درمان شناختی رفتاری (CBT) چیست و چه کمکی به درمان میکند؟
درمان شناختی رفتاری (CBT) نوعی درمان روانشناختی است که نشان داده شده است برای طیف وسیعی از مشکلات از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، مشکلات مصرف الکل و مواد مخدر، مشکلات زناشویی، اختلالات خوردن و بیماریهای روانی شدید مؤثر است. مطالعات تحقیقاتی متعدد نشان میدهد که CBT منجر به بهبود قابل توجهی در عملکرد و کیفیت زندگی میشود. در بسیاری از مطالعات نشان داده شده است که CBT به اندازه سایر اشکال رواندرمانی یا داروهای روانپزشکی مؤثرتر است.
درمان شناختی رفتاری (CBT) چیست؟
درمان شناختی رفتاری (CBT) نوعی رواندرمانی است که به افراد کمک میکند یاد بگیرند که چگونه الگوهای فکری مخرب یا مزاحم را که تأثیر منفی بر رفتار و احساسات دارند، شناسایی و تغییر دهند.
درمان شناختی رفتاری (CBT) بر این ایده استوار است که اینکه چگونه فکر میکنیم (شناخت)، چگونه احساس میکنیم (عاطفه) و چگونه عمل میکنیم (رفتار) همه با هم تعامل دارند. به طور خاص، افکار ما احساسات و رفتار ما را تعیین می کنند.
بر اساس نظریههای درمان شناختی رفتاری، افکار منفی و غیرواقعی میتواند باعث ناراحتی و در نتیجه مشکلات ما شود. هنگامی که فردی از ناراحتی روانی رنج میبرد، نحوه تفسیر آنها از موقعیتها ناسازگار و منفی میشود، که به نوبه خود تأثیر منفی بر اقدامات و رفتارهایی که انجام میدهد دارد.
هدف CBT این است که به افراد کمک کند تا از زمانی که تفسیرهای منفی انجام میدهند و الگوهای رفتاری که تفکر تحریفشده را تقویت میکنند، آگاه شوند. درمان شناختی رفتاری به افراد کمک میکند تا روشهای جایگزینی برای تفکر و رفتار ایجاد کنند که هدف آن کاهش پریشانی روانی آنهاست.
درمان شناختی رفتاری بر تغییر افکار منفی خودکار تمرکز دارد که میتواند به مشکلات عاطفی، افسردگی و اضطراب کمک کند و آنها را بدتر کند. این افکار منفی به طور خودکار تأثیر مخربی بر خلق و حالتهای هیجانی دارند.
از طریق درمان شناختی رفتاری، این افکار شناسایی میشوند، به چالش کشیده میشوند و با افکار واقعیتر و واقعیتر جایگزین میشوند.
به اینستاگرام اسیکمالوژی بپیوندید
انواع درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری در واقع یک اصطلاح کلی برای درمانهای مختلف است که عناصر مشترکی با یکدیگر دارند. دو مورد از اولین انواع درمان شناختی رفتاری عبارتاند از: رفتار درمانی عاطفی منطقی (REBT) که توسط آلبرت الیس در دهه 1950 توسعه یافت و درمان شناختی که توسط آرون تی بک در دهه 1960 توسعه یافت.
برای مروری بر مبنای تاریخی درمان شناختی رفتاری به دابسون و بلاک (1988) مراجعه کنید.
درمان شناختی رفتاری (CBT)شامل طیف وسیعی از تکنیکها و رویکردهایی است که به افکار، احساسات و رفتارها میپردازد. اینها میتوانند از رواندرمانیهای ساختاریافته تا رویکردهای خودیاری متغیر باشند. انواع خاصی از رویکردهای درمانی وجود دارد که شامل CBT میشود، از جمله:
- شناخت درمانی بر شناسایی و تغییر الگوهای تفکر نادرست یا تحریف شده، پاسخهای عاطفی و رفتار متمرکز است.
- رفتار درمانی دیالکتیکی (DBT) به افکار و رفتارها میپردازد و در عین حال استراتژیهایی مانند تنظیم هیجانی و ذهنآگاهی را در بر میگیرد.
- درمان چندوجهی نشان میدهد که مسائل روانشناختی باید با پرداختن به هفت روش متفاوت اما مرتبط به هم درمان شوند: رفتار، عاطفه، احساس، تصویرسازی، شناخت، عوامل بین فردی، و ملاحظات دارویی/بیولوژیکی.
- رفتار درمانی عقلانی عاطفی (REBT) شامل شناسایی باورهای غیرمنطقی، به چالش کشیدن فعالانه این باورها و در نهایت یادگیری تشخیص و تغییر این الگوهای فکری است.
- طرحوارهدرمانی انقلابیترین پیشرفت در درمانهای شناختی رفتاری است. طرحوارهدرمانی تمرکز درمان شناختی رفتاری را به دوره کودکی جلب کرد و بار دیگر دوره کودکی و رویدادهای ناگوار آن دوران و تأثیر شگرفی که بر رشد شخصیت و شکلگیری آسیبشناسی روانی را روشن ساخت. در این درمان طرحوارههای ناسازگار اولیه یا تلههای زندگی هدف اصلی درمان است.
در حالی که هر نوع از درمان شناختی رفتاری رویکرد متفاوتی دارد، همه برای رسیدگی به الگوهای فکری اساسی که به پریشانی روانی کمک میکنند، کار میکنند.
تکنیکهای درمان شناختی رفتاری (CBT)
درمان شناختی رفتاری (CBT)چیزی فراتر از شناسایی الگوهای فکری است. بر روی استفاده از طیف گستردهای از استراتژیها برای کمک به افراد برای غلبه بر این افکار متمرکز است. تکنیکها ممکن است شامل یادداشت روزانه، ایفای نقش، تکنیکهای آرامسازی و حواسپرتی ذهنی باشد.
شناسایی افکار منفی
این مهم است که یاد بگیریم افکار، احساسات و موقعیتها چگونه میتوانند به رفتارهای ناسازگار کمک کنند. این فرآیند میتواند دشوار باشد، بهویژه برای افرادی که در دروننگری مشکل دارند، اما در نهایت این شناسایی افکار منفی میتواند به کشف خود و بینشهایی منجر شود که بخش اساسی از روند درمان است.
درمان شناختی رفتاری بیشترین استفاده را در موارد افسردگی داشته است. درمانگران شناختی به مراجع کمک میکنند تا افکار منفی و خطاهای منطقی را که باعث افسردگی آنها میشود، تشخیص دهند.
درمانگر همچنین مراجع را راهنمایی میکند تا افکار ناکارآمد خود را زیر سوال برده و به چالش بکشد، تفاسیر جدیدی را امتحان کند و در نهایت روشهای جایگزین تفکر را در زندگی روزمره خود به کار گیرد.
آرون بک معتقد است که واکنش یک فرد به افکار ناراحتکننده ممکن است منجر به ایجاد ناهنجاری یا اختلال روانی شود. بک (1967) سه مکانیسم را که به نظر او مسئول افسردگی هستند شناسایی کرد:
- سه گانه شناختی (افکار خودآیند منفی)
- طرحوارههای منفی درباره خود
- خطا در منطق (یعنی پردازش اطلاعات معیوب)
سهگانه شناختی
سه گانه شناختی سه شکل از تفکر منفی است: یعنی افکار منفی در مورد خود، جهان و آینده. این افکار در افراد افسرده به طور خودبخودی بروز میکنند.
از آنجایی که این سه مؤلفه با هم تعامل دارند، با پردازش شناختی عادی تداخل میکنند و منجر به اختلال در ادراک، حافظه و حل مسئله میشوند و فرد دچار وسواس افکار منفی میشود.
طرحوارههای منفی درباره خود
بک معتقد بود که افراد مستعد افسردگی طرحواره منفی دربارهی خود ایجاد میکنند. آنها مجموعهای از باورها و انتظارات در مورد خود دارند که اساساً منفی و بدبینانه هستند.
