حساسیت به حوزه های خود در اختلال وسواس فکری عملی

ما قصد داریم تمامی مقاله های اختلال وسواس فکری عملی (OCD) را که در ژورنالهای معتبر داخلی و خارجی انتشار یافتهاند را به صورت خلاصه و کاربردی در اختیار شما قرار دهیم تا از این طریق به انتخاب موضوع برای پایان نامه و مقاله نویسی در حوزه اختلال وسواس فکری عملی (OCD) به شما کمک کنیم. البته میتوانید به این بخش از وبسایت اسکیمالوژی به عنوان بخش اخبار روانشناسی نیز نگاه کنید و صرفاً برای آگاهی از مطالعات جدید این قسمت را مطالعه کنید.

حساسیت در حوزه های باورهای مرتبط با خود در اختلال وسواس فکری عملی
اختلال وسواس فکری عملی یکی از شایعترین اختلالات روانشناختی است و سازمان جهانی بهداشت آن را به عنوان یکی از علتهای اصلی ناتوانی طبقهبندی کرده است (WHO، ۱۹۹۶). این اختلال با وقوع افکار تکراری و آزاردهنده و اعمال اجباری که با هدف کاهش پریشانی یا پیشگیری از پیامدهای منفی انجام میشوند مشخص میشود. تا کنون نظریههای سببشناختی زیادی درباره اختلال وسواس فکری عملی مطرح شده است اما نظریههای شناختی – رفتاری بیشتر از سایر نظریهها مورد حمایت قرار گرفته است و درمانهای اثربخشی را ارائه داده است (فراست و استکیتی، ۲۰۰۲).
نظریههای شناختی – رفتاری معتقدند که بسیاری از افراد دامنهای از افکار مزاحم را تجربه میکنند که در شکل و محتوا شبیه وسواس بالینی است. نظریههای شناختی مطرح میکنند که افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی این مزاحمتها را بر اساس باورهای ناکارآمد مانند مسئولیتپذیری افراطی در برابر آسیب، اهمیت افکار، کمالگرایی و برآورد بیش از حد خطر اشتباه ارزیابی میکنند (OCCWG، ۱۹۹۷).
این تفسیرها و ارزیابیهای اشتباه منجر به راهبردهای نامؤثر برای مدیریت مزاحمتها (مانند جایگزینی فکر و تلاش برای توقف افکار) یا کاهش اضطراب مرتبط با مزاحمتها (مانند ذکرخوانی یا شمردن) میشود. به طور متناقضی راهبردهای آنها منجر به افزایش فراوانی و برجسته شدن مزاحمتهای اولیه میشود (سالکویسکی، ۱۹۸۵).
این مشابهت افکار وسواسی و مزاحمتهای نرمال پرسشی را مبنی بر اینکه چرا در برخی افراد مزاحمتها باورهای ناکارآمد را برانگیخته میکند و اضطراب به وجود میآورد در حالیکه برخی دیگر این موارد را تجربه نمیکنند.
در پاسخ به این سوال اخیراً مطرح شده است که باورهای اختصاصی در مورد جنبههای خاصی از خودپنداره (Self-concept) ممکن است در حساسیت به مزاحمتها نقش داشته باشد (Doron and Kyrios, 2005).
نظریه و تحقیق شناختی نقش ادارک خود را در اختلال وسواس فکری عملی برجسته کردهاند. برای مثال Clark (۲۰۰۴) پیشنهاد داده است که ویژگی ناهمخوانی با خودِ افکار مزاحم نقش محوری در پاتالوژی وسواسها دارد. همراستا با این نظریه، Rowa و Purdon (۲۰۰۳) دریافتند که میزان ناهمخوانی افکار مزاحم با جنبههای مهم شخصیت فرد در پریشانی ناشی از آنها نقش دارد.
Guidano و Liotti (۱۹۸۳) به شواهدی دست پیدا کردند که دیدگاه دوسوگرایانه نسبت به خود با نشانههای اختلال وسواس فکری عملی مرتبط هستند.
راچمن [1997] پیشنهاد کرد که “محتوای وسواس یک نگرانی اساسی است”. از این رو منجر به ایجاد و حفظ وسواس میشود، زیرا فرد مزاحمتها را به عنوان آشکارکنندههای جنبههای منفی شخصیت خود درک میکند که تا به حال ناشناخته باقی ماندهاند.
در خط متفاوتی از تحقیقات بازنمایی دلبستگی بزرگسالان از خود با فرآیندهای شناختی ناکارآمد مشابه آنچه در مدلهای شناختی فعلی اختلال وسواس فکری عملی شناسایی شده است مرتبط است. بر اساس این تحقیقات، اضطراب مرتبط با رهاشدگی (دلبستگی مضطرب) در روابط نزدیک منعکسکنندهی میزان حس درونی ارزش خود است. دلبستگی مضطرب با افزایش ارزیابی تهدید، کمالگرایی، مشکل در سرکوب افکار، نشخوار فکری هنگام پریشانی و تمایل به ناارزندهسازی خود در موقعیتهای تهدیدکننده مرتبط است. بنابراین، دلبستگی شواهدی را برای نقش ادارک خود در پویاییهای اختلال وسواس فکری عملی فراهم کرده است.
حساسیت به حوزه های خود در اختلال وسواس فکری عملی
مدلهای شناختی و تحولی خودپنداره پشنهاد میکنند که خود (Self) یک ساختار چندبعدی است که در آن برخی از حوزهها ارزشمندتر از سایر حوزهها در نظر \رفته میشود.
در هر حوزهای که فرد احساس شایستگی داشته باشد ارزشمندی خود بالاتر است. برخی از حوزههای حساسیت در زیر معرفی شدهاند:
اخلاق
- فکر مزاحم: تصویری که نشان میدهد که فرد مورد علاقه کشته شده است.
- ارزیابی ناکارآمد: اگر چنین فکری دارم پس من آرزو دارم که این اتفاق رخ دهد.
- واکنش: اضطراب، دلمشغولی، سرکوبی یا اجتناب از فکر، اطمینان طلبی
عملکرد شغلی
- فکر مزاحم: ممکن است اشتباه کنم.
- ارزیابی ناکارآمد: من مسئول این هستم که مطمئن شوم هیچکس به دلیل اشتباهات من اخراج نمیشود.
- واکنش: اضطراب، دلمشغولی، وارسی کردن
مقبولیت اجتماعی
- فکر مزاحم: ممکن است چیز نامناسبی بگویم.
- ارزیابی ناکارآمد: ممکن است طرد شوم و نمیتوانم عدم اطمینان را تحمل کنم (تحملناپذیری بلاتکلیفی).
- واکنش: وارسی و اطمینان طلبی.
روشها
شرکتکنندگان: افرادی که برای شرکت در یک پروژه مرتبط با OCD انتخاب شده بودند و بین اکتبر 2003 و اکتبر 2005 استخدام شده بودند، در این مطالعه وارد شدند. این مطالعه بخشی از یک پروژه بزرگتر مرتبط با OCD است. ۳۰ شرکتکننده مبتلا به OCD در این مطالعه وارد شدند (18 زن). زیرگروههای OCD با توجه به شدیدترین علائم به شرح زیر تعیین شدند: وارسیکنندهها ( 17 نفر)، آلودگی (9 نفر) و وسواس آسیب (4 نفر).
بیست و سه درصد از شرکتکنندگان در گروه OCD با تشخیص همزمان اختلال افسردگی اساسی و 37 درصد با تشخیص ثانویه یک اختلال اضطرابی دیگر مراجعه کردند. به طور خاص، در گروه OCD، 9 شرکت کننده تشخیص اضافی فوبی اجتماعی، هشت نفر از اختلال اضطراب فراگیر (GAD)، سه نفر از اختلال هراس و سه نفر از فوبیای خاص در رنج بودند. 83 درصد از افراد گروه OCD در زمان مطالعه داروهای ضدافسردگی یا ضد اضطراب دریافت میکردند.
ابزارهای اندازهگیری
فرم تجدیدنظرشدهی سیاههی پادوا [PI-R; برنز و همکاران، 1996] فهرستی 39 آیتمی است که میزان اختلال ناشی از طیف وسیعی از افکار مزاحم و رفتارهای اجباری را اندازهگیری میکند. PI-R شامل پنج خرده مقیاس است که پریشانی مرتبط با علائم وسواسی و اجباری را ارزیابی میکند: (الف) افکار آسیب رساندن به خود یا دیگران، (ب) تکانههای آسیب رساندن به خود یا دیگران، (ج) آلودگی و شستشو، (د) واراسی و (ه) آداب لباس پوشیدن.
فهرست افسردگی بک-II [BDI-II; بک و همکاران، 1996] یک معیار 21 آیتمی خود ارزیابی علائم افسردگی است. پاسخها با انتخاب یکی از چهار عبارت، که به بهترین وجه احساسات فرد را در 2 هفته گذشته توصیف میکند، داده میشود. BDI-II به طور گستردهای به عنوان یک معیار قابل اعتماد و معتبر برای علائم افسردگی و ملال مورد حمایت قرار گرفته است [بک و همکاران، 1996].
پرسشنامه تجدید نظر شده باورهای وسواسی [OBQ; OCCWG، 2005] یک اندازه گیری خودگزارشی 44 موردی از شناختهای موقعیتی مرتبط با OCD است. سه خرده مقیاس را اندازه میگیرد: (1) تهدید/مسئولیت برای آسیب، (2) کمالگرایی/نیاز به اطمینان و (3) اهمیت/کنترل افکار. مشخص شده است که مقیاسها به جنسیت ارتباطی ندارند، و مقیاس اول و سوم بیماران OCD را از سایر گروههای اختلال اضطرابی متمایز میکند [OCCWG، 2005].
نمایهی ادارک خود بزرگسال. این نمایه برای افراد ۱۸ ساله به بالا طراحی شده است. این ابزار، ۱۱ دامنهی اختصاصی خودپنداره را ارزیابی میکند. همچنین احساس ارزشمندی کلی را نیز میسنجد. در هر عبارت دو فرد توصیف میشود و از شرکتکنندهها خواسته میشود که بگویند کدام توصیف را دوست داشتند و کدامیک دربارهی آنها درست است یا خیر.
نتایج
نتایج نشان داد که در گروه اختلال وسواس فکری عملی، حساسیت در حوزههای اخلاقی، اما نه در حوزههای شایستگی شغلی و مقبولیت اجتماعی، با سطوح بالاتر نشانههای اختلال وسواس فکری عملی و باورهای مرتبط با آن ارتباط داشت.
حساسیت در حوزههای اخلاقی و عملکرد شغلی در گروه اختلال وسواس فکری عملی یافت شد در حالیکه افراد مبتلا به سایر اختلالات اضطرابی چنین حساسیتی را نشان ندادند که نشان میدهد حساسیت در حوزههای اخلاقی و عملکرد شغلی با اختلال وسواس فکری عملی رابطه دارند.
حساسیت در حوزهی اخلاقی با شدت بیشتر نشانههای اختلال وسواس فکری عملی ارتباط داشت.
با توجه به ابعاد علائم، قبل از کنترل افسردگی، اخلاق با سطوح بالاتری از همه انواع علائم به جز تکانههای آسیب مرتبط بود. پس از کنترل علائم افسردگی، نشانههای آلودگی معنادار باقی ماند. این نشان میدهد افرادی که از OCD رنج میبرند ممکن است در این حوزه آسیبپذیر باشند.
رابطه حساسیت اخلاقی با آلودگی/شستشو با نظریهپردازیهای اخیر در مورد آلودگی به مسائل اخلاقی سازگار است، که به موجب آن فرد ممکن است به دلیل احساس آلوده بودن اخلاقی یا ذهنی دست به شستشو بزند. میتوان استدلال کرد که افراد دارای خود اخلاقی بسیار حساس ممکن است به ویژه در برابر تجربه آلودگی روانی آسیبپذیر باشند که منجر به تلاشهای مداوم، اما بیاثر برای پاکسازی خود میشود.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در مورد مقاله های اختلال وسواس فکری عملی میتوانید در انتهای مطلب کامنت بگذارید یا سوال خود را مطرح کنید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com