انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژینظریه های رواندرمانی

رفتاردرمانی عقلانی هیجانی: نظریه، مفاهیم و تکنیکها

آلبرت اِلیس نظریه‌پرداز رفتاردرمانی عقلانی هیجانی رویکردی را به رواندرمانی معرفی کرد که در حیطه‌ی درمان‌های شناختی قرار می‌گیرد.

او متوجه شد که در رواندرمانی‌هایی مانند روانکاوی و رفتاردرمانی یک شکاف عمده در درک رفتار انسان وجود دارد و این فرضیه را مطرح کرد که افکار افراد و طرز تفکر آن‌ها می‌تواند برای درک و درمان درمانجویان بسیار حیاتی‌تر از مواردی باشد که مورد تأکید روانکاوی و رفتاردرمانی است.

شناخت‌درمانی بر نقش مهم تفکر در رفتار انسان تأکید دارد و می‌گوید تفکر، علت احساس و کنش (رفتار) است. شناخت‌درمانی و درمان شناختی‌رفتاری یک اصطلاح عام برای مجموعه‌ای از روان‌درمانی‌ها هستند و مجموعه‌ی در حال گسترشی از مدل‌ها و رویکردها را پوشش می‌دهند که روش‌ها، فرایندها، رویه‌ها و فنون رفتاری و شناختی جزء آن‌ها هستند و پیشینه خود را دارند.

شناخت‌درمانی با تلاش‌های دو نظریه‌پرداز بزرگ شروع شد: یکی رفتاردرمانی عقلانی هیجانی آلبرت الیس است و دیگری درمان شناختی‌رفتاری آرون تی بک.

ما در این مقاله، نظریه رفتاردرمانی عقلانی هیجانی آلبرت الیس را به صورت مفصل توضیح می‌دهیم.

نظریه رفتاردرمانی عقلانی هیجانی

آلبرت الیس
آلبرت الیس

همانطور که در ابتدای مقاله ذکر شد، رفتاردرمانی عقلانی هیجانی (Rational Emotive Behavior Therapy, or REBT) نسبت به سایر انواع رواندرمانی زمان خودش متفاوت بود به ویژه در اهمیتی که برای افکار و باورهای غیرمنطقی در ایجاد و تداوم ناراحتی‌های روانی قائل بود.

رفتاردرمانی عقلانی هیجانی یکی از انواع رواندرمانی است که توسط آلبرت الیس در دهه‌ی ۱۹۵۰ معرفی شده است. این درمان به مردم کمک می‌کند با باورهای غیرمنطقی‌شان مقابله کنند و یاد بگیرند که چگونه هیجانات، افکار و رفتارهایشان را به شکل‌ سالم‌تر و واقع‌بینانه‌تری مدیریت کنند.

رفتاردرمانی عقلانی هیجانی بیشتر بر زمان حال تمرکز دارد تا به مردم کمک کند بفهمند که چگونه نحوه ادارک موقعیت‌ها باعث ناراحتی عاطفی و منجر به اعمال و رفتارهای ناسالم می‌شود که مانع رسیدن به اهداف زندگی می‌شوند.

آلبرت اِلیس در ابتدا نام رویکرد خود را درمان عقلانی نامید اما بعدها با در نظر گرفتن سایر مؤلفه‌های اساسی درمان، شامل احساسات و رفتار شد. از این رو اینک به رفتاردرمانی عقلانی هیجانی مشهور است.

رفتاردرمانی عقلانی هیجانی به مؤلفه‌های هیجانی، رفتاری و فکری ناراحتی‌های انسان می‌پردازد.

الیس معتقد بود که انسان‌ها به طور طبیعی هدفمند، اما در عین حال غیرمنطقی هستند. او اعتقاد داشت که اکثر انسان‌ها آگاه نیستند که افکار غیرمنطقی زیادی درباره‌ی خودشان دارند و نمی‌دانند که این افکار نحوه رفتار آن‌ها در روابط و موقعیت‌های مختلفی را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

یکی از سرچشمه‌های نظریه الیس (رفتاردرمانی عقلانی هیجانی) فلسفه رواقی باستان است. این فلسفه معتقد است که نظر و باور شما در مورد رویدادهاست که شما را ناراحت می‌کند نه خود رویدادها. نظریه الیس بر این تأکید دارد که مردم با تفکر نامعقول غیرضروری خود را ناراحت می‌کنند و در خود احساس بدبختی ایجاد می‌کنند. اگر مردم برای رسیدن به سلامت روان به تفکر علمی و عاقلانه متوسل شوند، تغییر فلسفی عمیقی خواهند کرد.

مفاهیم کلیدی نظریه رفتاردرمانی عقلانی هیجانی عبارت‌اند از: مدل ABCDE، باورهای نامعقول، فرایندهای نامعقول، زیر سؤال بردن و فلسفه‌های مؤثر. از نظر الیس رفتار بهنجار شامل خودپذیری، دیگری‌پذیری، زندگی‌پذیری و عقلانیت‌ است.

مدل ABCDE

الیس این فرضیه را مطرح کرد که باورهای غیرمنطقی نتیجه مهار یا مسدود شدن اهداف یا خواسته‌های فرد است. وقتی آنچه را که می‌خواستیم به دست نمی‌آوریم یا انجام نمی‌دهیم، ممکن است باورهای غیرمنطقی درباره خود یا جهان ایجاد کنیم که به توضیح آنچه اتفاق افتاده کمک می‌کند.

به عنوان مثال، تصور کنید که برای به دست آوردن شغلی که برای آن درخواست داده‌اید، دست به کار شده‌اید. شما به خوبی مطالعه و پاسخ‌های مصاحبه را تمرین می‌کنید و مطمئن می‌شوید که در روز مصاحبه آماده‌ هستید. با این وجود، شما در مصاحبه پذیرفته نمی‌شوید و شخص دیگری استخدام می‌شود.

ممکن است بپذیرید که شما برای این شغل مناسب نبوده‌اید. اما ممکن است این اتفاق تأثیر بسیار منفی روی شما بگذارد و برای توجیه اینکه چرا شما را استخدام نکرده‌اند به باورهای غیرمنطقی متوسل شوید.

مثلا ممکن است فکر کنید، “من این شغل را به دست نیاوردم زیرا آنها هنگام مصاحبه فهمیدند که من یک بازنده هستم. من در هیچ چیز خوب نیستم و هرگز نخواهم بود.»

این افکار می‌توانند به شما در توضیح اینکه چرا شغل را نگرفته‌اید کمک می‌کنند اما غیرمنطقی هستند و می‌توانند منجر به احساسات و رفتار منفی در مسیر شوند.

رفتاردرمانی عقلانی هیجانی برای نشان دادن اینکه چطور آدم‌ها خود را ناراحت می‌کنند و چگونه می‌تواند جلوی ناراحتی خود را بگیرند از مدل ABCDE استفاده می‌کند.

A= رویداد فعال‌کننده

B= باور

C= پیامد

D= زیر سؤال بردن

E= فلسفه مؤثر

A  یک یک رویداد فعال‌کننده است که می‌تواند شرایط خاصی باشد، یک شخص باشد یک محل یا یک چیز. C یا پیامد هم یک رویداد هیجانی، شناختی یا رفتاری است. پیامد می‌تواند یک احساس منفی مثل افسردگی، خشم، اضطراب، شرم یا احساس گناه باشد. همچنین می‌تواند نشانه روان‌رنجورانه‌ای باشد که ظاهراً از A یا رویداد فعال‌کننده نشئت گرفته است.

C به دنبال A می‌آید و مردم به اشتباه نتیجه می‌گیرند که A علت مستقیم C است. اما در واقع B که باورهای شخص درباره رویداد است میانجی بین A و C است. رویدادهای فعال‌کننده، علت ناراحتی‌ها و اختلالات نیستند بلکه باورهای ما راجع به رویدادهای فعال‌کننده علت ناراحتی‌ها هستند. تفسیر ما از یک رویداد و نه خود آن رویداد است که ناراحتی ایجاد می‌کند. خوشایند بودن یا نبودن رویداد فعال‌کننده به نحوه تفسیر آن بستگی دارد. باورهای نامعقول باعث بروز هیجان‌های ناسالم و منفی مانند اضطراب، شرم، خجالت کشیدن، افسردگی، خشم، آزردگی، حسادت، تحمل کم ناکامی و احساس گناه می‌شوند.

C به این معناست که آدم‌ها با روش‌های زیر خود را عصبانی، گناهکار، مضطرب یا افسرده می‌کنند:

  • مطرح کردن توقعات انعطاف‌ناپذیر به شکل بایدها: حتما باید محبت بابک را جلب کنم وگرنه می‌میرم» یا «بابک باید با من بهتر رفتار کند؛ در غیر این صورت آدم وحشتناکی هستم».
  • افتضاح‌سازی یا بیان اینکه فلان وضعیت افتضاح، هولناک یا وحشتناک است.
  • طرح این فکر که «نمی‌توانم تحملش کنم»؛ فکری که نشانگر تحمل کم ناکامی است.
  • درجه‌بندی خود و دیگران؛ مثل اینکه «من آدم بی‌ارزشی هستم» یا «او آدم بدی است» و بیش از حد اهمیت دادن به افکار دیگران و اغراق در مورد مهم بودن مقبول واقع‌شدن.
  • تمایل قطعی و مطلق به محبوب بودن.

وقتی آدم‌ها خود را ناراحت می‌کنند وارد یک دور باطل می‌شوند و دچار نشانه‌های ثانویه می‌شوند. آن‌ها از ناراحت بودنشان ناراحت می‌شوند. مطلق‌اندیشی آن‌ها باعث می‌شود پیامد هیجانی، به رویداد فعال‌کننده تبدیل شود: پس از «افتضاح نیست؟» جمله «ناراحت و افسرده‌ام» می‌آید و بعد از آن، جمله «افتضاح نیست که افسرده‌ام؟».

سپس شخص، خودش را بابت عملکرد ضعیفش به باد انتقاد می‌گیرد، بابت تقبیح خودش احساس گناه می‌کند و سوس خودش را بابت تقبیح اولیه خودش، تقبیح می‌کند.

سرانجام وقتی می‌بیند مشکلات حل و فصل‌نشده‌ای دارد، خود را بابت اینکه به درمان نیاز دارد یا به سرعت درمان نمی‌شود به باد انتقاد می‌گیرد. سپس در این چرخه بی‌پایان گیر می‌افتد و ناراحتی هیجانی اولیه او تشدید می‌شود. این چرخه گاهی اوقات آنقدر طول می‌کشد که شخص درگیر رفتارهای به شدت خودناکام‌کن می‌شود.

مدل اصلی در رفتاردرمانی عقلانی هیجانی
مدل اصلی در رفتاردرمانی عقلانی هیجانی

باورهای نامعقول یا غیرمنطقی

الیس در نظریه رفتاردرمانی عقلانی هیجانی برخی از باورهای نامعقولی را که می‌توانند باعث رفتار خودناکام‌کن شوند و این رفتار را تداوم بخشند مشخص می‌کند. به عنوان یک قاعده‌ی سرانگشتی باورهای غیرمنطقی حاوی بایدها، دستورات و توقعات نابجا هستند، در حالیکه باورهای معقول مشروط بوده و به صورت ترجیح و سلیقه بیان می‌شوند. کل باورهای نامعقول را می‌توانیم به سه باور اصلی تقلیل دهیم:

  • من باید خوب عمل کنم.
  • تو باید با من خوب رفتار کنی.
  • دنیا باید آسان و بی‌دردسر باشد.

در جدول زیر برخی از باورهای غیرمنطی و نامعقول را که در نظریه رفتاردرمانی عقلانی هیجانی الیس مطرح شده است ذکر می‌کنیم و در مقابل آن باورهای منطقی و معقولی را که بهتر است جایگزین آن‌ها کنیم آورده‌ایم:

باورهای غیرمنطقی و نامعقول باورهای منطقی و معقول
اطرافیان مهم انسان حتما باید تمام کارهای او را دوست داشته باشند. حرمت نفس، تأیید شدن بابت اهداف یا عشق ورزیدن چیز خوبی است.
برخی از رفتارها افتضاح و زذیلانه‌اند و مرتکبان آنها را باید لعنت کنیم. رفتارهای ناپسند، آدم‌ها را پست و رذل نمی‌کنند. بعضی از رفتارها خودناکام‌کن یا ضداجتماعی هستند و کسانی که چنین رفتارهایی می‌کنند احمقانه، جاهلانه یا روان‌رنجورانه رفتار می‌کنند. می‌توانیم به آن‌ها کمک کنیم رفتارشان را عوض کنند.
وقتی کارها طبق میل ما پیش نمی‌روند هولناک می‌شود. خیلی بد و ناگوار است که کارها طبق میل ما پیش نمی‌روند. ما می‌تونیم شرایط را طوری تغییر دهیم که رضایت‌بخش‌تر شوند. اگر هم شرایط عوض نمی‌شوند بهتر است فعلا آن را بپذیریم.
بدبختی انسان ریشه بیرونی دارد و دیگران و رویدادها آن‌ها را بر انسان تحمیل می‌کنند. روان‌رنجوری تا حد زیادی معلول نگاه ما به شرایط ناگوار است.
وقتی چیزی خطرناک یا ترسناک است باید به شدت از آن بترسیم و بی‌وفقه به آن فکر کنیم. بهتر است با وضعیت‌های خطرناک یا ترسناک روبرو شویم. اگر هم خطر و تهدید برطرف نشد آن را بپذیریم.
باید حتما به چیز قوی‌تر و بزرگتر از خودمان تکیه کنیم. بهتر است خطر مستقل فکر کردن و مستقل عمل کردن را به جان بخریم.
باید کاملا باهوش باشیم و به هر آنچه می‌خواهیم برسیم. بهتر است خوب عمل کنیم و خودمان را به عنوان موجود ناقصی که ضعف‌ها و محدودیت‌هایی دارد بپذیریم.
اگر چیزی قبلا زندگی ما را تحت تأثیر قرار داده تأثیر آن تا ابد بر ما باقی خواهند ماند. می‌توانیم از گذشته عبرت بگیریم ولی لازم نیست دودستی به آن بچسبیم یا همواره از آن تأثیر بپذیریم.
ما باید یقین داشته و روی همه‌چیز کنترل داشته باشیم. دنیا پر از احتمال و شانس است، با این حال می‌توانیم از زندگی لذت ببریم.
ما روی هیجاناتمان کنترل نداریم و نمی‌توانیم جلوی ناراحتی خود را بگیریم. مردم روی هیجانات مخرب خود کنترل دارند به شرط آن که بخواهند بایدهایی را که مولد این هیجانات هستند کنار بگذارند.

فرایندهای نامعقول

زیر باورهای نامعقول، چهار فرایند نامعقول جریان دارد که انسان‌ها معمولاً به آن‌ها متوسل می‌شوند:

  • مبنای توقع، اعتماد به بایدهای جهانی و همگانی – یا بایداندیشی و بایدسازی- است.
  • افتضاح‌سازی که مبنای آن باور به مملو بودن دنیا از رویدادهای افتضاح، هولناک و فاجعه‌آمیز است.
  • مبنای تحمل کم ناکامی، این باور است که انسان نمی‌تواند تحمل کند کارها طبق میل او پیش نمی‌روند.
  • درجه‌بندی ارزشمندی خود و دیگران بر اساس این باور که می‌توانیم آدم‌ها را به طور منفی یا مثبت درجه‌بندی کنیم.

زیر سؤال بردن

زیر سؤال بردن یکی از تکنیکهای رفتاردرمانی عقلانی هیجانی است.
زیر سؤال بردن یکی از تکنیکهای رفتاردرمانی عقلانی هیجانی است.

برای آنکه فلسفه سالم‌تری در مورد زندگی داشته باشیم باید با باورهای نامعقولی که موجب ناراحتی هیجانی می‌شوند درافتیم و آن‌ها را ریشه‌کن کنیم و فرضیه‌های آزمون‌پذیر علمی درباره خود و دنیا را جایگزین آن‌ها کنیم.

الیس این کار را از طریق زیر سؤال بردن (D) انجام می‌دهد تا شخص به یک باور جدید مؤثر (E) برسد. او برای زیر سؤال بردن باورهای نامعقول از برهانهای تجربی، منطقی و عملی استفاده می‌کند.

  • برای زیر سؤال بردن تجربی می‌توان پرسید: «شواهدی برای اثبات آن دارم؟» آیا با واقعیت اجتماعی همخوانی دارد؟ آیا شواهدی در رد این باور وجود ندارد؟».
  • برای زیر سؤال بردن منطقی می‌توانیم از خودمان بپرسیم: «آیا باورم منطقی است؟ آیا از ترجیحات و سلایقم نشئت می‌گیرد؟».
  • برلی زیر سؤال بردن علمی می‌توان پرسید: «حتی اگر این باورم درست باشد، آیا واقعاً خیلی افتضاح است؟ آیا واقعاً می‌توانم تحملش کنم؟ از این باور چه چیزی عایدم می‌شود؟ مفید است یا خودناکام‌کن؟».

باورهای فلسفی مؤثر

فلسفه‌های جدید زمانی شکل می‌گیرند که باورهای معقول، جای باورهای نامعقول را می‌گیرند. از این پس شخص می‌تواند دیدگاه سالم‌تری در مورد زندگی اتخاذ کند و سلامت روان بیشتری داشته باشد. او ترجیحات غیرجزمی را که معقول‌ترند جایگزین بایدها و حتماها می‌کند. وضعیت‌های بد و لعنتی را که ناگوار و غیرممکن به نظر می‌رسند، قابل تحمل در نظر می‌گیرد. بدبختی‌ها را دلسردکننده می‌بیند و بقیه‌ی مردم را انسان‌هایی فرض می‌کند که محدودیت‌هایی دارند.

سه ارزش وجود دارد که با آن‌ها می‌توانیم باورهای نامعقول را خنثی کنیم:

  • خودپذیری نامشروط: پذیرش خود با وجود تمام نقص‌ها و کاستی‌ها و در عین حال تلاش حداکثری برای تغییر دادن رفتار خودناکام‌کن و رفتار نادرست با دیگران.
  • دیگرپذیری نامشروط: پذیرش دیگران، صرف نظر از اینکه رفتارشان چقدر بد است و در عین حال کمک کردن به آن‌ها برای تغییر دادن رفتار نامقبولشان. ما می‌توانیم شخص را بپذیریم ولی رفتارش را نپذیریم. او به صرف انسان بودن و زنده بودن ذاتا ارزشمند است.
  • زندگی‌پذیری نامشروط: چون زندگی پر از مشکل است، تحمل بالای ناکامی به ما کمک خواهد کرد. فلسفه زندگی‌پذیری نامشروط در این دعا متبلور می‌شود که خدایا به من جرئت بده آنچه را می‌توانیم تغییر بدهم، تغییر دهم، آنچه را نمی‌توانم تغییر دهم بپذیرم و آنقدر درایت داشته باشم که فرق این دو را بفهمم. این فلسفه در ترویج پذیرش صحیح و مناسب مفید است.

رفتار بهنجار و نابهنجار

شخص سالم در رفتاردرمانی عقلانی هیجانی کسی است که خودپذیری، دیگری‌پذیری و زندگی‌پذیری دارد. او در باب زندگی فلسفه‌ای عاقلانه دارد و نجواهای درونی منطقی را جایگزین باورهای نامعقول می‌کند.

انسان‌های سالم بر اساس رفتاردرمانی عقلانی هیجانی موجودات پخته‌ای هستند که در مسیر خودشکوفایی، شخصیت سالم خود را پیوسته حفظ می‌کنند.

شخصی که رفتار نابهنجار دارد آدم ناراحتی است که باورهای نامعقولش هیجانات ناسالمی را برای او رقم می‌زند. نشانه‌های بالینی در روان‌رنجوری و روان‌پریشی، ناراحتی‌های هیجانی هستند که از گرایش فطری به نامعقول فکر کردن نشئت می‌گیرند.

آدم‌های ناراحت، تحمل ناکامی کمی دارند و در قالب باید‌ها، توقعات مطلقی از خود، دیگران و دنیا دارند. این آدم‌ها به خاطر نگاه‌شان به امور، ناراحت‌اند نه به خاطر خود امور.

هرچند مردم برای حفظ ناراحتی و القای مکرر باورهای نامعقول به خودشان خیلی آسان است ولی می‌توانند تفکر نامعقول‌شان را شناسایی کنند، به چالش بکشند و آن را کنار بگذارند.

اهداف رفتاردرمانی عقلانی هیجانی

در REBT، افراد یاد می‌گیرند که بین احساسات منفی سالم، که در موقعیت‌های چالش‌برانگیز سازنده و مفید هستند، و احساسات ناسالم مانند اضطراب، تمایز قائل شوند. احساسات منفی سالم می‌تواند فرد را به انجام اقدامات مناسب یا پذیرش موقعیت‌های خارج از کنترل خود راهنمایی کند.

REBT بر مسئولیت شخصی در قبال احساسات تاکید و استفاده از زبان سازنده را تشویق می‌کند.

REBT به افراد کمک می‌کند تا از سرزنش کردن شرایط بیرونی برای احساسات ناراحت‌کننده خود به درک این موضوع که افکار و عقاید آنها محرک‌های اصلی این احساسات هستند تغییر مسیر دهند.

تکنیک‌های رفتاردرمانی عقلانی هیجانی

در طول رفتاردرمانی عقلانی هیجانی، درمانگر به درمانجو کمک می‌کند تا یاد بگیرد که چگونه مدل ABC را در زندگی روزمره خود اعمال کند. آنها برای تغییر این باورها و واکنش عاطفی آنها به موقعیت‌ها با فرد کار می‌کنند.

یک گام مهم در این فرآیند، شناخت باورهای اساسی است که منجر به پریشانی روانی می‌شود. در بسیاری از موارد، این‌ها به صورت مطلق‌هایی مانند جملات «من باید»، «باید» و «نمی‌توانم» آمده‌اند.

درمانگر معمولاً افراد را از استفاده از این عبارات منصرف می‌کند زیرا آنها غیرمنطقی هستند.

در زیر برخی از تکنیک‌های رفتاردرمانی عقلانی هیجانی آورده شده است:

روش‌های شناختی

رفتاردرمانگران عقلانی هیجانی معمولاً روش شناختی قانع‌کننده‌ای را در فرایند درمانی وارد می‌کنند. آن‌ها به شیوه مستقیم و سریع به درمانجویان نشان می‌دهند که چه چیزی را مرتباً به خودشان می‌گویند.

سپس به درمانجویان یاد می‌دهند چگونه به این خودگویی‌ها رسیدگی کنند طوری که دیگر به آن‌ها معتقد نباشند، و آن‌ها را ترغیب می‌کنند تا بر اساس واقعیت فلسفه‌ای را فرا بگیرند.

رفتاردرمانی عقلانی هیجانی قویا بر تفکر، مجادله، مناظره، به چالش کشیدن، تعبیر کردن، توضیح دادن و آموزش متکی است.

مفیدترین روش برای ایجاد تغییر هیجانی و رفتاری بادوام این است که درمانجویان شیوه تفکر خود را تغییر دهند. برخی از تکنیک‌های شناختی عبارت‌اند از:

  • زیر سؤال بردن باورهای نامعقول: رایج‌ترین روش درمانگران زیر سؤال بردن باورهای نامعقول است. درمانگر به درمانجو می‌آموزد که چگونه باورهای نامعقول خود را به چالش بکشند.
  • انجام دادن تکلیف شناختی: به درمانجویان فرم خودیاری رفتاردرمانی عقلانی هیجانی داده می‌شود تا مشکلات خود را یادداشت کنند، به دنبال باورهای نامعقول باشند، و آن‌ها را زیر سؤال ببرند.
  • کتاب‌درمانی: درمانگران کتاب‌هایی را به درمانجویان معرفی می‌کنند که اصول درمان و روش‌هایی برای کاربست تکنیک‌های درمانی را به زبان ساده توضیح داده‌اند. چون درمان به صورت فرایند آموزشی است درمانجویان ترغیب می‌شوند برخی از کتاب‌های آلبرت اِلیس را بخوانند.
  • تغییر دادن زبان خویش: از آنجا که بر اساس نظریه رفتاردرمانی عقلانی هیجانی استفاده از زبان مبهم یکی از علت‌های تفکر تحریف‌شده است به درمانجویان آموزش می‌دهد استفاده از بایدها و حتما‌ها را کنار بگذارند و به جای آن از ترجیح دادن استفاده کنند.
  • آموزش روانی: برنامه‌های رفتاردرمانی عقلانی هیجانی، درمانجویان را با انواع مواد آموزشی آشنا می‌کند. درمانگران، درمانجویان را از ماهیت مشکلات آن‌ها و اینکه درمان چگونه پیش خواهد رفت آگاه می‌کنند.

روش‌های هیجانی

در رویکرد رفتاردرمانی عقلانی هیجانی، درمانگران از روش‌های هیجانی مانند پذیرش نامشروط، نقش‌گزاری عقلانی هیجانی، سرمشق‌گیری، تصویرسازی ذهنی عقلانی هیجانی، و تمرین‌های حمله به شرم استفاده می‌کنند.

  • تصویرسازی ذهنی عقلانی هیجانی: هنگام به‌کارگیری این تکنیک، از درمانجویان خواسته می‌سود تا یکی از بدترین چیزهایی که ممکن است برای آن‌ها رخ دهد را به صورت واضح تجسم کنند. آن‌ها خود را در موقعیت‌های خاصی تجسم می‌کنند که دستخوش احساسات ناراحت‌کننده‌ای می‌شوند. سپس به آن‌ها آموزش داده می‌شود چگونه برای پرورش دادن هیجانات سالم به جای هیجانات مخرب، خود را تربیت کنند
  • استفاده از شوخی: از نظر رفتاردرمانی عقلانی هیجانی، جدی گرفتن خود یکی از علت‌های آسیب‌های روانی است. بنابراین درمانگر از مقداری شوخی استفاده می‌کند. شوخی در به وجود آوردن تغییر، منافع شناختی و هیجانی دارد. شوخی، بیهودگی عقاید خاصی را که درمانجویان قویا به آن‌ها اعتقاد دارند نشان می‌دهد و به درمانجویان کمک می‌کند تا خود را خیلی کمتر جدی بگیرند. شوخی کردن به درمانجویان کمک می‌کند به شیوه تفکر محکوم به شکست خود لبخند بزنند.
  • نقش‌گزاری: درمانجویان می‌توانند رفتارهای خاصی را تمرین کنند تا آنچه را که در یک موقعیت احساس می‌کنند آشکار سازند.
  • تمرین‌های حمله به شرم: آشفتگی هیجانی مرتبط با خود، اغلب با احساس شرم، گناه، اضطراب و افسردگی مشخص می‌شود. الیس تمرین‌هایی را ابداع کرد تا به افراد کمک کنند احساس شرم و اضطراب در مورد رفتارهای خود را کاهش دهند. الیس اظهار می‌دارد که ما با گفتن این حرف به خودمان که اگر کسی فکر کند ما احمق هستیم، فاجعه‌آمیز نیست می‌توانیم سرسختانه از اینکه احساس شرمندگی کنیم اجتناب ورزیم. این تمرین‌ها قصد دارند خودپذیری و احساس مسئولیت را افزایش دهند و به درمانجویان کمک می‌کند تا بفهمند بیشتر آنچه آن‌ها فکر می‌کنند شرم‌آور است با نحوه‌ای که واقعیت را برای خودشان تعریف می‌کنند ارتباط دارد.

روش‌های رفتاری

رفتادرمانگران عقلانی هیجانی از اغلب روش‌های رفتاردرمانی استاندارد مانند شرطی‌سازی کلاسیک، اصول مدیریت خود، حساسیت‌زدایی منظم، فنون آرمیدگی و سرمشق‌گیری استفاده می‌کنند.

رابطه درمانی در رفتاردرمانی عقلانی هیجانی

یک رابطه درمانی قوی برای موفقیت رفتاردرمانی عقلانی هیجانی مهم است. از آنجایی که این رویکرد می‌تواند شامل بحث‌های صریح و تقابلی درباره باورهای غیرمنطقی درمانجو باشد، داشتن یک رابطه‌ی درمانی محکم و اعتماد بین درمانجو و درمانگر بسیار مهم است.

درمانگر باید با درمانجو ارتباط خوبی برقرار کند و در به چالش کشیدن درمانجو حساسیت به خرج دهد. سبک تقابلی به قصد حمله به درماجو نیست، بلکه برای زیر سوال بردن الگوهای فکری ناکارآمد است. با این حال، اگر اعتماد مناسبی بین درمانجو و درمانگر ایجاد نشود، این رویکرد می‌تواند تهاجمی باشد.

میزان تأثیرگذاری

مطالعا نشان داده است که رفتاردرمانی عقلانی هیجانی در پرداختن به انواع شرایط و موقعیت‌های سلامت روانی که در زیر به آنها اشاره شده است مؤثر است:

  • رفتاردرمانی عقلانی هیجانی در کاهش اضطراب دلبستگی، انعطاف‌ناپذیری روانی، علائم اختلال وسواس فکری و بی‌نظمی هیجانی مؤثر است (حسینی و همکاران، 2013).
  • رفتاردرمانی عقلانی هیجانی اثرات مثبت پایداری دارد حتی پس از پایان درمان و به اندازه درمان شناختی و دارو برای درمان افسردگی موثر است (دیوید و همکاران، 2008).
  • در زمینه آموزشی، مشاوره گروهی REBT در مقایسه با مشاوره گروهی منظم، اضطراب را در دانش‌آموزان مدارس کاهش می‌دهد (Misdeni et al., 2019).
  • رفتاردرمانی عقلانی هیجانی در کاهش استرس تحصیلی دانش‌آموزان مؤثر است و مزایای آن تا ماه‌ها پس از پایان درمان باقی می‌ماند (پریا و پادماواتی، 2021).
  • در محل کار، REBT گروهی می‌تواند استرس و فرسودگی شغلی را کاهش دهد و در عین حال رضایت شغلی و تعهد را افزایش دهد (کیم و یون، 2018).
  • در حوزه روان‌شناسی ورزش، رفتاردرمانی عقلانی هیجانی یک گزینه درمانی موثر برای ورزشکارانی است که مشکلات سلامت روانی را تجربه می‌کنند و به آنها کمک می‌کند تا باورها، احساسات و اضطراب‌های غیرمفید را مدیریت کنند (ترنر، 2016).

محدودیت‌های رفتاردرمانی عقلانی هیجانی

در حالی که REBT شواهدی برای حمایت از اثربخشی آن دارد، دارای برخی محدودیت‌هاست و انتقاداتی به آن وارد شده است.

سبک تقابلی برای به چالش کشیدن باورهای غیرمنطقی به طور مستقیم یکی از زمینه‌های اصلی مناقشه است. این رویکرد به طور بالقوه می‌تواند به درمانجویانی که در گذشته سوءاستفاده یا ناارزنده‌سازی را تجربه کرده‌اند، دوباره آسیب وارد کند.

همچنین ممکن است سبک تقابلی برای درمانجویانی که دارای پیشینه‌های فرهنگی خاصی هستند که برای ارتباط غیرمستقیم و فروتنی ارزش قائل هستند، مناسب نباشد.

علاوه بر این، رفتاردرمانی عقلانی هیجانی می‌تواند با تمرکز بر باورهای غیرمنطقی، ناراحتی روانی را بیش از حد ساده کند. عواملی مانند تجربیات دوران کودکی و تروما نیز نقش مهمی دارند که معمولاً نادیده می‌گیرند.

از دیدگاه علوم اعصاب، می‌توان این سوال را مطرح کرد که آیا REBT به اندازه کافی به پردازش عاطفی در سیستم لیمبیک مغز می‌پردازد یا خیر؟ در حالی که هدف REBT تغییر افکار و رفتار است، ممکن است احساسات به این راحتی تغییر نکنند. هنوز تحقیقات بیشتری در مورد نوروبیولوژی رفتادرمانی عقلانی هیجانی مورد نیاز است.

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا