انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیراهنمای درمانگران و مشاورانراهنمای عملی طرحواره درمانی

تکنیکهای درمانی برای ذهنیت بزرگسال سالم

ذهنیت بزرگسال سالم، حالتی از آگاهی پایدار است که به فرد کمک می‌کند مسائل و مشکلات زندگی را به شکل واقع‌بینانه و منطقی ارزیابی کرده و درباره‌ی آن‌ها تصمیم‌گیری کند. در این ذهنیت فرد می‌تواند علی‌رغم آگاه بودن از احساسات دردناک خود، آن‌ها را بپذیرد و مدیریت کند. به همین دلیل، می‌توان بزرگسال سالم را نمایند‌ه‌ی بلوغ عاطفی و عقلانی در نظر گرفت.

وقتی طرحواره‌های ناسازگار اولیه فعال می‌شوند هیجانات و افکار خاص مرتبط با آن‌ها به اجرا درمی‌آیند. در طرحواره‌درمانی به حالت فعال شدن طرحواره‌ها، ذهنیت گفته می‌شود. از این رو، ذهنیت‌ها، مجموعه‌ای از عملیات طرحواره‌ای و احساسات و افکار مرتبط با آن‌هاست که در حال حاضر در ذهن فرد برانگیخته شده‌اند. تاکنون ذهنیت‌های مختلفی معرفی شده‌اند که در چهار طبقه قرار می‌گیرند: ذهنیت‌های کودکانه، ذهنیت‌های والد ناکارآمد، ذهنیت‌های مقابله‌ای و ذهنیت‌های سالم.

ذهنیت بزرگسال سالم، یکی از ذهنیت‌های سالم است که عملکردهای سالم شخصیت و زندگی را بر عهده دارد. در این مقاله، بزرگسال سالم تعریف می‌شود، ویژگی‌های آن توضیح داده شده است و روش‌های درمانی برای رشد و تقویت آن به همراه مثال‌های بالینی معرفی می‌شوند.

تعریف ذهنیت بزرگسال سالم

برای تعریف ذهنیت بزرگسال سالم باید به این موضوع اشاره کنیم که این ذهنیت، حالت ذهنی یکپارچه و بالغانه‌ای محسوب می‌شود که نمایانگر سلامت روانی است.

بر اساس طرحواره‌درمانی، بزرگسال سالم، حالتی از آگاهی پایدار است که به فرد کمک می‌کند مسائل و مشکلات زندگی را به شکل واقع‌بینانه و منطقی ارزیابی کرده و درباره‌ی آن‌ها تصمیم‌گیری کند. علاوه بر این، در این ذهنیت فرد می‌تواند علی‌رغم آگاه بودن از احساسات دردناک خود، آن‌ها را بپذیرد و مدیریت کند. به همین دلیل، می‌توان بزرگسال سالم را نمایند‌ه‌ی بلوغ عاطفی و عقلانی در نظر گرفت.

از طرف دیگر، بزرگسال سالم دارای نقش اجرایی است و سایر ذهنیت‌ها (یعنی ذهنیت‌های کودکانه، مقابله‌ای و والد ناکارآمد) را مدیریت می‌کند؛ در نتیجه به فرد کمک می‌کند که بتواند به شیوه‌ای سالم و سازنده، نیازهای عاطفی بنیادین خود را برآورده کند.

ذهنیت بزرگسال سالم به عنوان بخش سالم شخصیت، واقع‌بینانه عمل می‌کند، نسبت به خود و دیگران مسئولیت‌پذیر است و می‌تواند بین نیازهای خود و دیگران تعادل مناسبی ایجاد کند. این ذهنیت، موجب اقدامات و فعالیت‌هایی می‌شود که می‌تواند به حل مشکلات روان‌شناختی کمک کنند. بنابراین، یکی از اهداف اصلی طرحواره‌درمانی، تقویت ذهنیت بزرگسال سالم است. این هدف تا حدی به صورت غیرمستقیم یعنی از طریق کاهش ذهنیت‌های ناکارآمد محقق می‌شود.

به عنوان مثال، زمانی که ذهنیت والد تنبیه‌گر مهار می‌شود، افراد کمتر خودشان را تنبیه می‌کنند که به نوبه‌ی خود نشانگر ذهنیت بزرگسال سالم است. اما صرفاً از بین بردن یک الگوی ناسازگار (خودتنبیهی) به معنای یادگیری یک الگوی جدید (شفقت به خود) نیست. کاهش تأثیر ذهنیت‌های ناسازگار فرصت بیشتری را برای رشد ذهنیت بزرگسال سالم فراهم می‌کند، اما لزوماً به این معنا نیست که نگرش‌ها و رفتارهای سالم، جایگزین رفتارهای ناکارآمد خواهند شد. به همین دلیل، درمان باید علاوه بر کاهش ذهنیت‌های ناسازگار، بر آموزش نگرش‌ها و رفتارهای سالم نیز تمرکز کند.

البته در طول فرایند طرحواره‌درمانی یادگیری الگوهای سالمی که جایگزین رفتارهای ناسازگار خواهند شد از طریق تکنیک‌های مقابله با ذهنیت‌های ناکارآمد اتفاق افتاده است. به عنوان مثال، هنگام مقابله با ذهنیت والد تنبیه‌گر، درمانگر نه‌تنها اشتباهات آن را آشکار می‌کند، بلکه روش‌های سالم حل مشکلات نیز مطرح می‌شوند. این کار نه برای متقاعد کردن والد تنبیه‌گر (چرا که این بخش آن‌قدر غیرمنطقی است که استدلال‌های منطقی در آن تأثیری ندارند)، بلکه برای درمان ذهنیت کودک آسیب‌پذیر و تقویت ذهنیت بزرگسال سالم انجام می‌شود.

همچنین، هنگامی که درمانجویان یاد می‌گیرند خشم خود را به شیوه‌ی مناسب و سازنده‌ای ابراز کنند، ذهنیت کودک خشمگین به تدریج ضعیف و ذهنیت بزرگسال سالم جایگزین آن می‌شود. علاوه بر این، وقتی درمانجویان یاد می‌گیرند که کودک آسیب‌پذیر خود را آرام کنند، نیاز به واپس‌رانی احساسات و نیازها کاهش پیدا می‌کند و آن‌ها احساس بالغ بودن می‌کنند.

بنابراین در طول فرایند روان‌درمانی، درمانجویان به طور غیرمستقیم با ذهنیت بزرگسال سالم آشنا می‌شوند و با تجربه‌ی تکنیک‌های درمانی مختلف که برای کاهش طرحواره‌های ناسازگار و سایر ذهنیت‌ها طراحی شده‌اند این بخش سالم را تقویت می‌کنند. با این وجود، مداخلات اختصاصی و مستقیم‌تری برای کار با بزرگسال سالم وجود دارند.

عملکردهای ذهنیت بزرگسال سالم

جفری یانگ در کتاب راهنمای طرحواره‌درمانی سه وظیفه‌ی اصلی بزرگسال سالم را توصیف کرده است:

  1. حمایت، تأیید و مراقبت از کودک آسیب‌پذیر
  2. ایجاد محدودیت برای کودک عصبانی و تکانشی، بر اساس اصول احترام متقابل و انضباط شخصی
  3. مبارزه با سبک‌های مقابله‌ای ناسازگار و ذهنیت‌های والد یا تعدیل آن‌ها

تقویت ذهنیت بزرگسال سالم

تقویت ذهنیت بزرگسال سالم
تقویت ذهنیت بزرگسال سالم

رابطه درمانی

درمانگر همواره تلاش می‌کند تا با بزرگسال سالم درمانجو ارتباط برقرار کند. برای اینکه رابطه‌ی درمانی در تقویت ذهنیت بزرگسال سالم مؤثر باشد می‌توان از راهبردهای خاصی استفاده کرد. این راهبردها یک هدف مشترک دارند: ایجاد همکاری سازنده با درمانجو و پذیرفتن مسئولیت مشترک در فرآیند درمان.

  1. تمام مداخلات را به مدل ذهنیت‌های طرحواره‌ای مرتبط کنید و توضیح دهید که چرا آن‌ها را پیشنهاد داده‌اید؛ به این ترتیب، بزرگسال سالم درمانجو را به تفکر درباره‌ی روند درمان دعوت کرده‌اید. این توضیح می‌تواند به فراخوانی ذهنیت بزرگسال سالم منجر شود و به آن کمک می‌کند که برای مدیریت کردن ذهنیت‌ها از چه روش‌هایی باید استفاده کند.
  2. تکنیک‌های تجربه‌ای (هیجان‌محور) را با درمانجو مورد بحث قرار دهید و او را به مشارکت در تصمیم‌گیری مشترک در مورد این مداخلات تشویق کنید.
  3. درمانجو را به‌صورت تدریجی و گام‌به‌گام، به عنوان یک بزرگسال سالم، در مداخلات هیجان‌محور درگیر کنید. به عنوان مثال، بعد از چند تصویرسازی ذهنی، زمانی که به اطمینان رسیدید که درمانجو از نحوه‌ی بازوالدینی شما الگوبرداری کرده، خودش را به عنوان بزرگسال سالم وارد تصویر کنید و اجازه بدهید که کودک آسیب‌پذیر خودش را مورد بازوالدینی قرار دهد.
  4. گاهی اوقات می‌توانید جلسات درمانی را ضبط کنید و از درمانجویان بخواهید که در طول جلسات به آن‌ها گوش دهند. این کار به آن‌ها کمک می‌کند، نحوه‌ی برخورد شما با سایر ذهنیت‌ها را در طول هفته مرور کنند و یاد بگیرند.
  5. وقتی رابطه‌ی درمانی دچار مشکل می‌شود به طور مستقیم آن را با درمانجو به اشتراک بگذارید و سعی کنید برای یافتن راه‌حل از مشارکت او کمک بگیرید.
  6. زمانی که فرایند روان‌درمانی به بن‌بست می‌رسد، از درمانجو بخواهید که به ذهنیت بزرگسال سالم تغییر وضعیت دهد و مشکل را به‌صورت مشترک تحلیل کنید.

۱. ارتباط با مدل ذهنیت‌های طرحواره‌ای

یکی از روش‌های تقویت ذهنیت بزرگسال سالم این است که هرگاه در جلسات درمانی، درمانجو به بیان مشکلات خود می‌پردازد، شما آن‌ها را به ذهنیت‌های خاص ربط دهید و سعی کنید راهبردهای درمانی متناسب با ذهنیت‌ها را به کار ببرید.

شما می‌توانید تکنیک‌های هیجان‌محور را پیشنهاد داده و دلایل آن را توضیح دهید. با این حال، ممکن است تمرین‌های مختلفی را نیز پیشنهاد کنید (به‌ویژه زمانی که درمانجو قبلاً با تکنیک‌های درمانی مختلف آشنا شده است) و از درمانجو درباره‌ی ترجیحات شخصی‌اش سؤال کنید.

بنابراین، معمولاً همه‌ی مراحل درمان به‌صورت تصمیم‌گیری مشترک انجام می‌شوند و درمانجو بخشی از مسئولیت فرآیند درمان را بر عهده می‌گیرد. این امر به‌ویژه در مورد مداخلات هیجان‌محور که با هدف آرام‌سازی و تسکین ذهنیت کودک آسیب‌پذیر انجام می‌شوند، صدق می‌کند.

با سپردن مسئولیت به درمانجو و تشویق او به تفکر درباره‌ی روند درمان، درمانگر به طور مداوم ذهنیت بزرگسال سالم درمانجو را فعال نگه می‌دارد. این موضوع در برخورد با ذهنیت کودک خشمگین یا تکانشی و همچنین در تغییرات رفتاری نیز اهمیت دارد که در آن درمانگر و بزرگسال سالم درمانجو باید با همکاری یکدیگر برنامه‌های درمانی را تنظیم و اجرا می‌کنند.

۲. بحث درباره‌ی مداخلات هیجان‌محور

از منظر روان‌پویشی، مداخلات هیجان‌محور، به‌ویژه تصویرسازی ذهنی، منجر یه واپس‌روی می‌شوند. برای ایجاد تعادل در این روند، ذهنیت بزرگسال سالم باید همیشه مشارکت داده شود:

درمانگر و درمانجو به‌طور مشترک درباره‌ی تصویرسازی ذهنی تصمیم می‌گیرند، فرآیند درمان را پایش می‌کنند و در صورت لزوم، روند تصویرسازی را اصلاح کرده و از ابتدا آن را مرور می‌کنند تا پردازش هیجانی بهبود یابد. علاوه بر این، جلسات ضبط می‌شوند تا یادگیری و انتقال آن به زندگی روزمره آسان‌تر و تقویت شود.

به این ترتیب، واپس‌روی (فعال شدن ذهنیت کودک آسیب‌پذیر) با پیوند قوی با واقعیت و بازتاب هیجانی این تجربه‌ها توسط ذهنیت بزرگسال سالم ترکیب می‌شود. بااین‌حال، ارتباط با واقعیت ممکن است برای برخی درمانجویان دردناک باشد، زیرا محدودیت‌های رابطه‌ی درمانی را برجسته می‌کند (درمانگر در تصویرسازی ذهنی با شفقت و حمایت کامل از کودک درون مراقبت می‌کند، اما در دنیای واقعی جایگزین والدین او نخواهد شد).

یک مثال عملی برای این رویکرد، پایش مداوم فرآیند هیجانی درمانجو است. درمانگر به طور مرتب از درمانجو می‌پرسد که چه احساسی را تجربه می‌کند و به چه چیزی نیاز دارد. به این ترتیب روند تصویرسازی ذهنی را متناسب با واکنش‌های هیجانی او تنظیم می‌کند. اگر فرآیند هیجانی مسیر مطلوب را طی نکند، درمانگر و درمانجو به‌طور مشترک راه‌هایی برای بهبود آن جستجو می‌کنند. زمانی که درمانجو در انجام تکنیک‌ها همکاری نمی‌کند، درمانگر دلیل انجام تکنیک‌ها را توضیح می‌دهد و بررسی می‌کند که کدام‌یک از ذهنیت‌ها مانع از همکاری درمانجو شده است.

۳. ورود تدریجی درمانجو به‌عنوان بزرگسال سالم در تکنیک‌های هیجان‌محور

درمانگر فرایند درمان را به‌گونه‌ای پیش می‌برد که درمانجو به‌تدریج نقش بزرگسال سالم را در تکنیک‌های هیجان‌محور ایفا کند. ایفای این نقش شامل مراقبت از ذهنیت کودک آسیب‌پذیر در تصویرسازی ذهنی یا مقابله با ذهنیت والد تنبیه‌گر در تکنیک کار با صندلی است، که هر دو از وظایف اساسی بزرگسال سالم محسوب می‌شوند.

مثال بالینی

جین، مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال شخصیت اجتنابی است. او هنگام احساس تهدید از سوی دیگران، وارد ذهنیت مقابله‌ای خودآرام‌بخشِ گسسته می‌شود. به عنوان مثال او از خیال‌پردازی‌ برای پرت کردن حواس خود از تهدیدهای بیرونی استفاده می‌کند. در خیال‌پردازی‌هایش، افراد شگفت‌انگیزی در دنیای درونی‌اش از او مراقبت می‌کنند. درمانگر تصمیم گرفت برای افزایش احساس امنیت او در روابطش با دیگران، از تکنیک تصویرسازی ذهنی استفاده کند.

در مرحله‌ی بازسازی در تصویرسازی، درمانگر وارد تصویر ذهنی شده و از کودک آسیب‌پذیر جین می‌پرسد که دوست دارد چه کاری انجام دهد. او می‌گوید مایل است فرار کند و به دنیای خیال‌پردازی خود پناه ببرد. در اینجا درمانگر برای او توضیح می‌دهد که این راه‌حل مناسبی نیست، زیرا ذهنیت‌های مقابله‌ای اثربخشی تکنیک را کاهش می‌دهند. در عوض، درمانگر پیشنهاد می‌دهد که در تصویر ذهنی، با هم فعالیتی لذت‌بخش انجام دهند. در اینجا جین با ناراحتی و مقاومت واکنش نشان می‌دهد.

این واکنش، روند تکنیک را مختل می‌کند. بنابراین، درمانگر از جین می‌خواهد چشمانش را برای لحظه‌ای باز کند. سپس توضیح می‌دهد که هدف بازسازی، ایجاد تجربه‌های هیجانی جدید است و استفاده از ذهنیت‌های مقابله‌ای مانع از این فرایند می‌شوند، زیرا هیجانات را سرکوب می‌کنند. درمانگر تأکید می‌کند که پناه بردن به یک دنیای خیالی به این دلیل انتخاب نامناسبی است که مانع از تغییر هیجانی می‌شود، نه به این دلیل که درمانگر با آن مخالف است.

پس از این توضیح، جین می‌پذیرد که چشمانش را ببندد و تمرین بازسازی را با بدون پناه بردن به دنیای خیالی خود ادامه دهد.

۴. ضبط جلسات

به درمانجویان مبتلا به اختلالات شخصیت شدید توصیه می‌شود که به تمام جلسات درمانی در طول هفته مجدداً گوش دهند. این استراتژی با هدف تحکیم فرآیند درمانی انجام می‌شود. علاوه بر این، این کار درمانجو را ملزم می‌کند (و یا به او آموزش می‌دهد) که منظم و مستقل باشد؛ دو ویژگی مهم که نشان‌دهنده‌ی ذهنیت بزرگسال سالم هستند.

بااین‌حال، باید توجه داشت که در بسیاری از درمانجویان مبتلا به اختلالات شدید شخصیت، ذهنیت بزرگسال سالم به‌اندازه‌ای قوی نیست که بتواند این کار را به‌طور مداوم انجام دهد. درمانگران باید این مسئله را بپذیرند و درمانجو را مجبور به انجام کاری نکنند که هنوز توانایی آن را ندارد. اما باید به‌طور مداوم درمانجو را برای انجام این کار تشویق کنند.

۵. پرداختن به مشکلات در رابطه‌ی درمانی

رابطه‌ی درمانجو با درمانگر اغلب از طریق ذهنیت‌های مقابله‌ای یا ذهنیت‌های کودکانه (مانند کودک خشمگین یا کودک وابسته) است. هنگامی که این الگوهای رفتاری مانع از پیشرفت درمانجو در درمان شوند، این موضوع به‌طور صریح و مستقیم مطرح می‌شود. علاوه بر این، از راهبردهایی استفاده می‌شود که بزرگسال سالم درمانجو را در جلسات درمانی فعال‌تر کند.

به‌عنوان مثال، تمرین‌های کار با صندلی به‌منظور پرداختن به رابطه‌ی درمانی، می‌توانند برای تقویت ذهنیت بزرگسال سالم در این زمینه به کار گرفته شوند. ذهنیت بزرگسال سالم اساساً با تمامی تکنیک‌های طرحواره‌درمانی تقویت می‌شود، چه به‌صورت غیرمستقیم (از طریق کاهش ذهنیت‌های ناکارآمد و ارائه‌ی اطلاعات درباره‌ی نگرش‌ها و رفتارهای سالم) و چه به‌صورت مستقیم (زمانی که از درمانجویان‌ خواسته می‌شود مسئولیت‌پذیر باشند و احساسات و نیازهای خود را به شیوه‌ای سالم بیان کنند).

مثال بالینی

آيدا، یک منشی ۵۲ ساله‌ی مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی، وابستگی شدیدی به درمانگر خود پیدا کرده بود، زیرا فقط در حضور یک مراقب حرفه‌ای احساس امنیت می‌کند. به‌عنوان مثال، او به‌خوبی می‌تواند تمرین‌های مواجهه برای علائم OCD را همراه با درمانگر انجام دهد، اما زمانی که تنهاست، حتی ساده‌ترین تمرین‌ها را نیز نمی‌تواند انجام دهد.

درمانگر مسئله‌ی وابستگی را با همدلی مطرح کرده و پیشنهاد می‌دهد تمرین گفت‌وگوی صندلی انجام دهند. یکی از صندلی‌ها برای الگوی وابستگی و تسلیم (ذهنیت مقابله‌ای تسلیم‌شونده‌ی مطیع) اختصاص داده می‌شود و دیگری برای پذیرش مسئولیت و استقلال (ذهنیت بزرگسال سالم).

آیدا، مانند همیشه، به‌صورت مطیعانه موافقت می‌کند. اما هنگامی که روی صندلی ذهنیت بزرگسال سالم می‌نشیند، بی‌حال و منفعل شده و قادر به گفتن هیچ کلمه‌ای نیست. او با درماندگی به درمانگر را نگاه می‌کند و درخواست کمک دارد.

در اینجا درمانگر نقش بزرگسال سالم را برای او بازی نمی‌کند، بلکه با همدلی توضیح می‌دهد که این دقیقاً مشکل اصلی اوست. آیدا باید ذهنیت وابسته/منفعل خود را تضعیف سازد و با تقویت ذهنیت بزرگسال سالم بتواند زندگی مستقل‌تر و پربارتری را تجربه کند.

آیدا از این «عدم حمایت» درمانگر ناراحت و آزرده می‌شود، اما زمانی که روی صندلی بزرگسال سالم می‌نشیند، متوجه می‌شود که باید یاد بگیرد چگونه نیازهای خود را برآورده کند. درمانگر می‌تواند در جلسات بعدی، از تکنیک‌های گفت‌وگوی صندلی برای آموزش بیان احساسات، نیازها و تعیین مرزهای شخصی استفاده کند.

تکنیک‌های شناختی

درمانجو از همان ابتدای درمان با استفاده از تکنیک‌های شناختی، تشویق می‌شود که الگوهای روان‌شناختی خود را از منظر ذهنیت بزرگسال سالم مورد بررسی قرار دهد.

در آموزش روان‌شناختی (یکی از تکنیک‌های شناختی)، به درمانجو روش‌های سالم عملکرد روان‌شناختی آموزش داده می‌شود. پرسشگری سقراطی نیز می‌تواند در تقویت ذهنیت بزرگسال سالم مؤثر باشد، زیرا درمانجو را در موقعیتی قرار می‌دهد که باید از دیدگاهی تحلیلی و بالغانه به مسائل خود نگاه کند.

هنگامی که درمانجو برای پذیرش دیدگاه بزرگسال سالم دچار مشکل می‌شود، می‌توان از سؤالات زیر استفاده کرد:

  • بزرگسال سالم، در این موقعیت چه چیزی می‌گفت؟
  • اگر در حال حاضر درباره‌ی دوستت یا فرزندانت صحبت می‌کردیم، چه می‌گفتی؟
  • اگر می‌توانستی از دیدگاه بزرگسال سالم به موضوع نگاه کنی، چه می‌گفتی؟

کار شناختی با ذهنیت بزرگسال سالم اغلب با مسائل انگیزشی مرتبط است. درمانجویانی که الگوهای ناکارآمد آن‌ها پاداش‌های زیادی دریافت می‌کنند (مانند جبران افراطی نارسیستیک، یا ذهنیت کودک لوس و بی‌انضباط) ممکن است انگیزه‌ی کافی برای تغییر نداشته باشند. در این موارد، دیدگاه‌های ذهنیت‌های ناکارآمد و بزرگسال سالم با یکدیگر مقایسه می‌شوند (در صورت امکان، از طریق گفت‌وگوهای صندلی). در این فرایند، هر دو جنبه مورد بررسی قرار می‌گیرند. ممکن است در این مقایسه گاهی مزایای ذهنیت ناکارآمد در لحظه نسبت به ذهنیت سالم بیشتر به نظر برسند. این مسئله باید در درمان در نظر گرفته شده و به‌صورت شفاف مورد بحث قرار گیرد.

گاهی درمانجویان به‌طور موقت دلایل ذهنی برای ادامه دادن الگوهای ناکارآمد خود دارند (حتی اگر درمانگر ضرورت تغییر را احساس کند). در این موارد، حتی اگر درمانجو تصمیم بگیرد که در حال حاضر تغییری ایجاد نکند، باید ذهنیت بزرگسال سالم را در این تصمیم‌گیری درگیر کرد. همچنین، اهداف جایگزین برای درمان می‌توانند در نظر گرفته شوند، مانند:

  • متوقف کردن موقت درمان و بازگشت به آن زمانی که شرایط انگیزشی درمانجو تغییر کرده است.

مثال بالینی

الیزابت، یک زن ۳۸ ساله و جذاب در حوزه‌ی تجارت مشغول به فعالیت است. او ویژگی‌های نارسیستیک (ذهنیت‌های خودبزرگ‌بینانه و خودآرامبش‌بخش قوی) دارد. الیزابت پس از پایان رابطه‌ی عاطفی‌اش دچار افسردگی همراه با احساس تنهایی و غم (فعال شدن ذهنیت کودک آسیب‌پذیر) شده است.

هنگامی که موضوع روابط صمیمانه مورد بحث قرار می‌گیرد، مشخص می‌شود که او معمولاً روابط کوتاه‌مدت و هیجان‌انگیزی را که به ذهنیت خودآرامبخش او مرتبط هستند، تجربه می‌کند، درحالی‌که اکثر رابطه‌های بلندمدت برای او خسته‌کننده بوده‌اند.

درمانگر دیدگاه سیاه و سفید او نسبت به روابط را مطرح کرده و الگوی او را در تفکیک میان روابط هیجان‌انگیز کوتاه‌مدت و روابط روزمره و کسل‌کننده بررسی می‌کند. هدف درمانگر این است که مدلی از دلبستگی سالم را همراه با درمانجو ایجاد کند. الیزابت در ابتدا با این ایده موافقت می‌کند، اما پس از چند جلسه، یک رابطه‌ی کوتاه و هیجان‌انگیز دیگری را آغاز می‌کند و افسردگی‌اش بهبود پیدا می‌کند.

درمانگر پیشنهاد می‌دهد که یک گفت‌وگوی صندلی بین ذهنیت بزرگسال سالم و ذهنیت جبرانگر افراطی مرتبط با این رابطه انجام شود. در این تمرین مشخص می‌شود که درمانجو دیگر از افسردگی رنج نمی‌برد. در نتیجه، انگیزه‌ی اصلی او برای درمان از بین رفته است، زیرا او فقط برای درمان افسردگی وارد فرآیند درمان شده بود.

درمانگر توضیح می‌دهد که احساسات مثبت فعلی او ممکن است ناشی از فعال شدن ذهنیت خودآرامبخش باشد و لزوماً نشانه‌ای از ثبات روانی او نیست. بااین‌حال، الیزابت ترجیح می‌دهد درمان را متوقف کند و در صورت بازگشت افسردگی دوباره مراجعه نماید.

تکنیک‌های هیجانی

مداخلات هیجان‌محور که با هدف تقویت بزرگسال سالم انجام می‌شوند، شامل گفت‌وگوهای صندلی و تصویرسازی ذهنی هستند.

هنگامی که پیشرفت درمانجو کندتر از حد انتظار است، درمانگر و درمانجو باید با هم بررسی کنند که کدام ذهنیت‌ها مانع فرآیند بهبودی شده‌اند. در صورت لزوم، مداخلات درمانی توضیح داده می‌شوند و درمانجو در اتخاذ دیدگاه بزرگسال سالم مورد حمایت قرار می‌گیرد.

یکی از تکنیک‌های تصویری مهم در این مرحله، بازسازی خاطرات یا پیش‌بینی‌های فاجعه‌آمیز آینده است. در این تمرین، از درمانجویان خواسته می‌شود که چشمان خود را ببندند و وضعیت مشکل‌آفرین را تصور کنند. سپس آن‌ها باید سناریوی منفی را تغییر داده و راه‌های جدیدی برای مقابله با آن، از دیدگاه بزرگسال سالم، امتحان کنند.

درمانگر می‌تواند با ورود به تصویر ذهنی و حمایت از درمانجو به او کمک کند، اما به‌تدریج بزرگسال سالم باید نقش اصلی را در این فرآیند بر عهده بگیرد.

تکنیک‌های رفتاری

با پیشرفت درمان، انتقال تغییرات هیجانی و شناختی به زندگی روزمره‌ی درمانجو اهمیت بیشتری پیدا می‌کند. به این معنا که درمانجویان به‌تدریج، دیدگاه و رفتار ذهنیت بزرگسال سالم را در محیط اجتماعی خود به کار می‌برند. علاوه بر این، ایجاد فعالیت‌های سالم برای بزرگسال سالم یکی از اهداف مراحل پایانی درمان است.

علاوه بر کاهش علائم روان‌شناختی، هدف نهایی است که درمانجویان بتوانند زندگی خود را به گونه‌ای سازماندهی کنند که نیازهایشان به‌درستی برآورده شوند. این امر شامل مسائلی مانند ایجاد یا حفظ روابط دلبستگی ایمن، توسعه توانمندی‌ها، علاقه به تحصیل، کار یا یک سرگرمی و غیره می‌شود. همچنین، ایجاد تعادل مناسب میان کار کردن و لذت بردن، و بین توجه به نیازهای خود و نیازهای دیگران نیز بخشی از این فرایند است.

در مراحل پایانی درمان، درمانجو و درمانگر یک برنامه‌ی عملی برای دستیابی به این اهداف تدوین می‌کنند تا رشد ذهنیت بزرگسال سالم ادامه یابد. این برنامه شامل گام‌های مشخص و عملی است. در صورت نیاز، تمرین‌های نقش‌آفرینی نیز می‌توانند به‌عنوان آمادگی مورد استفاده قرار گیرند، مانند تمرین جرئت‌ورزی، ابراز خشم، یا گفت‌وگوی صمیمانه.

پذیرش این چالش‌ها تقریباً به‌طور اجتناب‌ناپذیری موجب فعال شدن مجدد ذهنیت‌های ناکارآمد می‌شود. بنابراین، مهم است که درمانگر این موقعیت‌ها را از دیدگاه بزرگسال سالم درمانجو بررسی کند و آن‌ها را نه به‌عنوان «پسرفت»، بلکه به‌عنوان فرصت‌هایی برای عمق بخشیدن به یادگیری بازتعریف نماید.

در صورت لزوم درمانگران می‌توانند دوباره از تکنیک‌های اختصاصی مانند گفت‌وگوی صندلی برای ذهنیت‌های ناسازگار استفاده کنند، زیرا پیشرفت درمانی معمولاً خطی نیست، بلکه به صورت چرخه‌ای رخ می‌دهد. بااین‌حال، روند کلی درمان این است که بزرگسال سالم به‌طور فزاینده‌ای درگیر شده و مسئولیت بیشتری بر عهده بگیرد.

پایان درمان

مداخلات هیجان‌محور که روی ذهنیت کودک آسیب‌پذیر و ذهنیت‌های والد ناکارآمد متمرکز هستند، معمولاً در مراحل اولیه‌ی درمان بیشتر به کار می‌روند. در این مرحله، درمانجو از نظر هیجانی تقویت شده و زمینه برای تغییرات رفتاری فراهم می‌شود. در ادامه‌ی درمان، تمرکز به‌تدریج به انتقال این تغییرات به زندگی روزمره‌ی درمانجو و تجربه‌ی او در تغییر الگوهای قدیمی معطوف می‌شود. در این فرآیند، بزرگسال سالم در مرکز توجه قرار می‌گیرد.

درحالی‌که ذهنیت‌های والد و کودک تمرکز اصلی مداخلات هیجان‌محور را تشکیل می‌دهند، انتقال مفاهیم درمانی به زندگی روزمره عمدتاً به ذهنیت بزرگسال سالم مربوط می‌شود. بااین‌حال، تغییرات رفتاری می‌توانند همچنان با استفاده از تکنیک‌های هیجان‌محور و شناختی حمایت شوند.

پرسش‌های متداول

  1. آیا ذهنیت بزرگسال سالم همیشه در مداخلات هیجانی مشارکت دارد؟

بله. تقویت ذهنیت بزرگسال سالم هدف نهایی درمان است و در تمامی مداخلات هیجانی لحاظ می‌شود. بااین‌حال، توجه داشته باشید که بسته به وضعیت فعلی بزرگسال سالم درمانجو، ممکن است او در ابتدای درمان قادر به پذیرش این نقش نباشد؛ در این مواردی، درمانگر یا یک الگوی مناسب دیگر این نقش را بر عهده می‌گیرد.

  1. درصورتی‌که درمانجو تقریباً ذهنیت بزرگسال سالمی نداشته باشد، چه باید کرد؟

اگر ذهنیت بزرگسال سالم درمانجو در ابتدای درمان بسیار ضعیف باشد، این نقش توسط درمانگر یا دیگر افراد حامی مدل‌سازی می‌شود. در طول درمان، درمانجویان می‌توانند از افراد مختلفی برای کمک گرفتن استفاده کنند.

به‌عنوان مثال، در تمرین گفت‌وگوی صندلی، درمانجو می‌تواند تصور کند که بهترین دوستش روی صندلی ذهنیت بزرگسال سالم نشسته است. در تصویرسازی ذهنی، برخی درمانجویان ممکن است از یک شخصیت قوی برای تجسم نقش حمایتگر استفاده کنند. با گذر زمان، درمانجویان خودشان مسئولیت ذهنیت بزرگسال سالم را بر عهده خواهند گرفت.

  1. اگر درمانجو در جلسات درمانی، سالم به نظر برسد اما نتواند تغییرات لازم را در زندگی خود ایجاد کند، چه باید کرد؟

اگر درمانجو دارای مشکلات روان‌شناختی جدی باشد، درمانگر باید در نظر بگیرد که این رفتار ظاهراً سالم برای جلوگیری از فعال شدن سایر ذهنیت‌ها (مانند ذهنیت والد تنبیه‌گر یا کودک آسیب‌پذیر) استفاده می‌شود.

درمانگر باید به‌همراه درمانجو بررسی کند که آیا چنین امکانی وجود دارد. اغلب، سلامت ظاهری درمانجو سطحی است و بخشی از یک ذهنیت مقابله‌ای مانند «محافظ گسسته» یا «خودبزرگ‌بین» محسوب می‌شود. در چنین شرایطی، درمانگر نباید فریب این ظاهر سالم را بخورد و باید به‌دنبال ذهنیت‌های کودک آسیب‌پذیر بگردد. در چنین مواردی، مواجهه‌ی همدلانه و تلاش برای دسترسی مستقیم به ذهنیت‌های کودک از جمله رویکردهای مؤثر هستند.

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

1 دیدگاه

  1. بسیار جامع و کاربردی بود. مثال ها بسیار عالی هستند و منی که مفهومی از این تعاریف نداشتم به خوبی متوجه شدم . سپاسگزارم از شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا