رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با اختلالات شخصیت
نوردال، هولث و هاگوم (۲۰۰۵) در دانشگاه علم و تکنولوژی نروژ، تلاش کردهاند که رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه با اختلالات شخصیت را بررسی کنند. این مقاله در ژورنال Clinical Psychology and Psychotherapy به چاپ رسیده است.
اختلالات شخصیت باعث ایجاد ناکارآمدیها و مشکلات زیادی در زندگی فردی و بین فردی میشود. تا به امروز تلاشهای زیادی از سوی نظریهپردزان، درمانگران و پژوهشگران برای شناسایی علت و درمانهای مؤثر این اختلالها صورت گرفته است. در دهههای اخیر، طرحوارهدرمانی با معرفی هستهی اصلی شخصیت که به عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه شناخته میشود تلاش کرده است که یک تبیین شناختی-عاطفی از علتشناسی اختلالات شخصیت ارائه دهد.
اختلالات شخصیت، طبقهای از اختلالات روانشناختی هستند که باعث ایجاد مشکلات زیادی در تفکر، رفتار، هویت، احساس و روابط بین فردی میشوند. مطابق را با راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی که از سوی انجمن روانشناسی آمریکا منتشر میشود، ۱۰ اختلال شخصیت وجود دارد که در سه دسته مختلف تقسیم میشوند:
- دسته A: اختلالاتی که در این دسته قرار میگیرند رفتارهای عجیب و غریب دارند. اختلالات شخصیت پارانوئید، اسکیزوئيد و اسکیزوتایپال در این دسته قرار میگیرند.
- دسته B: در این دسته اختلالاتی قرار میگیرند که رفتارهای نمایشی دارند مانند اختلالات شخصیت مرزی، نمایشی، ضداجتماعی و خودشیفته.
- دسته C: در این دسته نیز اختلالاتی مانند اختلال شخصیت وسواسی، اختلال شخصیت وابسته و اختلال شخصیت اجتنابی قرار میگیرد که رفتارهای اضطرابی از خود نشان میدهند.
هدف اصلی طرحواره درمانی درمان بیمارانی است که مشکلات بین فردی مزمنی دارند که دارای شکایتهای مبهمی است. این مشکلات و شکایتها اغلب با اختلالات شخصیت ارتباط دارند (مکگین و یانگ، ۱۹۹۶؛ یانگ، ۱۹۹۴).
طرحواره درمانی با ترکیب رویکردهای شناختی – رفتاری به همراه عناصری از درمانهای بین فردی، تجربهای و روانپویشی به وجود آمده است.
طرحواره های ناسازگار اولیه مفهوم بنیادین و یکپارچهساز مدلهای نظری شخصیت (یانگ و گلوشی، ۱۹۹۶)، آسیبشناسی روانی (یانگ، بریکر و فلانگان، ۱۹۹۳) و رواندرمانی (یانگ و بهاری، ۱۹۹۸، یانگ، کلسکو و ویشار، ۲۰۰۳) است.
یانگ مطرح کرده است که طرحواره های ناسازگار اولیه به عمیقترین سطح ساختارهای شناختی اشاره دارند و آنها را به عنوان الگوهای فراگیری درباره خود و ارتباط فرد با دیگران تعریف کرده است (مکگین و همکاران، ۱۹۹۶). طرحواره های ناسازگار اولیه دارای مؤلفههای شناختی، عاطفی و رفتاری هستند.
طرحواره های ناسازگار اولیه در اوائل دوران کودکی تحت تأثیر اثرات ترکیبی آمادگیهای ژنتیکی، عوامل زیستشناختی و تجربههای محیطی شکل میگیرند. یانگ تأکید کرده است که یکی از مهمترین مسیرهای اصلی پاتولوژیک در شکلگیری طرحوارههای ناسازگا راولیه تجربههای بدرفتاری فرد در دوران کودکی از سوی والدین، خواهر/برادرها و همسالان است.
این تجربهها مانع برآورده شدن نیازهای هیجانی بنیادین میشوند که طرحوارهها در نتیجه تلاش کودک برای ایجاد معنا از خود و تجربههایش ساخته میشوند.
هر یک از طرحوارهها آسیبپذیری خاصی برای دامنه مختلفی از انواع پریشانیهای روانی و پاتولوژی شخصیت ایجاد میکند. هنگامی که طرحوارههای ناسازگار اولیه برانگیخته میشوند هیجانات زیادی تولید میکنند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بر انواع آسیبهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، بدرفتاری، تعارضهای بین فردی یا مشکلات میان فردی و غیره تأثیر میگذارد.
از این رو هدف اصلی مداخلات طرحوارهدرمانی اصلاح طرحوارههای ناسازگار اولیه و سبکهای مقابلهای است. سبکهای مقابلهای شامل تسلیم، اجتناب یا جبران است که در کوتاه مدت آرامش ایجاد میکنند اما در بلندمدت آسیب بیشتری میزنند و طرحوارهها را تقویت میکنند.
جامعه پژوهش
نوردال و همکاران (۲۰۰۵) ۸۳ بیمار مبتلا به اختلال شخصیت را برای پژوهش خود انتخاب کردند.
ابزار تحقیق
در این پژوهش از پرسشنامههای SCL-90 و پرسشنامه طرحواره یانگ استفاده شده است. علاوه بر این برای تشخیص اختلالات شخصیت از مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالات روانی (SCID-II) استفاده کردهاند.
نتایج
نتایج این مطالعه درباره رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و اختلالات شخصیت نشان داد که تمام طرحوارهها به جزء محرومیت عاطفی، استحقاق/بزرگمنشی، با طور نیرومندی با پریشانی ارتباط دارند.
برخی از طرحواره های ناسازگار اولیه مانند بیاعتمادی/بدرفتاری، نقص/شرم، و محرومیت عاطفی با صفات شخصیت مانند پارانوئید، صفات شخصیت مرزی و وابسته رابطه داشت، در حالیکه صفات وسواسی و پرخاشگری منفعل با استحقاق و خویشتنداری ناکافی رابطه داشتند.
در مقابل بیماران مبتلا به صفات ضداجتماعی، اسیکیزوئید و اسکیزوتاپیال هیچ ارتباط معناداری با طرحوارههای ناسازگار اولیه نداشتند. صفات شخصیت خودشیفته با آسیبپذیری به ضرر، بازداری هیجانی، و خویشتنداری ناکافی ارتباط داشتند.
نوردال و همکاران تحلیل کواریانس بین گروهی نیز انجام دادند و معلوم شد که استحقاق، محرومیت عاطفی و گرفتار نمیتوانند بین افراد مبتلا به اختلال شخصیت و آنهایی که مبتلا نیستند تمایز ایجاد کند. علاوه بر این، این طرحوارهها با پریشانی روانشناختی ارتباط نداشتند.
آنها از تحلیل رگرسیون سلسلهمراتی نیز استفاده کردند تا بررسی کنند کدام یک از طرحوارهها میتواند تغییر در نشانهها را پیشبینی کند. نتایج نشان داد که تمام طرحوارهها هنگامی که سن و جنیست و سطح پریشانی پیشآزمون کنترل میشود میتوانند میتوانند نمارت مرحله پسآزمون را پیشبینی کنند. واریانس تبیینشده تغییراتی را در نتیجه طرحوارهها نشان دادند که از ۵ رصد مرتبط با محرومیت عاطفی تا ۲۳ درصد مرتبط با آسیبپذیری به ضرر متغیر بود.
نتایج از مدل طرحواره درمانی حمایت کرد و نشان داد که سطوح طرحوارههای ناسازگار اولیه با پاتولوژی شخصیت ارتباط دارد و اصلاح طرحواره های ناسازگار اولیه به طور نیرومندی رهایی از نشانهها را در پایان درمان پیشبینی میکند.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com