اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD): تشخیص و درمان
توجه به جزئیات، دقیق بودن، پیروی از اخلاق و قوانین همگی ویژگیهای مورد پسند جامعه است و همه ما تلاش میکنیم که این ویژگیها را در خود پرورش دهیم و تقویت کنیم. اما اگر کسی تمام دغدغهی زندگیاش رعایت این موارد باشد به طوریکه انعطافپذیریاش را از دست بدهد و با مسائل مرتبط با نظم و ترتیب وسواس پیدا کند ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی باشد.
معرفی اختلال شخصیت وسواسی
آیا کسی را میشناسید که بسیار منظم باشد و تمام جزئیات یک کار را با اشتیاق زیاد انجام دهد؟ شاید شما فردی را با تیپ شخصیتی A میشناسید که با رقابت، هوشیاری به زمان، بیشکیبایی و «اعتیاد به کار» مشخص میشود.
با این حال، افراد دیگر زمان زیادی را صرف جزئیات و سازماندهی میکنند که مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری شناخته میشوند (اختلال شخصیت وسواسی-اجباری گاهی اوقات تحت عنوان اختلال شخصیت وسواس فکری-عملی شناخته میشود. ما در این مقاله برای اختصار و راحتی در درک مطلب صرفا آن را اختلال شخصیت وسواسی مینامیم).
اختلال شخصیت وسواسی شامل مشغولیت به نظم، کمالگرایی و کنترل است. شخص مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی ذهنش درگیر نظم و ترتیب است و میکوشد که کامل و بیعیب باشد.
نیاز شدید به نظم و ترتیب به شکل توجه فرد به جزئیات، قواعد، تشریفات، برنامهها و رویههای بیاهمیت مشخص میشود. برای مثال چنین اشخاصی ممکن است یک برنامهریزی برای این داشته باشند که هر روز هفته چه لباسی بپوشند یا خانهشان را هر هر پنجشنبه یا جمعه از ساعت ۴ تا ۶ بعدازظهر تمیز کنند.
افرادی که اختلال شخصیت وسواسی دارند معیارهای بسیار بالایی برای خود تعیین میکنند. آنان با وجود اینکه ممکن است برای کامل بودن به شدت فعالیت کنند اما هیچوقت از کارشان راضی نیستند. برای مثال یک دانشجو ممکن است هیچوقت مقاله یا کارهای کلاسیاش را به استادش تحویل ندهد زیرا معتقد است که به اندازهی کافی کامل نیست یا به اندازهی کافی روی آن کار نکرده است.
ویژگی دیگر دلبستگی به کار به بهای از دست دادن سرگرمیها و دوستان است. اشخاص وسواسی گرایش دارند بیش از نیازشان کار کنند. ممک است در تعطیلات نیز کار کنند. آنها به ندرت مرخصی میگیرند. آنها ترجیح میدهند به جای تفریح و استراحت یا پرداختن به سرگرمیها مشغول یک کار جدی که فایده داشته باشد باشند. آنها فعالیتها یا سرگرمیهایی را انتخاب میکنند که نیاز زیادی به توجه به جزئیات دارد مثل حاشیهدوزی یا برنامهنویسی کامپیوتر. بازی برای آنها با کار کردن هیچ تفاوتی ندارد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی در مورد اخلاق و اصول اخلاقی به شدت انعطافناپذیر است. آنها اصول اخلاقی بسیار سطح بالایی برای خود در نظر میگیرند و تمام تلاش خود را میکنند که از قوانین پیروی کنند. آنها بسیار وظیفهشناس هستند و انتظار دارند که دیگران نیز از حس مسئولیتپذیری و وظیفهشناسی بالایی برخوردار باشند.
از نظر افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی تنها یک شیوهی درست برای انجام کارها وجود دارد که آن هم شیوهی آنهاست. این افراد از محول کردن کارها به دیگران مشکل دارند از این رو نمیتوانند با دیگران همکاری کنند. یکی از اعتقادهای راسخ آنها این است که اگر میخواهید کاری درست انجام شود باید حتماً خودتان آن را انجام دهید. اگر دیگران کارها را به اندازهی آنها جدی نگیرند به شدت ممکن است عصبانی شوند.
گاهی برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی دور انداختن اشیای کهنه و بیمصرف دشوار است. آنها همچنین ممکن است خسیس باشند یا به شدت اهل پسانداز کردن پول هستند و گاهی نیز دست به احتکار میزنند. این افراد ممکن است بسیار لجوج و یکدنده نیز باشند (لارسن و باس، ۲۰۲۱).
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری، خشک، لجباز و کمالگرا هستند تا جایی که وظایفشان هرگز به پایان نمیرسد. مشغلهی آنها به قوانین، جزئیات و اخلاق باعث ایجاد دردسر در محل کار و خارج از کار میشود. آنها به عنوان افراد بدجنس و خسیس دیده میشوند و ممکن است توسط دیگران به عنوان “کسی که وسواس کنترل اوضاع دارد” توصیف شوند. از دیگر ویژگیهای این اختلال شخصیت میتوان به احتکار، بلاتکلیفی، بیمیلی در واگذاری وظایف، کممحبتی، نشخوار فکری و طغیان خشم اشاره کرد.
بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-اجباری در حرفهی خود موفق هستند. آنها میتوانند تا حد افراط کارگران عالی باشند و فعالیتهای اجتماعی و تفریحی، ازدواج و خانوادگی را فدای شغل خود کنند. افراد مبتلا به این اختلال به دلیل تمایل به جدایی و عدم مشارکت و همچنین مستبد و سلطهجو بودن، روابط تیرهای با همسر و فرزندان خود دارند.
همسر یا شریک زندگی این افراد ممکن است از کممحبتی، بیلطافتی و عدم گرمی آنها شکایت کند. روابط با همکاران در محل کار ممکن است به همان اندازه به دلیل کمالگرایی بیش از حد، سلطهگری، بلاتکلیفی، نگرانی و عصبانیت تیره شود. مشاغلی که به انعطافپذیری، گشودگی، خلاقیت یا دیپلماسی نیاز دارند، ممکن است برای افرادی که دارای اختلال شخصیت وسواسی جبری هستند، دشوار باشد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری ممکن است به دلیل نگرانی، بلاتکلیفی و استرس مستعد ابتلا به اختلالات مختلف اضطرابی و جسمیباشند. افراد مبتلا به این اختلال که عصبانی و متخاصم هستند ممکن است مستعد ابتلا به اختلالات قلبی عروقی باشند. افسردگی ممکن است تا زمانی که فرد فداکاریهایی را که در اثر تعهد به کار و بهرهوری انجام شده است تشخیص ندهد (که ممکن است تا میانسالی طول بکشد) رخ ندهد.
اکثر افراد مبتلا به این اختلال شخصیت، در مراحل اولیهی استخدام یا شغلی خود دشواریهایی را تجربه کنند و حتی شکستهایی بخورند که ممکن است منجر به افسردگی شود.
شباهت با اختلال وسواس فکری-عملی
اختلال شخصیت وسواسی به دلیل تشابه اسمی با اختلال وسواس فکری عملی با هم اشتباه گرفته میشوند.
علیرغم شباهت نام، این اختلال شخصیت با اختلال وسواس فکری-عملی متفاوت است، زیرا مبتلایان به اختلال شخصیت عموماً وسواس یا اجبار ندارند. اختلال وسواس فکری عملی الگویی از افکار مزاحم، ناخواسته، عودکننده و مشکل آفرین است. علاوه بر این رفتارهای اجباری یا آیینی در اختلال وسواس فکری عملی به وفور قابل مشاهده است که این ویژگی در اختلال شخصیت وسواسی مشاهده نمیشود. اختلال شخصیت وسواسی مجموعهای از صفات مانند کمالگرایی و وظیفهشناسی افراطی است.
ملاکهای تشخیصی اختلال شخصیت وسواسی
ملاکهای تشخیصی اختلال شخصیت وسواسی |
الگوی فراگیر مشغولیت به نظم، کمالگرایی، و کنترل ذهنی و بین فردی، به بهای انعطافپذیری، گشودگی، و کارآمدی، که از اوایل بزرگسالی شروع میشود و در زمینههای مختلف وجود دارد، همانطور که در چهار (یا بیشتر) از موارد زیر نشان داده شده است: ۱. آنقدر درگیر جزئیات، قوانین، فهرستها، نظم، سازمان یا برنامه زمانی است که نکته اصلی فعالیت از بین میرود. ۲. کمالگرایی که در تکمیل کار اختلال ایجاد میکند (مثلاً نمیتواند یک پروژه را تکمیل کند زیرا استانداردهای بیش از حد سختگیرانه خودش رعایت نمیشود). ۳. وقف بیش از حد به کار و بهرهوری بهگونهای که فعالیتهای اوقات فراغت و دوستی را کنار میگذارد (به دلیل ضرورت اقتصادی آشکار نیست). ۴. نسبت به مسائل اخلاقی، یا ارزشی بیش از حد وظیفهشناس، دقیق، و انعطافناپذیر است (که با هویت فرهنگی یا مذهبی توجیه نمیشود). ۵. قادر به دور انداختن اشیای فرسوده یا بیارزش نیست، حتی زمانی که ارزش احساسی ندارند. ۶. تمایلی به واگذاری وظایف یا همکاری با دیگران ندارد، مگر اینکه آنها دقیقاً تابع شیوهی انجام کار او باشند. 7. در خرج کردن هم نسبت به خود و هم برای دیگران خساست به خرج میدهد. پول به عنوان چیزی برای پسانداز کردن برای فجایع آینده در نظر گرفته میشود. ۸. لجاجت و سرسختی نشان میدهد. |
توصیف ویژگیهای تشخیصی اختلال شخصیت وسواسی
ویژگی اساسی اختلال شخصیت وسواس فکری، اشتغال به نظم، کمالگرایی و کنترل ذهنی و بین فردی است که به قیمت از دست دادن انعطافپذیری، گشودگی و کارآمدی تمام میشود. این الگو از اوایل بزرگسالی شروع میشود و در زمینه های مختلف وجود دارد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-اجباری سعی میکنند از طریق توجه جدی به قوانین، جزئیات بیاهمیت، رویهها، فهرستها، برنامهها یا فرمها، حس کنترل خود را حفظ کنند تا جایی که نکتهی اصلی فعالیت از بین برود (ملاک 1). آنها بیش از حد محتاط و مستعد تکرار هستند، توجه فوقالعادهای به جزئیات میکنند و به طور مکرر اشتباهات احتمالی را بررسی میکنند. در این فرآیند زمان را از دست میدهند.
به عنوان مثال، وقتی چنین افرادی فهرستی از کارهایی را که باید انجام شوند گم میکنند، به جای اینکه از حافظهی خود برای بازیابی فهرست استفاده کنند زمان زیادی را صرف پیدا کردن فهرست میکنند.
آنها این واقعیت را نادیده میگیرند که افراد دیگر به دلیل تأخیرها و ناراحتیهای ناشی از این رفتار بسیار آزرده میشوند، زیرا ترجیحاً به اضطراب خود در مورد اشتباه کردن یا اصرار بر نحوهی انجام کارها پاسخ میدهند. آنها نمیتوانند زمان خود را به خوبی بین کارها تقسیم کنند و از این رو مهمترین کارها به آخرین لحظه سپرده میشود.
کمالگرایی و استانداردهای بالای عملکرد که از جانب خودشان وضع شده است به طور متناقضی باعث اختلال در عملکرد و ناراحتی قابل توجهی در این افراد میشود. آنها ممکن است چنان درگیر کامل کردن تمام جزئیات یک پروژه شوند که پروژه هرگز به پایان نرسد (ملاک 2). به عنوان مثال، تکمیل یک گزارش مکتوب به دلیل بازنویسیهای زمانبر متعدد که آنها را ناقص میداند، به تأخیر میافتد.
ضربالاجلها معمولاً فراموش میشوند یا فرد به منظور رساندن و تکمیل کار به ضربالاجل تعیینشده به شدت درگیر کار و تلاش میشود و مثلاً ممکن است در طول شب کار کند یا وعدههای غذایی را حذف کند تا کار را به موقع تحویل دهد. در این روند، جنبههای دیگر زندگی فرد دچار بینظمی میشود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری آنقدر خود را در کار و بهرهوری غرق میکنند و آنقدر به کار وفاداری نشان میدهند تا فعالیتهای اوقات فراغت و وقتگذراندن با دوستان و خانواده قربانی میشوند یا اینکه این فعالیتها را به طور کلی بیارزش میدانند و اهمیتی برایشان قائل نمیشوند. از نظر آنها کار و بهرهوری اهمیت دارد و تفریح و لذت بردن از زندگی کارهای بیفایده و بیثمری هستند.
غرق شدن در کار و زیاد کار کردن آنها ربطی به نیازهای مالی و ضرورتهای اقتصادی زندگیشان ندارد. به عبارت دیگر مشغولیت افراطی آنها به کار، به دلیل وضعیت مالی نامناسب نیست.
افراد مبتلا به این اختلال احساس میکنند که برای تفریح و بازی وقت ندارند و نمیتوانند یک روز از هفته (حتی آخر هفته) را به استراحت، تفریح یا گردش کردن اختصاص دهند. آنها ممکن است فعالیتهای لذتبخش مانند استراحت کردن در تعطیلات یا به مسافرت رفتن را آنقدر به تعویق بیندازند تا تعطیلات تمام شود. وقتی درگیر فعالیتهای لذتبخش میشوند یا برای تعطیلات و اوقات فراغت وقت میگذارند احساس ناراحتی زیادی را تجربه میکنند.
برای اجتناب از تجربهی ناراحتی، ممکن است کارهای خود را با خود به مسافرت ببرند. به عنوان مثال در حالیکه همگی در کنار ساحل لذت میبرند او در هتل مشغول انجام کارهایش میشود. از این طریق او میخواهد جلوی تلف کردن وقت را بگیرد.
یکی دیگر از رفتارهایی که در این افراد مشاهده میشود وقت گذاشتن زیاد و تمرکز افراطی روی تمیز کردن و انجام کارهای خانه است. آنها طوری خانه را تمیز میکنند که شما میتوانید غذای افتاده روی زمین را با خیال راحت نوش جان کنید. اگر این افراد با دوستان خود وقت بگذارند سعی میکنند این وقت به یک فعالیت رسمی سازماندهیشده مانند ورزش کردن اختصاص پیدا کند.
هنگامی که درگیر فعالیتهای لذتبخش و تفریحی میشوند به آنها به چشم نوعی وظیفه نگاه میکنند و تلاش میکنند به صورت سیستماتیک با این فعالیتها برخورد کنند، مانند دانشمندی که در آزمایشگاه خود با مواد شیمیایی کار میکنند و دقت زیادی به خرج میدهد. آنها قبل از بازی کردن تلاش میکنند روی بازی و نحوهی انجام آن تسلط پیدا کنند. از طرف دیگر، هنگام بازی نیز تأکیدشان بر عملکرد عالی در بازی است.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری، بازی را به یک فعالیت علمی یا یک کار بسیار ساختاریافته تبدیل میکنند. به عنوان مثال هنگام بازی با یک کودک، تلاش میکنند به او درسهای بزرگی بدهند که ممکن است بازی به یک درس خشن تبدیل شود.
این افراد در برخورد با مسائل اخلاقی و تهذیب نفس بسیار وظیفهشناس، دقیق و انعطافناپذیر هستند. آنها دیگران را مجبور به پیروی از اصول و ضوابط اخلاقی میکنند و تلاش میکنند که دیگران همان استاندارهای سختگیرانه را رعایت کنند. آنها نسبت به اشتباهات خود به صورت بیرحمانهای انتقادی برخورد میکنند یا نسبت به اشتباهات اخلاقی دیگران به شدت دست به قضاوت میزنند.
افراد مبتلا به این اختلال به شدت به قوانین و مقررات و صاحبان قدرت احترام میگذارند و اصرار دارند که بدون چونوچرا از قوانین تبعیت شود. به عنوان مثال این افراد به دوستان خود حتی پیشیزی کمک نمیکنند به این خاطر اینکه «نه قرض بده نه قرض بگیر» یک قانون اساسی برای آنهاست. تمامی این رفتارهای که تا اینجا توصیف کردیم، نباید با هویت فرهنگی یا مذهبی فرد توجیه شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری، ممکن است در دور انداختن اشیای فرسوده حتی زمانی که دیگر به لحاظ احساسی ارزشی ندارند مشکل داشته باشند. آنها اعتراف میکنند که مانند موش حمال هستند. موشهای حمال، چیزهایی که برایشان بیاستفاده است را جمعآوری و ذخیره میکنند. آنها دور انداختن اشیاء قدیمی و بلااستفاده را غیرمنطقی میدانند زیرا معتقدند که «شما نمیدانید که چه زمانی ممکن است به چه چیزی نیاز داشته باشید».
از این رو دور و ور آنها دچار بهمریختگی است که ناشی از تنلبار شدن کتابهای نیمهخوانده یا پروژههای ناتمام است که فرد قصد دارد روزی روی آنها کار کند اما فعلاً به خاطر تعلل یا سبک دقیق کاری و در عین حال کُند، کنار گذاشته شدهاند. اگر کسی بخواهد از شر اقلام غیرضروری و بلااستفادهی ذخیرهشدهی آنها خلاص شود ناراحت میشوند. همسر یا هماتاقی آنها ممکن است از اینکه فضای زندگی توسط اقلام قدیمی، انبوه کتابها و جزوهها و وسایل خراب، اشغال شده است شاکی باشند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی تمایلی ندارند که کارها و وظایف را به دیگران واگذار کنند. آنها سرسختانه و بیدلیل اصرار میکنند که تمام کارها به شیوهای که آنها میگویند انجام شود و میخواهند که دیگران مطابق با شیوهی آنها کار کنند. به همین دلیل اغلب دستورالعملهای بسیار دقیقی در مورد نحوه انجام کارها ارائه میدهند.
به عنوان مثال از نظر آنها تنها یک راه برای انجام کارهای خانه مانند ظرف شستن وجود دارد. اگر دیگران روش دیگری را پیشنهاد کنند ناراحت و عصبانی میشوند. در مواقع دیگر، حتی زمانی که از برنامهها و ضربالاجلها عقب ماندهاند باز هم از کسی درخواست کمک نمیکنند و حتی پیشنهاد کمک را رد میکنند زیرا اعتقاد دارند که هیچ کسی دیگری نمیتواند مثل خود آنها کار را درست انجام دهد.
خساست و ناخنخشکی از دیگر ویژگیهای افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری است هم نسبت به خود و هم نسبت به دیگران. این افراد استاندارد زندگی خود را پایینتر از توان مالی خود تنظیم میکنند و معتقدند که باید برای بلایا و فجایع آینده و به عبارتی دیگر برای روزهای مبادا باید تا میتوانند پسانداز کنند.
مشخصهی دیگر سرسختی و انعطافناپذیری است. این افراد آنقدر نگران انجام دادن کارها به شیوه «درست» هستند که در همراهی کردن با ایدههای دیگران مشکل دارند. آنها از قبل برای انجام کارها به صورت بسیار دقیق و با جزئیات بسیار زیاد برنامهریزی میکنند و تغییر دادن برنامهها آنها را اذیت میکند. آنها کاملاً به دیدگاههای خود ایمان دارند به طوریکه باعث میشود در پذیرش دیدگاههای دیگران مشکل داشته باشند.
سختگیریهای مداوم این افراد باعث ناامیدی دوستان و همکارانشان میشود. حتی زمانی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواس فکری-اجباری تشخیص میدهند که ممکن است مصالحه به نفعشان باشد، ممکن است سرسختانه از انجام این کار امتناع کنند و استدلال کنند که این «اصل کار» است.
وقتی قوانین و برنامهریزیهای آنها به پاسخ درست نرسد، تصمیمگیری مجدد به یک فرآیند زمانبر و دردناک تبدیل میشود. مثلاً ممکن است بارها قبل از خرید تمامی گزینهها را بررسی کنند. آنها ممکن است در تصمیمگیری برای انجام وظایفی که باید در اولویت باشند یا در تصمیمگیری برای انتخاب بهترین روش انجام کارها، آنقدر مشکل داشته باشند که هرگز کاری را شروع نکنند.
آنها وقتی نتوانند به روش خود محیط فیزیکی و بین فردی خود را کنترل کنند عصبانی میشوند. با این وجود به صورت مسقتیم خشم خود را ابراز نمیکنند. به عنوان مثال، فردی ممکن است زمانی که سرویسدهی در رستوران ضعیف است عصبانی شود، اما به جای شکایت از مدیریت، در مورد اینکه چقدر باید انعام بدهد یا اصلاً ندهد، دچار نشخوار فکری میشود. در موارد دیگر خشمشان ممکن است نسبت به یک مسئلهی بیاهمیت و جزئی که او را عصبانی کرده است ابراز شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری، نسبت به موقعیت خود در روابط به ویژه از نظر سلطهگری-سلطهپذیری حساس باشند. آنها ممکن است نسبت به کسی که برایش احترام قائل هستند که معمولاً یک فرد صاحب قدرت است احترام افراطی بگذارند اما به کسی که اهمیتی برایش قائل نیست هیچ احترامی نگذارد.
افراد مبتلا به این اختلال در رابطه با احساسات و ابراز کردن آنها مشکل دارند. آنها به عنوان مثال، محبت خود را به شکلی بسیار کنترلشده ابراز کنند و ممکن است در حضور دیگران که عواطف خود را بیان میکنند احساس ناراحتی بکنند. روابط روزمره آنها کیفیت رسمی و جدی دارد و ممکن است در موقعیتهایی که دیگران لبخند میزنند و خوشحال میشوند خشکشان بزند و رسمی و غیردوستانه رفتار کنند. آنها در این موقعیتها آدمهای حوصلهسربری هستند.
آنها تا زمانی که از حرفی که میخواهند بزنند مطمئن نباشند حرفی نمیزنند. آنها خیلی درگیر منطق و عقل هستند و ابراز احساسات توسط دیگران را تحمل نمیکنند. آنها در بیان احساسات لطیف مشکل دارند. آنها در موقعیتهای جدید شغلی که نیاز به انعطافپذیری و سازش دارد دچار ناراحتی و پریشانی میشوند.
مسائل تشخیصی مرتبط با جنسیت
در مطالعات گسترده مبتنی بر جمعیت، به نظر میرسد که اختلال شخصیت وسواس فکری-اجباری در مردان و زنان به یک اندازه شایع است.
تشخیصهای افتراقی
1. اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)
معمولاً به راحتی از اختلال شخصیت وسواسی-اجباری با وجود وسواسها و اجبارهای واقعی در OCD تشخیص داده میشود. زمانی که معیارهای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری و OCD برآورده شود، هر دو تشخیص باید ثبت شوند.
2. اختلال احتکار
تشخیص اختلال احتکار به ویژه زمانی که احتکار کردن شدید باشد باید در نظر گرفته شود (به عنوان مثال، انباشته شدن اشیاء بیارزش خطر آتشسوزی را ایجاد و راه رفتن در خانه را برای دیگران دشوار میکند). زمانی که معیارهای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری و اختلال احتکار برآورده شود، هر دو تشخیص باید ثبت شوند.
3. سایر اختلالات شخصیتی و ویژگیهای شخصیتی
سایر اختلالات شخصیتی ممکن است با اختلال شخصیت وسواسی اجباری اشتباه گرفته شوند زیرا ویژگیهای مشترکی با یکدیگر دارند. بنابراین، تمایز بین این اختلالات بر اساس تفاوت در ویژگیهای مشخصهی آنها مهم است. با این حال، اگر فردی دارای ویژگیهای شخصیتی باشد که علاوه بر اختلال شخصیت وسواسی، معیارهای یک یا چند اختلال شخصیت را نیز داشته باشد، همه آنها قابل تشخیص هستند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است به کمالگرا باشند و معتقدند که دیگران نیز نمیتوانند کارها را انجام دهند، اما این افراد بیشتر معتقدند که به کمال رسیدهاند، درحالیکه افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-اجباری معمولاً خود انتقادی هستند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته یا ضداجتماعی فاقد سخاوت هستند، در حالی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-اجباری، سبک خسیسی را برای خود و دیگران اتخاذ میکنند.
هم اختلال شخصیت اسکیزوئید و هم اختلال شخصیت وسواسی اجباری ممکن است با حالت رسمی ظاهری و جدایی اجتماعی مشخص شوند. در اختلال شخصیت وسواسی-اجباری، این موضوع از ناراحتی ناشی از احساسات و اعتیاد بیش از حد به کار ناشی میشود، در حالی که در اختلال شخصیت اسکیزوئید فقدان اساسی ظرفیت برای صمیمیت وجود دارد.
4. تغییر شخصیت به دلیل شرایط پزشکی دیگر
اختلال شخصیت وسواسی اجباری را باید از تغییر شخصیت ناشی از یک وضعیت پزشکی دیگر متمایز کرد، که در آن ویژگیها پیامد فیزیولوژیکی مستقیم یک وضعیت پزشکی دیگر هستند.
5. اختلالات مصرف مواد
اختلال شخصیت وسواسی اجباری را نیز باید از نشانههایی که ممکن است در ارتباط با مصرف مداوم مواد ایجاد شود، متمایز کرد.
همبودی
افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی (به عنوان مثال، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال اضطراب جدایی، اختلال اضطراب اجتماعی، فوبیای خاص) و OCD احتمال بیشتری برای داشتن یک اختلال شخصیتی دارند که معیارهای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری را برآورده میکند. با این حال، به نظر میرسد که اکثر افراد مبتلا به OCD الگوی رفتاریای ندارند که معیارهای این اختلال شخصیت را برآورده کند.
بسیاری از ویژگیهای اختلال شخصیت وسواسی-اجباری با ویژگیهای شخصیتی «نوع A» همپوشانی دارند (به عنوان مثال، اشتغال به کار، رقابت، فوریت زمانی). ممکن است بین اختلال شخصیت وسواسی و اختلالات افسردگی، دوقطبی و اختلالات خوردن ارتباط وجود داشته باشد.
علل اختلال شخصیت وسواسی
تحقیقات نشان میدهد که ژنتیک میزان قابل توجهی از خطر ابتلا به OCPD را توضیح میدهد. طبق DSM-5 به نظر میرسد که این اختلال در مردان تقریباً دو برابر بیشتر از زنان تشخیص داده میشود.
در حالی که ژنتیک یک عامل است، برخی نظریهها معتقدند که سبک فرزندپروری میتواند یک فرد آسیبپذیر را به سمت طیف OCPD هدایت کند، بهویژه اگر والدین به شدت کنترلکننده یا محافظ یا به شدت تنبیهکننده باشند. در این سناریو، اختلال شخصیت به عنوان مکانیزم مقابلهای برای اجتناب از تنبیه ایجاد میشود. از آنجایی که رفتارهای شبه OCPD در کودکان بسیار خردسال ثبت شده است، ارزیابی روشهایی که والدین و ژنتیک ممکن است برای ایجاد این اختلال در تعامل باشند، دشوار است.
درمان اختلال شخصیت وسواسی
برخی از اشکال رواندرمانی ممکن است برای درمان اختلال شخصیت وسواسی-اجباری مفید باشد. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه درمان شناختی و درمان شناختی رفتاری – شکلهای درمانی مرتبط با افکار و رفتارهای غیرمفید – میتوانند شدت علائم را کاهش دهند. SSRI ها همچنین به عنوان درمانهای بالقوه برای OCPD مورد بررسی قرار گرفتهاند.
مانند تمام اختلالات شخصیتی، کسانی که OCPD دارند ممکن است آن را به عنوان یک مشکل تجربه نکنند، بلکه به عنوان یک روش زندگی تجربه کنند. بسیاری از افراد مبتلا به OCPD به دنبال درمان نمیروند زیرا رفتارهایی که مشخصه این اختلال است با زندگی روزمره کمتر تداخل ایجاد میکنند و در برخی موارد آنها را مفید میدانند.
هنگامی که افراد مبتلا به OCPD به دنبال درمان هستند، ممکن است به این دلیل باشد که یکی از اعضای خانواده آنها را ارجاع داده است، به این دلیل است که آنها دارای یک اختلال وسواس فکری-اجباری هستند، یا به این دلیل که اضطراب در مورد ناتوانی در زندگی بر اساس قوانین و استانداردهای خود را تجربه میکنند.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com