یادگیری گوش دادن همدلانه در رواندرمانی
چه کسی میتواند تجربه لذتبخش ناشی از شنیده شدن را نادیده بگیرد. همهی ما احتمالاً این لذت را تجربه کردهایم و عمیقاً از کسی که ما را شنیده است سپاسگزار بودهایم. اما توانایی گوش کردن به سادگی به دست نمیآید و باید برای آن به صورت مداوم تمرین کرد. درواقع آنچه از همه بیشتر اهمیت دارد این است که گوش دادن همدلانه را به صورت مستمر تمرین کنیم و بر موانع آن در خودمان، نظارت داشته باشیم.
گوش سپردن به صحبتهای درمانجویان، همیشه اولین گام ضروری برای ورود به دنیای ذهنی آنهاست. درمانگران رویکردهای مختلف، همگی بر گوش کردن همدلانه تأکید کردهاند. اما قبل از اینکه گوش دادن همدلانه را بررسی کنیم باید بدانیم که انواع مختلفی از گوش دادن وجود دارد.
انواع گوش دادن
گوش دادن انواعی دارد که شما میتوانید با دانستن آنها، توانایی خود را برای گوش دادن همدلانه افزایش دهید. این روشها را میتوانید در موقعیتهای مختلف استفاده کنید.
گوش دادن آزاد
این نوع گوش دادن به این معناست که شما هنگام شنیدن، به دنبال چیز خاصی نیستید و به شما کمک میکند که نسبت به تمام گفتههای درمانجو، حساس و پذیرا باشید؛ زیرا به دنبال موضوع خاصی نیستید. این احترام گذاشتن مساوی به تمامی حرفهاست. اگر قرار باشد به صورت مداوم دنبال یک موضوع خاص باشیم و فقط روی آن تمرکز کنیم فرصت شنیدن برخی از گفتههای مهم دیگر را از دست میدهیم. بنابراین گوش دادن آزاد از اهمیت اساسی برخوردار است.
گوش دادن فیلترشده
در این حالت ما به موضوعات خاصی مانند الگوهای تکراری یا هیجانات شدید درمانجویانمان گوش میدهیم. این کار به شما کمک میکند به یافتن موارد مهمی نائل شوید. اما هنوز در این مرحله روی موضوع خاصی تمرکز نکردهاید.
گوش دادن متمرکز
در این حالت، ما روی یک موضوع خاص تمرکز میکنیم و سایر موارد را فیلتر میکنیم. وقتی یک موضوع خاص را انتخاب میکنیم که در مورد آن با درمانجو گفتگو کنیم درواقع در حال گوش کردن متمرکز هستیم.
در طول یک جلسه درمان، ما باید بتوانیم بین این سه نوع گوش دادن، حرکت کنیم. مثلا در ابتدای جلسه، گوش دادن آزاد مهم است، سپس برخی موضوعات را فیلتر میکنیم و درنهایت روی یک موضوع خاص تمرکز میکنیم. اما باید بتوانیم در طول جلسه بین این سه نوع گوش دادن، حرکت کنیم.
به چه چیزهایی گوش میدهیم؟
۱. سکوت
درست است که وقتی پای گوش دادن همدلانه به میان میآید، توجهها به حرفها و صداهای درمانجو جلب میشود، اما سکوتهای درمانجو در مراحل مختلف درمان و در طول هر جلسه از اهمیت بالایی برخوردار است. سکوت بین عوض کردن موضوعها، سکوت در حین گفتن یک موضوع، نحوه شروع یک موضوع و پایان آن و هر جای دیگری که سکوت رخ میدهد ارزش شنیدن دارد و ناگفتههایی را برملا میسازند که اهمیت دارند. گوش دادن همدلانه به سکوت را فراموش نکنید.
۲. فراتر از کلمات
کلماتی که درمانجو به کار میبرد هر کدام از آهنگ، لحن، حجم و طنین برخوردار است. زیر و بمی و تأکید یا آهسته گفتن برخی از کلمات را نیز باید بشنویم. اینها مواردی هستند که به ما درباره موضوعات مهم و هیجانی درمانجو سرنخهای مهمی میدهند که میتوانیم با پیگیری آنها چیزی را کشف کنیم که درمانجو ممکن است نسبت به آن بیاطلاع باشد.
۳. الگوها
گوش دادن همدلانه به الگوها، و عناصر تکراری، یکی از مهمترین وظایف هر درمانگری است. همچنین به ناهمخوانیها و تناقضات درمانجو گوش میدهیم.
۴. استفاده از جملات مجهول
گاهی اوقات درمانجو برای بیان یک اتفاق از جملات به شکل مجهول استفاده میکند. مثلا ممکن است بگوید که هفته پیش در مورد رابطهام تصمیم گرفته شد. در حالیکه او میتواند بگوید که هفته پیش در مورد رابطهام تصمیم گرفتم. به نظر میرسد جمله اولی حاکی از عدم مسئولیتپذیری یا وجود احساسی باشد که نیازمند بررسی است.
یکی از مهمترین آموزشها و اصلیترین مهارتهای تمام رواندرمانگران این است که باید تلاش کنند شنوندههای خوبی باشند. ما درمانگران نه تنها از طریق گوش سپردن به حرفهای درمانجویانمان بلکه به طرق مختلفی به آنها گوش میسپاریم. ما باید نحوه گوش دادن، نحوه فکر کردن و نحوه سازماندهی کردن شنیدههایمان را بیاموزیم. ما باید بتوانیم شیندههایمان را درک شیوه تجربه درمانجو از خودش و دنیا به کار ببریم و دنیای کسی را که حرف میزند درک کنیم. این نحوه گوش دادن، گودش دادن همدلانه نامیده میشود.
گوش دادن همدلانه
گوش دادن همدلانه راه و رسم خودش را دارد که شما میتوانید با تمرین و تکرار و زیر نظر سوپروایزر خود آنها را بیاموزید.
یادگیری شنونده فعال بودن
انجمن روانشناسی آمریکا گوش دادن فعال را به این صورت تعریف کرده است: گوش دادن فعال یکی از تکنیکهای رواندرمانی است که در آن درمانگر از نزدیک به مراجع گوش میدهد و در صورت لزوم سوالاتی میپرسد تا به طور کامل محتوای پیام و عمق احساسات مراجع را درک کند. درمانگر معمولاً برای اطمینان از درک دقیق، آنچه گفته شده را مجدداً بیان میکند.
گوش دادن فعال از تکنیکهای اصلی درمان مراجع-محور راجرز است.
توانایی درک کردن دنیای درمانجو و دیگران از طریق گوش سپردن به حرفهایش یک مهارت بسیار اساسی در تمامی ارتباطهای بین انسانهاست. از آنجایی که هر کدام از ما دیدگاه منحصری به فردی درباره واقعت داریم و تجربههای دیگران را به صورت ناقص درک میکنیم به ناچار گفتههای دیگران را با استفاده از تخیل و قرار دادن در چارچوبهای ذهنی خودمان میشنویم. از این رو باید بگیریم که طرز شنیدمان تا حد امکان به گوش دادن همدلانه نزدیک باشد.
۱. سؤال پرسیدن
به عنوان یک رواندرمانگر باید شنونده فعالی باشیم و به گفتهها و اظهارات درمانجویان به شکل فعالی گوش بدهیم. گوش دادن فعال باعث میشود که دنیای ذهنی درمانجو برایمان ملموستر شود. برای گوش دادن همدلانه دو اصل و قانون مهم وجود دارد:
- ما نباید در مورد منظور درمانجو از حرفهایی که میزند بلافاصله دست به فرضیهسازی بزنیم.
- باید به تمام جزئیات گفتههای درمانجویان اهمیت بدهیم.
به خاطر داشته باشید که درک جزئیات و نکات بسیار ظریفی که در گفتههای درمانجویان دارد در آنچه درک میکنیم تفاوت اساسی ایجاد میکند. به عنوان مثال فرض کنید که درمانجویتان به شما میگوید که از اینکه همسرش به او خیانت کرده است ناراحت است. درست است که ما به صورت شهودی معنای ناراحتی را میفهمیم و حتی خودمان برای توصیف بعضی از احساساتمان از آن استفاده میکنیم اما اگر بخواهیم دقیقتر به مسئله نگاه کنیم باید از خودمان بپرسیم که منظور درمانجو از نارحتی واقعاً چیست؟
همانطور که میدانید ناراحتی از معانی بسیار زیادی برخوردار است. مثلا برخی هنگام استفاده از کلمه ناراحتی منظورشان احساس غمگین بودن است، برخی دیگر برای اشاره به تجربه آزرده شدن از آن استفاده میکنند، برخی به معنای سرخوردگی و برخی دیگر منظورشان احساس عصبانیت یا خشم است. بنابراین در اینجا ما برای درک معنای ناراحتی آنطور که درمانجو آن را تجربه کرده است و برای فهم منظور وی باید دست به پرسشگری بزنیم:
- منظورتان از اینکه ناراحت شدید چیه؟
- میتونی بهم بگی وقتی ناراحت شدی، دقیقاً چه احساسی رو تجربه کردی؟
- ناراحتی یک کلمه کلی برای احساسات منفیه، میتونی بهم بگی احساست دقیقاً چی بود؟
این پرسشگری شما را به گوش دادن همدلانه و فعال نزدیک میکند. به خاطر داشته باشید که ما نمیتوانیم صرفاً با گوش دادن، به آنچه منظور درمانجوست پی ببریم. ما باید تا جای امکان گفتههای درمانجو را شفافسازی کنیم و این میسر نمیشود مگر با گوش دادن همدلانه به حرفهای او و پرسیدن سؤالاتی که منظور او را روشن میکند.
۲. به کار بردن جملات بازتابی
به کار بردن جملات بازتابی یعنی برگرداندن تجربهی درمانجو به خودش با استفاده از صورتبندی جدیدی که تا اندازهی زیادی منعکسکنندهی تجربه او باشد:
درمانجو: همسرم هیچ وقت به هدیههایی که برام میخره دقت نمیکنه که دلخواه من باشه. این منو خیلی عصبانی میکنه.
درمانگر: به نظر میرسه که احساس میکنی همسرت به خواستههای تو اهمیت نمیده.
همانطور که در مثال بالا مشاهده میکنید، گاهی اوقات درمانگر، چیزی را در مورد درمانجوی خود فهمیده است و درباره اینکه درمانجو که دیدگاهی درباره موضوعی که مطرح میکند دارد حدسهایی زده است. در این حالت او میتواند از جملات بازتابی برای اطمینان از حدس خود استفاده کند.
شما میتوانید برای بازتاب دادن احساسات و حتی افکار درمانجویان خود از عبارتهای زیر استفاده کنید:
- چیزی که من متوجه میشوم این است که ….
- به نظر میرسه که میخواهی بگویی که …..
- مثل اینکه ….
یکی از مزیتهای استفاده از جملات بازتابی این است که درمانجویتان فرصت تصحیح کردن خطای شما را دارد و این به شما کمک میکند مهارت گوش دادن همدلانه خود را افزایش دهید:
درمانجو: از اینکه امتحانات پایان ترم تموم شده خیلی خوشحالم.
درمانگر: مثل اینکه فرصت مناسبیه که بتونی استراحت کنی.
درمانجو: آره استراحت میتونم بکنم ولی فرصت خوبیه که بتونم با همسرم بیشتر وقت بگذرونم.
این مثال نشان میدهد که جمله بازتابی درمانگر باعث شد که درمانجو منظور خود را از خوشحالی بهتر بیان کند.
بررسی خود برای درک درمانجو
یکی از روشهای خوب و کاربردی برای اطمینان از درک خود از درمانجو و گوش دادن همدلانه به او، این است که از واکنشهای خود نسبت به درمانجو برای درک او استفاده کنید. برای انجام این کار روشهای مختلفی وجود دارد.
۱. خودتان را جای درمانجویتان بگذارید
شما در اکثر اوقات باید فرض کنید که در موقعیت یا جایگاه درمانجوی خود قرار دهید. حتی ممکن است با حرفهای درمانجو، خاطراتی به ذهن شما بیاید که مشابه تجربهها، موقعیت یا احساسات درمانجو باشد. احتمالاً این وضعیت به شما کمک میکند منظور درمانجو را بهتر درک کنید و با آنچه میگوید ارتباط برقرار کنید.
به طور کلی درک شباهت بین تجربههای درمانجو و تجربههای خودتان میتواند بسیار مفید باشد. اما در اینجا یک نکته بسیار مهم و ظریف وجود دارد که باید آن را به خاطر بسپارید:
درست که شما تجربه مشابهی با درمانجوی خود دارید و این باعث میشود که او را بهتر درک کنید اما هرگز فرض نکنید که منظور واقعی او را متوجه شدهاید. بهتر است در نهایت حدس خود را با استفاده از جملات بازتابی که قبلاً ذکر شد با او درمیان بگذارید. این موضوع، در گوش دادن همدلانه بسیار مهم است.
۲. توجه به احساسات خویش
گاهی اوقات هنگامی که درمانجو در حال صحبت کردن درباره تجربههایش است احساساتی در ما ایجاد میشود که درواقع متعلق به درمانجوست زیرا محرک چنین احساساتی، گفتههای اوست و منطقی به نظر میرسد که او هم چنین احساساتی را داشته باشد. اما ما میدانیم که درمانجویان و حتی خودمان گاهی اوقات نسبت به احساساتی که تجربه میکنیم آگاهی چندانی نداریم. بنابراین بهتر است چنین احساساتی را در خود، بررسی کنیم و با درمانجو درمیان بگذاریم.
کابانیس و همکاران (۲۰۱۱) مثالی را در این مورد مطرح کردهاند:
یکی از درمانجویان آنها در مورد نقل مکان به یک خانه بزرگتر با جزئیات صحبت میکرده. درمانگر، در درون خود احساس اندوه و غمی را تجربه کرد. سپس از درمانجو میپرسد که آیا احساس دیگری نسبت به این مسئله ندارد. درمانجو بیان میکند که رفتن به خانه جدید به اصرار همسرش بوده ولی خودش همان خانه قدیمی را دوست داشته است. و این موضوع او را غمگین کرده است.
چالشهای گوش دادن همدلانه
گاهی اوقات گوش دادن همدلانه به راحتی رخ نمیدهد و ما نمیتوانیم به خوبی از پس آن برآییم. البته این موضوع طبیعی است و راهحلهای خاص خودش را دارد.
۱. احساساتی شدن شدید درمانگر
اگرچه ما درمانگران همیشه مشتاق حرفها و داستانهای زندگی درمانجویانمان هستیم اما گاهی اوقات موضوعاتی که از سمت آنها مطرح میشود میتواند مانعی بر سر راه گوش دادن همدلانه ایجاد کند. به عنوان مثال اگر درمانجویی در مورد موضوعی حرف بزند که ما را ناراحت میکند ممکن است گوش دادن برای ما دشوار شود. فرض کنید درمانگری که تجربه تبعیض داشته باشد با درمانجویی کار کند که در مورد اقوام دیگر به صورت تحقیرآمیزی حرف میزند. مسلماً در این وضعیت، درمانگر احساساتی را تجربه خواهد کرد که گوش کردن را برای او سخت میکند.
یا درمانگر زنی را تصور کنید که بعد از تجربه خیانت، در اتاق درمان باید به حرفهای مردی گوش کند که مدام تلاش میکند دل از زنهای زیادی ببرد.
ما انسان هستیم و در نتیجه در قید احساسات خود میباشیم. بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که در همه لحظات بتوانیم به صورت همدلانه به درمانجویانمان گوش دهیم. اما اگر متوجه شدهاید که حرفهای درمانجو شما را اذیت میکند و احساسات شدیدی را در شما به وجود میآورد بهترین کار این است که با سوپروایزر خود صحبت کنید.
۲. دشواری در همدلی با برخی موضوعات
برخی مواقع درمانجویتان ممکن است موضوعی را مطرح کند که شما هرگز تجربه آن را نداشتهاید و نمیتوانید به خوبی او را درک کنید. یا حتی ممکن است موضوعی باشد که شما نه تنها علاقهای به آن ندارید بلکه نسبت به آن احساس انزجار میکنید. در این موارد شما ممکن است دچار اضطراب و بیحوصلگی شوید و حتی ممکن است با انتقاد به حرفهای درمانجوی خود گوش دهید. مثلا گوش دادن به درمانجویی که شخصیت ضداجتماعی دارد میتواند بسیار سخت باشد.
در این موارد هم بهتر است که خودتان را زیاد مورد سرزنش قرار ندهید. اگرچه ما آموزش دیدهایم که به خوبی گوش کنیم اما تواناییهای ما نیز محدود است. برای یادگیری گوش دادن همدلانه همیشه مسیری است که باید آن را بپیماییم.
۳. احساسات شدید درمانجو به درمانگر
هنگامی که درمانجوی خاصی نسبت به ما احساسات شدیدی مانند عشق، علاقه یا خشم را تجربه میکند میتواند گوش دادن همدلانه ما را به صورت منفی تحت تأثیر قرار دهد. مثلا ممکن است به جای اینکه با درمانجوی خود همراهی کنیم دست به دفاع و توجیه بزنیم.
در این مواقع شما باید واکنش هیجانی خود را کنار بگذارید و مسئله را از دیدگاه درمانجو بررسی کنید. اما همانطور که قبلا گفتم، احساسات و واکنشهای هیجانی شما خودش منبعی برای گوش دادن همدلانه است، بنابراین باید یاد بگیرید که از احساسات خود به عنوان یک راهنما برای گوش دادن استفاده کنید نه برای دفاع کردن از خود.
۴. نوسان بین دیدگاه خود و دیدگاه درمانجو
تمامی ما هنگام کار با درمانجویان به صورت مداوم بین دیدگاه خود و دیدگاه آنها در نوسان هستیم. گاهی اوقات نیز از زاویه شخصی که درمانجو با او ارتباط دارد به موضوع نگاه میکنیم. تمامی این موارد اهمیت دارند زیرا به ما و به درمانجویمان کمک میکند به مواردی توجه کنیم که قبلا به آنها توجه نشده است. اما تأکید یا گیر کردن روی یک دیدگاه باعث میشود که گوش کردن همدلانه مخدوش شود.
موانع گوش دادن همدلانه
همانند هر مهارتی دیگر، موانعی بر سر راه به کارگیری گوش دادن همدلانه از سوی درمانگر وجود دارد. گاهی اوقات ممکن است درمانگر به جای گوش دادن، درگیر قضاوت کردن درمانجو شود. قضاوت کردن مانع از این میشود که شما بتوانید به صورت همدلانه به صحبتهای درمانجویتان گوش کنید.
مانع دیگر، پیشنهاد کردن راهحلهاست. گاهی درمانگران به جای اینکه به درک کردن درمانجو مشغول باشند، ذهنشان درگیر پیدا کردن راهحلها یا انجام تکنیکها میشود. در این حالت سخت است که به درستی گوش بدهیم.
گاهی نیز درمانگر ممکن است به دلیل کنجکاوی یا ناتوانی در تحمل احساساتی که درمانجو بیان میکند حرفهای او را قطع کند.
درنهایت عوض کردن موضوع گفتگو از سمت درمانگر میتواند یک مانع جدی در گوش دادن همدلانه باشد. البته که گاهی لازم است حرفهای درمانجو را قطع کنیم و سؤال بپرسیم یا اظهارنظر خاصی بکنیم اما باید دلیل منطقی برای این کار داشته باشیم و اجازه ندهیم که مانع درک کردن یا گوش دادن همدلانه ما شود.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com