اوکراین و کاهن معبد سرخ: مرثیهای برای یک رؤیا و سال نو
هفتهنامهای به نام قلمرنجههای یک روانشناس
اوکراین و کاهن معبد سرخ: مرثیهای برای یک رؤیا و سال نو
در این مقاله می خواهیم جنگ اوکراین و روسیه را با استفاده از یک تحقیق در حیطه روانشناسی شناختی کمی تحلیل کنیم. البته اگر بشود اسم آن را تحلیل گذاشت. سپس در مورد سال ۱۴۰۱ با هم گفتگویی خواهیم داشت.
این مقاله را با پخش این موسیقی بیکلام مطالعه کنید. آن را روی تکرار بگذارید. با اسکیمالوژی همراه باشید.
ثانیهها در حال دست به دست کردن اسفند هستند تا ما را به سال دیگری برسانند. از پنجره به درختها نگاه میکنم که در تب و تاب شکوفه و برگاند. همیشه درخت دم بهار برایم حس خوشایندی داشته است. تازگی دارد، لطافت دارد و قاصد شکفتن است از پس روزهای سرد زمستان. طاقت درخت در زمستان و بیقراریاش هنگام بهار، نمونهای است برایم از مقابله با روزهای سخت که با یک نسیم بهاری خبر از آخر شدن تاریکیها میدهد.
به یکی از مراجعانم که در بهبوبه مشکلات فراوانی بود و گلهمند بود از کنار گذاشتن سبکهای مقابلهایش، میگفت از وقتی که دست به جبران افراطی نمیزنم انگار بار سنگینی روی شانههایم احساس میکنم، انگار خود واقعیام میخواهد زندگی کند اما نمیداند چگونه، انگار برف زیادی روی شاخههایم نشسته است که نمیتوانم تکانش بدهم. به او گفتم، الآن شبیه درخت دم بهار شدهای. حالش خوب شد و امیدواریاش بیشتر از گذشته.
دلم میخواهد همراه نسیم از پنجره راهی بشوم و به تمامی درختها سر بزنم، به بابل کهن خواهم رفت تا آموزش صلح را به ولادیمر برسانم.
جنگ جهانی دو و نیم در حال وقوع است و هر روزه مردم بسیاری یا کشته یا آواره میشوند و به کودکان بیپناه اضافه میشود. دلایل این جنگ خارج از عهده تبیین یک روانشناس است اما آنچه پیداست ویرانی است و سنگین شدن پرونده بشریت.
هنگامی که داروین بعد از بازگشت از سفر خود با کشتی بیگل، پرده از تنازع خونین موجودات زنده برای بقا برداشت معلوم بود که قوانین این دنیا با صلح و عدالت همخوانی چندانی ندارد، قویها، ضعیفها را میکشند تا برتریشان ضامن بقای خودشان باشند. اینجاست که کشتن دیگری تضمین زنده ماندن میشود. انسانها نیز استثنایی بر این قاعده نبودند و نیستند و نخواهند بود.
هنگامی که ما با نئاندرتالها در دشتهای باستانی روبرو شدیم اولین فکرمان این بود که باید آنها را از بین ببریم و بردیم. هرچند هر از گاهی لیلی و مجنونهایی از انسانهای خردمند و نئاندرتالها با هم در دشتهای بیکران، آبشارهای خروشان و کوهپایههای بلند همآمیزی کردهاند اما در نهایت همهی نئاندرتالها را از بین بردیم و خودمان را به بالای هرم غذایی رساندیم.
امروزه نیز تنازع خونین برای بقا که در ژنهای ما کدگذاری شده است همچنان ما را به درگیری میکشاند، مرزها را میسازیم، برای هم شاخ و شانه میکشیم، یکدیگر را تحریم میکنیم، دروغ میگوییم و هم را میفریبیم. شاید این همه ذکر جنبههای منفیمان، بدبینی باشد. با شما موافقم. انسان جنبههای مثبت و نوعدوست و طالب کمال هم دارد.
پوتین هم مانند همهی انسانهای دیگر دچار خطاهای شناختی زیادی شده است. ما انسانها آنچه را که باور داریم میبینیم. یعنی فارغ از اینکه واقعیت چه باشد ما همانی را میبینیم که دلمان میخواهد ببینیم. بگذاریم اول پژوهشهای مرتبط با خطاهای شناختی را ذکر کنم تا پشتوانهای بشود برای ادامه مباحث.
یک باور بسیار عمیق در ما وجود دارد از این قرار که آنچه میبینیم واقعاً همان چیزی است که در جهان اتفاق میافتد. اما ما چند خطای ادراکی را نادیده میگیریم. در اکثر موارد بررسی خطاهای ادراکی شامل تصاویری است که باعث سوگیری در سیستم بینایی میشوند. در اینجا دو نمونه از این خطاهای ادراکی نشان داده شده است: خطای مولر – لیر و مربع کانیزسا.
ما هنوز فرض میکنیم که در موقعیتهای پیچیدهتر آنچه میبینیم و آنچه در مورد دیدههای خود به خاطر میآوریم نشانگر خوبی است از آنچه واقعاً اتفاق افتاده است. به همین دلیل شهادت شاهدان عینی در دادگاه یک مدرک خوب به حساب میآید.
دههها مطالعه نشان داده است که حافظهی شاهدان عینی نادرست است. علاوه بر این، پژوهشها نشان دادهاند کلماتی که برای توصیف یک رویدادی که مشاهده میکنید به کار میروند یادآوری بعدی آن را تحت تأثیر قرار میدهند.
اخیراً مطالعات دقیقتری به منظور بررسی تفسیر رویدادها انجام شده است. به عنوان مثال فرض کنید روی صفحهی کامپیوتر سه مربع وجود دارد که در یک خط با یک فاصله کم کنار هم وجود دارند که به ترتیب از چپ به راست به رنگهای قرمز، سبز و آبی هستند. در اینجا برای راحتی کار من آنها را A، B و C مینامم. فرض کنید که A شروع به حرکت میکند و با B برخورد میکند، آنگاه حرکت A متوقف میشود و B شروع به حرکت میکند. در ادامه B به C برخورد میکند، B متوقف میشود و C حرکت میکند. اکثر افرادی که این زنجیره را میبینند آن را اینگونه توصیف میکنند که ضربهی A به B باعث حرکت آن شده است تا زمانی که B به C برخورد کند که به نوبهی خود باعث حرکت C میشود.
حالا فرض کنید بازی با زمانبندی متفاوتی شروع شود. در این مرحله، A حرکت میکند و زمانی که با B برخورد میکند C شروع به حرکت کردن میکند و مدت کوتاهی C متوقف میشود و B حرکت میکند. این یک قاعده عجیب است که ما آن را ACB مینامیم. این بازی کمی عجیب است زیرا افراد انتظار دارند که ضربهای که A به B وارد میکند باعث حرکت آن شود.
جالب اینجاست که اگر این سکانس را به افراد نشان دهید و از آنها بپرسید که چه اتفاقی روی داده است آنها عموماً دچار اشتباه یادآوری میشوند. آنها به یاد میآورند که A به B ضربه میزند، B حرکتش را شروع میکند و به C ضربهای وارد میکند آنگاه C به حرکت در میآید. به عبارت دیگر افراد تلاش میکند یک توالی معقول از اتفاقات را به خاطر بیاورند.
که مردم رویداد را به گونهای میبینند که با توالی معقول سازگار است. اگر به آزمایش خود برگردیم این تبیین به این معناست که وقتی افراد زنجیره ACB را مشاهده میکنند شاید در واقع در حال تماشای زنجیرهی ABC که معقولتر است هستند.
جنگ اوکراین و پوتین
برگردیم به پوتین و جنگ اوکراین. پوتین هم توالی تاریخی وقایع پیش از خود را به شکلی که به نظرش معقولتر است میبیند و میخواهد مسیر تاریخ را به سمتی هدایت کند که معقول است. ولادیمر اوکراین هم با رد پیشنهاد بایدن برای فرار از اوکراین، نشان داد که حمایت از مردمی که به او رأی دادهاند مهمتر از بقای حقارتآمیز فرار کردن است. شاید ما دلمان میخواهد او را قهرمان ببینیم. وقتی که قهرمانی وجود دارد ما امیدوارتر میشویم. فرض کنید تیم ملی کشورمان مسابقه دارد. وقتی به بازیکنی فکر میکنیم که در به خوبی میتواند در زمین بازی کند قدری به نتیجهی بازی دلخوشتر میشویم.
حراری در کتاب انسان خردمند، شکلگیری افسانهها و قدرت تخیل افسانهپردازی انسان را دلیل شکلگیری ملتها میداند، بنابراین ولادیمر اوکراینی، توانست یک افسانه برای مردمش بسازد که امروزه از لابهلای خبرها میشنویم که مردم اوکراین به خوبی در حال مقاومت هستند. تبیین حراری ممکن است اشتباه باشد. ممکن است نباشد. اما انسانها علاقهی وافری به افسانهها و قهرمانها دارند.
پوتین هم دانشآموخته مکتب آموزش تاریخ شوروی است. او در سال ۲۰۰۸ به رئیس جمهور آمریکا گفته بود که «اوکراین بخشی از تاریخ یک روسیه بزرگتر است نه یک کشور. اوکراین سرزمین مرزی مهمی است که در برابر غرب از روسیه محافظت میکند».
علاوه بر این در جولای ۲۰۲۱ مقالهای با عنوان «در باب وحدت تاریخی روسها و اکراینیها» نوشت. او همچنین کتاب تاریخ دولت روسیه نوشته نیکولای کارامزین را مطالعه کرده است. کلمه اوکراین به زبان اسلاوی به معنای سرزمین مرزی است، سرزمینی در مرز بین روسیه و غرب. غرب تلاش کرده است که با اجرای ایدههای دموکراسی در این سرزمین مرزی برای اقتدارگرایی روسیه خطراتی ایجاد کند. همه اینها نشان از اعتقاد پوتین به متحد شدن اسلاویهاست: یک جهان روسی. او همزبانهای خود را به صورت متحد زیر یک پرچم میخواهد. این رؤیای اوست و گسترش ناتو در شرق بهانهی ثانوی برای حمله به اوکراین.
پوتین با راه انداختن جنگ اوکراین در کاخ سرخ خود نقش کاهنی را بازی میکند که دیگران (سایر اسلاویها) مذهبش را نمیپذیرند. او مجبور شد دسترسی مردمش به بعضی از شبکههای اجتماعی را محدود کند، و هر چه جنگ طولانیتر شود صدای اعتراض مردم روسیه بلندتر میشود به خصوص وقتی آثار تحریمهای علیه روسیه به بار بنشینند. هیچ کس به خوبی نمیداند در سر کاهن معبد سرخ چه میگذرد، بعدها مورخان، اتفاقات امروزی را تحلیل میکنند و یک توالی معقول از اتفاقات امروز به آیندگان تحویل میدهند.
دیر یا زود مرثیههایی برای رویاهای پوتین سروده خواهد شد. برنده این جنگ پوتین باشد یا اوکراین، بازنده اصلی رویای پوتین خواهد بود. زیرا بعد از پیروزی باید دلهای شکستهی اوکراینیها را شفا دهد، او باید حکیمی باشد که روزی متجاوز بوده است. سایر هزینههای فتح یک کشور دیگر را نیز به آن اضافه کنید. کمی دور از ذهن است که رؤیای پوتین با جنگ اوکراین محقق شود.
سال ۱۴۰۱
امروز یکشنبه ۲۹ اسفند است و تا یک ساعت دیگر سال ۱۴۰۰ جای خود را به سالی دیگر میدهد، به آغازی دیگر. آغازی دیگر اما وقتی محقق میشود که ما خود را از ستم تکرار یکنواختیهای این همه سال زندگیمان برهانیم.
خیلی از ما تصمیم گرفتهایم که بر بعضی از رفتارهایمان نقطهی پایان بگذاریم و سر خط داستان تازهای را شروع کنیم، تصمیم میگیریم روایتی از یک رؤیا را آغاز کنیم که سالها نی درونمان آن را سروده است. اما با گذشت چند روز دوباره به همان روایتهای قدیمی باز میگردیم و دلمان میخواهد که در همان برکهی آشنای قدیمی افکار و آرزوهایمان زندگی کنیم، یادمان میرود که نقطهای گذاشته بودم به منزلهی پایان قصه. امیدوارم سال جدید را با رؤیای رستگاری در زندگی شروع کنیم. برای هر کسی که در این دایرهی بزرگ برای انسان و نقطهی کوچکی برای کیهان زندگی میکند تلاش کند طوری زندگی کند که با رضایت خاطر توأمان باشد.