- بک ادعا کرد که طرحوارههای منفی ممکن است در دوران کودکی در نتیجه یک رویداد آسیبزا به دست آیند. تجربیاتی که ممکن است به طرحوارههای منفی کمک کنند عبارتاند از:
- فوت پدر یا مادر یا خواهر و برادر.
- طرد، انتقاد، حمایت بیش از حد، بیتوجهی یا سوءاستفاده والدین.
- قلدری در مدرسه یا طرد شدن از گروه همسالان.
افرادی که طرحوارههای منفی دارند، مستعد خطاهای منطقی در تفکر خود میشوند و تمایل دارند به طور انتخابی بر جنبههای خاصی از یک موقعیت تمرکز کنند و در عین حال اطلاعات مرتبط را نادیده بگیرند.
تحریفهای شناختی
بک (1967) تعدادی از فرآیندهای تفکر غیرمنطقی (یعنی تحریف فرآیندهای فکری) را شناسایی کرده است. این الگوهای فکری غیرمنطقی، خودویرانگر هستند و میتوانند باعث اضطراب یا افسردگی شدید برای فرد شوند.
- استنباط دلبخواهی: نتیجهگیری بر اساس شواهد ناکافی یا نامربوط: به عنوان مثال، تصور اینکه شما بیارزش هستید زیرا یک کنسرتی که قرار بود در هوای آزاد برگزار شود به علت باران کنسل شده است.
- توجه انتخابی: تمرکز بر یک جنبه واحد از یک موقعیت و نادیده گرفتن سایر جنبهها: به عنوان مثال، اگر تیم فوتبال شما شکست بخورد احساس مسئولیت میکنید، حتی اگر فقط یکی از بازیکنان حاضر در زمین باشید.
- بزرگنمایی: اغراق در اهمیت رویدادهای نامطلوب. به عنوان مثال، یک حادثهی بسیار کوچک رانندگی که هیچ خسارتی نداشته است باعث میشود به این نتیجه برسید که راننده افتضاحی هستید.
- ناچیزشماری: کم اهمیت جلوه دادن یک رویداد. به عنوان مثال، شما توسط معلمان خود برای یک کار عالی که انجام دادهاید مورد تحسین قرار میگیرید، اما شما این را بیاهمیت میبینید.
- تعمیمدهی افراطی: نتیجهگیری منفی گسترده بر اساس یک رویداد بیاهمیت. به عنوان مثال اگر در یک امتحان نمره خوبی نگیرید فکر میکنید که قرار است در کل زندگی آدم بدبختی باشید.
- شخصیسازی: نسبت دادن احساسات منفی دیگران به خود. به عنوان مثال، وقتی معلمتان با ناراحتی وارد کلاس میشود شما احساس میکنید که از شما ناراحت است.
تمرین مهارتهای جدید
شروع تمرین مهارتهای جدیدی که میتوانند در موقعیتهای واقعی استفاده شوند، مهم است. برای مثال، یک فرد مبتلا به اختلال مصرف مواد ممکن است شروع به تمرین مهارتهای مقابلهای جدید و تمرین روشهایی برای اجتناب یا مقابله با موقعیتهای اجتماعی کند که به طور بالقوه میتواند باعث عود مصرف شود.
تعیین هدف
هدفگذاری میتواند گام مهمی در بهبود اختلال روانی باشد و به شما کمک کند تا تغییراتی برای بهبود سلامت و زندگی خود ایجاد کنید. در طول درمان شناختی رفتاری (CBT)، یک درمانگر میتواند با آموزش نحوه شناسایی هدف، تمایز بین اهداف کوتاهمدت و بلندمدت، تعیین اهداف هوشمند (مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط، مبتنی بر زمان) و تمرکز، به مهارتهای هدفگذاری کمک کند.
حل مسئله
یادگیری مهارتهای حل مسئله میتواند به شما در شناسایی و حل مشکلات ناشی از استرسهای زندگی، اعم از بزرگ و کوچک کمک کند و تأثیر منفی اختلالهای روانی و جسمی را کاهش دهد.
- حل مسئله در CBT اغلب شامل پنج مرحله است:
- شناسایی یک مشکل
- ایجاد لیستی از راهحلهای ممکن
- ارزیابی نقاط قوت و ضعف هر راهحل ممکن
- انتخاب راهحل برای پیادهسازی
- پیادهسازی راهحل
نظارت بر خود
نظارت خود همچنین به عنوان کار روزانه شناخته میشود، خودنظارتی بخش مهمی از درمان شناختی رفتاری (CBT) است که شامل ردیابی رفتارها، علائم یا تجربیات در طول زمان و به اشتراک گذاشتن آنها با درمانگر است. خودنظارتی میتواند به ارائه اطلاعات مورد نیاز برای ارائه بهترین درمان به درمانگر کمک کند. به عنوان مثال، برای افرادی که با اختلالات خوردن مبارزه میکند، نظارت بر خود ممکن است شامل پیگیری عادات غذایی و همچنین هرگونه فکر یا احساسی باشد که همراه با مصرف آن وعده غذایی یا میانوعده باشد.
مراحل درمان شناختی رفتاری
درمان شناختی رفتاری معمولاً شامل این مراحل است:
- شناسایی موقعیتها یا شرایط ناراحتکننده در زندگی. اینها ممکن است شامل مواردی مانند وضعیت پزشکی، طلاق، غم و اندوه، عصبانیت یا علائم یک اختلال سلامت روان باشد. شما و درمانگرتان ممکن است مدتی را صرف تصمیمگیری در مورد مشکلات و اهدافی کنید که میخواهید روی آن تمرکز کنید.
- آگاهی از افکار، احساسات و باورها در مورد این مشکلات فوق. هنگامی که مشکلاتی را که باید روی آنها کار کنید شناسایی کردید، درمانگر شما را تشویق میکند تا افکار خود را در مورد آنها بیان کنید. این کار ممکن است شامل مشاهده آنچه در مورد یک تجربه به خود میگویید (خودگویی)، تفسیر شما از معنای یک موقعیت، و باورهای شما در مورد خود، افراد دیگر و رویدادها باشد. درمانگر شما ممکن است به شما پیشنهاد کند که یک دفترچه یادداشت از افکار خود داشته باشید.
- شناسایی تفکر منفی یا نادرست. برای کمک به شناخت الگوهای تفکر و رفتاری که ممکن است در مشکل شما نقش داشته باشد، درمانگر شما ممکن است از شما بخواهد که به واکنشهای فیزیکی، احساسی و رفتاری خود در موقعیتهای مختلف توجه کنید.
- تغییر تفکر منفی یا نادرست. احتمالاً درمانگرتان شما را تشویق میکند که از خود بپرسید که آیا دیدگاه شما از یک موقعیتها مبتنی بر واقعیت است یا بر اساس درک نادرست از رویدادها. این مرحله میتواند دشوار باشد. با تمرین، تفکر کارآمد و الگوهای رفتاری به یک عادت تبدیل میشود و نیازی به تلاش زیادی نخواهد داشت.
طول درمان
درمان شناختی رفتاری به طور کلی درمان کوتاهمدتی در نظر گرفته میشود – از حدود 5 تا 20 جلسه. شما و درمانگرتان میتوانید درباره تعداد جلسههایی که ممکن است برای شما مناسب باشد صحبت کنید. عواملی که باید در نظر گرفته شوند عبارتند از:
- نوع اختلال یا موقعیت
- شدت علائم شما
- مدت زمانی است که علائم خود را داشتهاید یا با وضعیت خود مبارزه کردهاید
- میزان پاسخ به درمان
- میزان استرس
- میزان دریافت حمایت از خانواده و دوستان
درمان شناختی رفتاری (CBT) برای چه اختلالهایی مناسب است؟
درمان شناختی رفتاری (CBT) میتواند به عنوان یک درمان کوتاهمدت برای کمک به افراد برای یادگیری تمرکز بر افکار و باورهای فعلی استفاده شود.
درمان شناختی رفتاری (CBT) برای درمان طیف گستردهای از اختلالهای روانی استفاده میشود از جمله:
- اعتیاد
- مسائل مرتبط خشم
- اضطراب
- اختلال دو قطبی
- افسردگی
- اختلالات اشتها
- اختلال وحشتزدگی
- اختلالات شخصیت
- فوبیا
علاوه بر اختلالهای روانشناختی، درمان شناختی رفتاری (CBT) به افراد کمک میکند تا با موارد زیر کنار بیایند:
- درد مزمن یا بیماریهای جدی
- طلاق یا جدایی
- غم یا از دست دادن
- بیخوابی
- عزت نفس پایین
- مشکلات رابطه
- مدیریت استرس
فواید درمان شناختی رفتاری (CBT)
مفهوم زیربنایی پشت درمان شناختی رفتاری (CBT) این است که افکار و احساسات نقش اساسی در رفتار دارند. برای مثال، فردی که زمان زیادی را صرف فکر کردن به سقوط هواپیما، سوانح باند فرودگاه و سایر بلایای هوایی میکند، ممکن است در نتیجه از سفر هوایی اجتناب کند.
هدف درمان شناختی رفتاری (CBT) این است که به افراد بیاموزد در حالی که نمیتوانند تمام جنبههای دنیای اطراف خود را کنترل کنند، میتوانند نحوه تفسیر و برخورد با چیزهای موجود در محیط خود را کنترل کنند.
CBT اغلب به دلیل مزایای کلیدی زیر شناخته میشود:
- درمان شناختی رفتاری (CBT) به شما امکان میدهد تا با آگاهی از افکار منفی و اغلب غیرواقعی که احساسات و خلق شما را تضعیف میکنند، الگوهای فکری سالمتری را تمرین کنید.
- درمان شناختی رفتاری (CBT) یک گزینه درمانی کوتاهمدت موثر است. به عنوان مثال، بهبودی از مشکلات و اختلالات روانی با استفاده از CBT در پنج تا 20 جلسه قابل مشاهده است.
- درمان شناختی رفتاری برای طیف گستردهای از رفتارهای ناسازگار مؤثر شناخته شده است.
- اغلب مقرون به صرفهتر از سایر انواع دیگر رواندرمانی است.
- مشخص شده است که درمان شناختی رفتاری به صورت آنلاین و همچنین حضوری مؤثر است.
- این رواندرمانی میتواند برای کسانی که به داروهای روانگردان نیاز ندارند استفاده شود.
- یکی از بزرگترین مزایای درمان شناختی رفتاری این است که به مراجع کمک میکند تا مهارتهای مقابلهای را توسعه دهد که میتواند هم اکنون و هم در آینده مفید باشند.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری (CBT)
درمان شناختی رفتاری (CBT) در طول دهه 1960 ظهور کرد و در کار روانپزشک آرون بک، که اشاره کرد که انواع خاصی از تفکر به مشکلات عاطفی کمک میکند، سرچشمه گرفت. بک این افکار را “افکار خودآیند منفی” نامگذاری کرد و فرآیند شناختدرمانی را توسعه داد.
در جایی که رفتاردرمانیهای قبلی تقریباً به طور انحصاری بر روی تداعیها، تقویتها و تنبیهها برای اصلاح رفتار متمرکز بودند، رویکرد شناختی به چگونگی تأثیر افکار و احساسات بر رفتارها پرداخت.
امروزه درمان شناختی رفتاری (CBT) یکی از روشهای درمانی است که به خوبی مطالعه شده است و نشان داده شده است که در درمان طیف وسیعی از اختلالهای روانی از جمله اضطراب، افسردگی، اختلالات خوردن، بیخوابی، اختلال وسواس فکری-اجباری، اختلال هراس، اختلال استرس پس از سانحه و اختلال مصرف مواد مؤثر است.
درمان شناختی رفتاری (CBT) درمان مبتنی بر شواهد پیشرو برای اختلالات خوردن است.
ثابت شده است که CBT در افراد مبتلا به بیخوابی و همچنین کسانی که یک بیماری عمومی پزشکی دارند که خواب را مختل میکند، مفید است، از جمله کسانی که مبتلا به درد یا اختلالات خلقی مانند افسردگی هستند.
به طور علمی ثابت شده است که درمان شناختی رفتاری در درمان علائم افسردگی و اضطراب در کودکان و نوجوانان موثر است.
یک متاآنالیز در سال 2018 از 41 مطالعه نشان داد که CBT به بهبود علائم در افراد مبتلا به اضطراب و اختلالات مرتبط با اضطراب، از جمله اختلال وسواس اجباری و اختلال استرس پس از سانحه کمک میکند.
CBT دارای سطح بالایی از پشتیبانی تجربی برای درمان اختلالات مصرف مواد، کمک به بهبود خودکنترلی، اجتناب از محرکها و ایجاد مکانیسمهای مقابله با استرسهای روزانه است.
درمان شناختی رفتاری یکی از انواع رواندرمانی است که بیشتر مورد تحقیق قرار گرفته است، تا حدی به این دلیل که درمان بر اهداف بسیار خاص متمرکز است و نتایج را میتوان نسبتاً به راحتی اندازهگیری کرد.
مواردی که باید در نظر بگیرید و چالشهای بالقوه درمان شناختی رفتاری
چندین چالش وجود دارد که افراد ممکن است در طول دوره درمان شناختی رفتاری با آنها مواجه شوند.
تغییر میتواند دشوار باشد
در ابتدا، برخی از بیماران پیشنهاد میکنند که اگرچه تشخیص میدهند که برخی از افکار، منطقی یا سالم نیستند، اما آگاهی از این افکار، تغییر آنها را آسان نمیکند.
درمان شناختی رفتاری بسیار ساختاریافته است
درمان شناختی رفتاری تمایلی به تمرکز بر مقاومتهای ناخودآگاه زمینهای در برابر تغییر ندارد. و اغلب برای مراجعانی که با رویکردی ساختاریافته و متمرکز که در آن درمانگر اغلب نقش آموزشدهنده را ایفا میکند، مناسب است.
مردم باید مایل به تغییر باشند
برای اینکه درمان شناختی رفتاری مؤثر باشد، فرد باید آماده و مایل باشد که زمان و تلاش خود را صرف تجزیه و تحلیل افکار و احساسات خود کند. این خودتحلیلی میتواند دشوار باشد، اما راهی عالی برای یادگیری بیشتر در مورد چگونگی تأثیر حالتهای درونی بر رفتار بیرونی است.
پیشرفت اغلب تدریجی است
در بیشتر موارد، درمان شناختی رفتاری یک فرآیند تدریجی است که به فرد کمک میکند تا گامهای مؤثری به سمت تغییر رفتار بردارد. به عنوان مثال، فردی که دارای اضطراب اجتماعی است ممکن است به سادگی، تغییر را با تصور موقعیتهای اجتماعی اضطرابآور شروع کند. در مرحله بعد، آنها ممکن است شروع به تمرین مکالمه با دوستان، خانواده و آشنایان کنند. با تلاش تدریجی برای رسیدن به یک هدف بزرگتر، این فرآیند کمتر دلهرهآور به نظر میرسد و دستیابی به اهداف آسانتر است.
چگونه با CBT شروع کنیم
درمان شناختی رفتاری می تواند یک انتخاب درمانی موثر برای طیف وسیعی از مسائل روانشناختی باشد. اگر احساس میکنید که شما یا کسی که دوستش دارید ممکن است از این شکل درمانی بهرهمند شوید، مراحل زیر را در نظر بگیرید:
- با پزشک خود مشورت کنید تا یک متخصص دارای مجوز را در منطقه خود پیدا کنید.
- ترجیحات شخصی خود را در نظر بگیرید، از جمله اینکه آیا درمان حضوری یا آنلاین بهترین اثربخشی را برای شما دارد.
- انتظار داشته باشید که تجربه اولیه شما شبیه به قرار ملاقات با پزشک باشد، از جمله پر کردن مدارک مانند فرمهای اولیه، سابقه پزشکی، داروهای فعلی، پرسشنامهای در مورد علائم شما، و قرارداد خدمات درمانگر و بیمار. اگر در درمان آنلاین شرکت میکنید، احتمالاً این فرمها را به صورت آنلاین پر خواهید کرد.
- برای پاسخ دادن به سوالاتی در مورد آنچه شما را به درمان کشانده است، علائم و سابقه شما، از جمله دوران کودکی، تحصیلات، شغل، روابط (خانواده، عاشقانه، دوستان) و وضعیت فعلی زندگی، آماده باشید.
چگونه در درمان شناختی رفتاری بیشترین اثربخشی را به دست آوریم؟
درمان شناختی رفتاری برای همه موثر نیست. اما میتوانید اقداماتی را انجام دهید تا بیشترین بهره را از درمان خود ببرید و به موفقیت آن کمک کنید.
- رویکرد درمانی زمانی مؤثرتر است که شما یک شرکتکننده فعال باشید و در تصمیمگیری سهیم باشید. اطمینان حاصل کنید که شما و درمانگرتان در مورد مسائل اصلی و نحوه برخورد با آنها توافق دارید. با هم میتوانید اهداف تعیین کنید و پیشرفت را در طول زمان ارزیابی کنید.
- باز و صادق باشید. موفقیت در درمان بستگی به تمایل شما برای به اشتراک گذاشتن افکار، احساسات و تجربیات خود و باز بودن برای بینشها و روشهای جدید انجام کارها دارد. اگر به دلیل احساسات دردناک، خجالت یا ترس از واکنش درمانگر خود تمایلی به صحبت در مورد چیزهای خاصی ندارید، به درمانگر خود اطلاع دهید.
- به برنامه درمانی خود پایبند باشید. اگر احساس ناراحتی میکنید یا انگیزه ندارید، ممکن است وسوسهانگیز باشد که از جلسات درمانی صرف نظر کنید. انجام این کار میتواند پیشرفت شما را مختل کند. در تمام جلسات شرکت کنید و در مورد آنچه میخواهید مطرح سازید کمی فکر کنید.
- انتظار نتایج فوری نداشته باشید. کار روی مسائل عاطفی میتواند دردناک باشد و اغلب به کار سخت نیاز دارد. این غیر معمول نیست که در طول بخش اولیه درمان، با شروع به مقابله با تعارضات گذشته و فعلی، احساس بدتری داشته باشید. ممکن است قبل از شروع بهبودی به چندین جلسه نیاز داشته باشید.
- تکالیف خود را بین جلسات انجام دهید. اگر درمانگر از شما میخواهد که مطالعه کنید، یک دفترچه یادداشت داشته باشید یا فعالیتهای دیگری را خارج از جلسات درمانی معمول خود انجام دهید، سعی کنید که آنها را مطابق با دستورالعمل درمانگرتان انجام دهید. انجام این تکالیف به شما کمک میکند تا آنچه را که آموختهاید در جلسات درمانی به کار ببرید.
- اگر درمان کمکی نکرد، با درمانگر خود صحبت کنید. اگر بعد از چندین جلسه احساس نمیکنید که از CBT سود میبرید، در مورد آن با درمانگر خود صحبت کنید. شما و درمانگرتان ممکن است تصمیم بگیرید که تغییراتی ایجاد کنید یا روش دیگری را امتحان کنید.
محدودیتهای درمان شناختی رفتاری
- نقش دقیق فرآیندهای شناختی هنوز در اختلالهای روانی مشخص نشده است. مشخص نیست که آیا شناختهای معیوب علت آسیبشناسی روانی است یا پیامد آن.
لوینسون (1981) گروهی از شرکت کنندگان را قبل از اینکه هر یک از آنها افسرده شوند مورد مطالعه قرار داد و دریافت که افرادی که بعداً افسرده شدند نسبت به کسانی که افسردگی نداشتند بیشتر احتمال داشت افکار منفی داشته باشند. این نشان میدهد که تفکر ناامیدکننده و منفی ممکن است نتیجه افسردگی باشد نه علت آن.
- مدل شناختی از نظر دامنه محدود است – تفکر تنها بخشی از عملکرد انسان است، مسائل گستردهتری باید مورد توجه قرار گیرد.
منابعverywellmind simply psychology mayoclinic American Psychological Association |
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com