مطالعات روانشناسیمقالات تخصصی

تغییر طرحواره ها و بهبود نشانه های اختلالهای روانی

شکل‌گیری و تغییر طرحواره ها از نظر طرحواره‌درمانی عنصر اساسی ابتلا به اختلالات روانی و تغییر آن‌هاست. طرحواره‌درمانی از طیف وسیعی از رویکردهای درمانی بهره گرفته است و تکنیک‌های شناختی – رفتاری را عناصر درمان‌های بین فردی، تجربه‌ای و روان‌پویشی ادغام می‌کند.

محور اصلی طرحواره‌درمانی، طرحواره‌های ناسازگار اولیه است. طرحواره ناسازگار اولیه مفهوم اصلی و یکپارچه‌ای است که بر اساس آن مدلی از شخصیت (یانگ و گلوهوسکی، 1996)، آسیب‌شناسی روانی (بریکر، یانگ، و فلانگان، 1993؛ مک گین و یانگ، 1996) و روان‌درمانی (یانگ و بهاری، 1998; Young, Klosko, & Weisshar, 2003) ساخته شده است. از نظر یانگ طرحواره‌های ناسازگار اولیه، عمیق‌ترین ساختارهای شناختی و شامل مؤلفه‌های شناختی، عاطفی و رفتاری هستند.

این طرحواره‌ها محصول ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی هستند و از نظر یانگ بستر اصلی شکل‌گیری طرحواره‌ها، تجربه‌های ناگوار کودکی مانند بدرفتاری، غفلت و نادیده گرفته شدن است. وقتی طرحواره‌ها شکل می‌گیرند افراد مستعد اختلالهای روانی می‌شوند. هنگامی که یک طرحواره برانگیخته می‌شود عاطفه و هیجان زیادی تولید می‌شود که بیانگر نیازهای ناکام شده افراد است و به انواع اختلالهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، ‌تنهایی، سوءمصرف موارد، مشکلات بین فردی و تعارض‌های مختلف تبدیل می‌شود.

طرحواره‌درمانی برای اختلالات شخصیت و مشکلات مزمن روان‌شناختی و بین فردی ارائه شده است. طرحواره‌درمانی فرض می‌کن که در هسته آسیب‌شناسی اختلالات شخصیت و مشکلات بین فردی مزمن، طرحواره‌های ناسازگار اولیه قرار دارند. همچنین فرض می‌کند که تغییر و اصطلاح طرحواره‌های ناسازگار اولیه و رفتارهای مقابله‌ای مرتبط با آن‌ها باعث تغییرات درمانی می‌شود.

مقاله اصلی تغییر طرحواره ها

نوردهال و همکاران (۲۰۰۵) این فرضیه‌ها را در پژوهش خود مورد آزمون قرار دادند و نتایج خود را در ژورنال Clinical Psychology and Psychotherapy منتشر کردند.

تغییر طرحواره ها و بهبود نشانه های اختلالهای روانی
تغییر طرحواره ها و بهبود نشانه های اختلالهای روانی

نوردهال و همکاران (۲۰۰۵) در پژوهش خود این فرضیه را مطرح کردند که طرحواره‌های ناسازگار اولیه با نشانه‌های اختلالات روانی به ویژه آسیب‌شناسی شخصیت و اختلال شخصیت مرتبط هستند. علاوه بر این، آن‌ها فرض کردند که تغییر طرحواره ها می‌تواند سطح پریشانی بیماران را در انتهای درمان پیش‌بینی کند.

روش

شرکت‌کنندگان. این پژوهش در یک کلینیک سرپایی روان‌پزشکی انجام شده است. پژوهشگران از بین ۱۴۴ بیمار ۸۲ نفر را بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب کردند. اگر بیماری افکار خودکشی فعالی را گزارش می‌داد یا مبتلا به سوءمصرف دارو یا نشانه‌های روان‌پریشی بود از تحقیق کنار گذاشته می‌شد. در مجموع ۲۲ نفر حذف شدند. نمونه نهایی شامل ۳۶ مرد و ۴۶ زن با میانگین سنی ۳۷.۷ بود.

ارزیابی. برای ارزیابی بیماران از مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلالهای روانی (SCID) استفاده شد. ۵۴ درصد از بیماران، مبتلا به اختلالات غیرشخصیت بودند: ۲۱ درصد فوبیای اجتماعی، ۲۰ درصد افسردگی اساسی، ۱۰ درصد دیستایمیا، ۱۰ درصد اختلال وسواس فکری عملی، ۸ درصد اختلال وحشتزدگی با آگورافوبیا و ۸ درصد اختلال اضطراب فراگیر.

در مجموع ۴۶ درصد تشخیص یکی یا بیشتر از اختلالات شخصیت را دریافت کردند: ۴۴ درصد اجتنابی، ۱۴ درصد پارانوئید، ۱۰ درصد وابسته، ۱۰ درصد مرزی، ۱۰ درصد وسواسی، ۸ درصد نمایشی، ۳ درصد اسکیزوئید و ۱.۴ درصد سایر اختلالات شخصیت.

اندازه‌گیری

از SCL-90 برای سنجش نشانه‌های اختلالات روانی و از پرسشنامه طرحواره یانگ برای ارزیابی طرحواره‌های ناسازگار اولیه استفاده شد.

تحلیل‌های آماری

از همبستگی برای بررسی روابط بین طرحواره‌های ناسازگار اولیه، صفات شخصیت و شاخص کلی نشانه‌ها قبل از درمان استفاده شد. سپس قبل از انجام آزمون ANCOVA آزمون آماری بون‌فروری انجام شد. تحلیل آنکوا دو مرتبه انجام شد: با یا بدون اختلال شخصیت. شاخص کلی نشانه‌ها نیز متغیر همپراش بود.

تحلیل رگرسیون چندگانه‌ی سلسله‌مراتبی برای پیدا کردن اولویت‌های پیش‌بین تغییر در طرحواره‌های خاص استفاده شد که در آن شاخص کلی نشانه‌ها به عنوان متغیر وابسته انتخاب شد.

در این پژوهش سن، جنسیت و میزان شاخص کلی نشانه‌ها در مرحله قبل از درمان کنترل شد.

نتایج

نتایج درباره تغییر طرحواره ها نشان داد که تمامی طرحواره‌های ناسازگار اولیه به استثنای محرومیت عاطفی، استحقاق و گرفتار با پریشانی روانی ارتباط دارند.

برخی از طرحواره‌ها مانند بی‌اعتمادی/بدرفتاری، نقص/شرم و محرومیت عاطفی با صفات شخصیتی مانند پارانوئید، وابسته و صفات شخصیت مرزی رابطه داشتند در حالی که صفات وسواسی و منفعل-پرخاشگر با استحقاق و خویشتن‌داری ناکافی مرتبط بودند.

بیماران دارای صفات شخصیتی اسکیزوئید، اسکیزوتایپال و ضداجتماعی با هیچ یک از طرحواره‌ها رابطه معناداری نداشتند.

صفات شخصیتی خودشیفته با آسیب‌پذیری به ضرر، بازداری هیجانی و خویشتن‌داری ناکافی رابطه داشت.

نتایج آنکوا نشان داد که به جز گرفتار، محرومیت عاطفی و استحقاق سایر طرحواره‌ها می‌توانند بین دو گروه از بیماران با اختلال شخصیت یا بدون آن تمایز ایجاد کنند.

نتایج رگرسیون سلسله‌مراتبی نیز نشان داد که میزان شاخص کلی نشانه‌ها بعد از درمان به طور باثباتی توسط تمامی طرحواره‌ها هنگامی که سن، جنسیت و شاخص کلی نشانه‌ها قبل از درمان کنترل شده باشد پیش بینی می‌شود.

نتیجه‌گیری و بحث

نتایج تغییر طرحواره ها در این مقاله، از مدل طرحواره‌درمانی حمایت کرد و نشان داد که سطوح طرحواره‌های ناسازگار با پاتولوژی شخصیت ارتباط دارد و اصلاح آن‌ها به طور معناداری کاهش نشانه‌ها را در انتهای درمان پیش بینی می‌کند.

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در مورد تغییر طرحواره ها در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnetes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا