم ADHD وجود دارد و این پس از 30 روز ادامه داشت (لویه و همکاران، 2012).
محدودیتهای روایت درمانی
یکی از محدودیتهای اصلی روایت درمانی این است که تحقیقات در مورد اثربخشی آن هنوز اندک است.
دلیل عدم تحقیق این است که هنوز یک رویکرد نسبتاً جدید برای درمان است. دلیل دیگر میتواند به دلیل مشکل بودن تعیین کمیت باشد.
دیدگاهی که روایت درمانگران دارند این است که دانش ذهنی است و توسط هر فرد ساخته میشود. آنها میپذیرند که هیچ حقیقت جهانی وجود ندارد، بنابراین برخی از روایت درمانگران این بحث را مطرح میکنند که این درمان باید به صورت کیفی مورد مطالعه قرار گیرد تا کمی.
کلام آخر
چگونه داستان خود را تعریف میکنید؟ فصلهای زندگی شما چیست؟ آیا داستانی را که می گویید دوست دارید یا ترجیح میدهید داستان خود را تغییر دهید؟ این و بسیاری از سوالات دیگر را میتوان در روایت درمانی پاسخ داد.
اگر در مورد روایت درمانی کنجکاو هستید، امیدوارم کنجکاوی شما تحریک شده باشد و اکنون پایهای برای یادگیری بیشتر داشته باشید.
اگر شما یک درمانگر یا دیگر متخصصان سلامت روان هستید که علاقهمند به استفاده از روایت درمانی در کار خود هستید، امیدوارم این مقاله بتواند نقطهی شروعی برای شما باشد.
مثل همیشه لطفا نظرات خود را در بخش نظرات برای ما در میان بگذارید. آیا روایت درمانی را امتحان کردهاید؟ آیا به نظر شما مفید بود؟ چه تکنیکهایی به طور خاص علاقهی شما را جلب میکند؟
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com
About Narrative Therapy. (n.d.). Narrative Therapy Centre of Toronto.Retrieved from http://www.narrativetherapycentre.com/narrative.html
Bishop, W. H. (2011, May 16). Narrative therapy summary. Thoughts From a Therapist. Retrieved from http://www.thoughtsfromatherapist.com/2011/05/16/narrative-therapy-summary/
Dulwich Centre. (n.d.). What is narrative therapy? Dulwich Centre.Retrieved from http://dulwichcentre.com.au/what-is-narrative-therapy/
Freeman, J. (2013, June 5). Expressive arts workshop materials. Narrative Approaches. Retrieved from http://www.narrativeapproaches.com/expressive-arts-workshop-materials/
Michael White (1948-2008). (2015, July 24). GoodTherapy. Retrieved from http://www.goodtherapy.org/famous-psychologists/michael-white.html
Morgan, A. (2000). What is narrative therapy? An easy-to-read introduction. Adelaide, SA: Dulwich Centre Publications.
Narrative Therapy. (2017). Good Therapy. Retrieved from http://www.goodtherapy.org/learn-about-therapy/types/narrative-therapy
Standish, K. (2013, November 28). Introduction to narrative therapy[Slideshow]. Retrieved from https://www.slideshare.net/kevins299/lecture-8-narrative-therapy