رواندرمانی اگزیستانسیال: تعریف، فنون و روشهای درمانی
زندگی و بودن، همیشه پر از سوالاتی اساسی است که هر کسی در برههای از زندگی این سؤالات را از خود پرسیده است: آخرش چه میشود؟ هدف زندگی چیست؟ زندگی چه معنایی دارد؟ چرا به این دنیا آمدهام؟ و …
رواندرمانی اگزیستانسیال به افراد کمک میکند تا معنا و هدف زندگی خود را بیابند. این درمان به دنبال پایان دادن به ترس از ناشناختههاست. درمانگر اگزیستانسیال به طور فعال بیماران را تشویق میکند تا از ظرفیت خود برای انتخاب و توسعه زندگی خود به عنوان راهی برای به حداکثر رساندن وجود یا دلیل وجودی خود استفاده کنند.
بله، شما دارای اراده آزاد هستید و توانایی تعیین آینده خود را دارید. این میتواند استرسزا یا توانمندساز باشد. هدف درمان اگزیستانسیال این است که به شما کمک کند انتخابهایی داشته باشید که باعث میشود احساس اضطراب کمتر و و احساس بودن واقعیتری داشته باشید.
فلسفهی اگزیستانسیال به دنبال پیدا کردن پاسخهایی برای این سؤالهاست. فیلسوفان زیادی در دو سه قرن اخیر به این مسائل پرداختهاند. در قرن اخیر نیز این سؤالها به روانشناسی راه پیدا کردهاند و از این رهگذر رواندرمانی اگزیستانسیالیسم متولد شده است.
تعریف رواندرمانی اگزیستانسیال
رواندرمانی اگزیستانسیال که در فارسی به آن درمان یا رواندرمانی وجودی میگوییم بر اراده آزاد، تعیین سرنوشت، و جستجوی معنا متمرکز است. رواندرمانی اگزیستانسیال اغلب بر فرد درمانجو متمرکز است نه بر روی علامت. این رویکرد بر ظرفیت انسان برای انتخابهای منطقی و توسعه حداکثری پتانسیلهای انسانی تأکید میکند.
رواندرمانی اگزیستانسیال تأکید میکند که:
- همه افراد ظرفیت خودآگاهی را دارند.
- هر فردی هویت منحصر به فردی دارد که تنها از طریق روابط با دیگران میتوان آن را شناخت.
- مردم باید مدام خود را از نو خلق کنند زیرا معنای زندگی دائما تغییر میکند.
- اضطراب بخشی از شرایط انسان است.
رواندرمانی اگزیستانسیال سبکی از درمان است که بر وضعیت انسان به عنوان یک کل تأکید دارد. رواندرمانی اگزیستانسیال از رویکردی مثبت استفاده میکند که ظرفیتها و آرزوهای انسانی را تحسین میکند و در عین حال محدودیتهای انسانی را به رسمیت میشناسد. رواندرمانی اگزیستانسیال شباهتهای زیادی با روانشناسی انسانگرا، رواندرمانی تجربی، رواندرمانی عمقی و رواندرمانی رابطهای دارد.
رواندرمانی اگزیستانسیال شکل منحصر به فردی از رواندرمانی است که به دنبال کشف مشکلات از منظر فلسفی است. با تمرکز بر شرایط انسانی به عنوان یک کل، درمان وجودی ظرفیتهای ما را برجسته می کند و ما را تشویق میکند تا مسئولیتهای خود را بپذیریم.
مشکلات عاطفی و روانی به عنوان تعارض درونی ناشی از رویارویی فرد با دادههای هستی (موهبتهای وجودی: مرگ، تنهایی، آزادی و بیمعنایی) تلقی میشود. رویکرد وجودی به جای کاوش در گذشته، به اینجا و اکنون نگاه میکند و شرایط انسان را به عنوان یک کل و معنای آن برای یک فرد را بررسی میکند.
