تعریف شخصیت و سطوح تحلیل آن: راهنمای کامل
مقدمهای بر تعریف شخصیت
روانشناسی شخصیت حوزهی گستردهای است که کار خود را با تعریف شخصیت آغاز میکند و تا بررسی پیامدهای داشتن ویژگیهای شخصیتی خاص بر سلامت، انتخابهای زندگی، کیفیت زندگی، طول عمر، ثبات شخصیت و تغییر آن کار خود را ادامه میدهد. درواقع دانش ما دربارهی ماهیت و مسائل روانشناختی انسان مرهون رشتهی روانشناسی شخصیت است.
این مقاله، اولین بخش از موضوعات روانشناسی شخصیت است که از این به بعد به صورت منظم در وبسایت اسکیمالوژی ارائه خواهند شد.
در این مقاله، قرار است به تعریف شخصیت بپردازم و این موضوع را مشخص کنم که روانشناسان از چه جنبههایی به ماهیت پیچیدهی شخصیت انسان میپردازند.
تعریف شخصیت
شخصیت از آن دسته اصطلاحاتی که به صورت روزمره از آن استفاده میکنیم. وقتی خودمان را آدم معاشرتی و دوستمان را رقابتجو توصیف میکنیم درواقع در حال توصیف شخصیت هستیم. حتی در زمانهای بسیار قدیم ارسطو نیز سعی کرده است به تعریف شخصیت بپردازد.
از این رو، همهی ما تا حد زیادی یک روانشناس شخصیت آماتور محسوب میشویم و یک تعریف شخصیت در ذهنمان داریم؛ زیرا سعی میکنیم شخصیت خود و دیگران را شناسایی و توصیف کنیم. اما باید بدانید که تعریف شخصیت بسیار پیچیدهتر از نسبت دادن مجموعهای از صفات و ویژگیها به خودمان یا دیگران است.
شخصیت به ویژگیها و رفتار پایداری اشاره دارد که شامل سازگاری منحصر به فرد با زندگی است، از جمله ویژگی های اصلی، علایق، انگیزهها، ارزشها، خودپنداره، تواناییها و الگوهای عاطفی. نظریههای مختلف ساختار و رشد شخصیت را به روشهای مختلف توضیح میدهند، اما همه اتفاق نظر دارند که شخصیت به تعیین رفتار کمک میکند.
به طور سنتی هنگام تعریف شخصیت، به ریشهی کلمهی personality اشاره میشود. پرسونا نقابی است که در قدیم برای اجرای نمایش روی صورت خود میگذاشتهاند. اما شخصیت درواقع نقابی نیست که ما به صورت خود میزنیم، چیزی است که در درون ماست. از این رو، هنگام بررسی و تعریف شخصیت نباید آن را با پرسونا اشتباه بگیریم.
از زمانی که گوردن آلپورت اولین تعریف رسمی از شخصیت را ارائه کرده است زمان زیادی میگذرد و دانش به دست آمده از پژوهشها و نظریههای شخصیت باعث تغییرات گستردهای در تعریف کلاسیک شخصیت شده است. البته این تغییرات به همین نقطه ختم نخواهد شد و احتمالاً در آینده باید انتظار داشته باشیم که باز هم تعریف شخصیت دستخوش تغییرات عمدهای شود.
تاکنون تعاریف زیادی دربارهی شخصیت ارائه شده است اما هیچکدام از آنها نتوانسته خودش را به سکهی بازار روانشناسی شخصیت تبدیل کند، زیرا انسان ماهیت چندبعدی و چندوجهی دارد و ارائهی تعریفی جامع از شخصیت که بتواند توافق تمامی متخصصان شخصیت را به خود جلب کند بسیار دشوار است.
به عنوان مثال آیا باید هنگام تعریف شخصیت آن را تحت تأثیر عوامل اجتماعی بدانیم یا تأکید کنیم که ژنها نقش عمدهای در شکلدهی به شخصیت دارند؟ یا باید تجربههای دوران کودکی را سنگ بنای شخصیت بدانیم؟ همانطور که حدس میزنید بین روانشناسان شخصیت هیچ توافقی در این موارد وجود ندارد.
لارسن و باس (۲۰۲۴) در کتاب روانشناسی شخصیت خود تلاش کردهاند که مخرج مشترکی از تمامی تعاریف معتبر شخصیت بدست آورند. به نظر من این تعریف شخصیت از جهات مختلفی تعریف نسبتاً کاملی محسوب میشود؛ هم به این دلیل که لارسن و باس هر دو از پیشگامان و نظریهپردازان اصلی معاصر در حوزهی شخصیت هستند و هم به این دلیل که سعی کردهاند بدون سوگیری نظری خاصی، شخصیت را تعریف کنند و هم اینکه در تعریف خود جنبههای درونی شخصیت و تأثیر آن بر محیط بیرونی را لحاظ کردهاند.
هدف اصلی این مقاله ارائهی این تعریف شخصیت و موشکافی اجزای آن است. اگر برای درک تعریف ارائهشدهی زیر برای با مشکل مواجه شدید نگران نشوید زیرا در ادامه آن را تحلیل میکنم و به سادهترین شکل ممکن برایتان توضیح میدهم. در واقع برای درک تعریف شخصیت باید چند مفهوم مهم در آن را تعریف کنیم!
شخصیت عبارت است از مجموعهای از صفات و ساز و کارهای روانشناختی در درون یک فرد که سازمانیافته و نسبتاً پایدارند و تعاملها و سازگاریهای او را با محیط درونروانی، فیزیکی و اجتماعیاش تحت تأثیر قرار میدهد.
صفات روانشناختی
اولین قسمت این تعریف شخصیت تأکید دارد که شخصیت مجموعهای از صفات روانشناختی است. صفات شخصیت، بیانگر ویژگیهایی است که تفاوتها و شباهتهای افراد با یکدیگر را روشن میکند. به عنوان مثال وقتی میگوییم فلان شخص برونگراست درواقع در حال گفتن این مطلب هستیم که او با آدمهای خجالتی متفاوت است. در عین حال، او به سایر افراد برونگرا نیز شباهت دارد.
از طرف دیگر آیا یک فرد برونگرا در همهی شرایط و همهی اوضاع و احوال برونگراست؟ بیشک گاهی اوقات او مانند برخی مهمانیها، در یک جای غریبه یا روزهایی که افسرده و غمگین است خیلی کمتر به معاشرت با دیگران میپردازد. بنابراین هر صفت، درواقع بیانگر گرایشهای متوسط یک فرد را توصیف میکند.
صفات روانشناسی به دلایل مختلفی در توصیف شخصیت دارای اهمیت هستند. به عنوان مثال، صفات به ما کمک میکنند که افراد را توصیف و تفاوتها و شباهتهای بین افراد را درک کنیم.
دومین دلیل اهمیت صفات روانشناختی این است که به تبیین رفتارها کمک میکند. به عنوان مثال میتوانیم بگوییم فلانی آدم پرحرفی است چون برونگراست.
در نهایت، صفات روانشناختی به ما کمک میکنند که رفتار خود و دیگران را پیشبینی کنیم. به عنوان مثال انتظار داریم که یک آدم برونگرا در مقایسه با یک آدم درونگرا در موقعیتهای غریبه، بیشتر با دیگران سر حرف را باز کند.
ساز و کارهای روانشناختی
دومین مفهوم مهم در تعریف شخصیت مجموعهای از سازوکارهای روانشناختی است. منظور از سازوکارهای روانشناختی، فرایند پردازش اطلاعات است. زیرا به کمک این سازوکارها انتخاب میکنیم که به چیزی توجه کنیم، چه تصمیماتی اتخاذ کنیم و چه نتایجی بگیریم.
به عنوان مثال یک فرد برونگرا آمادگی بیشتری برای توجه به موقعیتهای اجتماعی دارد، در موقعیتهای مختلف تصمیم میگیرد که با دیگران معاشرت کند و بیشتر احتمال دارد که به مهمانیهای مختلف برود. بنابراین اکثر سازوکارهای روانشناختی از سه مؤلفهی اصلی تشکیل شدهاند:
- درونداد
- قواعد تصمیمگیری
- برونداد
یک سازوکار روانشناختی میتواند فرد را به انواع خاصی از اطلاعات محیطی (درونداد) حساستر کند، او را به تفکر دربارهی گزینههای خاصی وادار کند (قواعد تصمیمگیری) و رفتار او را به سمت اعمال خاصی هدایت کند (برونداد). از این رو در نظر گرفتن سازوکارهای روانشناسی در تعریف شخصیت اهمیت دارد.
در درون فرد . . .
در تعریف شخصیت گفتیم که صفات و سازوکارهای روانشناختی در درون فرد هستند. به عبارت دقیقتر وقتی میگوییم در درون فرد، منظورمان این است که شخصیت چیزی است که در هر زمان و موقعیتی با فرد همراه است. به عنوان مثال شما میدانید آن کسی که امروز هستید همان کسی است که ۱۰ سال پیش بودید.
بنابراین شخصیتمان در طول زندگی و در موقعیتهای مختلف تغییر نمیکند. به این موضوع ثبات شخصیت نیز گفته میشود. اما باید بپذیریم که شخصیت گاهی در موقعیتها و زمانهای مختلف تغییر میکند؛ از این رو، باید بگوییم که شخصیت نسبتاً باثبات است که در قسمت بعدی تعریف شخصیت بیشتر به آن میپردازم.
سازمانیافتگی و پایداری نسبی
در تعریف شخصیت گفتیم که عبارت است از مجموعهای از صفات و سازوکارهای روانشناختی در درون فرد که سازمانیافته و نسبتاً پایداراند. منظور از سازمانیافتگی این است که صفات و سازوکارهای روانشناختی در درون یک فرد به صورت تصادفی در کنار هم قرار نگرفتهاند. به عنوان مثال یک آدم برونگرا، خجالتی نیست. در غیر این صورت شخصیت سازمانیافته نبود.
علاوه بر این صفات شخصیت در گذر زمان، و به خصوص در دوران بزرگسالی نسبتاً پایدار هستند و در موقعیتهای مختلف از ثبات نسبی برخوردارند. البته مواقعی وجود دارد که این حکم کلی دربارهی ثبات شخصیت از موقعیتی به موقعیت دیگر معتبر نیست. معمولاً موقعیتهایی وجود دارند که در آنها صفات شخصیتی مجال بروز پیدا نمیکنند و واپسرانده میشوند.
به طور کلی اکثر روانشناسان شخصیت بر این باورند که اگرچه شخصیت از ثبات کامل برخوردار نیست، آما آنقدر ثبات دارد که بتوان این ویژگی (یعنی ثبات) را در تعریف آن ذکر کرد.
تعاملها
در قسمت بعدی تعریف شخصیت، از کلمهی تعاملها استفاده شده است. شخصیت نحوهی تعامل ما با محیطهای مختلف را تحت تأثیر قرار میدهد.
تعامل با موقعیتها چهار مؤلفه دارد:
- ادراک
- انتخاب
- فراخوانی
- دستکاری
ادراک به طرز نگاه ما به محیط یا تعبیر و تفسیرمان از آن اشاره دارد. ممکن است دو نفر با یک رویداد عینی مواجه شوند اما هر یک از آنها به ویژگی خاصی از آن رویداد توجه کند و تعبیر و تفسیر متفاوتی از آن به عمل آورد که این تفاوت متأثر از شخصیت آنهاست. این شخصیت افراد است که شیوهی تعبیر و تفسیر آنها را از این موقعیتهای عینی تعیین میکند.
انتخاب بر شیوهی گزینش موقعیتهایی که در آن قرار میگیریم دلالت دارد. مثلا اینکه چطور دوستان، سرگرمیها، واحدهای درسی و شغلمان را انتخاب میکنیم تحت تأثیر شخصیت است. ما از میان فرصتهایی که در اختیار داریم دست به انتخاب میزنیم و این انتخابها متأثر از شخصیت ما هستند.
فراخوانی، واکنشی است که ما اغلب کاملاً ناخواسته در دیگران بر میانگیزانیم. ما در شکل دادن به محیط اجتماعیای که در آن زندگی میکنیم تا حدودی نقش داریم. به عنوان مثال کسی که هیکل تنومندی دارد ممکن است به صورت ناخواسته در دیگران احساس ترس ایجاد کند.
دستکاریها، روشهایی هستند که ما عمداً سعی میکنیم بر دیگران تأثیر بگذاریم. فردی که به راحتی مضطرب میشود یا میترسد ممکن است سعی کند بر گروه خود تأثیر بگذارد تا از فیلمهای ترسناک یا فعالیتهای مخاطرهآمیز جلوگیری کند. کسی که بسیار وظیفهشناس است ممکن است اصرار کند که همه از قوانین پیروی کنند. روشهایی که ما سعی میکنیم رفتار، افکار و احساسات دیگران را دستکاری کنیم، ویژگیهای اساسی شخصیت ما هستند.
همهی این اشکال تعامل – ادراکات، انتخابها، فراخوانیها و دستکاریها – برای درک ارتباط بین شخصیت افراد و محیطهایی که در آنها زندگی میکنند، ضروری هستند.
انطباق یافتن با …
تاکید بر انطباق در تعریف شخصیت این مفهوم را بیان میکند که ویژگی اصلی شخصیت به عملکرد انطباقی برای دستیابی به اهداف، مقابله، سازگاری و مقابله با چالشها و مشکلاتی که در طول زندگی با آن ها مواجه میشویم، مربوط میشود.
چیزهای کمی در مورد رفتار انسان آشکارتر از این واقعیت است که هدفمند و کاربردی است. حتی رفتاری که به نظر نمیرسد کاربردی ندارد- مانند نگرانی بیش از حد – ممکن است در واقع کاربرد خاصی داشته باشد. برای مثال، افرادی که زیاد نگران هستند ممکن است در تشخیص علائم اجتماعی خطر و پیشبینی صحیح راههای مقابله با تهدید بهتر عمل کنند.
در نتیجه، آنچه در ظاهر به نظر میرسد ناسازگار است (نگرانی بیش از حد) در واقع ممکن است برخی کارکردهای انطباقی داشته باشد. علاوه بر این، برخی از جنبههای فرآیندهای شخصیتی نشاندهندهی نقص در سازگاریهای عادی هستند، مانند شکست در توانایی مقابله با استرس، تنظیم رفتار اجتماعی یا مدیریت احساسات.
اگرچه دانش روانشناسان از کارکردهای انطباقی ویژگیها و مکانیسمهای شخصیتی در حال حاضر محدود است، اما برای درک ماهیت شخصیت انسان یک حیطهی ضروری است.
محیط
قسمت بعدی در تعریف شخصیت به محیط اشاره دارد. محیط فیزیکی اغلب چالشهایی را برای افراد ایجاد میکند. برخی از اینها تهدید مستقیم برای بقا هستند. به عنوان مثال، کمبود مواد غذایی مشکل تامین مواد مغذی کافی برای بقا را ایجاد میکند. دمای زیاد باعث ایجاد مشکل حفظ هموستاز حرارتی یا دمای بدن میشود.
انسانها مانند سایر حیوانات راهحلهایی برای این مشکلات انطباقی پیدا کردهاند. گرسنگی ما را به جستجوی غذا برمیانگیزد و ترجیحات ما را در انتخاب غذاهایی که باید مصرف کنیم راهنمایی میکند. مکانیسمهای لرزیدن به مبارزه با سرما کمک میکنند و غدد عرق به مبارزه با گرمای شدید کمک میکنند.
در سطح روانشناختی، ترس ما از ارتفاع، مارها، عنکبوتها و غریبهها – رایجترین ترسهای انسان – به ما کمک میکند تا از این تهدیدات محیطی برای بقای خود اجتناب یا با خیال راحت با آنها تعامل کنیم.
محیط اجتماعی ما نیز چالشهای انطباقی دارد. ممکن است ما خواهان پرستیژ یک شغل خوب باشیم، اما افراد زیادی برای کسب همان موقعیتها رقابت میکنند. ما ممکن است دوست و همسر جذابی را بخواهیم، اما افراد بسیاری برای به دست آوردن آنها ما با رقابت میکنند.
ما ممکن است خواهان نزدیکی عاطفی بیشتر با دیگران باشیم، اما ممکن است ندانیم چگونه به نزدیکی برسیم. روشهایی که ما با محیط اجتماعیمان کنار میآییم – چالشهایی که در مبارزه برای تعلق، عشق و احترام با آنها مواجه میشویم – برای درک شخصیت، محوری هستند.
شخصیت تا حدی جنبههای خاصی از محیط را تعیین میکند که در هر لحظه از زمان مهم هستند. به عنوان مثال، فردی که پرحرف است، نسبت به فردی که کم حرف است، فرصتهای بیشتری را در محیط اجتماعی برای شروع مکالمه میبیند. فردی که ناسازگار است، به دلیل اینکه گاهی اوقات با افراد دیگر دشمنی میکند، در محیطی اجتماعی قرار میگیرد که مردم اغلب با آنها بحث میکنند یا از آنها دوری میکنند. شخصی که موقعیت برای او بسیار مهم است، به موقعیتهای سلسلهمراتبی نسبی دیگران توجه زیادی می کند.
به طور خلاصه، در میان ابعاد بالقوه نامتناهی محیطهایی که در آن زندگی میکنیم، «محیط مؤثر» ما تنها زیرمجموعهی کوچکی از ویژگیهایی را نشان میدهد که مکانیسمهای روانشناختی ما را هدایت میکنند تا به آنها توجه کنیم و به آنها پاسخ دهیم.
ما علاوه بر محیطهای فیزیکی و اجتماعی، یک محیط درونروانی نیز داریم. درونروانی به معنای «در ذهن» است. همهی ما خاطرات، رؤیاها، آرزوها، فانتزیها و مجموعهای از تجربیات خصوصی داریم که هر روز با آنها زندگی میکنیم.
این محیط درونروانی، اگرچه به اندازهی محیط اجتماعی یا فیزیکی ما از نظر عینی قابل تأیید نیست، اما برای هر یک از ما واقعی است و بخش مهمی از واقعیت روانشناختی ما را تشکیل میدهد. برای مثال، عزت نفس ما – اینکه در هر لحظه چقدر نسبت به خود احساس خوبی داریم یا بد – ممکن است به ارزیابی ما از میزان موفقیتمان در رسیدن به اهدافمان بستگی داشته باشد.
موفقیت در کار و موفقیت در دوستی ممکن است دو شکل متفاوت از تجربه موفقیت را فراهم کند و از این رو، خاطرات درونروانی متفاوتی را تشکیل دهند. هر زمان که به ارزش خود فکر میکنیم تحت تأثیر خاطرات خود از این تجربیات قرار میگیریم. محیط درونروانی ما، به همان اندازهی محیط فیزیکی و اجتماعی ما، زمینهی حیاتی را برای درک شخصیت انسان فراهم میکند.
تمرین
اکنون که درباره تعریف شخصیت اطلاعات جامعی به دست آوردید این تمرین را انجام دهید. یک انشای یک صفحهای در مورد یک دوست خوب بنویسید، کسی که به خوبی میشناسید، که در آن ویژگی، ماندگاری و کارایی آن شخص را توصیف کنید. در این توصیف آن دسته از عناصری از شیوههای تعامل یا سازگاری آنها با محیطهای فیزیکی، اجتماعی و درونروانی را بگنجانید.
سه سطح تحلیل شخصیت
اگرچه تعریف شخصیت کاملاً گسترده و فراگیر است، شخصیت را میتوان در سه سطح تحلیل کرد. این سه سطح را کلاکهون و موری در کتاب فرهنگ و شخصیت خود در سال 1948 به خوبی خلاصه کردهاند و در آن بیان میکنند که هر انسانی از جنبههای خاصی
- مانند بقیه (سطح طبیعت انسان) است،
- مانند برخی دیگر (میزان تفاوت های فردی و گروهی) است، و
- مانند هیچ فرد دیگری (سطح منحصر به فرد بودن فردی) نیست.
راه دیگری برای اندیشیدن به این تمایزات این است که سطح اول به «ویژگیهای عام» (جنبههایی که همهی ما شبیه هم هستیم) اشاره دارد، سطح میانی به «ویژگیهای خاص» اشاره میکند (جنبههای که در آن ما مانند برخی افراد هستیم و با برخی دیگران تفاوت داریم) و سطح سوم به “یکتا بودن” اشاره دارد (جنبههایی که ما در آنها شبیه هیچ فرد دیگری نیستیم).
طبیعت انسان
سطح اول تحلیل شخصیت، ماهیت انسان را به طور کلی توصیف میکند – ویژگیها و مکانیسمهای شخصیتی که نمونهای از نوع بشر هستند و همه یا تقریباً همه آنها را دارند. به عنوان مثال، تقریباً همه انسانها مهارتهای زبانی دارند که به آنها امکان میدهد زبانی را یاد بگیرند و از آن استفاده کنند. مردم در تمام فرهنگهای روی زمین به یک زبان خاص صحبت میکنند، بنابراین زبان گفتاری بخشی از طبیعت جهانشمول بشر است.
در سطح روانشناختی، همه انسانها دارای مکانیسمهای روانشناختی اساسی هستند – برای مثال میل به زندگی با دیگران و تعلق به گروههای اجتماعی – و این مکانیسمها بخشی از طبیعت همگانی انسان هستند. راههای زیادی وجود دارد که در آن هر فرد مانند اکثر یا همه افراد دیگر است و با درک آنها میتوان به درک اصول کلی طبیعت انسان دست یافت.
تفاوتهای فردی و گروهی
سطح دوم تحلیل شخصیت به تفاوتهای فردی و گروهی مربوط میشود. برخی از مردم اهل اجتماع هستند و مهمانیها را دوست دارند. دیگران مطالعه کردن در یک شب آرام را ترجیح میدهند.
برخی از افراد با پریدن از هواپیما، موتور سواری و رانندگی با اتومبیلهای سریع، خطرات فیزیکی بزرگی را متحمل میشوند. دیگران از خطرات فیزیکی اجتناب میکنند. برخی از افراد از عزت نفس بالایی برخوردارند و زندگی نسبتاً عاری از اضطراب دارند. دیگران دائما نگران هستند و دچار شک و تردید به خود میشوند. اینها ابعادی از تفاوتهای فردی هستند، روشهایی که در آن هر فرد مانند برخی افراد دیگر (مثلاً برونگراها) و متفاوت با دیگران است.
شخصیت را می توان با مطالعه تفاوتهای بین گروهها نیز مشاهده کرد. یعنی افراد یک گروه ممکن است ویژگیهای شخصیتی مشترکی داشته باشند و این ویژگیهای مشترک آن گروه از افراد را از سایر گروهها متمایز میکند. نمونههایی از گروههایی که توسط روانشناسان شخصیت مورد مطالعه قرار گرفتهاند شامل فرهنگهای مختلف، گروههای سنی مختلف، احزاب سیاسی مختلف و گروههایی با پیشینههای مختلف اجتماعی-اقتصادی است.
مجموعه مهم دیگری از تفاوتهای مورد مطالعه توسط روانشناسان شخصیت مربوط به تفاوتهای بین زن و مرد است. اگرچه بسیاری از ویژگیها و مکانیسم های انسان برای هر دو جنس مشترک است، اما تعداد کمی از آنها برای مردان و زنان متفاوت است. برای مثال، شواهد نشان میدهتد، در میان فرهنگها، مردان معمولاً از نظر فیزیکی پرخاشگرتر از زنان هستند. مردان مسئول بیشتر خشونت در سراسر جهان هستند.
یکی از اهداف روانشناسی شخصیت این است که بفهمد چرا جنبههای خاصی از شخصیت در بین گروهها متفاوت است، مانند درک اینکه چگونه و چرا زنان با مردان (به طور متوسط) و چرا افراد یک فرهنگ با فرهنگهای دیگر (به طور متوسط) متفاوت هستند.
منحصر به فرد بودن
هیچ دو نفر، حتی دوقلوهای همسان که توسط والدین یکسان در یک خانه و در فرهنگ یکسان بزرگ شدهاند، دقیقاً شخصیتهای مشابهی ندارند. هر فردی دارای ویژگیهای شخصی است که با هیچ فرد دیگری در جهان در آنها اشتراک ندارد.
نکته مهم این است که روانشناسان شخصیت علاوه بر تعریف شخصیت به هر سه سطح تحلیل توجه داشتهاند: سطح همگانی، سطح تفاوتهای فردی و گروهی و سطح منحصر به فرد بودن. هر سطح، دانش ارزشمندی را در اختیارمان میگذارد که به درک کامل ماهیت و تعریف شخصیت کمک میکند.
خلاصه
در این مقاله، من به طور کلی به تعریف شخصیت پرداختم و با موشکافی اجزای آن تلاش کردم که شما درک مناسبی از تعریف شخصیت بهدست آورید. در نهایت سطوح مختلف تحلیل شخصیت (همگانی، تفاوتهای فردی، و منحصر بودن) را معرفی کردم. مطالب اصلی این مقاله برای تعریف شخصیت از کتاب روانشناسی شخصیت، نوشته لارسن و باس (۲۰۲۴) اقتباس شده است.
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com