انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیطرحواره‌درمانی

مولانا و طرحواره درمانی

من همیشه در کلاس‌ها و کارگاه‌هایی که برگزار می‌کنم بنا بر اقتضای مطالب و برای فهم مباحث و گاهی به منظور عمیق‌تر کردن موضوعات تلاش می‌کنم که از اشعار و آموزه‌های مثنوی مولانا و دیوان شمس تبریزی او بهره بگیرم. اگرچه تمام تلاش من به قدر فهمی که از مولانا دارم محدود می‌شود اما دانشجویان نیز از این مباحث استقبال می‌کنند.

به همین منظور تصمیم گرفتم که در این مقاله، درسهای روانشناسی مولانا را با شما نیز به اشتراک بگذارم و از آن‌ها برای فهم مفاهیم طرحواره‌درمانی استفاده کنم. بنابراین این مقاله به آموزه‌های مولانا و طرحواره درمانی می‌پردازد. با من و اسکیمالوژی همراه باشید.

مولانا یکی از بزرگترین شاعران فارسی زبان است که تلاش کرده است از طریق شعر و داستان‌سرایی، آموزه‌ها و پندهایی را برای دستیابی به سعادت بیان کند. من به مولانا و اشعار او علاقه زیادی دارم. از دوران کودکی تا‌کنون مولاناخوانی یکی از عادت‌های همیشگی من بوده است.

از این رو به جرأت می‌توانم بگویم که مولانا یکی از همراهان و هم‌صحبت‌های من و حتی یک راهنما در برهه‌های مختلف زندگی‌ام بوده است.

مولانا آموزه‌هایی را مطرح کرده است که می‌توان گفت روانشناسی نوین و معاصر نیز با پژوهش‌های مختلف از کارآمدی آن‌ها برای راهنمایی درمانجویان حمایت می‌کند. به نظر مولانا توانسته‌ است برخی از عمیق‌ترین مفاهیم روان‌شناسی و حتی تلخ‌ترین حقیقت‌هایی را که مواجه با آن‌ها برای افزایش خودآگاهی ضروری است به زیباترین و به شکل قابل فهمی در قالب یک داستان منظوم یا یک غزل و حتی گاهی با یک بیت بیان کند.

به عنوان مثال نی‌نامه که سروده‌ی آغازین مثنوی معنوی است همیشه مورد علاقه من بوده و به خصوص هنگامی که رواندرمانی اگزیستانسیالیسم را تدریس می‌کنم از آن بهره می‌گیرم. مضامین عمده‌ای مانند تنهایی، عشق، مسئولیت، آزادی و مرگ همگی در اشعار مولانا وجود دارند و می‌توان از آن‌ها برای درک مطالب دشوار روانشناسی استفاده کرد.

اما در این مقاله قصد دارم درسهای روانشناسی مولانا را به طور کلی بیان کنم و از این رهگذر به طور اختصاصی‌تر به رابطه آموزه‌های مولانا و طرحواره درمانی بپردازم. اما قبل از آن اجازه دهید که یک معرفی مختصر از مولانا داشته باشیم.

مولانا در قرن سیزدهم در افغانستان امروزی متولد شد و نام کامل او جلال‌الدین محمد رومی است. امروزه او یکی از آموزگاران پرآوازه است و خردورزی‌های او را می‌توان برای همیشه خواند و به کار بست.

از منظر روان‌شناسی، می‌توان اشعار او را به نوعی در جستجوی عشق، شادکامی و رضامندی در نظر گرفت. از آنجایی که آموزه‌های او امروزه نیز بسیار کارآمد است من تصمیم گرفتم که چند مورد از آموزه‌هایش را انتخاب کنم. ملاک انتخاب من این است که این آموزه‌ها به عمیق‌تر شدن خودآگاهی ما کمک می‌کند. بنابراین تا انتهای این مقاله همراه من باشید تا درسهای روانشناسی مولانا و رابطه آن با مفاهیم طرحواره درمانی را برای شما بازگو کنم.

مولانا و طرحواره درمانی

مثنوی معنوی:مولانا و طرحواره درمانی

۱. نور از محل زخم‌ها وارد می‌شود.

برداشت من از این آموزه عمیق که اتفاقا یکی از نقل‌قول‌های مورد علاقه من است این است که وقتی در بحران‌ها به سر می‌بریم و به نوعی درد و رنج یا زخم‌هایی را تجربه می‌کنیم فرصتی در اختیار ما قرار گرفته است که می‌توانیم تغییر یا بهبود پیدا کنیم.

البته به خاطر داشته باشید که منظور از درد در اینجا، لزوما دردهای جسمانی نیست. این دردها و زخم‌ها ممکن است عاطفی یا روانی باشند.

در طرحواره درمانی اگرچه به صورت مستقیم به این موضوع اشاره نشده است اما می‌توان با کمی تأمل، این آموزه را از تکنیک‌های طرحواره درمانی برای تغییر استخراج کرد. به عنوان مثال یکی از مهم‌ترین تکنیک‌های طرحواره درمانی، تصویرسازی ذهنی است.

در این تکنیک از درمانجو خواسته می‌شود که به خاطرات تلخ گذشته خود بازگردد و زخم‌های کهنه‌ی روزگار کودکی خویش را دوباره تجربه کند. تجربه مجدد آن زخم‌ها فرصتی در اختیار درمانگر و درمانجو قرار می‌دهد تا بازوالدینی و بازسازی تصویر ذهنی را شروع کنند. این بازوالدینی همان شفای اصلی زخم‌های گذشته زندگی است. از این رو، در طرحواره درمانی نیز نور از محل زخم‌ها وارد می‌شود.

درواقع، زخم‌ها هستند که فرصت رشد و تغییر را در اختیار ما می‌گذارند؛ زخم‌ها هستند که به ما نشان می‌دهند چگونه شکل گرفته‌ایم؛ زخم‌ها هستند که افکار ما را سازماندهی می‌کنند؛ زخم‌ها هستند که احساسات ما را هدایت می‌کنند و در نهایت این زخم‌ها هستند که بر انتخاب‌های ما تأثیر می‌گذارند.

طرحواره درمانی در تمام سیر رواندرمانی پیشنهاد می‌کند که به طور عمیقی به زخم‌های گذشته بپردازیم تا نور از محل آن‌ها وارد شود.

یکی دیگر از روابط آموزه‌های مولانا و طرحواره درمانی این است که به جای تمرکز بر جنبه‌های منفی موقعیت‌ها، در آشفتگی و اختلالی که به وجود آمده است فرصت‌هایی برای رشد کردن وجود دارد که باید آن‌ها را شناسایی کنید. درواقع از منظر مولانا، رشد کردن یا تجربه دگرگونی مثبت همان نوری است که از طریق زخم‌ها وارد می‌شود.

۲. وظیفه شما جستجوی عشق نیست، بلکه صرفاً جستجو و یافتن تمام موانعی است که در درون خود در برابر آن ساخته‌اید.

طرحواره درمانی معتقد است که عاشق شدن و جستجوی عشق بر مبنای جذابیت طرحواره‌ای صورت می‌گیرد و در واقع از این منظر ما هیچگاه قادر نیستیم که عشق مناسبی را تجربه کنیم. زیرا طرحواره‌های ما که در درون ما وجود دارند موانع بزرگی برای تجربه عشق اصیل هستند.

از طرفی دیگر هنگامی که در ذهنیت‌های مقابله‌ای قرار می‌گیریم به ویژه ذهنیت‌های جبرانی و اجتنابی، در واقع دیوارهایی دور خود کشیده‌ایم که مبادا دیگران به ما نزدیک شوند و رابطه اصیلی را تجربه کنیم. اینجا رابطه‌ای بین آموزه‌های مولانا و طرحواره درمانی وجود دارد.

به موازات رشد کردن و بزرگ شدن بسیاری از ما دیوارهای محکمی گرداگرد خود بنا می‌کنیم. دلیل آن می‌تواند این باشد که ما در گذشته‌های دور زندگی یعنی در دوران کودکی‌مان آسیب‌ها و تروماهایی را تجربه کرده‌ایم و اینک تمایلی به تجربه دوباره رویدادهای تلخ را نداریم؛ به قول طرحواره درمانی هنگام فعال‌سازی طرحواره‌های ناسازگار اولیه، از ذهنیت‌های مقابله‌ای مانند محافظ گسسته استفاده می‌کنیم تا درد زخم‌های گذشته را مجددا تجربه نکنیم.

 این دیوارها موانعی بین ما و دیگران، بین ما و عشق، بین و ما طبیعت و حتی بین ما و خودمان هستند. اما بخشی از خودآگاهی شناخت موانع خودساخته و تلاش مداوم برای برطرف کردن آنهاست.

اگر موانع و دیوارها را از سر راه رشد کردن خود برنداریم زیبایی روابط و سعادت عاطفی را از دست می‌دهیم. به عبارت دیگر ترس‌هایمان ما را عقب نگه می‌دارند.

بنابراین یکی از آموزه‌های مشترک مولانا و طرحواره‌درمانی این است که عشق را در درون خود جستجو کنید، دیوارها را بشکنید و اجازه دهید عشق مناسب شما را پیدا کند. این کار سبب‌ساز روابط اصیل و معنادارتری می‌شود.

۳. دیروز باهوش بودم بنابراین می‌خواستم دنیا را تغییر دهم، امروز خردمند هستم پس می‌خواهم خودم را تغییر دهم.

در اکثر موارد ما انسان‌ها انگشت اشاره خود را به سمت دیگران می‌گیریم و آن‌ها را مقصر مشکلات خودمان می‌دانیم و آن‌ها را مورد سرزنش قرار می‌دهیم. بنابراین تصمیم می‌گیریم که آن‌ها را تغییر دهیم؛ اما خودمان را فراموش می‌کنیم و از یاد می‌بریم که آنچه و آنکه باید تغییر کند ما و نحوه فکر کردن ماست.

طرحواره درمانی معتقد است که ما با طرحواره‌هایمان دست به انتخاب می‌زنیم، افراد و رویدادهایی را به سمت خودمان فراخوانی می‌کنیم و در نهایت اگر کسی یا چیزی مطابق با طرحواره‌های ما نباشد تلاش می‌کنیم او را طوری دستکاری کنیم که شبیه طرحواره‌های ما شود. بنابراین فصل مشترک دیگری بین مولانا و طرحواره درمانی این است که ما به جای تغییر دنیا و دیگران باید ابتدا خودمان را تغییر دهیم.

در واقع این ما هستیم که با نحوه فکر، رفتار و احساس کردن و انتخاب آدم‌ها دنیای خاص خودمان را خلق می‌کنیم و از آنچه که ساخته دست خودمان است شکایت می‌کنیم و سعی می‌کنیم آن‌ها را تغییر دهیم.

تلاش برای تغییر دادن خود احتمالا یکی از مشهورترین نقل قول‌های مولاناست و برای مشهور بودن دلیل خوبی هم دارد. قضاوت کردن دنیا کار آسانی است. به راحتی می‌توان اینگونه تصور کرد که اگر دنیا دست ما بود وضعیت بهتری داشتیم.

اما آنچه بسیاری از ما آن را نادیده می‌گیریم این است که اگر نمی‌توانیم خودمان را تغییر دهیم چگونه می‌توانیم دنیا را تغییر دهیم؟

من اعتقاد دارم که مولانا ما را ترغیب می‌کند که قبل از اینکه انگشت خود را به سمت دیگران نشانه بگیریم ابتدا روی رفتار خودمان تمرکز کنیم.

به عنوان یک جامعه، اگر هر یک از ما شروع به تغییر دادن خودش کند و تغییر را از خودمان آغاز کنیم، آنگاه می‌توانیم دنیا را نیز تغییر دهیم. به عبارت دیگر، در نتیجه تغییر خویشتن، دنیا نیز تغییر می‌کند.

۴. الهامی که به دنبال آن هستید از قبل در درون شماست. سکوت کن و گوش کن.»

در حال حاضر، صدها و نه هزاران مربی زندگی وجود دارد که آماده کمک به شما برای یافتن هدفتان هستند. میلیون‌ها ویدیوی انگیزشی در یوتیوب و اینستاگرام نیز وجود دارد. بنابراین ما همیشه توسط نظرات دیگران احاطه شده‌ایم. اما مولانا و طرحواره درمانی معتقدند که ما به هیچ کدام از این‌ها نیاز نداریم.

با خودآگاهی و تمرکز بر درون به جای بیرون، می توانید آنچه را که برای شما رضایت و شادی در زندگی به ارمغان می آورد، بیابید. از نظر طرحواره‌درمانی تمرکز بر درون منجر به دستیابی به ذهنیت کودک آسیب‌پذیر یعنی هسته اصلی زخم‌ها می‌شود و در نتیجه با برآورده کردن نیازهای کودک آسیب‌پذیر می‌توانیم به بزرگسال سالم تبدیل شویم.

بنابراین شما فقط باید دنیای اطراف خود را آرام کنید و به روح خود گوش دهید. قطب‌نمای اصلی زندگی در درون ما وجود دارد نه در حرفهای انگیزشی دیگران.

به نظر می‌رسد مولانا و طرحواره درمانی هر دو معتقدند که تمام آنچه نیاز داریم در درون ما وجود دارد و ما نباید در جستجوی راهنما زمان خود را هدر دهیم. به عبارت دیگر چشم به آسمان دوختن و منتظر بیرون آمدن کوکب هدایت بودن، کار بیهوده است. ما به هر چه نیاز داریم در درونمان به ودیعه گذاشته است. به عنوا مثال از منظر طرحواره درمانی همه ما نیازهای هیجانی بنیادینی داریم که از بدو تولد در ما وجود دارند. اگر به خودمان گوش دهیم می‌توانیم نیازهایمان را برآورده کنیم و راه خودمان را پیدا کنیم.

۵. به داستان‌ها، اینکه اوضاع با دیگران چگونه پیش رفته است، قانع نباشید. داستان خودت را بنویس.»

هر کدام از طرحواره‌های ما داستانی است درباره آنچه تجربه کرده‌ایم و هر طرحواره باعث می‌شود که ما در یک زمینه خاص خودمان را با دیگران مقایسه کنیم. اما بین آنچه ما تجربه کرده‌ایم و آنچه دیگران انجام می‌دهند چه فصل مشترکی وجود دارد که ما خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم؟

به عبارت دیگر، از مقایسه خود با دیگران باید دست برداریم. از توجه زیاد به کارهایی که دیگران انجام می‌دهند دست بردارید. از زندگی در داستان‌های اطرافیان خود اجتناب کنید.

نوشتن داستان خود را آغاز کنید. شما متوجه خواهید شد هنگامی که خودآگاهی‌تان عمیق‌تر می‌شود و مسیر زندگی‌تان را انتخاب می‌کنید درواقع در حال نوشتن داستان خودتان هستید.

برای اینکه داستان زندگی‌مان را خودمان بشناسیم ابتدا باید طرحواره‌های خود را شناسایی کنیم سپس با اتکا به بزرگسال سالم خود داستان زندگی خود را بنویسیم.

فصل مشترک مولانا و طرحواره درمانی این است که یک وظیفه به عهده ما گذاشته‌اند و آن این است که خودمان مؤلف زندگی خودمان باشیم.

۶. جهان بیرون از شما نیست. به درون نگاه کنید، هرچه بخواهید آنجا هست.

یکی از موضوعات بسیار مهمی که در اشعار و فلسفه مولانا و طرحواره درمانی وجود دارد این ایده است که هر یک از ما جهانی در درون خود داریم.

مولانا و طرحواره درمانی اغلب ما را ترغیب می‌کنند جستجوی پاسخ‌ها در بیرون از خود را متوقف کنیم و در عوض روی درون خود تمرکز کنیم. از نظر من این آموزه مولانا و طرحواره درمانی به ویژه در سفری که به سمت خودآگاهی داشته‌ام بسیار کمک‌کننده بود.

این آموزه مولانا باعث شد که من از یپروی کردن از گورو یا همان مرشد و راهنما دست بردارم زیرا آن‌ها روش‌ها و تمرین‌های خودشان را گسترش می‌دهند نه دنیای درونی مرا.

به این ترتیب متوجه شدم که بهترین راهنما برای من شهودهای خودم هستند.

به طور کلی هر یک از ما نیازهای متفاوت خودش را دارد. همه در سفرهای مختلفی هستیم. گورو می‌تواند شما را تا رسیدن به نقطه خاصی هدایت کند اما فقط شما با نگاه کردن به درون خود می‌توانید پاسخ‌هایی را که می‌خواهید پیدا کنید.

۷. به دردهایتان گوش کنید آن‌ها پیام‌آوران شما هستند.

شخصیت ما بر اساس برآورده شدن یا نشدن نیازهای هیجانی بنیادین‌مان شکل گرفته است. بنابراین دردهای ما نشان می‌دهند که کدام نیازها برآورده شده‌اند یا خیر. روبرو شدن با دردها می‌تواند حقیقت‌های تلخ زندگی‌مان را برملا کنند.

هنگامی که خودآگاه شوید بدون شک می‌توانید با حقیقت‌های تلخی که درباره شما وجود دارد روبرو شوید: تروما، عادت‌های سمی و باورهای انعطاف‌ناپذیر.

هنگامی که احساس می‌کنید بن‌بست‌ها یا بخشی از خودتان شما را عقب نگه می‌دارد آن را نادیده نگیرید. به این نکته توجه کنید که شفای شما از اینجا آغاز می‌شود.

احتمالاً متوجه شده‌اید که آموزه مولانا درباره پای شکسته یا کمر درد نیست بلکه در مورد التیام زخم‌های درونی است. البته دردهای جسمانی نیز پیامی با خودشان دارند و آن هم این است که نیاز به استراحت دارید.

به نظر می‌رسد که مولانا و طرحواره درمانی توجه عمیقی به دردها دارند و آن‌ها را به جای بدبختی، فرصتی در نظر می‌گیرند برای رشد و به دست گرفتن افسار زندگی‌مان.

۸. دنیا شبیه کوه است. هرچه بگویید را به شما برمی‌گرداند.

مولانا و طرحواره درمانی این آموزه را گسترش می‌دهند که نتیجه رفتارهای ما به خودمان برمی‌گردد. به عنوان مثال هنگامی که طرحواره رهاشدگی داریم و تلاش می‌کنیم با تماس‌های مکرر، کادوهای زیاد، توقع بالا، ناتوانی در تحمل دوری و تلاش مداوم برای نزدیک ماندن جلوی رهاشدگی خودمان را بگیریم اتفاقا در حال آماده سازی بستری برای رهاشدگی هستیم. زیرا طرف مقابل از رفتارهای چسبنده ما دلزده می‌شود.

بنابراین سبک‌های مقابله‌ای ما مانند اجتناب یا جبران افراطی ارمغانی به جز تقویت طرحواره‌های ناسازگار ما ندارند. فرض کنید شما برای روبرو نشدن با قضاوت دیگران در جمع هیچ حرفی نمی‌زنید. در بلندمدت دیگران شما را نادیده خواهند گرفت و شما احساس دوست‌نداشتنی بودن می‌کنید.

ضرب‌المثل معروفی هست که معتقد است که از هرچه می‌ترسیم همان را تجربه می‌کنیم. به عنوان مثال اگر همیشه به صورت منفی فکر کنیم و در گفته‌ها و کردار دیگران معنای منفی پیدا کنیم در نهایت چیزی جز روابط آشفته برایمان باقی نمی‌ماند. همانطور که مولانا یادآوری می کند، ما همانی هستیم که می اندیشیم. دنیای اطراف ما فقط انعکاسی از افکار ماست.

مولانا و طرحواره درمانی هر دو به ما می‌گویند اگر منفی فکر کنید، همه جا منفی را خواهید دید:

ای بردار تو همه اندیشه‌ای.

اما وقتی طرز فکر مثبتی را در پیش می‌گیرید، ناگهان دنیا مثبت اندیشی را به سمت شما باز می‌گرداند.

۹. صدایی وجود دارد که از کلمات استفاده نمی‌کند به آن گوش دهید.

صدایی که از کلمات استفاده نمی‌کند، شهود شماست. من می‌خواهم این نقل قول از مولانا را نیز با شما به اشتراک بگذارم:

“هر چه ساکت‌تر شوید، بیشتر می‌توانید بشنوید.”

اما برای انجام این کار، باید شروع به گوش دادن و اعتماد کنیم. آرام با خود بنشینید و اجازه دهید صدای درونی، شما را راهنمایی کند.

نگران نباشید که زندگی شما زیر و رو می‌شود. از کجا می‌دانی کاری که به آن عادت کرده‌ای بهتر از آن کار جدید است؟».

گوش دادن به دردهای کودک آسیب‌پذیر و بزرگسال سالم از منظر طرحواره‌درمانی می‌تواند باعث رشد ما شود. باید به خودمان گوش دهیم به صورت صادقانه و گشوده. به قول مولانا بشنو از نی چون حکایت می‌کند. چیزهایی را مطرح می‌کند که ممکن است رویارویی با آنها ناراحت کننده باشد.

آسان است که بخواهید سر خود را در شن فرو کنید و از رویارویی با این حقایق اجتناب کنید. اما به قول مولانا از کجا می‌دانی که آن طرف بدتر خواهد بود؟

من شخصا احساس می‌کنم مولانا و طرحواره درمانی با این آموزش ما را تشویق می‌کنند که به جای ترس با کنجکاوی به خودآگاهی نزدیک شویم.

۱۰. ذهن خود را باز نگه دارید. تغییر را رد نکنید

ناشناخته‌ها همیشه کمی ترسناک هستند، اما ممکن است وقتی به آن دست می‌زنیم فرصت‌های جدیدی پیدا کنیم.

از منظر طرحواره درمانی طرحواره‌های ناسازگار اولیه، باعث تفکر انعطاف‌ناپذیر و مقاومت در برابر تغییر می‌شوند. هر یک از طرحواره‌ها تلاش می‌کنند خودشان را تقویت کنند و در برابر اطلاعات مغایر با خودشان مقاومت می‌کنند. از این رو تغییر را نمی‌پذیریم.

اما در نهایت مولانا و طرحواره درمانی هر دو از ما می‌خواهند که انعطاف‌پذیر باشیم و به سمت گزینه‌های جدید زندگی حرکت کنیم.

کلام آخر درباره مولانا و طرحواره درمانی

صادقانه بگویم، می‌توانم این فهرست را ادامه دهم زیرا حکمت مولانا و طرحواره درمانی بی‌نهایت هستند.

همانطور که مولانا و طرحواره درمانی تأکید می‌کنند کمتر صحبت کردن و گوش دادن بیشتر راهی برای رسیدن به هر شکلی از روشنگری است که هر کدام به دنبال آن هستیم.

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

4 دیدگاه

  1. جناب دکتر بهرامی عزیر مقاله بسیار زیبای شما برای من بسیار مفید و ارزنده بود و نگاهم را به جناب مولانا را ازجنبه روانشناسی هم به خود جلب نمود

  2. خیلی عالی است اما اگر با استناد و ارجاع با شعر مولانا بود که بیشتر و در واقع مورد استفاده بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا