
تا به حال متوجه شدهاید اتفاقاتی که در روابطتان رخ میدهد از یک یا چند الگوی ثابت پیروی میکند؟ انگار در هر رابطهای، برخی از رفتارهایی که انجام میدهیم و برخی از واکنشهایی که دریافت میکنیم تکراری هستند. در این مقاله قصد داریم برخی از الگوهای تکرارشونده در روابط و علت ایجاد آنها را که زخم های دلبستگی هستند بررسی کنیم. با اسکیمالوژی همراه باشید.
ما انسانها ناگزیر از تکرار آموختههای خود هستیم. وقتی چیزی را میآموزیم آن را در موقعیتهای مختلف به کار میبریم، چه آنچه آموختهایم غلط باشد چه درست. ما به طور اجتنابناپذیری هر آنچه را که یاد گرفتهایم اجرا میکنیم.
بسیاری از یادگیریهای ما دربارهی روابط عاشقانه در دورهی کودکی رخ داده است. هنگامی که والدینمان نیازهای عاطفیمان را برآورده میکنند ما دربارهی ارزش خود، میزان دوست داشتنی بودن خود و نحوهی برقراری رابطه مطالب دست اولی را میآموزیم، حتی اگر این آموختهها غلط باشند یعنی اگر والدینمان به خوبی و به صورت توأمان همراه با عشق و محبت به نیازهای عاطفی ما رسیدگی نکرده باشند باز هم ما از همین آموختهها در روابط بعدیمان استفاده میکنیم و علاوه بر این همین آموختهها مبنای انتخابهای عاشقانهی ما قرار میگیرند.
علاوه بر این، ما نحوهی ارتباطگیری، و بدهبستانهای عاطفی والدینمان را نیز مشاهده میکنیم و از این طریق دربارهی روابط نیز مطالبی را میآموزیم.
از آنجایی که ما نمیتوانیم خارج از یادگیریهای خود دست به رفتاری بزنیم و نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن آموختههایمان فکر کنیم بنابراین بسیار منطقی است که آنچه را آموختهایم در دوران بزرگسالی بازآفرینی کنیم.
زخم های دلبستگی

یکی از عمیقترین یادگیریهای ما مربوط به سبک دلبستگی ما به والدینمان است. سبک دلبستگی یعنی اطلاعاتی دربارهی نحوهی ارتباط، برآورده شدن نیازها و اطمینان از حضور والدین. وقتی والدین به خوبی، به طور باثبات و به اندازهی کافی نیازهای عاطفی ما را برآورده سازند دلبستگی ما به آنها آسیبی نمیبیند، اما به هر دلیلی که این دلبستگی آسیب ببیند به اصطلاح زخم های دلبستگی شکل میگیرند.
جان بالبی که پیشگام نظریهی دلبستگی است معتقد است که تمامی روابطی که منجر به سبک دلبستگی میشوند در ذهن و شخصیت ما به یک مدل کارکردی درونی تبدیل میشود. این الگوی درونی، بعد از شکلگیری، تمامی انتخابهای بعدی ما را تعیین میکند. هنگامی که ما وارد یک رابطه میشویم این الگوی درونی فعالیت خود را آغاز میکند و ما از اطلاعاتی که در آن ذخیره کردهایم برای انتخاب، تفسیر و چگونگی ارتباط با دیگران استفاده میکنیم. از این رو الگوی کارکرد درونی باعث بازآفرینی دلبستگیهای اولیهی ما در روابط بعدی میشود. اگر الگوی کارکرد درونی بر اساس زخم های دلبستگی شکل بگیرد آنگاه سبکهای دلبستگیمان به ابزاری تبدیل میشوند برای بازآفرینی الگوهای غلط رابطه در انتخابهای عاشقانهمان.
زخم های دلبستگی از آن رو اهمیت دارند که از اولین روزهای زندگی در ذهن ما جا خوش میکنند و هر چه بزرگتر میشویم ریشههای آنها عمیقتر میشود به طوریکه به صورت ناخودآگاه انتخابها و روابط عاشقانهی ما و از این هم گستردهتر، تمام زندگیمان مانند انتخاب شغل را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین زخم های دلبستگی زمینهساز بازآفرینی همان روابط آشفته و دردناک با والدین در روابط بعدی میشوند.
بر اساس انتخاب ناهشیار همسری که زخم های دلبستگی ما را هدف قرار میدهد، زخم های دلبستگی باعث قربانی شدن مجدد ما در روابط عاشقانه میشوند. به عبارت دیگر ما جذب کسانی میشویم که بتوانند روی زخم های دلبستگی ما نمک بپاشند. دلیلش این است که به طور ناخودآگاه جذب شرایطی میشویم که میدانیم در آن شرایط باید چه رفتاری را نشان دهیم حتی اگر آن شرایط برای سلامت روانشناختی و رشد هیجانی ما سمی باشد.
کودکانی که تجربههای مختلف تروماتیک را پشت سر گذاشتهاند به این نتیجه میرسند که تجربهی تروما، در زندگی «عادی» است. آنها در شرایط تروماتیک خانواده، رفتارهای ناکارآمد را به عنوان کارآمد در نظر میگیرند؛ زیرا فکر میکنند همهی روابط به همین شکل است. این یادگیری از طریق الگوبرداری و تقلید از والدین رخ میدهد.
کودکان همچنین به صورت نیابتی (یادگیری مشاهدهای) میآموزند که آنچه در خانوادهشان به عنوان رفتار نرمال یا قابل پذیرش رخ داده است را به سایر موقعیتها تعمیم دهند. آنها از طریق این یادگیریها میآموزند که چه دیدگاهی دربارهی خود داشته باشند، چه نوع دوستانی را انتخاب کنند و در بزرگسالی وارد چه روابطی بشوند.
زخم های دلبستگی احساس امنیت و تعلق خاطر کودک را تحت تأثیر قرار میدهد. به عنوان مثال برخی از افراد متوجه میشوند که جذب نوع خاصی از روابط میشوند که کنش و واکنشهایی که در آنها صورت میگیرد از یک رابطه به یک رابطه دیگر شبیه است. آنچه این افراد متوجه نمیشوند این است که چگونه پارتنرهای انتخابی ممکن است شخصیت مشابه، خصلتهای رفتاری مشابه یا تجربههای آسیبزای گذشتهی مشابهی داشته باشند. این الگوهای چرخهای، مضامین، رفتارها یا عادتهایی که از یک رابطه در رابطهی دیگر تکرار میشود به عنوان بازآفرینی تروما یا بازآفرینی زخم های دلبستگی نامیده میشوند.
انواع بازآفرینی زخم های دلبستگی
- قربانی شدن مجدد
- بازآفرینی غفلت
- بازآفرینی ترومای دلبستگی
قربانی شدن مجدد
یکی از شیوههایی که نشان از بازآفرینی زخم های دلبستگی دارد قربانی شدن مجدد در رابطه است. آیا تا به حال متوجه شدهاید که بعضی از مردم پارتنرهایی را انتخاب میکنند که کپی برابر اصل والدینشان هستند؟ این شباهت ممکن است در ویژگیهای فیزیکی مانند قد، وزن یا نژاد باشد. یا ممکن است پارتنرشان دارای ویژگیهای شخصیتی، الگوهای رفتاری و نگرشهایی باشند که مشابه والدین بدسرپرست، رهاکننده یا غفلتکننده باشد.
برخی از نظریهپردازها مانند جان گاتمن این الگو را نقشپذیری نامیدهاند. این نقشپذیری بازنمایی تروماهای اولیه در سبک دلبستگی بزرگسالی ماست. با وجود این، نظریههای روانکاوی و رفتاری به جذب ناهشیار به تروماهای اولیه اجبار به تکرار زخم های دلبستگی میگویند.
اگر الگویی از قربانی شدن مجدد در روابط عاشقانهی فرد وجود داشته باشد احتمالا بر اساس انتخاب ناهشیار پارتنرهایی است که مجدداً زخم های دلبستگی هستهای مانند رهاشدگی، خیانت، بدرفتاری یا غفلت را فعال میکنند. به عنوان مثال فارغ از اینکه این پارتنرها به لحاظ فیزیکی چقدر شبیه والدین باشند ممکن است ناارزندهساز یا تحقیرکننده باشند یا اینکه طوری رفتار میکنند که فرد احساس ندیده شدن و شنیده نشدن کند آنطور که در دورهی کودکی والدینش او را نادیده میگرفتند.
یا ممکن است فرد به طور ناهشیار به دنبال پارتنرهای خودشیفته، تکانشگر، غیرقابل پیشبینی، یا از لحاظ هیجانی بیثبات را به عنوان افراد امن انتخاب کند زیرا آنها زخم های دلبستگی اولیهشان را بازنمایی میکنند و در واقع غیرقابل پیشبینی بودنشان برای آنها پیشبینیپذیر است.
بازآفرینی غفلت
داشتن سابقهای از غفلتهای هیجانی و فیزیکی فرد را در موقعیتی قرار میدهد که ریسک بازآفرینی این الگو به صورت ناهشیار در روابط عاشقانه افزایش مییابد. همچنین ریسک الگوی رفتار پاتولوژیکال (مرضی) در مورد عشق را افزایش میدهد. برای مثال، یک نفر ممکن است به صورت ناخودآگاه جذب پارتنرهای رهاکننده شود زیرا در دورهی کودکی، از سمت والدینش رهاشدگی را تجربه کرده است.
اگر ترس از رهاشدگی فعال شود، فرد ممکن است به دنبال کسب تأیید و ارزش از سوی پاتنر باشد، رفتار چسبنده از خود نشان دهد یا به شدت خود را نیازمند نشان دهد. این رفتارها درنهایت باعث دور شدن پارتنر میشود و بنابراین یک پیشگویی خودکامبخش یا بازآفرینی ترومای رهاشدگی اولیه رخ میدهد.
به طور مشابهی، فردی که تاریخچهی رهاشدگی دارد ممکن است نیاز پاتنر خود به خلوت کردن را به عنوان رهاشدن از سوی او در نظر بگیرد که به نوبه خود زخم های رهاشدگیاش را فعال میکند. این ماجرا ممکن است باعث ایجاد الگویی از رفتار خودآسیبرسان شود. به عنوان مثال فرد ممکن است خودش قبل از اینکه رها شود، پارتنرش را رها کند یا اینکه فوراً وارد یک رابطه دیگر شود.
بازآفرینی ترومای دلبستگی

تا اینجا دو نوع خاص از بازآفرینی زخم های دلبستگی را توضیح دادیم و اینک نوبت به سومین نوع آن میرسد. هنگامی که ترومای دلبستگی اولیه بازآفرینی میشود بر اساس انتقال بین نسلی بدرفتاری، غفلت، رهاشدگی یا خیانت است. این الگو در پارتنرهایی دیده میشود که از ترومای خود ناآگاهند یا اینکه برای درمان آن اقدامی انجام ندادهاند و بنابراین ترومای مشابهی را به فرزندان خود انتقال میدهند.
راهبردهای مقابلهای ناسازگار رایجی که در ترومای بین نسلی دیده میشود شامل استفاده از حواسپرتی (یک رفتار اجباری برای قطع ارتباط عاطفی)، استفاده از مثبتاندیشی سمی برای به حداقل رساندن اثرات تروما و انکار برای عدم پذیرش تجربههای تروماتیک است. این امر به دلیل ناارزندهسازی تجربههای اعضای خانواده، مواجهه مکرر با ترومای مشابه یا از طریق بیگانه شدن با خانواده منجر به آسیبهای بیشتری میشود.
الگوهای رایج ترومای بین نسلی عبارتند از: تقویت هم وابستگی و ناتوانی در تنهایی، چرخههای سوء استفاده، غفلت، رها شدن، خیانت، فقر، سوء مصرف مواد یا الکل، طلاق، یا آسیبهای پنهان که میتواند به طور ضمنی از یک نسل به نسل بعدی آموزش داده شود. به عنوان مثال، ترس از رها شدن ناشی از آسیبهای دوران کودکی خود والدین میتواند از طریق باورها یا رفتارهای ناسازگار آموختهشده، مانند نیاز دائمی به داشتن یک رابطه عاشقانه برای احساس لیاقت یا ارزش به فرزندانش منتقل شود. این به نوبه خود میتواند فرزندانشان را وادار به داشتن همان ترسها، همان باورهای نادرست و در نهایت همان الگوی رفتارهای ناسازگارانه و اجبار به تکرار کند که بر شادکامی آنها تأثیر منفی میگذارد.
به این ترتیب، بازآفرینی زخم های دلبستگی در دوران بزرگسالی تکرار میشود. باز آفرینی زخم های دلبستگی در بلندمدت فرد را درون چرخهای از روابط آسیبزا قرار میدهد. هر مرتبه که فرد از یک رابطه بیرون میآید به دلیل زخم های دلبستگی است و انتخاب یک رابطه جدید دوباره بر مبنای زخم های دلبستگی صورت میگیرد. بنابراین زخم های دلبستگی به صورت تجزیهناپذیری در شخصیت ما رشد میکنند. نظریههای جدیدتر مانند نظریه طرحوارهدرمانی معتقد است که زخم های دلبستگی از طریق شکل دادن طرحوارههای ناسازگار اولیه و نیاز به هماهنگی شناختی در سراسر زندگی ما تکرار میشوند.
درمان بازآفرینی زخم های دلبستگی

درمان الگوهای بازآفرینی زخم های دلبستگی بسیار چالشبرانگیز است. علیرغم اینکه برخی از روشهای درمان مشترک است اما بازآفرینی زخم های دلبستگی اغلب بسته به تجربههای زیستهی فرد، ترومای دلبستگی اولیه، باورها و میزان خودآگاهی و رشد فرد متفاوت هستند. هنگامی که فرد آگاه شود که چگونه اولین تجربههایش زندگی بزرگسالیاش را شکل داده است میتواند از نحوه تأثیرگذاری زخم های دلبستگی بر انتخابها و الگوهای رابطهاش آگاه شود.
طرحوارهدرمانی یکی از درمانهای بسیار اثربخش برای التیام دادن به زخم های دلبستگی و جلوگیری از بازآفرینی آنها در روابط بزرگسالی است. از آنجایی که زخم های دلبستگی در طرحوارههای ناسازگار اولیه نمود پیدا میکنند میتوان با تشیخص طرحوارهها اولین گام مؤثر در درمان زخم های دلبستگی را برداشت.
بعد از شناسایی طرحوارهها، نوبت به اجرای تکنیکهایی میرسد که به فرد کمک میکند با زخم های دلبستگی به صورت منطقی چالش کند، هیجانات و تجربههای تروماتیک دوران کودکی را مورد بازسازی قرار دهد و در نهایت از طریق تکنیکهای رفتاری میآموزد که چگونه الگوهای رفتاری ناکارآمد خود را از بین ببرد و به جای آنها از الگوهای سالم استفاده کند.
References
- Bateman, A. W., & Fonagy, P. (Eds.). (2012). Handbook of mentalizing in mental health practice. American Psychiatric Publishing, Inc.
- Gottman, J, et al. (2016). The Man’s Guide to Women. New York: Rodale.
- Van der Kolk, B. (1989). The compulsion to repeat the trauma: Reenactment, revictimization, and masochism. The Psychiatric Clinics of North America (12)2, 389-411.
ارتباط با ما
برای ارتباط در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com