تأثیر همسر انتقادگر بر مغز
بر اساس تحقیقات جدید منتشر شده در مجله بینالمللی روانشناسی فیزیولوژیک، به نظر میرسد قرار گرفتن در معرض رفتارهای غیرحمایتآمیز از طرف همسر انتقادگر یا شریک عاطفیمان بر نحوه پردازش اشتباهات مغز ما تأثیر میگذارد. یافتهها نشان میدهد که رفتارهای غیرحمایتکننده با افزایش واکنش عصبی پس از ارتکاب خطا در حضور شریک زندگی همراه است.
نحوه تأثیرگذاری انتقاد بر شخصیت و رفتار
اشتباه کردن جزئی از زندگی است و همه ما بعد از ارتکاب به اشتباه، خود را مورد بازبینی قرار میدهیم تا اشتباه نکنیم. اما برخی از افراد به هنگام ارتکاب اشتباه دچار سرزنش خود میشوند و واکنش شدیدی عصبی از خود نشان میدهند بهگونهای که ممکن است خشم، اضطراب یا افسردگی زیادی را تجربه کنند. علاوه بر این بسیاری از ما هنگامی که در حضور افراد مهم زندگیمان به ویژه همسر یا شریک عاطفیمان مرتکب خطا میشویم اضطراب بیشتری را تجربه میکنیم.
الگوی مرتبط با سرزنش خود و ترس از اشتباه در حضور دیگران قطعاً در دوره کودکی در ارتباط با والدین انتقادکننده شکل میگیرد. حال اگر در دوره بزرگسالی با کسی وارد رابطه شویم که حمایتکننده نیست و انتقاد میکند و در واقع با یک همس انتقادگر زندگی میکنیم میزان واکنش ما به اشتباهاتمان بیشتر خواهد شد و در حضور او از اینکه اشتباهی انجام دهیم احساس اضطراب بیشتری میکنیم.
در نتیجه این اضطراب میزان اشتباه کردن ما نیز افزایش پیدا میکند و رفتهرفته عزت نفس خود را در حضور شریک زندگیمان از دست میدهیم. تأثير همسر انتقادگر به روشهای گوناگون دیگری نیز بر شخصیت و روابط عاشقانه ما آشکار میشود.
در اینستاگرام همراه ما باشیدچرا همسر انتقادگر تأثیرات منفی بر ما دارد؟
این تجربهها در دوران کودکی طرحواره نقص و شرم را ایجاد میکند. کسی که این طرحواره را دارد اصولاً نسبت به قضاوت و ارزیابیهای منفی حساسیت بالایی دارد و هر هنگامی که در معرض این نوع از ارزیابیها قرار بگیرد احساس میکند که دوستداشتنی نیست و قرار است که او را طرد کنند. در نتیجه میتوان اینطور اثبات کرد که رابطه عاشقانه که همیشه با احتمال طرد و جدایی همراه است در صورتی که فرد مورد ارزیابی منفی قرار بگیرد و از او حمایت نشود واکنشهای شدیدی را تجربه خواهد کرد.
یک پارداوکس روانی در افرادی که طرحواره نقص و شرم دارد این است که آنها ممکن است به طور ناخودآگاه همسر انتقادگر انتخاب کنند تا باورهای اولیهشان در مورد خود که دوست داشتنی نیستند مورد تأیید همسر انتقادگر قرار بگیرد.
تأثیر همسر انتقادگر بر مغز
فرآیندی که در بالا توضیح دادیم یکی از روشهای تأثیرگذاری روابط عاشقانه بر زندگی ماست. از آنجایی که همه واکنشهای ما در مغز برنامهریزی و اجرا میشود باید بدانیم که هنگامی که با همسر انتقادگر زندگی میکنیم مغز ما چگونه اشتباهات ما را پردازش میکند؟
بنابراین سوال اصلی این است که این فرآیند در مغز و واکنشهای عصبی به اشتباه چگونه رخ میدهد؟ این سؤال پژوهشی گروهی از دانشمندان دانشگاه ماری واشینگتن (University of Mary Washington) و دانشگاه دلاور (University of Delaware) بود. ارین پالمود و رابرت سیمونز این مطالعه را تحت عنوان زیر در مجله مجله بینالمللی روانشناسی منتشر کردند:
Unsupportive romantic partner behaviors increase neural reactivity to mistakes
ارین پالموود، استادیار دانشگاه مری واشنگتن میگوید: «روابط عاشقانه بخش بزرگی از زندگی بسیاری از مردم است، اما هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که ما نمیدانیم روابط عاشقانه چگونه بر تجربههای روزمره ما تأثیر میگذارد.
در این مطالعه، ما میخواستیم بررسی کنیم که چگونه پیامهای حمایتکننده و غیرحمایتکننده از طرف همسر انتقادگر و غیرانتقادگر، بر واکنشهای ما به اشتباهاتی که مرتکب میشویم تأثیر میگذارد. این نتایج ممکن است به ما کمک کند بفهمیم چگونه این روابط در مواردی مانند ریسکپذیری انطباقی، تلاش برای هدف، و اجتناب از اضطرب نقش دارند.
در این مطالعه ۲۰ نفر از دانشجویان دوره کارشناسی روانشناسی به همراه شریک عاطفی آنها شرکت کردند. میانگین مدت زمانی که این زوجها با هم رابطه داشتند حدود یک سال و نیم بود.
شرکتکنندگان و شرکای آنها ابتدا بهطور مستقل انواع مختلفی از ارزیابیهای روانشناختی، از جمله پرسشنامه افراد مهم و پرسشنامه روابط اجتماعی را تکمیل کردند. پرسشنامه افراد مهم سطوح حمایت درکشده از طرف شریک عاطفی را اندازه گیری میکند، در حالی که پرسشنامه روابط اجتماعی رفتارهای غیرحمایتی درک شده، مانند انتقاد و توهین را مورد اندازهگیری قرار میدهد.
این آزمایش باید در دو مرحله انجام شد در یک مرحله فرد به تنهایی باید آزمون مورد نظر را انجام میداد و در مرحله بعدی باید در حضور همسر خود همان کار را میکرد. در حالت دوم باید معلوم شود که تأثیر همسر انتقادگر چیست؟
محققان از شرکتکنندگان خواستند که تقریباً دو هفته بعد به آزمایشگاه بازگردند، جایی که آنها دو بار آزمون Eriksen Flanker را تکمیل کردند. این آزمون توجه انتخابی و کنترل اجرایی را اندازه میگیرد. در یک جلسه، شرکتکنندگان در حالی که در یک اتاق خالی نشسته بودند، کار را انجام دادند. در جلسه دیگر، شرکتکنندگان در حالی که شریک عاطفیشان در کنار آنها نشسته بودند، کار را تکمیل کردند. (به شریک گفته شده بود که سکوت کند.)
پالموود و همکارانش از الکتروانسفالوگرافی برای اندازهگیری پاسخهای مغزی شرکتکنندگان در حین انجام وظایف استفاده کردند. آنها به خصوص به الگوی فعالیت الکتریکی مغز معروف به منفیگرایی مرتبط با خطا (ERN) علاقهمند بودند که پس از انجام یک اشتباه رفتاری توسط شخص رخ میدهد. محققان توضیح دادند: “دامنه ERN منعکس کننده درجهای است که یک فرد یک خطا را تهدید کننده میداند.”
پالموود و همکارانش دریافتند که رفتار غیرحمایتی با تغییرات در پردازش خطا مرتبط است. شرکتکنندگانی که رفتار غیرحمایتکننده بیشتری را از طرف همسر انتقادگر خود درک کردند، در هنگام انجام خطا، پاسخهای ERN را افزایش دادند – اما فقط زمانی که در کنار شریک زندگی یا همسر انتقادگر خود بودند.
پالموود به PsyPost گفت: «وقتی شریک زندگیتان با شما غیرحمایتکننده رفتار میکند، و با یک همسر انتقادگر زندگی میکنید نسبت به اشتباهاتی که مرتکب میشوید واکنش شدیدتری نشان میدهید. “این ممکن است به این دلیل باشد که شریک زندگی غیرحامی ممکن است به شدت از اشتباهات شما انتقاد کند، یا به این دلیل که ممکن است برخی از پاسخهای انتقادی خود را در نتیجه شنیدن انتقادات از طرف خود درونی کرده باشید. این ممکن است به توضیح ارتباط بین روابط عاشقانه بدون حمایت و پدیدههایی مانند اضطراب، افسردگی و کاهش دستیابی به هدف کمک کند.
اما محققان گفتند که مطالعات آتی برای تایید تعمیمپذیری یافتهها مورد نیاز است.
چکیده اصلی مقاله
روابط عاشقانه شامل طیفی از تجربیات مثبت و منفی، از رفتارهای حمایتی و تقویتکننده امنیت گرفته تا تعاملات غیرحمایتکننده شامل انتقاد و نادیدهانگاری است. مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر عملکردی این تجربیات بر واکنشپذیری به اشتباهات انجام شد، زیرا برجسته بودن خطا پیامدهای کلیدی برای عملکرد انطباقی در زمینه هایی مانند تلاش برای هدف و ریسک پذیری مناسب دارد. برای این منظور، مطالعهای انجام شد که در آن شرکتکنندگان تکالیف Eriksen Flanker Task (EFT) را به تنهایی و تحت مشاهده شریک عاشقانه تکمیل کردند در حالی که فعالیت الکتروفیزیولوژیکی مغز مرتبط با برجسته بودن خطا (منفیگرایی مرتبط با خطا ثبت شد. یافتهها نشان میدهد که رفتارهای غیرحمایتکننده، اما نه حمایتکننده، با تغییرات در منفیگرایی مرتبط با خطا همراه است. این نتایج این مفهوم را تقویت میکند که تجربیات روابط منفی نسبت به تجربیات مثبت تأثیر قویتری بر عملکرد دارند و تأثیر بافت رابطه را بر واکنشپذیری به اشتباهات برجسته میکنند.