نحوه شناسایی مهم ترین صفات شخصیت
من در سلسله مباحث قبلی دربارهی روانشناسی شخصیت، مقالههایی دربارهی تعریف شخصیت و صفات شخصیت را با شما به اشتراک گذاشتم. در مبحث نظریه صفات در روانشناسی شخصیت، به نحوه تعریف صفات و اهمیت آنها در توصیف شخصیت نیز پرداختم. در مقالهی اخیر توضیح دادم که مهمترین چالش پیش روی روانشناسان صفات، نحوه شناسایی مهم ترین صفات شخصیت است.
به همین دلیل در مقالهی پیش روی شما، به توضیح روشهایی میپردازم که روانشناسان شخصیت به کار میگیرند تا به شناسایی مهم ترین صفات شخصیت نائل شوند.
نحوه شناسایی مهم ترین صفات شخصیت
بیایید برای پی بردن به نحوه شناسایی مهم ترین صفات شخصیت یک آزمایش ذهنی انجام دهیم:
فرض کنید از شما خواسته میشود که مهمترین ویژگیهای یکی از دوستان خود را توصیف کنید. ابتدا به نظر میرسد که پاسخ به این سؤال بسیار ساده است. بله مطمئناً شما میتوانید یک فهرست بلندبالا از ویژگیها و صفات دوست خود تهیه کنید. اما لحظهای صبر کنید و با پاسخ دادن به سؤالات زیر توصیف خود را از شخصیت دوستتان کامل کنید:
شما برای توصیف دوست خود چه ویژگیهایی را مهم میدانید؟ مثلا به جای اینکه بگویید او آدم زورگویی است میگویید که او سلطهگر است؟ یا اینکه سلطهگری و زورگویی را مشابه هم نمیدانید و از هر دوی آنها نام میبرید؟
آیا از صفت قلدری نیز استفاده خواهید کرد یا از آن به عنوان زیرمجموعهی سلطهگری چشمپوشی خواهید کرد؟
به طور کلی از کجا میدانید که سلطهگری مهمتر از پرخاشگری است؟ یا اینکه بر اساس چند تجربه به این نتیجه رسیدید که دوستتان سلطهگر است؟
در ادامه توصیف خود، اشاره به چند ویژگی و صفت دوست خود را در معرفی او کافی میدانید؟ به نظرتان اشاره به پنج مورد کافی است یا بیشتر یا حتی کمتر؟
آیا آنچه توصیف میکنید برداشت شما از اوست یا اینکه او قبلا خودش را برای شما توصیف کرده است و اکنون از توضیحات خودش برای معرفی او استفاده میکنید؟ آیا هنگام توصیف دوست خود، از اطلاعاتی که سایر دوستانتان نیز درباره او ارائه میدهند استفاده میکنید؟
همانطور که مشاهده میکنید شناسایی مهم ترین صفات شخصیت دوستتان اگر قرار باشد به صورت دقیق انجام شود میتواند کار سختی باشد و با سؤالات بیشماری پیگیری شود. به همین دلیل شناسایی مهم ترین صفات شخصیت از دشوارترین وظایف روانشناسان شخصیت است. آنها باید به تمامی این سؤالات به صورت علمی پاسخ دهند، برای بررسی هر کدام از آنها یک روش علمی ابداع کنند و پاسخهای خود را در بوته آزمایش بگذارند.
به طور کلی مرور پژوهشها و مباحث روانشناسی شخصیت نشان میدهد که تاکنون سه روش بنیادین برای شناسایی مهم ترین ویژگیهای شخصیتی معرفی شدهاند که هر کدام از آنها به نتایج قابل توجهی دست پیدا کردهاند:
- رویکرد واژگانی (lexical approach): در این رویکرد مبنای اصلی شناسایی مهم ترین صفات شخصیت، فرهنگ لغات یا به عبارت دیگر همان زبان طبیعی است که مردم در توصیف افراد به کار میگیرند.
- رویکرد آماری (statiscal approach): در این رویکرد، روانشناسان از روشهای آماری مانند روش تحلیل عاملی استفاده میکنند تا بتوانند مهمترین ویژگیها و صفات شخصیت را شناسایی کنند.
- رویکرد نظری (theoritical approach): رویکرد نظری، کار خود را با ارائهی یک نظریه دربارهی صفات شخصیت شروع میکند و سپس آنها را مورد بررسی علمی قرار میدهد.
هر کدام از رویکردهایی که برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت به کار برده میشوند مزایا و معایب خاص خودش را دارد. اجازه بدهید که در ادامه به معرفی مفصل هر رویکرد بپردازیم و سپس مزایا و معایب آنها را با هم مرور کنیم.
رویکرد واژگانی
همهی ما وقتی دربارهی معنای یک واژه به اطلاعات دقیق و مهمی نیاز داریم به فرهنگ لغت مراجعه میکنیم. همانطور که میدانید فرهنگ لغت، نشان میدهد انسانهایی که به یک زبان مشترک صحبت میکنند در طول تاریخ خود چه واژههایی را ابداع کردهاند. بنابراین هر فرهنگ لغت نمایانگر دانش جمعی گروهی از انسانهاست که به صورت سینهبهسینه و با پذیرش تغییر در عبور از نسلها به دست ما رسیده است. به همین دلیل روانشناسان شخصیت برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت به سراغ فرهنگ لغت میروند.
روانشناسانی که طرفدار رویکرد واژگانی برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت هستند معتقدند که انسانها در تمام طول تاریخ برای توصیف افراد، واژههای مختلفی ابداع کردهاند. این واژهها برای بیان تفاوت بین افراد و توصیف رفتارهای آنها مفید بوده است و از این رو تبدیل به بخشی از زبان طبیعی انسانها شده است. از این رو برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت کافی است به فرهنگ لغات مراجعه کنیم و ببینیم که در طول تاریخ چه صفتهایی توسط فرایند طبیعی رشد زبان ابداع شدهاند.
رویکرد واژگانی به طور معمول بر دو پیشفرض اساسی استوار است:
- ویژگیهای شخصیتی که برای یک گروه از افراد اهمیت دارد، در نهایت به بخشی از زبان طبیعی آن گروه تبدیل میشود.
و بنابراین
- هر ویژگی شخصیتی که مهم باشد به عنوان یک کلمه در زبان رمزگردانی میشود.
بنابراین رویکرد واژگانی معتقد است که تفاوتهای بین افراد که در هدایت محیط اجتماعی مفید بودهاند مورد توجه قرار گرفتهاند، دربارهی آنها صحبت شده است و در نهایت به بخشی از زبان طبیعی تبدیل شدهاند.
اما شاید این سؤال برای شما هم پیش بیاید که چطور میشود با مراجعه به واژگانی که در فرهنگنامههای لغت وجود دارند صفات اصلی شخصیت را پیدا کرد؟ مگر تعداد واژههای صفتمانند در فرهنگ لغت بسیار زیاد نیست؟
بله حق با شماست. در رویکرد واژگانی، روانشناسانی که مشغول شناسایی مهم ترین صفات شخصیت بودهاند از دو ملاک روشن و دقیق برای این منظور استفاده کردهاند:
- تعداد زیاد مترادفها. اگر یک صفت در فرهنگ لغت مترادفها و هممعنیهای زیادی داشته باشد به این معناست که آن صفت، بسیار مهم است که واژههای زیادی برای توصیف آن ابداع شدهاند. به عنوان مثال واژه زورگو را در نظر بگیرید. مترادفهای آن عبارتاند از پرخاشگر، قلدر، خشگمین، مهاجم، متخاصم، دیکتاتور، خودخواه، خودمحور، و … بنابراین زورگو صفت مهمی است.
- عمومیت بین فرهنگها و زبانهای مختلف. اگر یک صفت، بسیار مهم باشد و توانایی توصیف بخش مهمی از شخصیت و تفاوتهای بین افراد را داشته باشد باید انتظار داشته باشیم که آن واژه در زبانهای مختلف و فرهنگهای گوناگون نیز وجود دارد. به عنوان مثال واژه زورگو در تقریباً تمامی زبانهای مختلف وجود دارد. اما واژه یونوکایی در بین سرخپوستان یونامایی که به معنای به مردانگی رسیدن پس از کشتن فردی دیگر است در بسیاری از فرهنگها جایگاهی ندارد. از این رو، یونوکایی صفت مهمی به شمار نمیآید.
مزایا و محدودیتهای رویکرد واژگانی
قطع به یقین استفاده از آنچه به صورت طبیعی در طی تاریخ بشریت برای توصیف افراد و تفاوتهای بین آنها به وجود آمده است رویکرد ارزشمندی است. اما با این وجود، رویکرد واژگانی را میتوان نقطه شروع خوبی برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت قرار داد. تعداد زیاد واژهها، مترادف بودن بسیاری از آنها و هزینهبر بودن بررسی واژهها در سایر فرهنگها و زبانها از محدودیتهای این رویکرد است.
به هر حال ما نمیتوانیم این رویکرد را کنار بگذاریم زیرا کنار گذاشتن آن به معنای کنار گذاشتن خرد جمعی تاریخ بشریت است.
رویکرد آماری
گفتیم که در رویکرد واژگانی، صفتهایی انتخاب میشوند که بیشترین مترادف را داشته باشند. البته انجام این کار بسیار زمانبر است. در مقابل رویکرد آماری با استفاده از روشهای ریاضی میتواند با سرعت بسیار بیشتری این کار را انجام دهد.
رویکرد آماری برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت کار خود را با مجموعهی بزرگی از دادهها که از طریق پرسشنامهها یا از رویکرد واژگانی به دست آمده است آغاز میکند. رویکرد آماری به پژوهشگران اجازه میدهد که دادهها و اطلاعات به دست آورده شدهی خود را گروهبندی کنند.
رایجترین روش آماری به کار گرفته شده تا کنون روش تحلیل عاملی است. هدف اولیه و اساسی تحلیل عاملی این است که دادههای بسیار بزرگ را به مجموعهی کوچکتری از دادهها تقسیم کند. این روش ابتدا توسط چارلز اسپیرمن در اوائل قرن بیستم برای پژوهشهای روانشناسی توسعه پیدا کرد.
تحلیل عاملی گروهی از مواد (اطلاعات) را شناسایی میکنند که با هم تغییر میکنند و با سایر گروهها همبستگی ندارند. به عنوان مثال، فرض کنید که روانشناسها تحت نظریههای خود بیشتر با هم تغییر میکنند تا با فیزیکدانها، یا احتمال دارد که بیشتر با انسانشناسان همکاری کنند تا با فضانوردان. بنابراین هر عامل، نشاندهندهی گروهی از اطلاعات است که با هم ارتباط دارند و با هم تغییر میکنند.
تحلیل عاملی به ما کمک میکند که درک کنیم کدام صفات شخصیت ویژگیهای مشترکی دارند. همچنین به ما کمک میکند که حجم وسیعی از دادهها و اطلاعات به دست آمده دربارهی شخصیت را به مجموعهی بسیار کوچکی تقسیم کنیم.
مزایا و محدودیتهای رویکرد آماری
رویکرد آماری جذابیت بسیار بالایی دارد و مهمترین ارزشمندی و مزیت آن توانایی آن در کاهش مجموعهای بزرگ و پیچیده از دادها به مجموعهی کوچکتر و معنادارتر است. اما از آنجایی که هرچه بکارید همان را درو میکنید، رویکرد تحلیل عاملی زمانی بهترین نتیجه را به دست میدهد که شما بهترین دادهها را برای آن فراهم کنید. اگر یک عامل مهم یا یک صفت مهم را جا بیندازید تا پایان کار هیچ خبری از آن در نتایج شما وجود نخواهد داشت.
بنابراین یکی از معایب رویکرد تحلیل عاملی این است که این روش به کیفیت دادههای جمعآوری شده وابسته است و همچنین در نهایت ممکن است به تفسیرهای متفاوت منجر شود.
رویکرد نظری
رویکرد آماری کاملاً غیرنظری است یعنی اینکه در مورد اهمیت متغیرهای مورد بررسی هیچ پیشداوری خاصی ارائه نمیکند. مثلاً به ما نمیگوید که کدام دسته از متغیرها اهمیت بیشتری دارند. اما در مقابل، رویکرد نظری از پیش تعیین میکند که کدام متغیرها دارای بیشترین اهمیت هستند.
یک روش بسیار خوب برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت، مراجعه کردن به نظریههای شخصیت است. نظریهپردازان شخصیت، تلاش کردهاند مهمترین ویژگیهای شخصیتی انسانها و رشد و تحول آنها را بررسی کنند. به عنوان مثال فروید، شخصیت دهانی و شخصیت مقعدی را تعریف کرده است و ما دیگر لازم نیست از رویکرد واژگانی یا آماری استفاده کنیم. یا اینکه مازلو ویژگی خودشکوفایی را تعریف کرده است و بعدها روشهایی برای اندازه گیری آن ساخته شد.
یک نظریه خوب و قوی مانند یک نقشه خوب به ما کمک میکند از سرگردانی خود بکاهیم و زودتر به مقصد برسیم. اما اگر نظریهای قوی نباشد به سردرگمی ما میافزاید.
در عمل بیشتر روانشناسان شخصیت از هر سه رویکرد استفاده میکنند. با این وجود، برخی اعتقاد دارند که بهترین روش استفاده از یک نظریه خوب است. دیگران معتقدند که بهترین رویکرد، تحلیل عاملی است و درنهایت عدهای بر این باورند که رویکرد واژگانی همان خرد جمعی بشریت برای توصیف شخصیت و تفاوتهای فردی بین افراد است.
طبقهبندی شخصیت
بعد از درک نحوه شناسایی مهم ترین صفات شخصیت نوبت به طبقهبندی آنها میرسد. به همین دلیل بهتر است در انتهای این بحث به سراغ طبقهبندی شخصیت برویم زیرا در ادامه مباحث مرتبط با روانشناسی شخصیت در بخش نظریه صفات به سراغ طبقهبندیهای شخصیت خواهیم رفت.
تاکنون دهها طبقهبندی مختلف از صفات شخصیت ارائه شده است و نظریههای مختلفی اراسه شدهاند. برخی از آنها به دلیل کارآمدی اندک خود امروزه مورد استفاده قرار نمیگیرند اما برخی از آنها هنوز در رأس امور شخصیتشناسی قرار دارند.
من در مقالههای بعدی به ترتیب نظریههای زیر درباره صفات شخصیت را معرفی خواهم کرد:
- نظریه آلپورت. از آلپورت اغلب به عنوان بنیانگذار رشتهی روانشناسی شخصیت یاد میشود. از مهمترین اقدامات آلپورت، جمعآوری تعاریف مختلف از شخصیت و ارائهی یک تعریف نستباً جامع دربارهی شخصیت است. از نظر آلپورت هیچ دو نفری شبیه هم نیستند و صفت نوعی ساختار عصبی-روانی است. آلپورت در نظریه خود سه دسته از صفات را معرفی کرد:
-
- صفات اصلی (صفتهای بنیادین): صفتهای شکلدهندهی شخصیت
- صفات محوری (صفتهای مرکزی): ویژگیهایی که به طور م معمول برای توصیف شخصیت به کار میروند.
- صفات ثانویه (صفتهای فرعی): این ویژگیها تأثیر اندکی بر شخصیت دارند و فقط در موقعیتهای خاص بروز پیدا میکنند.
- مدل سلسلهمراتبی آیزنک از شخصیت. آیزنک بر اساس عوامل زیستشناختی نظریهای درباره شخصیت مطرح کرد. او بعداً از روش تحلیل عاملی نیز استفاده کرد. طبقهبندی آیزنک از شخصیت به صورت سلسلهمراتبی است. او ویژگیهایی مانند برونگرایی، روانرنجورخوبی و روانپریشی را مشخص کرد و سپس در زیر هر کدام از آنها انواع خاصی از صفتهای شخصیت را معرفی نمود. نظریه آیزنک با استفاده از روش تحلیل عاملی صورتبندی شده است. اما او مبانی زیستی این ویژگیها را نیز توضیح داده است.
- مدل ۱۶ عاملی کتل. ریموند کتل از روش تحلیل عاملی استفاده کرده است. کتل تمامی صفات معرفی شده در فرهنگ لغت را بررسی کرد و درنهایت ۱۶ عامل اصلی را مشخص نمود.
- مدل پنج عاملی شخصیت. مهمترین و معتبرترین صفات شخصیتی که امروزه مورد استفاده و بررسی علمی قرار میگیرد مدل پنج عاملی شخصیت است. این مدل، پنج صفت اصلی شخصیت را کشف کرده است: روانرنجوری، برونگرایی، توافق، تجربهپذیری و وظیفهشناسی.
- مدل هگزاکو. مدل هگزاکو علاوه بر پنج عامل بالا، یک عامل دیگر یعنی صداقت و فروتنی را افزوده است.
جمعبندی
ما در ادامهی سیر مطالعاتی خود درباره روانشناسی شخصیت به نظریههای صفات رسیده بودیم. در مقالههای قبلی به معرفی نظریههای صفات و تعریف آنها پرداختیم. در این مقاله، رویکردهای مورد استفاده روانشناسان برای شناسایی مهم ترین صفات شخصیت پرداختیم. این رویکردها عبارتاند از رویکرد واژگانی، رویکرد آماری و رویکرد نظری. درنهایت، نظریهها و مدلهای شخصیتی که بر اساس این رویکردها طراحی شدهاند معرفی شد. در ادامه این مباحث کار خود را با نظریه سلسلهمراتبی آیزنک از شخصیت پیش خواهیم برد.
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com