در اینستاگرام همراه ما باشید.جدول زمانی رواندرمانی اگزیستانسیال
رواندرمانی اگزیستانسیال برگرفته از فلسفههای فردریش نیچه و سورن کییر کگور است. کییر کگور به عنوان یکی از اولین فیلسوفان اگزیستانسیال این نظریه را مطرح کرد که بر نارضایتی انسان تنها از طریق خرد درونی میتوان غلبه کرد.
بعدها، نیچه نظریه اگزیستانسیالیسم را با استفاده از مفاهیمی مانند اراده به قدرت و مسئولیت شخصی توسعه داد. در اوایل دهه 1900، فیلسوفانی مانند مارتین هایدگر و ژان پل سارتر شروع به کشف نقش تحقیق و تفسیر در روند درمان کردند.
اتو رنک یکی از اولین درمانگران اگزیستانسیال بود که به طور فعال این رشته را دنبال کرد، و در اواسط قرن بیستم، روانشناسان پل تیلیچ و رولو می، و ایروین یالوم پس از آنها، رواندرمانی اگزیستانسیال را از طریق نوشتهها و آموزههای خود، وارد جریان اصلی رواندرمانی کردند. این رویکرد بر سایر نظریهها، از جمله معنادرمانی، که توسط ویکتور فرانکل ایجاد شد، و روانشناسی انسانگرا تأثیرات عمیقی گذاشت.
در همان زمان، فیلسوفان بریتانیایی، اگزیستانسیالیسم را با تأسیس انجمن فیلادلفیا، سازمانی که به مردم کمک میکند تا با درمانهای تجربی، مسائل مربوط به سلامت روان خود را مدیریت کنند، گسترش دادند. مؤسسات دیگری که نماینده نظریه اگزیستانسیالیسم هستند عبارتند از: «انجمن تحلیل وجودی»، که در سال 1988 تأسیس شد، و «جامعه بینالمللی مشاوران وجودی»، که در سال 2006 ایجاد شد.
موهبتهای رواندرمانی وجودی
رواندرمانی اگزیستانسیال مبتنی بر این باور اساسی است که همه افراد به دلیل تعامل با شرایط خاصی که در هستی و بودن انسان وجود دارد، تعارضهای درونروانی را تجربه میکنند. نظریههای وجودی حداقل چهار موهبت وجودی اولیه را تشخیص میدهند:
- آزادی و مسئولیت مرتبط
- مرگ
- تنهایی (انزوا)
- بیمعنایی
رویارویی با هر یک از شرایط، فرد را با نوعی ترس روبرو میکند که معمولاً از آن به عنوان اضطراب وجودی یاد میشود. تصور میشود که این اضطراب، آگاهی جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی فرد را کاهش میدهد، که ممکن است منجر به عواقب طولانیمدت قابل توجهی شود.
مرگ، تهدید به انزوا، احساس بیمعنایی زندگی، و مسئولیت سنگین اتخاذ تصمیمهای تغییردهنده زندگی، هر کدام ممکن است منبعی از اضطراب حاد وجودی باشند. بر اساس نظریههای درمان اگزیستانسیال، نحوه پردازش این تعارضات درونی و تصمیماتی که در نتیجه اتخاذ میکند، در نهایت شرایط حال و آینده او را تعیین میکند.
مرگ
اضطراب مرگ، در قلب وجود انسان جا دارد. همه آدمها در نهایت دغدغه مرگ دارند و ترس از مرگ، برای هر کسی در هر سنی، منبع اضطراب است. هر کسی میداند که پیر میشود. آدمها عمر و وقت محدودی دارند. هر آدمی زندگی طلب است و میخواهد به زیستن ادامه دهد ولی این را هم میداند که روزی میمیرد. بنابراین انسانها بین زندگیطلبی و اینکه روزی خواهند مرد گیر افتادهاند.
اگر ترس از مرگ یا نابودی زیاد شود، نشانهها در فرد شکل میگیرند. پس برخی از رفتارهای نابهنجار، معرف ماندن شخص از عبور از مرگ هستند.
انسان وقتی به خودفریبی روی میآورد که نمیخواهد با میراییخود و پوچی بنیادی روبرو شود. وی با روبرو شدن با این حقیقت بر ظرفیت انسانی خود برای انتخاب هشیارانهی زندگی بیشتر واقف میشود.
آنها میگویند تنها قطعیت زندگی، مرگ است. مطمئناً همه ما میمیریم. این میتواند اضطراب شدیدی را در ما برانگیزد یا میتوانیم در عوض به طور کامل از موضوع مرگ اجتناب کنیم، چه آگاهانه چه ناخودآگاه. با این حال، مواجه شدن با اضطراب مرگ در مواقع ضروری، کار کردن با آن و کنار آمدن با واقعیت مرگ نهاییمان میتواند بسیار رهایی بخشباشد.
این واقعیت که هر یک از ما و هر یک از عزیزانمان باید در زمانی نامعلوم بمیرند، ممکن است مایه نگرانی عمیق ما باشد و این ممکن است ما را وسوسه کند که واقعیت و ضرورت مرگ در وجود انسان را نادیده بگیریم. با این حال، با کاهش آگاهی خود از مرگ، ممکن است در اتخاذ تصمیماتی شکست بخوریم که واقعاً بتوانند زندگی ما را محافظت کند یا حتی آن را غنی کند. در انتهای دیگر طیف، افرادی که بیش از حد از این واقعیت که مرگ اجتنابناپذیر است، آگاه هستند، ممکن است به حالت روانرنجوری یا روانپریشی سوق داده شوند.
بر اساس رواندرمانی اگزیستانسیال، نکته کلیدی ایجاد تعادل بین آگاهی از مرگ بدون غرق شدن در آن است. افرادی که از این طریق تعادل سالم خود را حفظ می کنند، انگیزه اتخاذ تصمیماتی دارند که میتواند بر زندگی آنها و همچنین زندگی عزیزانشان تأثیر مثبت بگذارد. در اصل، واقعیت مرگ ما را تشویق میکند تا از فرصتها حداکثر استفاده را ببریم و چیزهایی را که داریم ارزشمند بدانیم.
آزادی و مسئولیتپذیری
ما انسانها مؤلفان زندگی خود و محصول انتخابهایی هستیم که کردهایم. در نتیجه باید مسئولیت آنچه هستیم و آنکه هستیم را بپذیریم. ما باید مسئولیت شکستها و موفقیتهای خود را بپذیریم بنابراین آزادی دلهرهآور است زیرا خودمان مسئول آن چیزی هستیم که هستیم.
انزوا و تنهایی
انزوا سه شکل دارد: میان فردی، درونفردی و وجودی.
- انزوای میانفردی نتیجهی فقر مهارتهای ارتباطی و اجتماعی ماست و در واقع شکافی است بین ما و دیگران.
- انزوای درونفردی به معنای جدایی ما از خود است. نوعی از خودبیگانگی است. مانند گسستهایی که بین احساسات و افکارمان رخ میدهد.
- اما انزوا و تنهایی وجودی ناشی از بیهمتایی ماست. هیچکس نمیتواند به طور کامل در هشیاری فرد دیگری سهیم شود؛ در نتیجه تنها به دنیا میآییم و تنها میمیریم.
بیمعنایی زندگی
چرا زندگی میکنیم؟ معنای زندگی چیست؟ چه هدفهایی را باید دنبال کنیم؟ در این دنیای بیمعنا چه معنایی را باید دنبال کنیم؟ آیا ما خودمان خالق معناهای خودمان هستیم؟ اگر هستیم چگونه معنایی را خلق میکنیم؟
وقتی ما در زندگی ارزشهای خودمان را انتخاب میکنیم در حال ساختن معنای زندگی خود هستیم.
چهار قلمرو: بودن-در-دنیا
در رواندرمانی اگزیستانسیال، چهار سطح مختلف تجربه و هستی توصیف میشود که افراد به ناچار با آن مواجه میشوند. اینها اغلب میتوانند به افراد در درک زمینه نگرانیهای خود کمک کنند. اعتقاد بر این است که جهتگیری یک فرد به جهان و چهار قلمرو، واقعیت آنها را مشخص میکند.
بودن در دنیا معادل کلمه آلمانی dasein است و به کل وجود انسان اطلاق میشود. بودن در دنیا همان موجودیت است. انسان بخشی از دنیا و دنیا بخشی از انسان است. این دو را نمیتوان جدا از هم فهمید چون رابطه تنگاتنگی دارند، جداییناپذیر و به هم وابستهاند.
نامهای مختلفی برای چهار قلمرو در درمان وجودی وجود دارد، با این حال، شاید نامهای زیر شناختهشدهترین آنها باشد:
1. قلمرو فیزیکی: بودن-در-طبیعت
بودن در طبیعت به آلمانی Umwelt است. دنیای طبیعی شامل دنیای فیزیکی، دنیای زیستشناختی و محیط فیزیکی اطراف است.
این جهان یا قلمرو حول محور فیزیکی است. این دنیایی است که ما با حیوانات و سایر موجودات زنده در آن شریکیم، دنیای نیازهای بدنی. این جهانی است که میل، آرامش، چرخه خواب/بیداری و طبیعت را ذخیره میکند. تولد، مرگ و احساسات/علائم جسمانی نیز بخشی از این قلمرو هستند.
2. قلمرو اجتماعی: بودن-با-دیگران
در آلمانی بودن با دیگران به معنای Mitwelt است. این دنیای بین فردی و چگونگی رابطه برقرار کردن با دیگران است.
در حوزه اجتماعی همهچیز مربوط به روابط است. فرهنگ، جامعه و زبان و همچنین کار، نگرش نسبت به اقتدار، نژاد و خانواده در اینجا هستند. احساسات، دوستیها و روابط عاشقانه نیز بخشی از دنیای اجتماعی هستند.
3. قلمرو شخصی: بودن-برای-خود
Egheinwelt دنیای ذهنی ماست. دنیای ذهنی شامل رابطه فرد با خویشتن روانشناختی و خویشتن فیزیکیاش است. رابطه ما با خویشتن روانشناختی، فکر-دنیا و باخویشتن فیزیکی، بدن-دنیاست. دنیای ذهنی، دنیای خودآگاهی، رابطه با خود و معنای شخصی است.
قلمرو شخصی به مسائل مرتبط با خود مربوط میشود. این قلمرو شامل صمیمیت (با خود و دیگران)، هویت، ویژگیهای شخصی و احساس کلی از خود است. نقاط قوت و ضعف شخصی و همچنین مسئله معتبر بودن نیز مهم هستند.
4. قلمرو ساخت
این قلمرو به آلمانی تحت عنوان Uberwelt نامیده میشود. این دنیا باورهای ما راجع به دنیاست. باورهای ما راجع به دنیا شامل ارزشهای معنوی یا باورهایی است که میگویند دنیا باید فلانطور باشد. قلمرو نهایی جهان “ایدهآل” ما در نظر گرفته میشود. دین، ارزشها، باورها و تحول در آن گنجانده شده است. این بُعدی است که ما زندگی خود را معنا میکنیم و قلمرو متعالی تلقی میشود.
اصالت
شخص اصیل در رویکرد رواندرمانی اگزیستانسیال کسی است که تواناییهای بالقوهاش را بالفعل کرده است. مردمان اصیل بر خویش و روابطشان با دنیا واقفاند و در عین حال که میدانند تصمیمات، پیامد مسئولیتپذیری هستند به انتخاب دست میزنند و مسئولیتهای انتخابهای خود را میپذیرند.
افراد اصیل ارزشها و اهداف خاص خود را دارند. مردمان غیراصیل ارزشها و اهدافشان را بر مبنای نظر دیگران راجع به خودشان پیریزی میکنند. شخص اصیل میداند آگاهی او خیلی ناقص است و دنبال افزایش آن است.
رفتار بهنجار و نابهنجار
در رواندرمانی اگزیستانسیال مطرح شده است که انسان سازگار شخص موجود و بلافصل است و در حال شدن به انسانی کامل و اصیل است. سلامت روان هم انجام انتخابهای عاقلانه در تعادل به سر بردن خود و دنیای فرد و آزادی انتخاب در چهارچوب سرنوشت (کیهانی، ژنتیکی، فرهنگی و شرایط) است. شخص بهنجار وجود کامیابی دارد و این در حالی است که با بررسی آزادی، سرنوشت، معنا، انزوا و اجتنابناپذیر بودن مرگ دست به گریبان است. وی آزادیهای خود را تصدیق میکند و برای رسیدن به آینده، گذشته و حال را در مینوردد.
شخص ناسالم بر اساس رواندرمانی اگزیستانسیال در انجام یک یا چند مورد از این تکالیف شکست میخورد. چنین شخصی ممکن است به دغدغههای اجتنابناپذیر اصیل بودن و شروط آن، واقعیات بنیادی دنیا و شبکهی رابطهها و احساسات توجه نکند. او انسان خودمختار بیهمتایی نمیشود و نمیتواند برای شکل دادن آینده، مرزهای گذشته و حال را در نوردد.
شخص ناسالم، زندگی غیراصیلی دارد، همانندسازیهای ناکارآمدی میکند و در نتیجه توان حقیقی او فروکش میکند. بنابراین اسیر اضطراب، ترس، افسردگی، یأس، بیگانگی، تنهایی، احساس گناه، ملال و غم میشود که نتیجهی انتخابهای نامعقول، اصیل نبودن و نپرداختن به مرگ و عدم وجود است.
علاوه بر این، بر اساس رواندرمانی اگزیستانسیال قلب آسیبشناسی روانی دروغ است. فرد نابهنجار و ناسالم برای عدم روبرو شدن با دلواپسیهای اساسی دست به انکار آنها میزند و به خودش دروغ میگوید که من نامیرا هستم، مسئول اعمال خود نیستم و آنکه هستم چیزی نیست که انتخاب کرده باشم. او از اضطراب وجودی اجتناب میکند. او در هر سطحی از بودن یا در چهار قلمرو دست به دروغگویی میزند و میخواهد بودن خود را انکار کند. انکار خویشتن، منجر به از خودبیگانگی عمیقی میشود که دیگر هیچ ارزشی نخواهد داشت در نتیجه به اضطراب و افسردگی و ملال مبتلا خواهد شد.
تمرکز اصلی درمان وجودی چیست؟
در اصل، رواندرمانی اگزیستانسیال بر اضطرابی تمرکز میکند که هنگام مواجهه با تعارض که بخش ذاتی زندگی است، ایجاد میشود. یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا بر مسئولیت شخصی برای تصمیمگیری تمرکز کنید و ممکن است رویکردها و تکنیکهای انسانگرایانه را نیز به کار گیرد.
پذیرش ترسها و غلبه بر آنها
رواندرمانی اگزیستانسیال افراد را تشویق میکند تا نه تنها با مسائل عاطفی که با آنها روبهرو هستند به طور کامل درگیر آنها شوند، بلکه مسئولیت تصمیمهایی را که به توسعه آن مسائل کمک میکنند نیز بپذیرند.
افرادی که در رواندرمانی اگزیستانسیال شرکت میکنند، هدایت میشوند تا ترسهای خود را بپذیرند و مهارتهای لازم برای غلبه بر این ترسها از طریق عمل به آنها داده میشود.
با به دست آوردن کنترل مسیر زندگی خود، فرد در حال درمان میتواند برای طراحی مسیر انتخابی خود تلاش کند. از طریق این کار، مردم اغلب هم احساس رهایی و هم توانایی رهایی از ناامیدی مرتبط با بیاهمیت و بیمعنا بودن را پیدا میکنند.
بنابراین، رواندرمانی اگزیستانسیال شامل آموزش افراد در درمان است تا رشد کنند و زندگی خود را در آغوش بگیرند و با شگفتی و کنجکاوی در آنها وجود داشته باشند. توسعه توانایی دیدن زندگی با شگفتی میتواند به افراد کمک کند تا بتوانند تجربه زندگی را به عنوان یک سفر به جای آزمایش ببینند و همچنین میتواند به ریشهکن کردن ترس مرتبط با مرگ کمک کند.
تکنیکهای رواندرمانی اگزیستانسیال
رواندرمانی اگزیستانسیال را میتوان در هر نوعی از رواندرمانی گنجاند. تکنیکهای این درمان شامل صحبت کردن، گوش دادن، پاسخ دادن به سؤالات و تعامل با درمانگر در طول هفتهها، و احتمالاً ماهها است. اما به جای درمان یک علامت، مانند اضطراب، درمان اگزیستانسیال با هدف تمرکز بر فرد به عنوان یک کل به درمان میپردازد.
به عنوان مثال، رواندرمانی اگزیستانسیال نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلال اعتیاد به دلیل مواجه با یکی از دلواپسیهای اساسی دچار با اضطراب و ترس شدهاند. اما، آنها راهحلی برای آن پیدا نکردهاند که آنها را مطمئن سازد. در نتیجه به سوءمصرف مواد روی آوردهاند.
در این صورت درمانگر اگزیستانیسال به آنها کمک میکند که با اضطرابهای اساسی خود روبرو شوند. آنها به درمانجویان خود کمک میکنند که درک کنند چه چرا آن اضطرابها و ترسها بسیار طاقتفرسا هستند.
حتی ممکن است سعی کنند بیماران را با تجربیاتی آشنا کنند که بهزیستی آنها را افزایش میدهد. اینها ممکن است شامل روابط، شجاعت، معنویت و موارد دیگر باشد. این تأیید و مشارکت مثبت به درمانگر کمک میکند تا شما را به مسئولیت متفکرانه هدایت کند و امیدواریم که این کار پایانی بر سوءمصرف مواد باشد.
صرف نظر از تکنیک خاص، هدف پشت رواندرمانی اگزیستانسیال این است که به افراد اجازه دهیم رشد کنند و زندگی، آرزوها و کنجکاوی خود را بدون ترس از دلواپسیهای اساسی در آغوش بگیرند.
هدف آن پرداختن به مسائل همدلی، اینجا و اکنون، و حتی رویاهایی است که میتوانند فانتزیهای ناخودآگاه را منعکس کنند.
به گفته یالوم، درمانگران اگزیستانسیال به عنوان “همسفر” در نظر گرفته میشود که میتواند برای کمک به بیماران در تصمیمگیری، همدلی و حمایت ارائه دهد.
فرآیند رواندرمانی اگزیستانسیال
درمانگرانی که رواندرمانی اگزیستانسیال را انجام میدهند، بر گذشته فرد تمرکز نمیکنند. درعوض، آنها با فرد در حال درمان کار میکنند تا انتخابهایی را که پیش روی آنها قرار دارد کشف کنند. از طریق گذشتهنگری، درمانجو و درمانگر با هم کار میکنند تا پیامدهای انتخابهای گذشته و باورهایی را که منجر به انجام آنها شده است، درک کنند.
در رواندرمانی اگزیستانسیال، تأکید بر روی گذشته ماندن نیست، بلکه استفاده از گذشته به عنوان ابزاری برای ترویج آزادی و ابراز وجود جدید است. با درک این موضوع که درمانجویان نه منحصر به فرد هستند و نه هدف خاصی برای آنها مقدر شده است، فرد تحت درمان میتواند زنجیرهای جبر را که ممکن است لحظه به لحظه مانع از وجود کامل آنها میشود رها کند. وقتی این اتفاق میافتد، آنها به این توانایی دست مییابند که واقعاً آزاد شوند.
چگونه رواندرمانی وجودی میتواند کمک کند؟
افرادی که در درمان هستند و مایلند دلایل تعارضات درونروانی خود و تصمیماتی که منجر به شرایط فعلی آنها شده است را کشف کنند، میتوانند از رواندرمانی وجودی بهره زیادی ببرند. بسیاری از مسائل بهداشت روانی و رفتاری وجود دارد که ممکن است با موفقیت با رواندرمانی اگزیستانسیال، درمان شوند، از جمله افسردگی، اضطراب، وابستگی به مواد، و استرس پس از سانحه ناشی از قرار گرفتن در معرض جنگ نظامی، تجاوز جنسی، سوء استفاده جنسی در دوران کودکی، خشونت بین فردی یا سایر موارد تهدیدکننده زندگی.
افرادی که به درمان پاسخ میدهند تمایل دارند در زندگی خود معنا و هدف پیدا کنند و اغلب خودآگاهی، درک خود، احترام به خود و انگیزه خود را افزایش میدهند. درک اینکه آنها مسئول اصلی بهبودی خود هستند، اغلب این احتمال را افزایش میدهد که افراد تحت درمان فراتر از محدودیتهای یک جلسه درمانی حرکت کنند و بهبودی را به عنوان یک فرآیند درمانی ببینند.
نگرانیها و محدودیتهای رایج
رواندرمانی اگزیستانسیال، مانند سایر انواع درمان، ممکن است توسط افرادی که درک کاملی از اصول بنیادی یا دامنه نظریههای مرتبط ندارند، اشتباه درک شود. تصورات غلط رایج از رواندرمانی وجودی شامل باورهای زیر است:
- یک نظریه وجودی متمایز و متحد، همه مفروضات اساسی روانشناسی وجودی را پوشش میدهد. در واقع، حداقل پنج نوع رویکرد اگزیستانسیال وجود دارد، و اکثر محققان این را به عنوان نقطه قوت این رویکرد میدانند، زیرا منجر به بررسی مداوم مفروضات اساسی رویکرد میشود و امکان انطباق بیشتر را فراهم میکند.
- تفاوتی بین روانشناسی وجودی و فلسفه وجودی وجود ندارد. اگرچه نقاط توافقی بین فلسفه وجودی و روانشناسی وجودی، وجود دارد، اما نقاط تفاوتی نیز وجود دارد، و تنوع در دیدگاههای پیشگامان و محققان برجسته این دو زمینه به توسعه هر رویکرد کمک میکند.
- روانشناسی اگزیستانسیال رویکردی ضد دینی یا ضد معنوی دارد، مثلاً وجود خدا را انکار میکند. اگرچه روانشناسی وجودی ذاتاً مذهبی نیست و مردم را از پیروی از یک شخص یا مذهب بدون هیچ سؤالی منصرف میکند، اما ضد دین نیز نیست و بسیاری از دانشمندان و پیشگامان برجسته از الهیات مسیحی بودند.
- نظریات اگزیستانسیال و انسانگرایانه یکی هستند. اگرچه بین این دو نظریه توافق وجود دارد، اما آنها یکسان نیستند. با این حال، اختلافات بین این دو مکتب فکری به درجات تاکید بیشتر و واگرایی کمتر تمایل دارد.
- رواندرمانی اگزیستانسیال دیدگاهی منفی، تاریک یا بدبینانه از زندگی دارد. نوشتههای روانشناسی وجودی را میتوان بدبینانه خواند، به دلیل این دیدگاه آنها، که رنج را میتوان به عنوان بخشی از وجود انسان پذیرفت. این تشویقی برای رنج نیست، اما فقط به رسمیت شناختن این واقعیت است که رنج بخشی اجتنابناپذیر از انسان بودن است. کاری که درمان اگزیستانسیال انجام میدهد این است که افراد را تشویق میکند تا واقعیت رنج را بپذیرند تا روی آن کار کنند و از آن بیاموزند.
- این رویکرد اساساً یک رویکرد فکری است و به این ترتیب، فقط برای افراد با هوش بالا که شرایط مزمن رفتاری یا سلامت روانی را تجربه نمیکنند، مفید است. افراد با هر سطح هوشی قادر به آگاهی از انسانیت خود هستند و میتوانند احساسات و اضطرابهای خود را معنا کنند. برای بهرهمندی از اصول اگزیستانسیال، نیازی به فیلسوف یا محقق بودن نیست و بسیاری از افرادی که فعالانه با مسائل بهداشت روانی دست و پنجه نرم میکنند نیز میتوانند از این رویکرد کمک بگیرند.
بر اساس رواندرمانی اگزیستانسیال مشکلات روانی – مانند سوء مصرف مواد – ناشی از توانایی مهار شده برای انتخاب های معتبر، معنادار و خودگردان در مورد نحوه زندگی کردن است. مداخلات اغلب با هدف افزایش خودآگاهی و درک خود انجام میشود.
رواندرمانگران اگزیستانسیال سعی می کنند علائم مختلفی از جمله اضطراب مفرط، بیتفاوتی، بیگانگی، پوچگرایی، اجتناب، شرم، اعتیاد، ناامیدی، افسردگی، احساس گناه، خشم، رنجش، بیهدفی، روانپریشی و خشونت را درک کرده و آن ها را کاهش دهند. آنها همچنین بر تجربیات افزایشدهنده زندگی مانند روابط، عشق، مراقبت، تعهد، شجاعت، خلاقیت، قدرت، اراده، حضور، معنویت، فردیت، خودشکوفایی، اصالت، پذیرش و تعالی تمرکز میکنند.
رواندرمانیهای اگزیستانسیال از طیف وسیعی از رویکردها استفاده میکنند، اما موضوعات اصلی بر مسئولیت و آزادی شما تمرکز دارند. درمانگران با انتخاب تفکر و رفتار مسئولانه و مقابله با افکار منفی درونی به جای نیروهای بیرونی مانند فشارهای اجتماعی یا شانس به شما کمک میکنند تا در مواجهه با اضطراب، معنا پیدا کنید. پرورش خلاقیت، عشق، اصالت و اراده آزاد راههای رایجی هستند که به شما کمک میکنند به سمت تحول حرکت کنید. به طور مشابه، هنگام درمان اختلالات اعتیاد، درمانگر اگزیستانسیال به شما آموزش میدهد که با اضطرابی که شما را به سوءمصرف مواد وسوسه میکند، مواجه شوید و شما را راهنمایی میکند تا مسئولیتپذیر باشید.
هدف: شما یاد میگیرید که به جای اینکه اجازه دهید رویدادهای بیرونی رفتار شما را تعیین کنند، تصمیمات آگاهانهتری در مورد نحوه زندگی با تکیه بر خلاقیت و عشق بگیرید.
چگونه رواندرمانی اگزیستانسیال کار میکند؟
رواندرمانی اگزیستانسیال – به دلیل تمرکز بر وجود و هدف – گاهی اوقات بدبینانه تلقی میشود، اما هدف آن رویکردی مثبت و انعطافپذیر است. به گفته پل تیلیش فیلسوف قرن بیستم، در بهترین حالت، رواندرمانی اگزیستانسیال به طور منصفانه و صادقانه با “دلواپسیهای اساسی” زندگی از جمله تنهایی، رنج و بیمعنایی مبارزه میکند.
نگرانیهای خاص ریشه در تجربه هر فرد دارد، اما ایروین یالوم، رواندرمانگر وجودی معاصر میگوید که دلواپسیهای اساسی شامل مرگ، (تنهایی) انزوا، آزادی و پوچی هستند. رواندرمانی اگزیستانسیال بر اضطرابی تمرکز میکند که هنگام مواجهه با این تعارضات ذاتی ایجاد میشود و نقش درمانگر پرورش مسئولیت شخصی برای تصمیمگیری است.
برای مثال، یالوم، درمانگر را به عنوان یک «همسفر» در طول زندگی میبیند و از همدلی و حمایت برای برانگیختن بینش و انتخابها استفاده میکند. و از آنجایی که افراد در حضور دیگران وجود دارند، زمینه ارتباطی گروهدرمانی میتواند یک رویکرد موثر باشد. سوال اصلی که در این رواندرمانی اگزیستانسیال به آن پرداخته میشود این است که “چگونه در مواجهه با عدم اطمینان، تعارض یا مرگ وجود داشته باشم؟”
ارتباط با ما
برای ارتباط در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnetes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com