
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) یک آموزش بالینی پیشرفته برای متخصصان سلامت روان است که برای رواندرمانی ترومای پیچیده طراحی شده است.
ترومای پیچیده یک نگرانی سلامتی در سراسر جهان است. ترومای پیچیده با مشکلات سلامت مزمن، از جمله تعدادی از اختلالات پزشکی و سلامت روان مرتبط است. علاوه بر این، ترومای پیچیده با مشکلات اجتماعی فراگیر، مانند سوءاستفاده و غفلت از کودک، بارداری نوجوانان، سوء مصرف مواد و اعتیاد، خشونت خانگی و اجتماعی، و سرکوب سیستمیک مرتبط است.
در دنیای مدرنی که با آسیبهای پیچیده و میراثی از رنج، درگیری و قطع ارتباط احاطه شده است، شفای تروما میتواند به عنوان وسیلهای برای دگرگونی فردی و اجتماعی عمل کند.
درک ما از اثرات گسترده ترومای پیچیده توسط مطالعه تجربههای نامطلوب دوران کودکی پشتیبانی میشود و به ما درک عمیقتری از تأثیر طولانیمدت دلبستگی، ترومای رابطهای و رشدی بر سلامت و رفاه اجتماعی میدهد.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM)
درمان اغلب بر روی یک رویداد نامطلوب تمرکز میکند و به فرد آسیبدیده کمک میکند تا مشکلات و موانع ناشی از آن را حل و فصل کند. با این حال، گاهی اوقات، تمرکز بر اختلال و ناکارآمدی، تنها آنها را تقویت میکند. انواع جدیدتر و معاصرتر رواندرمانی برای کمک به افراد برای استفاده از نقاط قوت خود برای غلبه بر مشکلات باقی مانده از گذشته با تمرکز بر تجربههای کنونی طراحی شدهاند.
این درمانها به افراد کمک میکنند تا یاد بگیرند چگونه رفتار و افکار فعلی با مشکلات حلنشده مرتبط است. یکی از این نوع درمانها بر اساس مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) است.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) یک مدل پیشرفته برای پرداختن به دلبستگی، ترومای رابطهای و رشدی، از طریق کار با الگوهای دلبستگی است که باعث علائم روانزیستی مادامالعمر و مشکلات بین فردی میشود. این الگوهای اولیه و ناخودآگاه رهاشدگی و قطع ارتباط عمیقاً بر هویت، احساسات، فیزیولوژی، رفتار و روابط ما تأثیر میگذارد. یادگیری نحوه کار همزمان با این عناصر متنوع یک تغییر اساسی است که پیامدهای بالینی عمیقی برای درمان ترومای پیچیده دارد.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) رشدمدار و مبتنی بر عصبشناسی ترکیبی از جهتگیریهای سنتی رواندرمانی مانند رواندرمانی روانپویشی، نظریهی دلبستگی، شناختدرمانی، گشتالتدرمانی و تجربههای جسمانی است و پلی بین رویکردهای سنتی رواندرمانی و رویکردهای مبتنی بر رابطه بدن-ذهن در درون بافت رابطهای میزند.

اصول محوری
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) بر وظایف اساسی و وحدت عملکردی رشد بیولوژیکی و روانی تمرکز دارد. مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM):
- هم یک جهتگیریهای مبتنی بر سیستم عصبی و رابطهای را با یکدیگر ادغام میکند.
- مداخلات بالینی مبتنی بر رشد را به ارمغان میآورد که از ذهنآگاهی بدن و ذهن و جهتگیری به منابع برای تثبیت خود تنظیمی در سیستم عصبی استفاده میکند.
- با کمک به دسترسی به ظرفیتهای خودتنظیمی بدن و با حمایت از تنظیم مجدد سیستم عصبی، از نظر بالینی با پیوند بین مسائل روانی و بدن کنش خود را به سرانجام میرساند.
- از جستجوی آگاهانه در مورد همانندسازیهای عمیقتر و ضدهویتهایی که ما به عنوان هویت خود در نظر میگیریم، استفاده میکند.
- مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM)، ما به طور همزمان با فیزیولوژی و روانشناسی افرادی که ترومای رشدی را تجربه کردهاند کار میکنیم و بر تعامل بین مسائل هویت و ظرفیت ارتباط و تنظیم تمرکز میکنیم.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) چیست؟
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) تروما را به عنوان هر رویداد نامطلوبی که در دوران کودکی اتفاق میافتد، میبیند، بهویژه رویدادهای تکراری که منجر به قطع ارتباط در سیستم ذهن و بدن میشود و در نتیجه رشد مناسب تا بزرگسالی با مشکل مواجه میشود. تروما میتواند خود را به طرق مختلف نشان دهد، مانند چالشهایی که در ایجاد وابستگیها و روابط معنادار با دیگران وجود دارد. اغلب از آن به عنوان ترومای پیچیده یاد میشود.
این آسیب ممکن است در اثر جنبههای مختلف بیتوجهی ایجاد شود، مانند زمانی که به کودک تقویت مثبت یا به رسمیت شناختن دستاوردها داده نمیشود، بهویژه زمانی که از دیگران در خانواده حمایت میشود. پس از آن، کودک قادر به ایجاد یک احساس سالم از خود نیست، و باعث میشود که احساس کند مشکلی در او وجود دارد یا آنقدر “خوب” نیست که مورد محبت یا حمایت قرار گیرند.
این میتواند باعث چالشهای بسیاری از جمله اضطراب، شرم، نفرت از خود و خشونت شود. فقدان دلبستگی ایمن در نتیجه میتواند باعث شود کودک در ایجاد روابط با دوستان یا شرکای عاشقانه مشکلاتی داشته باشد، و اغلب باعث تداوم طرد شدن آنها از سوی والدین میشود. یا مراقبین علاوه بر این، از آنجایی که بسیاری از افراد رفتارهایی شبیه والدین خود را انجام میدهند، تجربیات نامطلوب دوران کودکی میتواند ناخواسته افراد آسیبدیده را وادار کند که آسیبهای روحی خود را به فرزندانشان وارد کنند.
از طریق تمرکز بر مسائل بزرگسالی که ناشی از ترومای اولیه است، مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) به افراد کمک میکند رویدادهای گذشته را از طریق الگوهای رفتاری ادامهدار در رابطه با دلبستگی و رشد را شناسایی و حل کنند.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) معتقد است که لزوماً تجربههای آسیبزا نیستند که باعث کاهش پیوند در بزرگسالی میشوند، بلکه مکانیسمهای مقابلهای ناشی از ترسهای اوایل زندگی نیز در آن دخیل هستند. کودک به این الگوهای مقابله میچسبد، و بزرگسال، از طریق درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM)، میتواند یاد بگیرد که آنها را کنار بگذارد.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) بر ارتباط بین رشد بیولوژیکی و روانشناختی افراد تمرکز دارد. NARM اثرات دشواری در رابطه با دیگران را بر تجربههای روانشناختی، فیزیولوژیک و رابطهای نشان میدهد. مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) از ذهنآگاهی جسمانی و نقاط قوت موجود برای کمک به مراجعان برای رهایی از الگوهای مقابله نابالغ استفاده میکند.
درمان در مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) چگونه است؟
با استفاده از این مدل، درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی به افراد کمک میکند تا افکار و باورهای اغلب ناخودآگاهی را که در دوران کودکی ایجاد و استفاده میکردند شناسایی کنند تا بتوانند مکانیسمهای دفاعی را که در حال حاضر مانع از توانایی آنها در ایجاد دلبستگیهای سالم و متقابل میشود، غیرفعال کنند.

لورنس هلر، پیشگام درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی، اظهار داشت که نیازهای برآورده نشده در دوران کودکی میتواند تأثیری ماندگار بر نحوه نگرش افراد به خود و دنیای اطرافشان داشته باشد. آنها ممکن است همچنان به دنبال تأییدهایی باشند که در دوران کودکی دریافت نکردهاند، یا ممکن است انتظاراتی درونی داشته باشند که دیگران مانند مراقبانشان با آنها رفتار کنند.
در هر صورت، این افراد احتمالاً به گونهای به روابط آینده نزدیک میشوند که منجر به عدم تحقق، ناامیدی یا حتی سوءاستفاده از سوی دیگران شود. ترومای گذشته همچنین ممکن است منجر به اختلالات خلقی، مصرف مواد و سایر آسیبهای روانی ناشی از تأثیر بر سیستم بدن فرد شود.
یک رویکرد یکپارچه که از جنبههای مختلف رواندرمانی استفاده میکند، درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی است که برای کمک به افراد طراحی شده است تا از نقاط قوت بخشهای موفق روان خود برای شناسایی بخشهایی که نیاز به درمان دارند استفاده کنند. این رویکرد متمرکز بر زمان حال، بر تمرکز بیش از حد بر گذشته تأکید نمیکند. درعوض، افراد را تشویق میکند تا در لحظه حال بمانند و در طول فرآیند درمان، ذهنآگاهی را در آغوش بگیرند.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی چگونه کار میکند؟
به دنبال تروما، سیستمهای بدن ممکن است آنطور که باید با هم کار نکنند. قطع ارتباط روانی ممکن است منجر به این شود که بدن عملکردهای فیزیولوژیکی لازم را به درستی تنظیم نکند – مانند ضربان قلب، تنفس، فشار خون، هضم، حتی الگوهای خواب – و پاسخهای احساسی.
برای کمک به افراد برای برقراری ارتباط مجدد و پر کردن شکاف بین ذهن و بدن، درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی بر پنج اصل سازماندهی مرتبط با ظرفیتهای اصلی تمرکز میکند که به افراد اجازه میدهد احساس سالمی از خود داشته باشند، ظرفیت صمیمیت معنادار را توسعه دهند و پاسخهای بیولوژیکی و عاطفی را تنظیم کنند. این موارد عبارتند از:
- پشتیبانی از ارتباط و سازماندهی
- کشف هویت
- حمایت از تخلیه هیجانی
- کار در زمان حال
- حمایت از تنظیم مجدد تمام سیستمهای بدن.
پنج سازماندهی موضوعات رشدی
علاوه بر این، مدل رابطه ای عصبی عاطفی مضامین زندگی رشدی مورد نیاز برای یک حس منسجم از ارتباط خود و ذهن و بدن را شناسایی میکند. پنج موضوع زندگی رشدی و منابع اصلی مرتبط وجود دارد که برای ظرفیت ما برای خودتنظیمی ضروری هستند و بر توانایی ما برای حضور در مقابل خود و دیگران در اینجا و اکنون تأثیر میگذارند:
ارتباط: توانایی برقراری ارتباط با خود و دیگران و احساس تعلق. ما احساس میکنیم که متعلق به دنیا هستیم. ما با بدن و احساسات خود در تماس هستیم و قادر به برقراری ارتباط مداوم با دیگران هستیم.
هماهنگی: توانایی تشخیص نیازهای خود و کمک گرفتن در زمانی که فرد نمیتواند نیازهای خود را به تنهایی برآورده کند. توانایی ما در دانستن آنچه نیاز داریم و شناخت، دستیابی به آن و دریافت موهبتها و فرصتهایی که زندگی ارائه میدهد.
اعتماد: توانایی ایمان به خود و انتخابهای خود و همچنین دیگران؛ وابستگی و وابستگی متقابل سالم. ما به خود و دیگران اعتماد ذاتی داریم. ما به اندازه کافی احساس امنیت میکنیم که اجازه میدهیم یک وابستگی متقابل سالم با دیگران داشته باشیم.
خودمختاری: توانایی تعیین محدودیتها، بیان افکار خود بدون احساس گناه یا ترس، و تعیین حد و مرز. ما قادریم نه بگوییم و با دیگران محدودیتهایی تعیین کنیم. ما بدون احساس گناه و ترس حرف خود را میزنیم.
عشق-تمایل جنسی: توانایی باز کردن قلب برای روابط عاشقانه با خود و دیگران و پذیرش صمیمیت جنسی در روابط سالم و پایدار.
به میزانی که این پنج نیاز اساسی برآورده شود، ما تنظیمشدگی و ارتباط را تجربه میکنیم. ما احساس امنیت و به محیط خود اعتماد میکنیم. و با دیگران و با خودمان ارتباط برقرار میکنیم. ما احساس تنظیمشدگی و گسترش پیدا کردن را تجربه میکنیم. هنگامی که این نیازهای اساسی برآورده نمیشود، ما سبکهای بقا را برای مدیریت قطع ارتباط و اختلال در تنظیمشدگی ایجاد میکنیم.
نیاز اساسی |
|
ارتباط |
|
هماهنگی |
|
اعتماد |
|
خودمختاری |
|
عشق-جنسی |
|
یک تغییر اساسی
در حالی که رواندرمانی روانپویشی به سمت شناسایی آسیبها و تمرکز بر مشکلات است، مدل رابطه عاطفی عصبی (NARM) مدلی برای درمان و رشد است که بر کار با نقاط قوت و همچنین کار با نشانهها تأکید دارد. به سمت منابع درونی و بیرونی جهتگیری می کند تا از رشد ظرفیت افزایشیافته برای خود تنظیمی حمایت کند.
در قلب آنچه که ممکن است به نظر طیف وسیعی از علائم جسمی و عاطفی باشد، بیشتر مشکلات روانی و بسیاری از مشکلات فیزیولوژیکی را میتوان در اختلال در یک یا چند موضوع از پنج موضوع رشد سازماندهنده مرتبط با سبکهای بقا ردیابی کرد.
سبکهای بقای هستهای در مدل رابطه عصبی عاطفی
در ابتدا، سبکهای بقا انطباقی و نشاندهنده موفقیت هستند، نه آسیبشناسی. با این حال، از آنجایی که مغز از گذشته برای پیشبینی آینده استفاده میکند، این الگوهای بقا در سیستم عصبی ما ثابت میمانند و هویتی سازگار اما نادرست ایجاد میکنند. تداوم سبکهای بقا متناسب با گذشته تجربه زمان حال را تحریف میکند و نشانهها را به وجود میآورند. این الگوهای بقا، پس از پایان یافتن سودمندی خود، باعث قطع ارتباط مداوم با خود واقعی ما و دیگران میشوند.
در مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) تمرکز بر این که چرا یک فرد اینگونه است که هست کمتر است و تمرکزش بیشتر بر این است که چگونه سبک بقای آنها آنچه را که در لحظه حال تجربه میکنند تحریف میکند. درک چگونگی شروع الگوها میتواند برای درمانجو مفید باشد، اما به میزانی اهمیت دارد که بفهمیم این الگوها به سبکهای بقا تبدیل شدهاند که بر تجربه فعلی تأثیر میگذارند.
هنگامی که آسیبها و مشکلات دوران کودکی، رشد ظرفیتهای اصلی را مختل میکند، افراد میتوانند یک یا چند سبک از پنج سبک بقای سازگار را برای مقابله با بینظمی، بیسازمانی و انزوای ناشی از نادیده گرفتن نیازهای اصلی خود ایجاد کنند.
در بزرگسالی، این سبکهای بقا باعث قطع ارتباط با بدن، مخدوش شدن هویت و ناتوانی در خودتنظیمی میشود. اگرچه این سبکهای بقا محدود هستند، مردم اغلب از رهایی از آنها بسیار میترسند. از طریق NARM درمانی، درمانجویان با تقویت مهارتهای توسعهیافته خود و شکستن موانع برای برآوردن پنج نیاز اصلی خود، رشد را تجربه میکنند.
سبک بقای ارتباط
افرادی که دارای این سبک بقا هستند معمولاً احساس میکنند که ارتباط خود را با خود، بدن خود و سایر افراد قطع کردهاند. دو نوع فرعی وجود دارد، زیرمجموعه تفکر، که در آن آگاهی افراد بیشتر از بدن آنها جدا میشود و آنها عمدتاً در ذهن خود زندگی میکنند و افکار و منطق خود را بر احساسات ارج مینهند، و زیرگروه معنویسازی که در آن افراد بر حوزه انرژی و ارزش تمرکز میکنند.
این سبک بقا از ضربههای اولیه و آسیبهای دلبستگی ایجاد میشود و در نتیجه حالتهای برانگیختگی بالایی ایجاد میکند که باعث میشود فرد دائماً احساس ترس و عذاب قریبالوقوع کند. آنها اغلب فاقد هویت منسجم هستند و انزوا و تنهایی را تجربه میکنند.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) میتواند به افراد دارای سبک بقای ارتباط کمک کند تا با خیال راحت ترس خود را از ارتباط کشف کنند. به جای تمرکز بر علائم این ترس، درد و تنهایی، درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) با ردیابی تماس یا تجربیات لحظه به لحظه در طول جلسات، به بیسازمانی میپردازد و از مراجعان دعوت میکند تا با احساسات خود در تماس باشند تا با امنیت هوشیاری خود را به بدن خود بازگردانند و پویایی دلبستگیشان را بررسی کنند.
سبک بقای هماهنگی
کسانی که سبک بقای هماهنگی دارند شناختن، اجازه دادن یا بیان نیازهای خود را دشوار میدانند زیرا با تحقیر، از دست دادن و طرد شدن همراه هستند. آنها معمولاً به راحتی با نیازهای دیگران هماهنگ میشوند و به عنوان مراقب عمل میکنند اما نیازهای خود را نادیده میگیرند. آنها میتوانند خود را در روابط هموابستگی بیابند که در آن بیشتر دهنده هستند تا گیرنده.
این سبک میتواند زمانی ایجاد شود که مراقب نوزاد با نیازهای او هماهنگ نباشد، نتواند به اندازه کافی پرورش دهد یا به طور کلی غایب باشد. آنها اغلب به دلیل نیازهای برآوردهنشده احساس کمبود میکنند
درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) به جای مرور مجدد رهاشدگیهای تجربهشده و در نتیجه آسیبدیدگی مجدد فرد، به افراد دارای این سبک بقا میآموزد که گسترش و تحقق خود را تحمل کنند. درمانگران NARM علاوه بر کمک به آنها در یادگیری نحوه بیان نیازهای خود، سعی میکنند مراجعان خود را از طریق مواجهه با مجموعهای از واقعیتها یعنی اینکه رهاشدنی که از آن میترسند قبلاً رخ داده است، اینکه اعتقاد آنها به عدم استحقاق نادرست است، و در بخشش بیش از حد خود را نادیده میگیرند و رها میکنند.
سبک بقای اعتماد
افراد دارای سبک بقای اعتماد اغلب رقابتی هستند و میخواهند احساس قدرت و کنترل کنند. از آنجا که آنها سعی میکنند دیگران را کنترل کنند، میتوانند دستکاریکننده، فریبکار و بیرحم باشند.
آنها تمایل دارند به خشم، مواد مخدر، الکل و خشونت متوسل شوند. این سبک بقا زمانی ایجاد میشود که نیازهای کودک توسط مراقبینی که فقط به فکر خودشان هستند مورد حمله قرار گیرند یا علیه کودک استفاده شوند، در نتیجه وابستگی طبیعی دوران کودکی دردناک و شرمآور میشود. کودک به دلیل برآوردن نیازهای مراقبین خود پاداش میگیرد، مانند مواردی که “مادر صحنهای” یا “پدر فوتبالی” با توقعات و خواستههای بیش از حد وجود دارد. آنها یاد میگیرند که عشق و مراقبت منوط به برآوردن ایدهالهای مراقبین است.
کسانی که سبک بقای اعتماد دارند، معمولاً در برابر درمان مقاوم هستند، زیرا احساس میکنند که معنای ضمنی درمان ناتوانی است، و دائماً سعی میکنند در رابطه درمانی «در قدرت» باقی بمانند. آنها اغلب زمانی که احساس خطر کنند، درمان را متوقف میکنند. به همین دلیل، یکی از اهداف اصلی درمانی این است که به مراجع کمک کند تا با آسیبپذیری آشنا شود و قدرت آن را ببیند. درمانگر در مدل رابطه عصبی عاطفی به بیماران کمک میکند وابستگی رابطهای سالم، شفقت نسبت به ناتوانی زیربنایی و افزایش اصالت را در خود رشد دهند.
سبک بقای خودمختاری
بزرگسالان با این سبک بقا میتوانند مهربان و سادهدل باشند اما خودمختاری، استقلال و مرزبندی ندارند. آنها تمایل دارند در روابط خود خوشایند مردم باشند زیرا محبت مراقبانشان منوط به جلب رضایت آنها بوده است. این سبک بقا از 18 ماه تا دو سالگی شروع میشود، زمانی که ترس و اضطراب مراقبین باعث میشود که استقلال رو به رشد فرزندشان تضعیف شود. این اغلب باعث ایجاد خانوادههایی میشود که انعطافناپذیر و کنترلکننده هستند.
کسانی که سبک بقای خودمختاری دارند اغلب به دلیل تضادها، قضاوتها و خواستههای درونی خود احساس فلجشدگی میکنند. درمانگران باید از درخواستهای مراجعان خود برای انتخاب طرف در این تعارضات اجتناب کنند، زیرا باعث ایجاد رنجش و رفتارهای خوشایند مردم در مراجع میشود، نه رشد. درمانگران باید بین داشتن ایده روشن از آنچه درمانجو میخواهد و داشتن دستورالعمل برای درمانجویانشان تعادلی ایجاد کنند.
سبک بقای عشق-جنسی
افرادی که این سبک بقا را دارند معمولاً پرانرژی و موفق هستند. با این حال، آنها به طور کلی استانداردهای غیر واقعی دارند. عزت نفس آنها ممکن است منوط به رعایت استانداردهای گفته شده باشد، بنابراین آنها بیش از حد انتقادی هستند و سعی میکنند خود را با وسواس بهبود بخشند. آنها دیگران را به دلیل ترس از آسیبپذیری و عدم تمایل به آسیب دیدن طرد میکنند.
این سبک به دلیل دلشکستگی زودرس، به ویژه بین چهار تا شش سالگی و 12 تا 15 سالگی ایجاد میشود. در مرحله اولیه، این سبک بقا میتواند ناشی از رد ابراز طبیعی تمایلات جنسی توسط مراقبین باشد. این میتواند در دوران بلوغ ایجاد شود، زمانی که والدین با رشد تمایلات جنسی، عشق و محبت را از کودک دریغ میکنند و باعث ایجاد شرم میشود. سپس عشق و تمایلات جنسی فرد از هم جدا میشود – برای آنها داشتن احساسات عاشقانه و جنسی نسبت به یک شخص دشوار است.
افراد دارای این سبک بقا اغلب با مشکلات رابطه یا سابقه روابط ناسالم به درمان میآیند. درمانگران مدل رابطه عصبی عاطفی (NARM) به درمانجویان کمک میکنند تا نقش خود را در روابط ناموفق ببینند، آسیبپذیری را در درون خود و دیگران بپذیرند، آگاهی ذهنی خود را از بدن خود عمیقتر کنند، و درک کنند که تلاش مداوم آنها برای استانداردهای دست نیافتنی، احساس شرم را در آنها تقویت میکند.
فراپردازش
هر سنت درمانی یک فراپردازش ضمنی دارد. فراپردازش به درمانجویان میآموزد که به عناصر خاصی از تجربه خود توجه کنند و بقیه را نادیده بگیرند. وقتی درمانها بر کمبود، درد و اختلال تمرکز میکنند، درمانجویان در جهتگیری به سمت کمبود، درد و اختلال مهارت پیدا میکنند. تمرکز بر مشکلات گذشته به اندازه کافی اختلال عملکرد را کاهش نمیدهد و از خودتنظیمی حمایت نمیکند.
فراپردازش مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM)، آگاهی ذهنی از خود در لحظه حال است. درمانجو به یک فرآیند اساسی پرسوجو دعوت میشود:
چه الگوهایی مانع از حضور من و دیگران در این لحظه و در زندگیام میشوند؟
ما این سوال را در سطوح زیر از تجربه بررسی میکنیم: شناختی، عاطفی، حسی، و فیزیولوژیکی.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) تاریخچه شخصی را تا حدی بررسی میکند که دریابد چگونه الگوهای گذشته با حضور و تماس با خود و دیگران در اینجا و اکنون تداخل دارند. این کار یک فرآیند فعال پرسوجو را برای سبکهای ارتباطی و بقای درمانجویان به ارمغان میآورد، بر روی نقاط قوت آنها استوار میشود و به آنها کمک میکند تا در دشواریهای زندگی فعلی خود احساس عاملیت را تجربه کنند.
فرداپردازش در مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) شامل دو جنبه از ذهنآگاهی است:
- ذهنآگاهی بدن-ذهن
- آگاهی بهوشیارانه از اصول سازماندهی سبکهای بقای سازگارانه فرد
با استفاده از آگاهی دوگانهای که در لحظه حال مستقر است، فرد به الگوهای شناختی، عاطفی و فیزیولوژیکی که در گذشته آغاز شدهاند توجه میکند، در حالی که در دام اهمیت دادن به گذشته در زمان حال نمیافتد. کار با رویکرد مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) به تدریج ارتباط با خود را در لحظه حال تقویت میکند. ردیابی فرآیند اتصال/قطع ارتباط، تنظیم/عدم تنظیم در زمان کنونی به درمانجو کمک میکند تا با احساس عاملیت خود ارتباط برقرار کند و کمتر احساس قربانی دوران کودکی را داشته باشد.
استفاده از تکنیک های منبعمحور که با تغییرات ظریف در سیستم عصبی کار میکنند، اثربخشی قابل توجهی را میافزاید. کار با سیستم عصبی در برهم زدن تمایلات پیشبینی مغز یک فرآیند اساسی است. این ارتباط با بدن ما و افراد دیگر است که باعث تنظیم مجدد شفا میشود. استفاده از تکنیکهایی که از افزایش ارتباط با خود و دیگران حمایت میکند، در حمایت از تنظیم مجدد مؤثر مؤثر است.
از پایین به بالا و از بالا به پایین
حلقههای پیوستهای از اطلاعات در هر دو جهت از بدن به مغز و از مغز به بدن وجود دارد. حلقههای مشابهی در ساختارهای پایینی و بالاتر مغز وجود دارد، یعنی بین ساقه مغز، سیستم لیمبیک و قشر مغز.
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) از هر دو رویکرد بالا به پایین و پایین به بالا استفاده میکند. رویکردهای بالا به پایین بر شناختها و احساسات به عنوان تمرکز اصلی تاکید دارند. از سوی دیگر، رویکردهای پایین به بالا، بر بدن، حس ادراکشده و پاسخهای غریزی تمرکز میکنند، زیرا از طریق ساقه مغز به سطوح بالاتر سازماندهی مغز هدایت میشوند. استفاده از هر دو جهتگیری از پایین به بالا و از بالا به پایین گزینههای درمانی را تا حد زیادی گسترش می دهد.
کار با نیروی زندگی
حرکت خودجوش در همه ما به سمت ارتباط و سلامت است. مهم نیست که چقدر گوشهگیر و منزوی شدهایم، یا آسیبی که تجربه کردهایم، در عمیقترین سطح، چقدر جدی است، درست همانطور که یک گیاه خودبهخود به سمت خورشید حرکت میکند، در هر یک از ما انگیزهای وجود دارد که به سمت ارتباط حرکت میکند. این تکانه ارگانیسمی سوخت مدل رابطه عاطفی عصبی (NARM) است.
چه شرایطی معمولاً با درمان مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) درمان میشود؟
این رویکرد جدید برای درمان در حال حاضر برای درمان طیف گستردهای از شرایط ناشی از ترومای پیچیده استفاده میشود. اینها عبارتند از افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه پیچیده، آسیبهای دیگر، بیخوابی، اختلالات خوردن، بدشکلی بدن، مسائل مربوط به روابط، درگیری خانوادگی، سوء مصرف مواد و اعتیاد.
مزایای بالقوه مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM)
علاوه بر حل بسیاری از مشکلات کلی دلبستگی، درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) ممکن است برای افرادی که آن را دریافت میکنند به روشهای زیر مفید باشد:
- افزایش آگاهی ذهن و بدن
- بلوغ مهارت های بقا
- تحقق خود اصیل
- افزایش عزت نفس
- شناخت بیشتر احساسات
اثربخشی مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM)
از آنجا که این شکل از درمان جدید است، با اولین کتابی که در سال 2012 در مورد آن نوشته شده است، تحقیقات علمی کمی در مورد اثربخشی مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) وجود دارد. با این اوصاف، گزارشهای روایتی نشان میدهند که هم مراجع و هم پزشکان این درمان را در مقابله با ترومای پیچیده مؤثر یافتهاند.
بهعلاوه، درمانهایی که مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) از آنها استفاده میکند، برای بسیاری از مراجعان زمانی که به تنهایی استفاده میشوند مؤثر بوده است. به عنوان مثال، رویکردهای رواندرمانی و جسمی رایج مانند روانپویشی، گشتالت و شناخت درمانی برای بسیاری از افراد موثر بوده است.
درمان مبتنی بر مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) جنبههایی از این روشهای درمانی چندگانه را برای ایجاد یک رویکرد ترکیبی از پایین به بالا و از بالا به پایین در نظر میگیرد. بخش پایین به بالا درمان از چگونگی تأثیر فیزیولوژی بدن، مانند غریزه و احساسات، بر افکار و رفتارها استفاده میکند.
با جنبه از بالا به پایین، افراد از عملکردهای شناختی مانند باورها و قضاوتها و اینکه چگونه بر رفتار و بدن تأثیر میگذارند آگاه میشوند. از آنجا که ذهن و بدن یک حلقه ارتباطی مداوم را تشکیل میدهند، پرداختن به درمان از هر دو طرف میتواند بسیار مفیدتر از تمرکز بر یک جهت به تنهایی باشد.
خلاصه / نکات کلیدی
مدل رابطه ای عصبی عاطفی (NARM) یک مدل متمرکز بر زمان حال است که به افراد اجازه میدهد به جای آسیب شناسی یک موضوع، بر نقاط قوت فعلی خود تمرکز کنند. با استفاده از ذهن آگاهی برای آگاهی از لحظه حال، مراجعان میتوانند مکانیسمهای مقابلهای قدیمی را که دیگر هدف اصلی آنها را برآورده نمیکنند، بررسی کنند. سپس درمانجویان میتوانند به بهبود آگاهی، افزایش عزت نفس و روابط سالمتر دست یابند و به آنها امکان میدهد خودمختارتر باشند و بتوانند چالشهای زندگی را به شیوهای سالم و مثبت مدیریت کنند.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در مورد مدل رابطه ای عصبی عاطفی در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com