اختلالات خوردناختلال‌های روان‌شناختی

اختلال بی اشتهایی عصبی: تشخیص و درمان

اختلال بی اشتهایی عصبی (Anorexia (an-o-REK-see-uh) nervosa) یکی از اختلالات خوردن است. فرد مبتلا به اختلال بی‌اشتهایی عصبی به طور عمدی به خود گرسنگی می‌دهد تا وزن خود را کم کند.

معرفی اختلال بی اشتهایی عصبی

امروزه رژیم گرفتن، کاهش وزن و تلاش برای لاغری یکی از فعالیت‌های عادی است که اکثر افراد مشغول آن هستند. در واقع، معیارهای زیبایی مدرن به ویژه برای زن‌ها تأکید می‌کند که لاغری جذاب است. رسانه‌های اجتماعی به شدت کاهش وزن را تبلیغ می‌کنند و فشار اجتماعی زیادی برای کاهش وزن وجود دارد.

اما برخی افراد آنقدر نگران وزن و چاقی خود هستند که تلاش می‌کنند به شدت میزان غذای مصرفی خود را محدود کنند و یا با ورزش‌های سخت و رژیم‌های بسیار سرسختانه وزن خود را در پایین‌ترین حد ممکن نگه دارند. این افراد درباره‌ی وزن و بدن خود وسواس دارند و وقتی میزان اندکی غذا می‌خورند احساس بسیار بدی نسبت به خود پیدا می‌کنند. این افراد عموماً مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی هستند.

افرادی که مبتلا به بی اشتهایی هستند سعی می‌کنند با اجتناب از غذا خوردن یا ورزش کردن زیاد یا هر دو، وزن خود را تا حد امکان پایین نگه دارند.

ویژگی‌های عمده اختلال بی اشتهایی عصبی عبارت است از ترس شدید از افزایش وزن، وزن بسیار پایین، و ادراک تحریف شده از وزن بدن است. افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی ارزش زیادی برای کنترل وزن قائلند، سخت تلاش می‌کنند تا وزن خود را در پایین‌ترین حد ممکن نگه دارند به حدی که تلاش‌های آن‌ها برای کنترل وزن، زندگی آن‌ها را مختل می‌کند.

این افراد به شدت از چاق شدن می‌ترسند و زمانی که وزن آن‌ها نرمال است برای لاغری بیشتر تلاش می‌کنند و حتی زمانی که وزن آن‌ها کمتر از حد نرمال است احساس می‌کنند که زیادی چاق هستند؛ بنابراین تصویر ذهنی آن‌ها از بدن خود بسیار تحریف‌شده است.

افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی برای جلوگیری از افزایش وزن یا ادامه معمولاً مقدار غذایی که می‌خورند را به شدت محدود می‌کنند. آنها ممکن است با استفراغ بعد از غذا خوردن یا با استفاده نادرست از داروهای ملین، رژیم گرفتن، دیورتیک‌ها (داروهایی که باعث ادرار می‌شوند) یا تنقیه، کالری دریافتی خود را کنترل کنند. همچنین ممکن است با ورزش بیش از حد سعی کنند وزن خود را کاهش دهند. با این حال، میزان کاهش وزن یا پایین بودن وزن مهم نیست زیرا فرد همچنان از افزایش وزن می‌ترسد.

افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی با وجود اینکه لاغرند، تصویر تحریف‌شده‌ای از بدنشان دارند و اغلب معتقدند که به طور وحشتناکی چاق هستند و باید وزن بیشتری کم کنند. آنها با ترس شدید از چاق شدن یا افزایش وزن دست به گریبانند و با اینکه وزنشان کم است به رفتاری می‌پردازند که در هرگونه افزایش وزن اخلال ایجاد می‌کند.

آنها تنها زمانی احساس می‌کنند که خوب و ارزشمند هستند که بر خوردن خود کنترل کامل داشته باشند و وزن از دست بدهند.

کاهش وزن افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی باعث می‌شود که به طور مزمن خسته باشند، با این حال، خود را وادار به ورزش افراطی می‌کنند و برنامه طاقت‌فرسایی در محل کار یا مدرسه دارند.

ملاک‌های تشخیصی

روان‌شناس‌ها و روان‌پزشک‌ها برای تشخیص اختلال بی اشتهایی عصبی به کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر می‌شود استفاده می‌کنند. در ادامه ما این ملاک‌ها را معرفی می‌کنیم.

A. محدودیت دریافت کالری کمتر از حد نیاز، که منجر به کاهش قابل توجه (چشمگیر) وزن بدن با توجه به سن، جنس، رشد و سلامت جسمانی می‌شود. وزن کم به وزنی گفته می‌شود که کمتر از حد طبیعی باشد یا برای کودکان و نوجوانان کمتر از حد انتظار باشد.

B. ترس شدید از افزایش وزن یا چاق شدن، یا رفتار مداومی که مانع از افزایش وزن شود حتی اگر وزن بسیار پایین باشد.

C. تحریف در درک وزن یا شکل بدن، تأثیر نامناسب وزن یا شکل بدن بر ارزیابی خود، یا عدم درک مداوم از جدیت وزن کم بدن.

  • نوع محدودکننده: در طول 3 ماه گذشته، فرد به طور مکرر درگیر دست به پرخوری یا رفتارهای پاکسازی (استفراغ عمدی، سوءمصرف ملین‌ها، مدرها یا تنقیه) نزده است. نوع محدودکننده نمایانگر افرادی است که کاهش وزن آن‌ها عمدتاق از طریق رژیم غذایی، روزه‌داری و یا ورزن بیش از حد صورت می‌گیرد.
  • نوع پرخوری/پاکسازی: در طی 3 ماه گذشته، فرد به طور مکرر، پرخوری یا رفتار پاکسازی (استفراغ عمدی، سوءمصرف ملین‌ها، مدرها یا تنقیه) انجام داده است.

حداقل سطح شدت، برای بزرگسالان، بر اساس شاخص توده بدنی (BMI) یا برای کودکان و نوجوانان، بر اساس صدک BMI است. محدوده‌های زیر از دسته‌بندی سازمان بهداشت جهانی برای لاغری در بزرگسالان مشتق شده است.

  • خفیف: BMI کمتر یا مساوی ۱۷
  • متوسط: BMI بین ۱۶ تا ۱۶.۹۹
  • شدید: BMI بین ۱۵ تا ۱۵.۹۹
  • بسیار شدید: BMI BMI کمتر از ۱۵
سه ویژگی اساسی در اختلال بی اشتهایی عصبی وجود دارد: محدودیت مداوم در دریافت کالری، ترش شدید از افزایش وزن یا چاق شدن یا رفتارهایی که مانع از افزایش وزن می‌شوند و اختلال در تصویر بدنی.

حدود نیمی از بیماران مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی با کاهش مصرف غذا وزن خود را کم می‌کنند. نیم دیگر این بیماران، نه‌تنها رژیم می‌گیرند بلکه مرتباً دست به پرخوری می‌زنند و به دنبال پرخوری به رفتارهای پاکسازی می‌پردازند. حتی برخی از این بیماران بعد از خوردن غذای بسیار اندک، باز هم پاکسازی می‌کنند.

افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی تصویر تحریف شده ای از خود دارند. آنها حتی هنگامی که به شدت لاغر هستند فکر می‌کنند که چاق هستند.
افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی تصویر تحریف شده ای از خود دارند. آنها حتی هنگامی که به شدت لاغر هستند فکر می‌کنند که چاق هستند.

ترس شدید از افزایش وزن و چاق شدن در همه بیماران مبتلا به این اختلال وجود دارد و بدون شک به عدم علاقه و حتی مقاومت در برابر درمان کمک می‌کند. بیشتر رفتارهای ناهنجار که به سمت کاهش وزن هدایت می‌شوند، در خفا رخ می‌دهند. بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی معمولاً از خوردن غذا با خانواده خود یا در مکان‌های عمومی خودداری می‌کنند. آنها با کاهش شدید کل غذای مصرفی خود، با کاهش نامتناسب غذاهای پر کربوهیدرات و چرب، وزن خود را کاهش می‌دهند.

انتخاب نام بی اشتهایی برای این اختلال اشتباه است. زیرا بعید است که یک بیمار برای همیشه بی‌اشتها باشد. شواهد نشان می‌دهند که این بیماران اغلب به غذا فکر می‌کنند، دستورالعمل‌های آشپزی را جمع‌آوری می‌کنند و برای دیگران غذاهای مفصلی درست می‌کنند. برخی از آن‌ها نیز دچار پرخوری می‌شوند. این پرخوری‌ها اغلب در خفا و شبانه رخ می‌دهد و سپس بیمار از طریق استفراغ عمدی آن‌ها را پس می‌دهد.

بیماران مبتلا به این اختلال رفتار عجیبی در مورد غذا از خود نشان می‌دهند. آنها غذا را در سراسر خانه پنهان می‌کنند و اغلب مقادیر زیادی آب نبات (یا شیرنی و شکلات) را در جیب و کیف خود حمل می‌کنند. در حین خوردن وعده‌های غذایی، آنها سعی می‌کنند غذا را در دستمال خود بریزند یا در جیب خود پنهان کنند. آنها گوشت خود را به قطعات بسیار کوچک برش می‌دهند و زمان زیادی را صرف مرتب کردن مجدد قطعات در بشقاب خود می‌کنند. اگر بیماران با رفتارهای عجیب و غریب خود مواجه شوند، اغلب غیرعادی بودن رفتار خود را انکار می‌کنند یا قاطعانه از بحث در مورد آن خودداری می‌کنند.

رفتار وسواس اجباری، افسردگی و اضطراب از دیگر علائم روانپزشکی بی اشتهایی عصبی هستند که اغلب از نظر بالینی به آنها اشاره می‌شود. بیماران معمولاً انعطاف‌ناپذیر و کمال‌گرا هستند و شکایات جسمی، به ویژه ناراحتی اپی گاستر (ناحیه مرکزی شکم)، معمول است.

دزدی اجباری، معمولاً آب نبات و شیرنی، اما گاهی اوقات لباس و سایر اقلام، نیز ممکن است در اختلال بی اشتهایی عصبی رخ دهد.

سازگاری جنسی ضعیف اغلب در بیماران مبتلا به این اختلال توصیف می شود. بسیاری از بیماران نوجوان مبتلا به بی اشتهایی عصبی در رشد جنسی روانی اجتماعی تأخیر دارند. در بزرگسالان، کاهش قابل توجه علاقه به رابطه جنسی اغلب با شروع این اختلال همراه است. اقلیتی از بیماران بی اشتها سابقه بی‌بندوباری جنسی، سوءمصرف مواد یا هر دو را دارند، اما در طول این اختلال، علاقه به رابطه جنسی کاهش می‌یابد.

اختلال بی اشتهایی عصبی دو نوع است:

  • افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی نوع محدودکننده صرفاً از خوردن امتناع می‌کنند و یا به عنوان راهی برای پیشگیری از افزایش وزن به ورزش مفرط می‌پردازند. برخی از آن‌ها سعی می‌کنند چند روز را بدون خوردن هرچیزی بگذرانند؛ اکثر آن‌ها فر روز مقدار بسیار کمی غذا می‌خورند، تا اندازه‌ای که زنده بمانند و تا اندازه‌ای در پاسخ به فشار دیگران غذا می‌خورند.
  • نوع دیگر اختلال بی اشتهایی عصبی نوع پرخوری/پاکسازی است. در این نوع افراد هر از گاهی به رفتارهای پرخوری یا پاکسازی می‌پردازند. مثلاً استفراغ عمدی یا سوءمصرف ملین‌ها یا مدرها). این اختلال از این نظر با پرخوری عصبی فرق دارد که افراد مبتلا به آن وزنشان کمتر از حد نرمال است. اغلب فرد مبتلا به نوع پرخوری/پاکسازی به پرخوری‌هایی نمی‌پردازند که در آنها مقادیر زیادی غذا خورده شود. آنها حتی اگر مقادیر کمی غذا بخورند احساس می‌کنند که پرخوری کرده‌اند و دست به پاکسازی می‌زنند.

همه‌گیرشناسی

اختلال بی اشتهایی عصبی در زنان بسیار شایع‌تر از مردان است (۱۰ تا ۲۰ برابر بیشتر). این اختلال معمولاً در نوجوانی شروع می‌شود. شایع‌ترین سن شروع آن بین سنین ۱۴ تا ۱۸ سالگی است.

علت‌شناسی اختلال بی‌اشتهایی عصبی

پژوهش‌ها و مطالعات روان‌شناسی و آسیب‌شناسی روانی نشان داده است که عوامل زیستی، اجتماعی و روان‌شناختی در شکل‌گیری این اختلال نقش دارند.

عوامل زیستی

برخی از تحقیقات نشان داده‌اند که ژن‌ها و وراثت در اختلال بی اشتهایی عصبی نقش دارند. به عنوان مثال میزان ابتلای دوقلوهای تک‌تخکمی که ژنتیک مشابهی دارند بسیار بالاست.

مواد افیونی درونزاد ممکن است به انکار گرسنگی در بیماران بی‌اشتها کمک کند. مطالعات نشان داده‌اند استفاده از آنتاگونیست‌های مواد افیونی باعث افزایش وزن در بی اشتهایی می‌شود.

گرسنگی نیز باعث تغییرات بیوشیمایی زیادی می‌شود که برخی از آن‌ها در افسردگی نیز وجود دارند. عملکرد تیروئيد نیز سرکوب می‌شود. از طرف دیگر گرسنگی باعث قطع قاعدگی (آمنوره) می‌شود که نشان‌دهنده کاهش سطح هورمونی است.

انتقال‌دهنده‌های عصبی

سروتونین، دوپامین و نوراپی‌نفرین در تنظیم رفتار خوردن در هیپوتالاموس نقش دارند.

هیپوتالاموس در تنظیم خوردن نقش اساسی دارد. هیپوتالاموس پیام‌هایی را درباره مصرف غذای اخیر بودن و سطح مواد غذایی دریافت می‌کند و وقتی نیازهای غذایی بدن برآورده شده‌اند، پیام‌هایی را برای توقف خوردن ارسال می‌کند. این پیام‌ها را انواع انتقال‌دهنده‌های عصبی از جمله نوراپی‌نفرین، سروتونین و دوپامین و چند هورمون از قبیل کورتیزول و انسولین منتقل می‌کنند. رفتار خوردن معیوب ممکن است در اثر عدم تعادل یا بی‌نظمی در هر یک از این مواد شیمایی-عصبی در این سیستم یا مشکلات ساختاری یا کارکردی در هیپوتالاموس ایجاد شود.

برای مثال بی‌نظمی‌های این سیستم می‌تواننند باعث شوند که فرد در تشخیص دادن دقیق گرسنگی مشکل داشته باشد یا وقتی سیر است دست از خوردن بردارد که هر دوی آن‌ها از ویژگی‌های افراد مبتلا به اختلالات خوردن هستند.

بسیاری از افراد متبلا به پرخوری عصبی، نابهنجاری‌هایی در سیستم‌های تنظیم‌کننده انتقال‌دهنده‌ی عصبی سروتونین دارند. کمبود سروتونین ممکن است باعث شود بدن اشتیاق به کربوهیدارت‌ها داشته باشد و افراد مبتلا به پرخوری عصبی اغلب غذاهای سرشار از کربوهیدارت را پرخوری می‌کنند. این افراد ممکن است بعداً به استفراغ عمدی یا نوع دیگری از پاکسازی مبادرت ورزند تا از افزایش وزن ناشی از کربوهیدارت‌ها اجتناب ورزند.

عوامل اجتماعی

فشارهای اجتماعی برای لاغر بودن و جذابیت احتمالاً در اختلال بی اشتهایی عصبی نقش دارند. شکل آرمانی برای زنان لاغری است. چند تحقیق نشان داده‌هاند زنانی که آرمان لاغری را که در رسانه‌ها ترغیب می‌شوند درونی می‌کنند، در معرض خطر اختلالات خوردن هستند. هرچه زنان با فشار رسانه‌ها برای لاغر بودن بیشتر مواجه می‌شوند بیشتر از بدنشان ناراضی می‌شوند. نارضایتی از بدن که فشارها برای لاغر بودن ایجاد می‌کنند یکی از نیرومندترین پیش‌بین‌های خطر ابتلا به اختلالات خوردن در زنان است.

بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی به دلیل تأکید جامعه بر لاغری تقویت می‌شوند. برخی شواهد نیز نشان می‌دهند که بیماران بی اشتها روابط نزدیک اما مشکل‌داری با والدین خود دارند. در خانواده‌های کودکان دارای اختلالات خوردن، میزان بالایی از خصومت، هرج و مرج و انزوا و سطوح پایین از مراقبت و همدلی وجود دارد.

عوامل روانشناختی

به نظر می‌رسد که اختلال بی اشتهایی عصبی واکنشی در مقابل درخواست نوجوانان برای استقلال بیشتر و افزایش عملکرد اجتماعی و جنسی خود است. این بیماران، مشغله‌های فکری خود را که شبیه وسواس است با غذا خوردن و افزایش وزن، جایگزین سایر فعالیت‌های عادی نوجوانان می‌کنند.

این بیماران به طور معمول فاقد احساس استقلال و خود بودن (selfhood) هستند. بسیاری از آنها بدن خود را به نوعی تحت کنترل والدین خود تجربه می‌کنند، بنابراین گرسنگی کشیدن ممکن است تلاشی برای کسب اعتبار به عنوان یک فرد منحصر به فرد و خاص باشد. بیمار بی‌اشتها می‌تواند تنها از طریق اعمال خود-انضباطی خارق‌العاده،  احساس خودمختاری و خود بودن را ایجاد کند.

نظریه‌های روانکاوی

نظریه‌های روانکاوی معتقدند که بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی قادر به جدایی روانی از مادران خود نبوده‌اند. بدن ممکن است به گونه‌ای درک شود که گویی توسط یک مادر مزاحم و بی‌احساس در آن زندگی می‌کند، به عبارت دیگر توسط مادر تسخیر شده است. گرسنگی ممکن است به طور ناخودآگاه به معنای متوقف کردن رشد این جسم نفوذی داخلی (مادر) و در نتیجه از بین بردن آن باشد. اغلب، یک فرآیند همانندسازی فرافکنانه در تعامل بین بیمار و خانواده بیمار نقش دارد. بسیاری از بیماران بی اشتهایی احساس می‌کنند که تمایلات دهانی، حریصانه و غیرقابل قبول است. بنابراین، این خواسته‌ها را از طریق فرافکنی رد می‌کنند.

تئوری‌های دیگر بر روی تخیلات آبستن شدن از طریق دهان تمرکز کرده‌اند. والدین به امتناع از غذا خوردن با عصبانی شدن پاسخ می‌دهند. سپس بیمار می‌تواند والدین را به عنوان کسانی ببیند که خواسته‌های غیرقابل قبولی دارند و می‌توانند به طور فرافکنی آنها را رد کنند. یعنی دیگران ممکن است حریص و تحت کنترل امیال خود باشند اما آن‌ها (بیماران) اینگونه نیستند.

نظریه‌های شناختی

وقتی نارضایتی از بدن که از فشارهای اجتماعی برای دستیابی به شکل یا وزن خاصی ناشی می‌شود با عزت نفس و کمال‌گرایی ترکیب می‌شود نتیجه آن آمیزه‌ی سمی عوامل شناختی است که قویاً ایجاد اختلال خوردن را پیش‌بینی می‌کند. زنانی که احساس می‌کنند به بدن عالی نیاز دارند، از بدنشان ناراضی هستند و عزت نفس پایینی دارند، به راهکارهای ناسازگارانه‌ای برای کنترل کردن وزنشان می‌پردازند از جمله اینکه رژیم شدید می‌گیرند و دست به پاکسازی می‌زنند.

به علاوه افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی بیشتر نگران نظر دیگران هستند و از امیال دیگران پیروی می‌کنند، که شاید آن‌ها را در برابر فشارهای اجتماعی برای لاغر بودن آسیب‌پذیرتر کند.

سبک تفکر سیاه و سفید نیز در اختلالات خوردن نقش دارند. به عنوا مثال اگر آن‌ها یک کلوچه بخورند فکر می‌کنند رژیم خود را خراب کرده‌اند و شاید کل یک جعبه کلوچه را بخورند.

عوامل خانوادگی

اختلال بی اشتهایی عصبی اغلب در دخترانی روی می‌دهد که به طرز افراطی و غیرعادی دختران خوب بوده‌اند: پیشرفت زیادی داشته‌اند، وظیفه‌شناس و مطیع بوده‌اند و همیشه سعی می‌کرده‌اند والدین و دیگران را با عالی بودن خود خشنود کنند.

این دختران والدینی دارند که خیلی برای اطاعت و پیشرفت دخترانشان تلاش کرده‌اند، بیش از حد کنترلگر هستند و اجازه ابراز احساسات، به ویژه احساسات منفی را نمی‌دهند. در نتیجه این دخترها یاد نمی‌گیرند احساسات و امیالشان را تشخیص دهند و بپذیرند. در عوض آن‌ها یاد می‌گیرند نیازها و امیال دیگران را به دقت زیر نظر بگیرند و از درخواست‌های آن‌ها اطاعت کنند.

دخترانی که خانواده‌های بیش از حدکنترل‌کننده دارند عمیقاً از جدایی می‌ترسند، زیرا توانایی عمل و فکر کردن مستقل از خانواده در آن‌ها رشد نکرده است. آن‌ها همچنین از آمیختگی با همسالان به ویژه آمیختگی جنسی می‌ترسند زیرا نه احساسات آنها را درک می‌کنند و نه اینکه به قضاوت آنها اعتماد دارند.

آنها پی می‌برند که کنترل مصرف غذا، هم احساس کنترل بر زندگی به آن‌ها می‌دهد و هم موجب نگرانی والدین می‌شود. کنترل آنها بر بدن خود، باعث احساس قدرت بر خود و خانواده می‌شود. این موضوع همچنین راهی برای اجتناب از روابط با همسالان فراهم می‌کند.

پژوهش‌ها نشان داده‌اند که خانواده‌های دختران مبتلا به اختلالات خوردن، سطح بالایی از تعارض دارند، ابراز هیجانات منفی را منع می‌کنند و بر کنترل و کمال‌گرایی تأکید می‌ورزند. مادران در این خانواده‌ها معتقدند که دخترانشان باید وزن بیشتری کم کنند، از وزن دخترانشان ایراد می‌گیرند و خودشان به احتمال بیشتری الگوهای خوردن معیوب دارند.

عوامل مرتبط با خلق و خو

افرادی که در دوران کودکی دچار اختلالات اضطرابی می شوند یا ویژگی های وسواسی از خود نشان می‌دهند در معرض خطر ابتلا به بی‌اشتهایی عصبی هستند.

تشخیص‌های افتراقی

شرایط پزشکی. کاهش وزن جدی ممکن است در شرایط پزشکی اتفاق بیفتد، اما افراد مبتلا به این اختلالات معمولاً اختلالی در نحوه تجربه وزن یا شکل بدن خود یا ترس شدید از افزایش وزن نشان نمی‌دهند یا در رفتارهایی که با افزایش وزن مناسب تداخل دارند شرکت نمی‌کنند.

اختلال افسردگی اساسی. کاهش وزن شدید در افسردگی رایج است اما افراد مبتلا به افسردگی تمایلی به کاهش وزن یا ترس شدید از افزایش وزن ندارند. افراد افسرده به معنای واقعی اشتهای خود را از دست می‌دهند اما افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی در واقع بی‌اشتها نیستند و احساس گرسنگی می‌کنند. همچنین افراد افسرده اشتغال ذهنی به آشپزی و غذاها ندارند.

اسکیزوفرنی. افراد مبتلا به اسکیزوفرنی ممکن است رفتارهای غذایی عجیبی از خود نشان دهند و گهگاه کاهش وزن قابل توجهی را تجربه کنند، اما به ندرت ترس از افزایش وزن و اختلال در تصویر بدن مورد را نشان می‌دهند.

اختلالات مصرف مواد. افراد مبتلا به انواع اختلالات مصرف مواد ممکن است به دلیل دریافت تغذیه نامناسب شدیداً دچار کاهش وزن شوند اما ترس از افزایش وزن ندارند و تصویر بدنی تحریف‌شده‌ای را تجربه نمی‌کنند.

اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس فکری اجباری و اختلال بدشکلی بدن. برخی از ویژگی‌های اختلال بی اشتهایی عصبی با معیارهای اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال وسواس فکری-عملی و اختلال بدشکلی بدنی شبیه است. به عنوان مثال در اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است فرد از غذا خوردن در جمع احساس تحقیر یا خجالت داشته باشد. همچنین افراد مبتلا به وسواس فکری-عملی نیز ممکن است وسواس غذایی داشته باشند و افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدنی تصویر تحریف‌شده‌ای از خود دارند.

اگر فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی دارای ترس‌های اجتماعی است که فقط به رفتار خوردن محدود می‌شود، تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی نباید مطرح شود، اما ترس‌های اجتماعی غیرمرتبط با رفتار خوردن (مانند صحبت کردن در جمع) ممکن است تشخیص اضافی اختلال اضطراب اجتماعی را ایجاب کند.

به طور مشابه، تشخیص اضافی OCD تنها در صورتی باید در نظر گرفته شود که فرد وسواس‌ها و اجبارهای غیرمرتبط با غذا از خود نشان دهد، و تشخیص اضافی اختلال بدشکلی بدن تنها در صورتی باید در نظر گرفته شود که تصویر بدنی تحریف‌شده با شکل و اندازه بدن ارتباطی نداشته باشد (مثلاً مشغولیت فرد به اینکه بینی‌اش خیلی بزرگ است).

پرخوری عصبی. افراد مبتلا به پرخوری عصبی، دوره‌های مکرر پرخوری را نشان می‌دهند، برای جلوگیری از افزایش وزن، رفتار نامناسبی را انجام می‌دهند (مثلاً استفراغ عمدی)، و بیش از حد نگران شکل و وزن بدن هستند. با این حال، بر خلاف افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، افراد مبتلا به پرخوری عصبی، وزن بدن خود را در حد طبیعی یا بالاتر از آن حفظ می‌کنند.

اختلال مصرف غذای اجتنابی/محدودکننده. افراد مبتلا به این اختلال ممکن است کاهش وزن یا کمبود مواد مغذی قابل توجهی داشته باشند، اما ترسی از افزایش وزن یا چاق شدن ندارند و همچنین در نحوه تجربه شکل بدن و وزن خود اختلالی ندارند.

همبودی

اختلالات دوقطبی، افسردگی و اضطراب معمولاً با اختلال بی اشتهایی عصبی همراه هستند. بسیاری از افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی وجود یک اختلال اضطرابی یا علائم اضطراب را قبل از شروع اختلال خوردن گزارش می‌کنند. OCD در برخی از افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، به ویژه آنهایی که دارای نوع محدود‌کننده هستند، توصیف می‌شود. اختلال مصرف الکل و سایر اختلالات مصرف مواد نیز ممکن است با بی‌اشتهایی عصبی همراه باشد، به ویژه در میان افرادی که از نوع پرخوری/پاکسازی هستند.

ارتباط با افکار یا رفتار خودکشی

خطر خودکشی در بی‌اشتهایی عصبی افزایش می‌یابد و میزان آن ۱۸ برابر بیشتر از گروه مقایسه است. یک بررسی سیستماتیک نشان داد که خودکشی دومین علت مرگ و میر در اختلال بی اشتهایی عصبی است. عوامل احتمالی در افزایش خطر خودکشی در افراد مبتلا به اختلالات خوردن عبارتند از قرار گرفتن در معرض بیشتر سوءاستفاده جنسی، اختلال در تصمیم گیری؛ نرخ بالای خودآزاری غیرخودکشی و همبودی با اختلالات خلقی.

درمان اختلال بی اشتهایی عصبی

وارد کردن افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی کار دشواری است زیرا برای لاغری خود ارزش زیادی قائل هستند و برای حفظ آن تلاش می‌کنند. بنابراین درمانگر باید برای جلب اعتماد و حفظ آن تلاش کند.

بستری شدن. گاهی اوقات فرد آنقدر وزن خود را از دست داده است که تنها راه نجات او بستری کردن است. درمانگر در مدت بستری باید تلاش کند که فرد را با مسائل روان‌شناختی که باعث گرسنگی شده‌اند آگاه کند.

رواندرمانی. رواندرمانی به خیلی از افراد مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی کمک می‌کند اما اغلب یک فرآیند طولانی‌مدت است. درمان‌های مورد استفاده عبارت‌اند از:

درمان شناختی – رفتاری. یکی از اجزای اصلی درمان شناختی – رفتاری پایش (monitoring) است. در این درمان به بیماران مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی آموزش داده می‌شود که بر مصرف غذای خود، احساسات، رفتارهای پرخوری و پاکسازی و مشکلاتشان در روابط بین فردی نظارت داشته باشند. علاوه بر این، با استفاده از فنون بازسناسی شناختی افکار خودآیند منفی بیماران شناسایی می‌شود و باورهای بنیادین آن‌ها چالش می‌شود.

رواندرمانی پویشی (روانکاوی). از آنجایی که بیماران علائم خود را محور ویژگی و منحصر به فرد بودن خود می‌دانند درمانگر نباید تلاش زیادی برای تغییر رفتارهای غذا خوردن کند. از این رو مرحله آغازین درمان باید ایجاد اتحاد درمانی باشد. درمانگر باید با بیمار همدلی کند و به اندیشه‌های او ابراز علاقه کند.

خانواده درمانی. تجزیه و تحلیل خانواده باید برای همه بیماران مبتلا به اختلال بی اشتهایی عصبی که با خانواده خود زندگی می‌کنند انجام شود، که به عنوان مبنایی برای قضاوت بالینی در مورد نوع خانواده‌درمانی یا مشاوره توصیه می‌شود. در برخی موارد، خانواده درمانی امکان پذیر نیست. با این حال، مسائل مربوط به روابط خانوادگی را می‌توان در درمان فردی مورد بررسی قرار داد. گاهی اوقات، جلسات مشاوره به صورت مختصر با اعضای نزدیک خانواده مورد نیاز است.

National Institute of Mental Health. Eating disorders

van Eeden AE, van Hoeken D, Hoek HW. Incidence, prevalence and mortality of anorexia nervosa and bulimia nervosaCurr Opin Psychiatry. 2021;34(6):515-524. doi:10.1097/YCO.0000000000000739

National Institute of Mental Health. Eating disorders: About more than food.

Dimitropoulos, G., Kimber, M., Singh, M. et al. Stay the course: practitioner reflections on implementing family-based treatment with adolescents with atypical anorexiaJ Eat Disord. 2019;7(10). doi:10.1186/s40337-019-0240-8

American Psychiatric Association. Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, 5th edition. American Psychiatric Association.

  1. خلاصه روانپزشکی کلاپلان و سادوک (۲۰۱۵). ترجمه دکتر فرزین رضاعی. انتشارات ارجمند
  2. سوزان نولن هوکسما (۲۰۲۰). آسیب‌شناسی روانی. ترجمه یحیی سیدمحمدی. نشر ویرایش.

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

اینستاگرام: schema.therapy

تلگرام: psychologistnetes

ایمیل: schemalogy@yahoo.com

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا