انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیراهنمای درمانگران و مشاوراننظریه های رواندرمانی

رواندرمانی سوگ پیچیده (سوگ طولانی مدت)

رواندرمانی سوگ پیچیده (CGT) یک مدل رواندرمانی نسبتاً جدید است که برای هدف قرار دادن نشانه‌های سوگ پیچیده طراحی شده است. رواندرمانی سوگ پیچیده از نظریه دلبستگی برگرفته شده است و ریشه‌های آن در رواندرمانی بین فردی و شناختی-رفتاری قرار دارد و شامل تکنیک‌هایی شبیه مواجهه‌ی طولانی (تکرار روایت مرگ و فعالیت‌های مواجهه‌سازی زنده) است. علاوه بر این شامل تمرکز بر اهداف شخصی و روابط است.

معلوم شده است که رواندرمانی سوگ پیچیده در افرادی که سوگ پیچیده را تجربه می‌کنند مؤثر است. افرادی که رواندرمانی سوگ پیچیده را دریافت کرده‌اند سریع‌تر و بیشتر به درمان پاسخ می‌دهند.

این مقاله به صورت مختصر زیربنای مفهومی درمان سوگ پیچیده (CGT) را توضیح می‌دهد، درباره شواهد اثربخشی آن مطالبی را ارائه می‌کند، تکنیک‌های آن را توصیف می‌کند و یک مثال موردی از درمانجویی که در پروتکل ۱۶ جلسه‌ای درمان سوگ پیچیده شرکت کرده بود ارائه شده است. این مقاله با نتیجه‌گیری در مورد مسیرهای پژوهشی آینده درمان سوگ پیچیده به پایان می‌رسد. در این مقاله درمان سوگ پیچیده و رواندرمانی سوگ پیچیده معادل هم به کار رفته‌ است.

کلیدواژه‌ها: سوگواری، سوگ تروماتیک، درمان، رواندرمانی، درمان شناختی-رفتاری.

این مقاله در ژورنال Dialogues in Clinical Neuroscience منتشر شده است. نویسنده این مقاله دکتر Julie Loebach Wetherell است که در دانشگاه کالیفرنیا مشغول به فعالیت است. مقاله رواندرمانی سوگ پیچیده توسط دکتر حمید بهرامی‌زاده برای انتشار در وب‌سایت اسکیمالوژی به فارسی برگردانده شده است.

سوگ پیچیده چیست؟

رواندرمانی سوگ پیچیده
رواندرمانی سوگ پیچیده

سوگ (غم و اندوه) یک واکنش طبیعی به از دست دادن یک عزیز است. برای اکثر افراد، علائم غم و اندوه با گذشت زمان شروع به کاهش می‌کند. با این حال، برای گروه کوچکی از افراد، احساس غم و اندوه شدید ادامه می‌یابد و علائم آنقدر شدید است که باعث ایجاد مشکلاتی شده و آنها را از ادامه زندگی باز می‌دارد. اختلال سوگ طولانی‌مدت (Prolonged grief disorder) با این سوگ شدید و مداوم مشخص می‌شود که باعث ایجاد مشکلات و اختلال در زندگی روزمره می‌شود.

سوگ پیچیده غمی است که طولانی‌تر و شدیدتر از آن چیزی است که در یک فرهنگ بهنجار در نظر گرفته می‌شود. ممکن است زندگی روزمره شخصی را مختل کند، حس هویت او را تغییر دهد و باعث ایجاد احساسات شدید و مکرر مانند خشم یا تنهایی شود.

در سال 2021، انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) سوگ پیچیده یا اختلال سوگ طولانی‌مدت را به نسخه به‌روز‌شده‌ی راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، ویرایش پنجم (DSM-5) اضافه کرد. طبقه‌بندی بین‌المللی بیماری‌ها (ICD-11) نیز شرایط مشابهی را به عنوان اختلال در نظر گرفته است.

توصیف رواندرمانی سوگ پیچیده

کمک به درمان و تسهیل اختلالات ناشی از فقدان‌ها از مدت‌ها قبل از اینکه به عنوان سوگ پیچیده، سوگ تروماتیک، سوگواری پیچیده، اختلال سوگ پیچیده یا سوگ طولانی‌مدت در نظر گرفته شود همیشه جزء اصلی رواندرمانی بوده است.

تاکنون درمانگران، رواندرمانی‌های متعددی برای پریشانی‌های مرتبط با سوگواری با تکیه بر مفهوم‌پردازی‌های مشکلات و تکنیک‌های درمانی مختلف توصیف کرده‌اند که شامل دارودرمانی، درمان حمایتی، درمان مراجع-محور، درمان معنامدار، درمان پویشی مختصر، درمان شناختی، درمان شناختی-رفتاری، رواندرمانی بین فردی، مشاوره معنوی، بازی‌درمانی، معنادرمانی، نوشتاردرمانی، درمان مبتنی بر اینترنت، واقعیت مجازی، و هیپنوتیزم می‌شود.

این درمان‌ها با کودکان و بزرگسالان مورد آزمایش قرار گرفته و مداخلاتی را برای بیماران، پناهندگان، زوج‌ها، والدین، بازماندگان جنگ، بلایای طبیعی، تصادف‌ها، خودکشی و خشونت در برمی‌گرفت.

تعداد نسبتاً کمی از این مداخلات نشانه‌های اختصاصی سوگ پیچیده را هدف قرار داده‌اند و به طور کلی بر افسردگی و پریشانی متمرکز بوده‌اند. سه مقاله‌ی مروری، پیشینه‌ی پژوهشی مرتبط با مداخلات سوگ پیچیده را توصیف کرده‌اند. یک متاآنالیز جدید از کارآزمایی‌های کنترل‌شده‌ی تصادفی‌شده نشان داد که مداخلاتی که سوگ پیچیده را هدف قرار می‌دهند اثربخش‌تر از درمان حمایتی، رواندرمانی بین فردی یا فهرست انتظار است. چهار مداخله‌ای که از همه بیشتر اثربخش بودند متکی بر اصول شناختی رفتاری بودند.

مداخله‌های تفسیری متمرکز بر افزایش بینش درمانجو نسبت به تعارض و ترومای مرتبط با فقدان اثربخش نبود. اثرات مداخلات اختصاصی برای نشانه‌های سوگ‌ پیچیده در مطالعه پیگیری بیشتر بود.

رواندرمانی سوگ پیچیده (CGT) که حمایت پژوهشی نیرومندی از آن حمایت می‌کند ریشه در رواندرمانی بین فردی و درمان شناختی-رفتاری دارد. درمان سوگ پیچیده مبتنی بر نظریه دلبستگی است که معتقد است انسان‌ها به لحاظ زیست‌شناختی برای جست‌وجو، ایجاد و حفظ روابط نزدیک برنامه‌ریزی شده‌اند.

چهره‌های دلبستگی افرادی هستند که نزدیکی با آن‌ها دنبال می‌شود و در برابر جدایی از آن‌ها مقاومت صورت می‌گیرد؛ این افراد بهشت امنی از حمایت و اطمینان‌دهی در شرایط استرس‌زا و پایگاه امنی از حمایت برای خودگردانی و شایستگی فراهم می‌کنند که کاوش دنیا را تسهیل می‌کند. در سوگ حاد به دنبال فقدان و از دست دادن یک چهره دلبستگی، سیستم دلبستگی مختل می‌شود، اغلب منجر به احساس ناباوری، هیجانات دردناک، افکار مزاحم درباره فرد متوفی و بازداری سیستم جست‌وجوگری می‌شود.

با عزاداری موفق، فرد از سوگ حاد به سمت سوگ حل‌شده حرکت می‌کند که د رآن سرانجام سوگ فقدان پذیرفته می‌شود، ترومای از دست دادن حل می‌شود، هیجانات مثبت می‌شود یا اینکه به صورت توأمان تلخ و شیرین می‌شود، بازنمایی ذهنی بازنگری می‌شود به منظور عبور از مرگ چهره دلبستگی، و سیستم جست‌وجوگری فعال می‌شود، به همراه بازنگری اهداف به منظور یکپارچه‌کردن پیامدهای فقدان. این اتفاق‌ها از طریق یک مدل پردازش دوگانه رخ می‌دهد با فعالیت‌های متمرکز بر از دست دادن و بازسازی.

در سوگ پیچیده، فرآیند گذر از سوگ حاد به سوگ حل‌شده مختل شده است. درمانجویانی که مبتلا به سوگ پیچیده شده‌اند اغلب هیجانات طولانی‌مدت، شدید و دردناک، نشخوار فکری اغلب در مورد سرزنش خود را تجربه می‌کنند. همچنین رفتارهای ناسازگاری مانند اجتناب از راه‌انداز‌ها تا حدی که عملکرد مختل شود نیز تجربه می‌شود.

اگرچه علت‌‌ها هنوز درک نشده است، اما اعتقاد بر این است که مکانیسم آن پردازش ناقص اطلاعات درباره مرگ است. به طور خاص، بازنمایی ذهنی چهره دلبستگی مختل شده است به طوریکه فقدان در حافظه‌ی اخباری پذیرفته شده است نه در حافظه ضمنی. این امر باعث فقدان پذیرش نسبت به از دست دادن می‌شود.

علاوه بر این، سیستم جست‌وجوگری فعالیت خود را از سر نگرفته است به طوریکه فرد سوگوار می‌تواند از افراد دیگر و به طور کلی جهان فاصله بگیرد.

بنابراین، اصل اساسی زیربنایی رواندرمانی سوگ پیچیده این است که سوگ یک فرآیند طبیعی و انطباقی است. این نشان می‌دهد که رواندرمانی سوگ پیچیده شامل از بین بردن موانع برای حل موفقیت‌آمیز روند سوگواری است. درمانگر از طریق انواع تکنیک‌های متمرکز بر فقدان و بازیابی، به منظور تسهیل فرآیند سوگواری تلاش می‌کند تا به درمانجو کمک کند با مرگ کنار آید.

پژوهش‌های زیادی حمایت تجربی برای این مدل درمانی فراهم کرده‌اند. به عنوان در یک مطالعه در مقایسه با رواندرمانی بین فردی معلوم شد که درمانجویانی که در درمان (رواندرمانی) سوگ پیچیده شرکت کرده‌اند نرخ بهبودی بالاتری داشتند و سریع‌تر نیز به نتیجه رسیده بودند. همچنین در مقایسه با دارودرمانی نیز معلوم شد که رواندرمانی سوگ پیچیده بهتر از داروهای ضدافسردگی عمل می‌کند. این داده‌ها اعلام می‌کنند که رواندرمانی سوگ پیچیده ممکن است درمان خوبی باشد به خصوص برای کسانی که دارو دریافت نمی‌کنند.

در نهایت، پژوهشگران رواندرمانی سوگ پیچیده را برای زنان ژاپنی که مرگ خشونت‌آمیز یا مرگ ناشی از مصرف مواد عزیزانشان را تجربه کرده بودند به کار بردند. نتایج نشان داد که مزایای درمانی سوگ پیچیده فقط محدود به فرهنگ‌های غربی نیست.

همانطور که در بالا ذکر شد، نظریه رواندرمانی سوگ پیچیده مبتنی بر رواندرمانی بین فردی و درمان شناختی-رفتاری است. به طور کلی، تکنیک‌های CBT پردازش‌های مرتبط با سوگ را هدف قرار می‌دهد و بر نشانه‌های خاطرات مزاحم دردناک و اجتناب رفتاری تمرکز می‌کند. رواندرمانی بین فردی نیز بر بازیابی از طریق کمک به درمانجویان برای برقراری مجدد روابط و تماس داشتن با اهداف ارزشمند زندگی تمرکز می‌کند.

رواندرمانی سوگ پیچیده
رواندرمانی سوگ پیچیده

اگرچه رواندرمانی سوگ پیچیده می‌تواند به شکل انعطاف‌پذیری در کلینیک به کار رود اما پژوهش‌ها اثربخشی پروتکل ۱۶ جلسه‌ای آن را بررسی کرده‌اند که هر جلسه نیز بین ۴۵ تا ۶۰ دقیقه طول می‌کشد. جلسات ساختاریافته‌اند که با یک دستور جلسه که شامل مرور کردن فعالیت‌های هفته‌ی قبل، کار در جلسه، تعیین تکلیف برای هفته پیش رو دنبال می‌شود.

درمان معمولا به سه مرحله تقسیم می‌شود. در مرحله مقدماتی که حدود پنج جلسه طول می‌کشد، اهداف اولیه عبارت اند از برقراری اتحاد درمانی نیرومند، تاریخچه روابط بین فردی درمانجو، آموزش روان‌شناختی درباره مدل سوگ پیچیده و توصیف عناصر درمانی. یک فرد حمایت‌کننده معمولا در جلسه سوم شرکت می‌کند.

در مرحله میانی که معمولا شامل جلسات چهارم تا نهم می‌شود درمانجو فعالیت‌هایی را در درون و خارج از جلسه درمانی که به منظور کنار آمدن با فقدان طراحی شده است و بازیابی ظرفیت شادی و رضایت در زندگی هدف قرار می‌دهند انجام می‌دهد.

در مرحله نهایی یعنی جلسات دهم تا شانزدهم، درمانگر و درمانجو پیشرفت درمانی را مرور می‌کنند و به صورت همکارانه تصمیم می‌گیرند که چگونه از جلسات باقی‌مانده برای تکمیل کار و تثبیت دستاوردهای درمانی استفاده کنند. برای برخی درمانجویان، این بخش از درمان ممکن است شبیه رواندرمانی بین فردی باشد. در ادامه شرح مفصل درمان به صورت جلسه‌به‌جلسه توضیح داده می‌شود:

جلسه اول

اهداف اولین جلسه شامل استقبال از درمانجویان و جهت‌دهی به آن‌ها در مورد سوگ پیچیده و درمان است. همراستا به ریشه‌های رواندرمانی سوگ پیچیده در رواندرمانی بین فردی، تمرکز اصلی جلسه اول به دست آوردن تاریخچه بین فردی شامل روابط خانوادگی اولیه، سایر فقدان‌ها، روابطه با فرد متوفی و ماجراین مرگ و روابط فعلی است.

درمانگر و درمانجو درباره وضعیت فعلی درمانجو بحث می‌کنند شامل محرک‌های استرس‌آور و منابع مقابله‌ای. درمانگر همچنین مقدمه کوتاهی درباره منطق و فرآیندهای رواندرمانی سوگ پیچیده ارائه می‌کند.

درنهایت، درمانگر تکالیف بین جلسات (تکالیف خانگی) را معرفی می‌کند: ثبت روزانه سوگواری، که در آن درمانجو راه‌انداز‌ها و لحظات کمتر پریشان‌کننده را ثبت می‌کند؛ برنامه‌های فاصله‌ای که شامل تمرین‌های خانگی تکنیک‌های سوگ‌ پیچیده و همچین فعالیت‌های شخصی‌سازی‌شده‌ای که برای کمک به درمانجو که برای آرزوهایشان تلاش کنند و جزوه‌ای که در آن مدل سوگ پیچیده و مروری بر درمان با جزئیات شرح داده شده است.

جلسه دوم

در جلسه دوم، درمانگر و مراجع، دفترچه خاطرات نظارت بر سوگواری را مرور می‌کنند و محرک‌های آن را در طول هفته و زمان‌هایی که سوگ نسبتاً قابل کنترل بوده است را برای جستجوی الگوها بررسی می‌کنند. آنها همچنین از این جزوه برای بحث در مورد مدل درمان سوگ پیچیده و راه‌هایی که در آن با وضعیت درمانجو مرتبط است استفاده می‌کنند.

سپس درمانگر یک مرور کلی از درمان ارائه می‌دهد. در نهایت، درمانجو تشویق می‌شود تا در مورد آرزوهای شخصی فکر کند: فعالیت‌هایی که پتانسیل بیداری مجدد ظرفیت شادی و معنای زندگی را دارند. همچنین به درمانجو یک نسخه دیگر از جزوه رواندرمانی سوگ پیچیده داده می‌شود تا به یک فرد حمایتی که در جلسه سوم شرکت خواهد کرد ارائه دهد.

جلسه سوم

معمولاً جلسه سوم رواندرمانی سوگ پیچیده شامل یک فرد حمایت‌کننده مانند یکی از اعضای خانواده یا یک دوست نزدیک، چه به صورت حضوری یا در صورت لزوم، از طریق تلفن یا آنلاین است. دلایل منطقی برای گنجاندن یک فرد حمایت‌کننده این است که افرادی که سوگ پیچیده را تجربه می‌کنند، اغلب احساس ارتباط با دیگران را از دست می‌دهند، که هدف درمان کمک به بازیابی آن است.

دیدگاه بیرونی در مورد درمانجو و روشی که سوگ بر زندگی او تأثیر می‌گذارد می‌تواند برای درمانگر مفید باشد. و یکی از دوستان یا اعضای خانواده می‌تواند درمان را با درک اینکه درمانجو چه کاری انجام می‌دهد و چرا انجام می‌دهد، و ارائه پشتیبانی در طول فرآیند، که اغلب دشوار و دردناک است، تسهیل کند.

در طول جلسه، از این فرد خواسته می‌شود که درمانجو را از زمان مرگ، واکنش‌های او به سوگواری و موقعیت‌ها یا فعالیت‌های اجتناب‌شده توصیف کند. سپس درمانگر یک نمای کلی از مدل CG و درمان را به فرد پشتیبان ارائه می‌دهد. درمانجو و فرد حامی در مورد راه‌هایی بحث می‌کنند که می‌تواند در حین پیشرفت درمانجو در درمان مفید باشد. در طی 15 دقیقه آخر، درمانجو به تنهایی در اتاق درمان باقی می‌ماند تا دفتر خاطرات نظارت بر سوگ را مرور کند و به به‌روز‌رسانی در مورد کار هدف ارائه دهد.

جلسه چهارم

تمرکز اصلی رواندرمانی سوگ پیچیده که در واقع قلب آن محسوب می‌شود در این جلسه با معرفی یک ملاقات مجدد خیالی آغاز می‌شود. ملاقات مجدد خیالی عنصر هسته‌ای رواندرمانی سوگ پیچیده است که از برخی جهات شبیه مواجهه‌ی طولانی مدت است؛ یک درمان تجربی برای تروما و اختلال استرس پس از سانحه.

ملاقات خیالی مجدد
ملاقات خیالی مجدد

در این تکنیک، درمانجو به طور مختصر (تقریبا ۵ دقیقه) داستان زمانی را که از مرگ عزیزش آگاه شده است تجسم و تعریف می‌کند. این داستان به صورت کلامی تعریف و ضبط می‌شود و سپس با درمانگر شرح ماوقع را توضیح می‌دهد. هدف این تمرین کمک به درمانجوست تا با فقدان از طریق پردازش کردن آن در سطح هیجانی و ادغام کردن پردازش هیجانی با دانش منطقی که فرد محبوب فوت کرده است کنار آید.

در بخش شرح ماوقع درمانجو آنچه را هنگام گفتن داستان مشاهده کرده است توصیف می‌کند، عملکرد این گلتگو ترغیب درمانجو به اندیشیدن درباره داستان از منظر زمان حال است.

سپس درمانجو در یک تمرین تصویرسازی دیگر شرکت می‌کند که در آن داستان کنار گذاشته می‌شود. در نهایت از درمانجو خواسته می‌شود که برای انجام تمرین ملاقات مجدد که کاری بسیار سخت و دردناک است، هم در جلسه و هم در بین جلسات، پاداشی را برای خودش منظور کند. در بین جلسات او به آنچه که هنگام گفتن داستانش در جلسه ضبط شده بود گوش می‌دهد.

جلسه پنجم

جلسه پنجم رواندرمانی سوگ پیچیده شامل مروری بر دفتر خاطرات نظارت بر سوگ، ملاقات مجدد خیالی و کار بازیابی است. ملاقات مجددِ موقعیتی عنصر جدیدی است که در این جلسه معرفی می‌شود، که در آن درمانجو فعالیت‌ها یا مکان‌هایی را شناسایی می‌کند که قبلاً از آن‌ها به دلیل اینکه سوگواری را راه‌اندازی می‌کرده‌اند یا یادآور از دست دادن فرد محبوب بوده‌اند. درمانجو تشویق می‌شود که هر روز در یک فعالیت ملاقات مجددِ موقعیتی شرکت کند.

جلسات ششم تا نهم

درمانجو علاوه بر مرور دفتر خاطرات نظارت بر سوگواری، ملاقات مجدد خیالی و موقعیتی و کار کردن روی آرزوها، مجموعه‌ای از فرم‌ها را تکمیل می‌کند که خاطرات خوشایند و جنبه‌ها یا ویژگی‌های مثبت فرد فوت‌شده و همچنین خاطرات ناخوشایند/جنبه‌های کمتر مثبت را شناسایی می‌کند. درمانجویان معمولاً برای برخی از این جلسات عکس و یادگاری‌های دیگرشان را می‌آورند.

جلسه دهم

در جلسه رواندرمانی سوگ پیچیده، درمانگر از یک یا چند پرسشنامه ساختاریافته، مانند پرسشنامه‌ی سوگ پیچیده، برای کمک به درمانجو برای ارزیابی پیشرفت و شناسایی نقاط “بن‌بست” استفاده می‌کند. آنها با هم در مورد مسیری برای بقیه‌ی درمان تصمیم می‌گیرند. اینها می‌تواند شامل کار بر روی سایر فقدان‌ها یا تکنیک‌های روان‌درمانی بین فردی مربوط به تعارض‌های بین فردی یا انتقال نقش باشد.

جلسات یازدهم تا شانزدهم

در این جلسات رواندرمانی سوگ پیچیده، درمانجویان به تکمیل خاطرات نظارت سوگ، تمرین‌های ملاقات موقعیتی و کار روی آرزوها ادامه می‌دهند. اگر چه معمولاً کار خیالی دیگر ضروری نیست (همانطور که میزان پریشانی در طول تمرین پایین می‌ماند)، ممکن است در صورت نیاز تمرینات اضافی انجام شود.

یکی از آخرین تمرین‌هایی که می‌تواند در ایجاد حس نزدیکی و نزدیک‌تر شدن به فرد عزیز درگذشته مفید باشد، گفتگوی خیالی است. در این تمرین، درمانجو تصور می‌کند که فرد از دست رفته قادر به شنیدن و صحبت کردن است. سپس درمانجو وارد یک مکالمه خیالی می‌شود و هم نقش خود و هم نقش شخص مورد علاقه خود را بازی می‌کند.

در طول این مکالمه، درمانجو می‌تواند سوالاتی بپرسد و با صحبت کردن به عنوان فرد مرده، می‌تواند پاسخ دهد و/یا اطمینان دهد. اگرچه این تمرین اختیاری است (و در مواردی که رابطه مثبت بود به بهترین شکل انجام می‌شود)، می‌تواند تجربه‌ای معنادار برای درمانجویان باشد.

اگر درمانجو سوگ پیچیده را به دلیل از دست دادن‌های متعدد تجربه می‌کند، تمریناتی مانند ملاقات مجدد خیالی و موقعیتی ممکن است در مورد مرگ دیگری انجام شود. معمولاً پیشرفت درمان برای درمان سایر فقدان‌ها پس از تکمیل فرآیند برای اولین و ناراحت‌کننده‌ترین فقدان سریع‌تر است. درمانجویان همچنین ممکن است انتخاب کنند که در کارهای دیگری شرکت کنند که کمتر به طور مستقیم با سوگ پیچیده مرتبط است و معمولاً با اهداف رواندرمانی بین فردی انتقال نقش یا تضاد رابطه سازگار است. تکنیک‌ها می‌توانند شامل تکنیک‌های استاندارد رواندرمانی بین فردی مانند تجزیه و تحلیل دقیق تعاملات مشکل‌ساز و ایفای نقش باشند.

وظیفه نهایی جلسات 11 تا 16 در رواندرمانی سوگ پیچیده پایان دادن به جلسات است. برای برخی از درمانجویان، این به عنوان یک پیشرفت مثبت تلقی می‌شود، که نشان‌دهنده پیشرفت از اندوه شدید و ناتوان‌کننده به احساس شفا و کامل بودن است. برای سایر درمانجویان، بحث برای پردازش احساسات مرتبط با از دست دادن رابطه درمانی مورد نیاز است.

مثال موردی

درمانجو، آنا، زنی ۵۲ ساله بود که چهار سال بود عزاردار شوهرش بود که بر اثر ایست ناگهانی قلب مرده بود. او در کودکی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود و تنها رابطه رضایت‌بخش زندگی‌اش با شوهرش بود که با هم در اواخر دهه‌ی ۳۰ زندگی‌اش آشنا شده بودند. او شوهرش را نیمه گمشده و بهترین دوست خود توصیف کرد.

آنها انتخاب کرده بودند که بچه‌ای نداشته باشند و به قول آنا همه‌چیز فقط با هم بودن است. علاوه بر فقدان هیجانی، جایگاه مالی او بعد از مرگ شوهرش رو به وخامت رفته بود که منجر به تغییرات عمده‌ای در زندگی‌اش شده بود و کیفیت زندگی‌اش به طور چشم‌گیری کاهش یافته بود.

در ابتدای درمان ارزیابی‌ها نشان داد که آنا معیارهای تشخیصی افسردگی، اختلال استرس پس از سانحه و سوگ پیچیده را دارد. آنا تعریف کرد که هر شب گریه می‌کند و به سختی می‌تواند بخوابد. او احساس می‌کرد که دچار انزوای اجتماعی شده است و با دوستان و همکارانش معاشرتی نداشت. او اظهار داشت که گذراندن وقت با افرادی که قبلاً به همراه همسرش با آنها وقت می‌گذراند، بسیار دردناک است، و اگرچه می‌دانست که غیرمنطقی است، اما احساس می‌کرد که نسبت به روابط دیگران احساس حسادت و رنجش می‌کند. او گزارش داد که هر روز ساعت‌های زیادی را صرف مرور کردن خاطرات زندگی خود با شوهرش می‌گذراند.

بی‌توجهی او در محل کار باعث شده بود که کارفرمایش او را مورد مؤاخذه قرار دهد. از این رو نگران از دست دادن شغل خود بود که البته آن را دوست نداشت اما به دلایل مالی به کار خود نیاز داشت.

او کابوس‌هایی داشت: بعد از بیدار شدن جسد شوهرش را در تخت خواب می‌بیند. این کابوس مرتبا تکرار می‌شد که به آن تجربه فلش‌بک می‌گویند. او همچنین به خاطر قصور پزشکی و مراقبت‌های پزشکی ضعیف احساس خشم زیادی را گزارش داد. او پزشکان شوهرش را مسئول مرگ او می‌دانست زیرا آنها هرگز مشکل قلبی او را تشخیص ندادند.

اگرچه او قبلاً یک نوازنده آماتور با استعداد بود و در یک گروه محلی گیتار می‌نواخت، اما از زمان مرگ همسرش دیگر نوازندگی نکرده بود. او به درمانگر گفت که اگرچه هرگز به خودکشی فکر نمی‌کند، اما نمی‌تواند آینده‌ای را بدون شوهرش برای خود تصور کند.

آنا توانست دفترچه خاطرات نظارت بر سوگ را تکمیل کند و به سرعت یک الگو را تشخیص داد: اگرچه او از شغل خود متنفر بود، اما کار باعث حواس‌پرتی مفیدی از دردی بود که در عصرها و آخر هفته‌ها تجربه می‌کرد. او توصیف سوگ پیچیده در جزوه را دلگرم‌کننده می‌دانست، زیرا نامی به تجربیات او می‌داد.

او جنبه‌های زیادی از خود و موقعیتش را در مطالب جزوه می‌دید. با شنیدن تمرینات ملاقات مجدد، به ویژه ملاقات خیالی، بسیار مضطرب شد. او سؤالات زیادی در مورد چگونگی بیان داستان هولناک بیدار شدن در رختخواب در کنار شوهر متوفی خود پرسید. درمانگر علاوه بر توضیح راه‌هایی که این تکنیک سوگواری سالم را تسهیل می‌کند، بارها به آن اطمینان داد که او این تجربه را به تنهایی تجربه نخواهد کرد.

از آنجا که او هیچ دوست صمیمی در محلی که زندگی می‌کرد، نداشت، ترتیبی داد تا خواهرش از طریق تماس تلفنی در جلسه‌ی سوم شرکت کند. او از اینکه خواهرش حمایت‌کننده است شگفت زده شده بود. او اشاره کرد که می‌دانست آنا بسیار رنج می‌برد، اما نمی‌دانست چگونه کمک کند و «می‌ترسید که با گفتن حرف‌های نادرست، اوضاع را بدتر کند». او موافقت کرد که هر روز به آنا پیامک بدهد و هفته‌ای دو بار با او صحبت کند، از جمله روزهای بعد از جلسه درمانی.

آنا در ابتدا با ملاقات خیالی مشکل داشت. در ابتدای جلسه 4، او سوالات زیادی در مورد منطق و روش‌های تمرین پرسید. بیشتر اینها همان سؤالاتی بود که او در جلسه 2 پرسیده بود. درمانگر نگرانی‌های او را عادی‌سازی کرد و از تمایل او برای انجام کاری دردناک برای کمک به رفع غم و اندوه خود و کنار آمدن با از دست دادن تمجید کرد.

از آنجایی که آن برای شروع تمرینات بسیار مردد بود، درمانگر به او گفت که در اولین تمرین را فقط به مدت 2 دقیقه انجام خواهند داد. آنا این کار را کرد و همانطور که انتظار داشت بسیار مضطرب شد. در طول فرآیند توضیح، آنا گریه کرد و احساس گناه خود را از اینکه در هنگام مرگ شوهرش خوابیده بود و عذاب خود را از اینکه نمی‌دانست اگر بیدار بود می‌توانست او را نجات دهد یا خیر، گریه کرد. او همچنین نسبت به پزشک مراقبت‌های اولیه همسرش که معاینات فیزیکی معمول سالانه را انجام داده بود اما هرگز مشکلات قلبی را تشخیص نداده بود ابراز خشم کرد.

او توانست تمرین تصویرسازی را با هدف کنار گذاشتن داستان انجام دهد و کاهش پریشانی را تا سطوح قابل کنترل گزارش کرد. اگرچه او موافقت کرد که بین جلسات به نوار صوتی گوش کند و پس از اتمام تمرین در اولین بار، یک معاینه تلفنی با درمانگرش برنامه‌ریزی کرد، اما زمانی که زمان جلسه فرا رسید، به درمانگر گفت که هنوز آماده نیست.

پس از انجام مجدد تمرین ملاقات مجدد خیالی در جلسه پنجم، آنا گزارش داد که هنوز این تمرین برایش بسیار ناراحت‌کننده است، اما او مایل بود سعی کند به نوار صوتی در خانه گوش دهد. او و درمانگر در مورد راه‌هایی صحبت کردند که آنا می‌تواند برای کار سختش به خودش پاداش دهد.

او تصمیم گرفت که سعی کند گیتار خود را که همیشه برایش بسیار خوشایند بوده است دوباره بنوازد. این بار، او توانست چندین بار در طول هفته این ملاقات مجدد خیالی را تکمیل کند و گزارش داد که اگرچه برایش این فرآیند دردناک بود، اما سخت‌تر از آن چیزی بود که او تصور می‌کرد. در طول 6 جلسه بعدی، او به انجام دادن تمرین‌ها ادامه داد و وقت زیادی را به تخلیه احساسات گناه، عدم قطعیت، و خشم پرداخت که آنا و درمانگر به نتیجه رسیدند که عوامل کلیدی در سوگ پیچیده او هستند.

برخلاف ملاقات مجدد خیالی، آن رضایت زیادی از ملاقات مجددِ موقعیتی که در جلسه 5 آغاز شد به دست آورد. او با صرف غذا در چند رستوران مورد علاقه شوهرش که از زمان مرگ شوهرش آنجا نرفته بود، شروع کرد. او تصمیم گرفت که برای ناهار به آن رستوران برود و دوستان و همکاران خود را نیز دعوت کرد تا او را همراهی کنند و متوجه شد به جای اینکه اضطراب را تجربه کند از غذا و بودن در آنجا لذت می‌برد.

او سپس کار بررسی پرونده‌ها و رسیدگی به مسائل مالی و مالیاتی را آغاز کرد. اگرچه این به وضوح خوشایند نبود، آنا به خاطر مسئولیت‌پذیری خود احساس غرور می‌کرد و توانست در طول دوره درمانش پیشرفت کند.

در طول جلسه دوم، آنا نواختن گیتار در یک گروه را به عنوان یکی از آرزوهای خود معرفی کرده بود و او دوباره شروع به نواختن گیتار به عنوان پاداشی برای انجام دوباره ملاقات خیالی کرد. او به زودی به تمرینات روزمره قبلی خود بازگشت. پس از 2 ماه، او به درمانگر خود گزارش داد که در یک جلسه غیررسمی در یک بار محلی شرکت کرده است و با چند نوازنده که به دنبال یک گیتاریست بودند ملاقات کرده است.

آنها شروع به تمرین با هم کردند و در پایان دوره درمان برنامه‌ریزی کردند که با هم به عنوان یک گروه در یک بار برای اجرای یک اجرا که پتانسیل تبدیل شدن به یک کنسرت ماهانه را داشت، ظاهر شوند. آنا از تمرین منظم گیتار راضی بود و هم‌گروهی‌های خودش را به عنوان دوستان جدید می‌دید.

نهمین جلسه رواندرمانی سوگ پیچیده آنا، هفته‌ای بود که می‌توانست دهمین سالگرد ازدواج او باشد. درمانگر چندین هفته قبل شروع به بحث در مورد این زمان دردناک کرده بود. دو هفته قبل از سالگرد، درمانگر جزوه‌ای در مورد مواجهه با زمان‌های سخت به آنا ارائه کرد. آنا برنامه‌ریزی کرد تا برای یک آخر هفته طولانی شهر را ترک کند تا در یک جشنواره موسیقی شرکت کند که می‌دانست شوهر از آن لذت نمی‌بُرد. اگرچه او گزارش داد که بسیار غمگین است، اما از جشنواره لذت می‌برد و از اینکه وقت خود را در خانه سپری نکرده بود، احساس آرامش می‌کرد.

در پایان رواندرمانی سوگ پیچیده، آنا پیشرفت زیادی کرده بود. او دیگر معیارهای افسردگی اساسی، PTSD یا سوگ پیچیده را نداشت. اگرچه او همچنان لحظات و حتی روزهای غمگینی را تجربه می‌کرد، اما این مدت طولانی یا ناتوان‌کننده نبود. او دیگر کابوس یا فلاش‌بک را تجربه نکرد. او دیگر احساس گناه نمی‌کرد و احساس خشم کمتری نسبت به پزشکان و حرفه پزشکی می‌کرد. او دیگر از عکس‌ها یا مکان‌هایی که او را به یاد شوهرش می‌اندازد اجتناب نمی‌کرد. او اکنون دوستان جدیدی داشت و رابطه نزدیک‌تری با خواهرش برقرار کرده بود. او یک بار دیگر در یک گروه گیتار می‌زد که باعث رضایت او شده بود.

پایان دادن به درمان برای آنا فرآیند آسانی بود. او از کمکی که دریافت کرده بود ابراز قدردانی کرد و بابت کار سخت خود، به ویژه در رعایت تمرین ملاقات مجدد خیالی، که توانست اذعان کند که به کاهش درد خاطره یافتن جسد شوهرش کمک کرد، تشکر کرد. او قبول کرد که خیلی بهتر عمل می‌کند و در حال حاضر نیازی به مشاوره بیشتر احساس نمی‌کند.

آینده رواندرمانی سوگ پیچیده

تحقیقات در مورد رواندرمانی سوگ پیچیده ادامه دارد. یکی از مسائل حل‌نشده در حال حاضر نقش دارودرمانی در بهبودی از سوگ پیچیده است. یک تحقیق بر اساس نشان داد که استفاده همزمان از داروهای ضدافسردگی ممکن است رواندرمانی سوگ پیچیده را با توانمند ساختن درمانجویان به تحمل کار دردناک ملاقات مجدد خیالی و موقعیتی تسهیل کند.

یک مطالعه آزمایشی نشان داد که مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین ممکن است حتی برای بهبود سوگ پیچیده کافی باشد. در غیاب روان‌درمانی. از آنجایی که رواندرمانی سوگ پیچیده یک درمان چالش‌برانگیز است که هنوز به طور گسترده در دسترس نیست، این یافته‌ها که دارودرمانی به‌تنهایی برای کاهش درد و رنج در بسیاری از افراد کافی است، اهمیت زیادی دارد.

یکی دیگر از موضوعات مهم این است که گسترش رواندرمانی سوگ پیچیده مستلزم این است که درمانگران زیادی آن را بیاموزند. درمانگرانی که پیشینه رواندرمانی بین فردی و درمان شناختی-رفتاری دارند چالش‌برانگیز است.

تا به امروز، فرآیند کسب مهارت‌های لازم برای انجام رواندرمانی سوگ پیچیده شامل یک کارگاه آموزشی چند روزه بوده است. سپس شرکت‌کنندگان تحت سوپروایزری خبره قرار می‌گیرند که به نوار صوتی جلسات درمانگران تازه‌کار گوش می‌دهد. این سطح از آموزش و نظارت ممکن است برای همه درمانگران بالقوه به آسانی در دسترس نباشد.

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا