نحوه اجرای درمان عقلانی هیجانی رفتاری آلبرت الیس در عمل
درمان عقلانی هیجانی رفتاری توسط آلبرت الیس در دههی ۱۹۵۰ مطرح شد. هدف اِلیس این بود که شکافها و کاستیهای درمانهای روانکاوی و رفتاردرمانی را کاهش دهد.
از این رو بر این موضوع تأکید کرد که نحوه فکر کردن و برداشت ما از اتفاقات و رویدادهاست که باعث ناراحتی و مشکلات روانشناختی میشود. این مفروضه به خوبی در مدل ABC نشان داده شده است.
در این مدل، A نمایانگر یک رویداد یا اتفاقی است که باعث فعال شدن باورهای (B) فرد میشود. به عنوان مثال قبول نشدن در کنکور یا شکست عشقی یک رویداد فعالکننده باورها محسوب میشود. به دنبال این اتفاق فرد فکر میکند که هیچوقت آدم خوبی نبوده و نخواهد بود (B) در نتیجه احساس غمگینی (C) میکند.
من در مقالهی قبلیام به طور مفصل نظریه درمان عقلانی هیجانی رفتاری آلبرت الیس و مفاهیم و تکنیکهای آن را توضیح دادهام. از این رو در این مقاله به صورت گامبهگام به نحوه اجرای این درمان میپردازم.
معرفی مختصر درمان عقلانی هیجانی رفتاری
آلبرت الیس بر اساس فلسفه رواقی معتقد بود که رویدادها به خودیِ خود باعث پریشانی و مشکلات روانشناختی انسانها نمیشوند، بلکه این نحوه تفکر و برداشت فرد از موقعیتها و رویدادهاست که باعث پریشانی او میشود.
به عنوان مثال فرض کنید در انتهای شب در حال قدم زدن به سوی خانه هستید که صدای پایی را در پشت سرتان میشنوید. اگر شما فکر کنید که این صدای پای دزدی است که سعی دارد به شما حمله کند وحشتزده میشوید و پا به فرار میگذارید اما اگر فکر کنید که صدای پای دوست شماست که قصد دارد شما را بترساند آنگاه وحشتزده نخواهید شد.
بنابراین، نحوه فکر کردن شما درباره یک رویداد (صدای پا) احساس و رفتار را شما را تعیین میکند. آلبرت الیس بر اساس این فلسفه، درمان عقلانی هیجانی رفتاری را پایهگذاری کرد که کاملاً با رویکردهای زمان خود مانند روانکاوی و رفتاردرمانی متفاوت بود.
اهداف درمان
هدف بلندمدت درمان عقلانی هیجانی رفتاری این است که به درمانجویان آموزش دهد با اتخاذ فلسفه درمان عقلانی هیجانی رفتاری و استفاده از اصول زندگی عاقلانه، سلامت روانشان را بهبود بخشند.
اهداف فوری درمانگر عبارتاند از آموزش مدل ABCDE به شکلی که درمانجو بتواند افکار، احساسات و رفتارهای ناسالمش را به افکار، احساسات و رفتارهای سالم تبدیل کند. اهداف دیگر به نیازهای درمانجو بستگی دارند و در طول هفته بر سر این که کدام هدف دنبال شود تصمیمگیری میشود.
سنجش و تشخیص در درمان عقلانی هیجانی رفتاری
درمانگر ابتدا افکار، احساسات و رفتارهای درمانجو را مورد سنجش قرار میدهد تا به ماهیت و نوع ناراحتی او پی ببرد.
درمانگر کار خود را با شناسایی مشکل هدف شروع کرده و نمونهای جدید و شفاف از آن را که اجازه میدهد رویداد فعالکننده و پیامدها را شناسایی کند مشخص میسازد.
کمبود مهارتهای درمانجو مانند عدم ابراز وجود، ضعف مهارتهای اجتماعی و ارتباطی و مهارتهای شغلی او را میسنجد. برای رسیدن به این اهداف از آزمونهای روانشناختی نیز استفاده میشود. گاهی اوقات از آزمونهای استانداردشده مانند پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس چندمحوری بالینی میلون استفاده میکند.
در درمان عقلانی هیجانی رفتاری، به هیچوجه از آزمونهای فرافکن استفاده نمیشود زیرا این آزمونها برای تشخیص باورهای نامعقول و غیرمنطقی درمانجو طراحی نشدهاند و در این زمینه ناتواناند.
بهترین روش سنجش و تشخیص در درمان عقلانی هیجانی رفتاری، جریان درمان است. واکنشهای درمانجو مورد مشاهده قرار میگیرد و درمانگر بر اساس آنها تکنیکهای خود را انتخاب میکند.
رابطهی درمانی
درمانگر از همان ابتدای درمان نقش فعالی را بر عهده میگیرد ولی همزمان بر استقلال درمانجو تأکید میکند. درمانگر سعی میکند با افکار و باورهای غیرمنطقی درمانجو سریعاً چالش کند. مواجهه با باورهای درمانجو یکی از اقدامات اصلی من برای کار کردن با مشکلات درمانجوست.
در حین چالش با باورهای غیرمنطقی درمانجو، لزوم تغییر فلسفههای بنیادین و کنارگذاشتن باورهای نامعقول مطرح میشود.
به طور کلی درمانگر تلاش میکند هرچه سریعتر اتحاد درمانی با کیفیتی با درمانجو برقرار سازد زیرا هدف وی کاهش رنج و حل مسائل و مشکلات است. اگر درمانگر بتواند به درمانجو کمک کند به صورت منطقی فکر کند، خلق او بهبود پیدا خواهد کرد که به نوبهی خود باعث تقویت تفاهم (اتحاد درمانی) و تشکیل رابطهای مثبت خواهد شد.
درمانگر نسبت به درمانجو پذیرش غیرمشروط دارد و سبک درمانی خود را با توجه به شرایط او انتخاب میکند.
درمانگر نه خیلی با درمانجو دوست میشود نه خیلی روشنفکرانه و متفکرمآبانه رفتار میکند. اگر پاسخی برای سؤالات درمانجو نداشته باشم از آن نمیترسم ولی در عوض روی خودپذیری نادانی تأکید میکند و به او نشان میدهم که داشتن ذهن جستوجوگر مهمتر از دانستن پاسخهاست.
درمانگر روی همدلی، شوخطبعی و توانایی رویارویی با درمانجو و خودافشایی بجا تأکید میکند. درمانگر از فرایند تأمل یعنی فکر کردن به آنچه خودش و درمانجو در طول هر مقطع از درمان انجام میدهند، استفاده میکند.
درمانجو و درمانگر برای حل مشکلات و فرایند درمان قرارداد همکاری میبندند. بر سر اولویتبندی اهداف به توافق میرسند. آنها ابتدا روی مهمترین و خودناکامکنترین نشانهها کار میکنند و سپس به نوبت به سراغ سایر نشانهها میروند.
درمانگر از درمانجو میخواهد در طول هفته تکالیف درمانی خاصی را انجام دهد. سپس کیفیت انجام تکالیف او را ارزیابی و مشکلاتش را برطرف میکند.
طول درمان
به طور کلی، جلسات درمانی هفتهای یکبار به مدت ۵۰ دقیقه برگزار میشود. معمولا درمانجویان تا ظرف ده جلسه بهبود قابل ملاحظهای پیدا میکنند. البته گاهی اوقات برای مشکلات عمیقتر ممکن است به ۵۰ جلسه درمانی احتیاج باشد. اما به طور کلی درمان عقلانی هیجانی رفتاری ۱۲ تا ۱۶ جلسه طول میکشد.
بعد از پایان درمان، درمانجو میتواند در جلسات تقویتی یا بازآموزی شرکت کند.
تکنیکهای درمانی
درمانگر برای مواجهه با باورهای غیرمنطقی از تکنیکهایی مانند زیر سؤال بردن و به چالش کشیدن، تکلیف منزل و انواع تمرینها استفاده میکند:
زیر سؤال بردن و به چالش کشیدن
روش زیر سؤال بردن سقراطی شامل یافتن، متمایز کردن، و زیر سؤال بردن باورهای غیرمنطقی است. درمانجو علت ناراحتیاش را در قالب مدل ABCDE تحلیل میکند.
برای مثال اگر درمانجو بگوید «سارا باید عاشقم باشد در غیر این صورت بدبخت میشوم» از او میپرسم «چرا سارا باید عاشقت باشد؟ طبق چه شواهدی؟ فرض کنیم عاشقت نباشد بدترین اتفاقی که میافتد چیست؟ اگر این باور را کنار بگذاری چه اتفاقی میافتد؟ بله خوب میشد اگر عاشقت بود ولی آیا باید عاشقت باشد؟».
زیر سؤال بردن به درمانجو کمک میکند هیجانات منفی ناسالم مانند افسردگی و اضطراب را کنار بگذارد و هیجانات سالم مانند دلسردی، دلواپسی را جایگزین آنها کند. همچنین به درمانجویان کمک میکند رویدادها را ناخوشایند در نظر بگیرند نه فاجعه.
تکلیف منزل
درمانگر و درمانجو در هر جلسه بر سر تکالیف درمانی مذاکره و به توافق میرسند. سپس در جلسه بعد تکالیف مورد ارزیابی قرار میگیرند.
تکالیف میتواند شناختی (مرور و تمرین اظهارات عاقلانه)، تجمسی (مجسم کردن یک رویداد و حل کردن آن)، هیجانی-برانگیزاننده (زیر سؤال بردن قاطعانهی باورهای غیرمنطقی) یا رفتاری (مواجهه شدن با وضعیت مشکلساز) باشند.
فرم خودیاری درمان عقلانی هیجانی رفتاری
در این فرم درمانجو مدل ABCDE را یاد میگیرد. این فرم در زیر نشان داده شده است:
آموزش روانی
یکی از ارکان درمان عقلانی هیجانی رفتاری، تربیت روانی یا آموزش روانی است که شامل کتابخوانی، تماشای فیلم و گوش دادن به نوارهای صوتی میشود.
در ضمن جلسات درمان ضبط میشود و به عنوان تکلیف منزل از درمانجو خواسته میشود آن را مرور کند.
نقش بازی کردن و تمرینها
برای آنکه درمانجو پاسخهای مناسب در برابر وضعیتهای مشکلساز را تمرین کند از تکنیک نقش بازی کردن و سایر تمرینها استفاده میشود. نقش بازی کردن باعث میشود درمانجو احساسات، افکار و رفتارهای مناسب و سالمی را که برای انطباق موفقیتآمیز به آنها نیاز دارد فرابگیرد.
برای کاستن از احساسات منفی درمانجو از او میخواهم عمدا هنجار ظریفی را نقض کند و طعم عدم تأیید دیگران را بچشد. این تکنیک به او کمک میکند نظرات و ارزیابیهای منفی دیگران را تحمل کند و این قدر نسبت به تأیید نشدن از سوی دیگران حساس نباشد.
تمرین دیگر این است که از درمانجو خواسته میشود وضعیتی را که با احساس ناخوشایندی همراه است تجسم کند و آنقدر آن را در ذهنش نگه دارد تا ناراحتی او خنثی شود. این تکنیک به او کمک میکند کنترل هیجانی خود را بهبود بخشد.
فرایند درمان
جلسات اولیهی درمان، صرف آشنایی درمانجو با روشهای درمان عقلانی هیجانی رفتاری، کمک کردن به او برای شناسایی باورهای غیرمنطقی و حمله به مفروضات و ارزشهای خودناکامکن و دیدگاههای غلط میشود.
در میانهی درمان درک درمانجویان از اصول درمان عقلانی هیجانی رفتاری عمیقتر میشود و میتواند استفاده از این اصول در چارچوببندی مشکلات را به یک عادت تبدیل کند. در جلسات درمانگر و درمانجو به سختی درگیر گفتگوی سقراطی میشوند و به دفعات از فرم خودیاری استفاده میشود.
پایان ایدهآل درمان عقلانی هیجانی رفتاری زمانی است که درمانجو به طور کامل فلسفه این درمان را آموخته باشد و به شیوهی زندگی او تبدیل شده باشد.
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com
Albert Ellis Institute. (n.d.). Rational emotive behavior therapy. Retrieved from https://albertellis.org/rebt-cbt-therapy/
Clark, D. A. (2013). Cognitive restructuring. In S. G. Hoffman, D. J. A. Dozois, W. Rief, & J. Smits (Eds.), The Wiley handbook of cognitive behavioral therapy (pp. 1–22). John Wiley & Sons.
Dryden, W., David, D., & Ellis, A. (2010). Rational emotive behavior therapy. In K. S. Dobson (Ed.), Handbook of cognitive-behavioral therapies (3rd ed.) (pp. 226–276). Guilford Press
Ellis, A. (n.d.). Techniques for disputing irrational beliefs. Retrieved from http://albertellis.org/rebt-pamphlets/Techniques-for-Disputing-Irrational-Beliefs.pdf
Froggatt, W. (2005). A brief introduction to Rational Emotive Behavior Therapy. Rational.org. Retrieved from https://www.rational.org.nz/prof-docs/Intro-REBT.pdf
Quartana, P. J., Campbell, C. M., & Edwards, R. R. (2009). Pain catastrophizing: A critical review. Expert Review of Neurotherapeutics, 9(5), 745–758.
Raypole, C. (2018). Rational emotive behavior therapy. Healthline. Retrieved from https://www.healthline.com/health/rational-emotive-behavior-therapy
Turner, M. J. (2016). Rational emotive behavior therapy (REBT), irrational and rational beliefs, and the mental health of athletes. Frontiers in Psychology, 7.