رابطه کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری با نقش میانجی سبکهای دلبستگی

یک مطالعهی دیگر که برای بررسی پیشینه پژوهشی نظریه و سبکهای دلبستگی در نظر گرفتهام اخیراً (۲۰۲۴) در ژورنال روابط شخصی و اجتماعی منتشر شده است گزارش داده است که افرادی که در دورهی کودکی بدرفتاری جسمی را تجربه کردهاند در بزرگسالی کیفیت زناشویی نامطلوبی را تجربه میکنند. در این مقاله به بررسی رابطه کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری با نقش میانجی سبکهای دلبستگی پرداخته شده است.
رابطه کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری با نقش میانجی سبکهای دلبستگی
افرادی که تجربه بدرفتاری داشتهاند. سطوح پریشانی روانشناختی بیشتری را نیز گزارش دادهاند و معلوم شده است که سبک دلبستگیشان ناایمن است. این مطالعه اثرات بلندمدت بدرفتاریهای دوران کودکی بر روابط بزرگسالی را نشان میدهد.
بدرفتاریهای دوران کودکی شامل انواع مختلفی از سوءرفتارها با کودک و یا غفلت کردن از اوست و سوءرفتار جسمی، هیجانی و سوءاستفادهی جنسی را در بر میگیرد.
بدرفتاری جسمی یا همان تنبیه بدنی شامل استفاده از زور است که منجر به صدمه، درد یا آسیب میشود. بدرفتاری هیجانی شامل رفتارهایی که به احساس ارزشمندی یا سلامت هیجانی کودک آسیب میزند مانند بدرفتاری کلامی، دستکاری و طرد کردن.

سوءاستفادهی جنسی شامل هرگونه فعالیت جنسی مانند مالش و یا تجاوز است. غلفت نیز شامل ناتوانی در برآورده کردن نیازهای اساسی کودک شامل غذا، سرپناه، مراقبت پزشکی، آموزش و حمایت هیجانی است. مواجهه با خشونت خانوادگی نیز زمانی رخ میدهد که کودک شاهد خشونت بین والدین باشد.
شیرین سوکار (Shireen Sokar) که این مقاله را منتشر کرده است هدفش این بود که اثرات تنبیه بدنی و بدرفتاری هیجانی بر روابط بزرگسالی را بررسی کند. از نظر او بدرفتاریهای دوران کودکی نوعی تجربهی تروماتیک است که اثرات منفی بلندمدتی بر کیفیت روابط صمیمانهی دوران بزرگسالی دارد. همچنین نقش واسطهای سبک دلبستگی ناایمن (اجتنابی و اضطرابی) به شریک زندگی و پریشانی روانشناختی را بررسی کرده است.
شرکت کنندگان
در مطالعه رابطه کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری با نقش میانجی سبکهای دلبستگی، پژوهشگر شرکتکنندگان را به صورت نمونهگیری خوشهای تصادفی انتخاب کرده است. شرح اطلاعات جمعیتشناختی این نمونه در زیر آمده است.
در این پژوهش ۶۴۰ نفر شرکت کردند که ۳۰۱ نفر آنان مردان بین ۲۴ تا ۶۰ سال بودند و ۳۰۳ نفر آنان را زنان بین ۲۰ تا ۵۵ سال تشکیل میداد. میانگین سالهای ازدواج ۸.۲۵ سال بود. نزدیک ۸۹ درصد از شرکتکنندگان صاحب یک فرزند بودند که میانگین سنی آنها ۷ سال بود. ۳۹ درصد از شرکتکنندگان تا پایان دبیرستان درس خوانده بودند. ۲۶ درصد دارای مدرک کارشناسی، ۸ درصد مدرک کارشناسی ارشد و ۰.۵ درصد نیز دارای مدرک دکترا بودند.
ابزار پژوهش
شرکت کنندگان در این پژوهش پرسشنامههای مختلفی را تکمیل کردند اطلاعات جمعیتشناختی (جنیست، سن، محل اقامت، وابستگی مذهبی، وضعیت شغلی، درآمد، تعداد سالهای ازدواج، تعداد فرزند، سن فرزند). همچنین از شرکتکنندگان خواسته شده بود که سن همسر، سطح سواد و وضعیت شغلی او را یادداشت کنند.
سایر پرسشنامههایی که برای مطالعهی رابطه کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری با نقش میانجی سبکهای دلبستگی، به کار گرفته شدهاند عبارتاند از:
- پرسشنامه بدرفتاری دوران کودکی. در این پژوهش از دو خردهمقیاس تنبیه بدنی و بدرفتاری هیجانی مقیاس تاکتیکهای تعارض والد-کودک استفاده شد. خردهمقیاس بدرفتاری هیجانی شامل پنج آیتم است و آنچه را منجر به درد یا ترس میشود را میسنجد. تنبیه بدنی ۱۴ آیتم دارد و بسیاری از رفتارهای خشن با کودک را ارزیابی میکند. هر آیتم دو مرتبه اندازهگیری شده است: یک مرتبه در رابطه با مادر و یک مرتبه هم در رابطه با پدر.
- سبکهای دلبستگی عاشقانه. نسخهی کوتاه ۱۶ آیتمی تجربههای روابط نزدیک برای دلبستگی عاشقانه مورد استفاده قرار گرفت. این پرسشنامه دو بُعد دلبستگی ناایمن یعنی اجتنابی و اضطرابی را اندازه میگیرد.
- پریشانی روانشناختی. شرکتکنندگان همچنین مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) را تکمیل کردند.
- کیفیت روابط زناشویی. مقیاس سازگاری دونفره برای اندازهگیری کیفیت روابط زناشویی مورد استفاده قرار گرفت. این پرسشنامه ۱۴ آیتم دارد و سه خردهمقیاس دارد: موافقت، رضایت، انسجام.
نتایج
۹۱.۶ درصد شرکتکنندگان گزارش دادند که حداقل یک مرتبه قبل از ۱۸ سالگی تجربه بدرفتاری داشتهاند: ۹۳ درصد مردان و ۹۰ درصد زنان. در مجموع ۷۳.۳ درصد تجربه تنبیه بدنی و ۹۰.۹ درصد تجربه بدرفتاری هیجانی را گزارش دادند. آزمون تی نشان داد که مردان نمرات بالاتری در بدرفتاری دوران کودکی دارند.
علاوه بر این، مردان نسبت به زنان تنبیه بدنی بیشتری را از هر دو والد و بدرفتاری هیجانی بیشتری را از پدرشان دریافت کرده بودند. بین زنان و مردان در تجربه بدرفتاری هیجانی از سمت مادر تفاوت معناداری وجود نداشت.
تحلیل همبستگی نیز نشان داد که بدرفتاری دوران کودکی به صورت منفی با کیفیت روابط رابطه دارد. بین بدرفتاری دوران کودکی و پریشانی روانشناختی مردان و زنان رابطه مثبت وجود دارد. همچنین بین بدرفتاری دوران کودکی و سبک دلبستگی عاشقانه روابط مثبت به دست آمد. بنابراین بین کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری در دوران کودکی رابطه وجود دارد.
نتایج نشان داد که هر چه پریشانی روانشناختی و سبک دلبستگی ناایمن بالاتر باشد نمرات کیفیت روابط کمتر است. در بین متغیرهای واسطهای دلبستگی اجتنابی همبستگی نیرومندتری با کیفیت زندگی داشت.
نتایج نشان داد که شرکتکنندگانی که تنبیه بدنی بیشتری را در دوران کودکی گزارش کردند، دلبستگی اجتنابی و اضطرابی بارزتر، پریشانی روانشناختی بالاتر و کیفیت روابط زناشویی پایینتری داشتند. روابط مشابهی برای بدرفتاری هیجانی دوران کودکی یافت شد، اما قدرت این روابط ضعیفتر بود.
افرادی که دلبستگی اجتنابی عمیقی دارند، به دلیل ترس از صمیمیت و آسیبپذیری، تمایل به حفظ فاصله عاطفی از دیگران و اجتناب از وابستگی به روابط نزدیک دارند. دلبستگی اضطراب بالا شامل ترس شدید از طرد شدن و رها شدن است که منجر به نگرانی بیش از حد در مورد ثبات و امنیت روابط نزدیک میشود.
سوکار (Shireen Sokar) مدلهای آماری را آزمایش کرد که نشان میداد تنبیه بدنی و بدرفتاری عاطفی در دوران کودکی منجر به پریشانی روانشناختی بالاتر، دلبستگی اجتنابی و اضطرابی بالاتر میشود. اینها به نوبه خود کیفیت روابط زناشویی را پایین میآورند. نتایج نشان داد که در مردان، چنین روابطی فقط برای تنبیه بدنی دوران کودکی امکانپذیر است، اما برای آزار عاطفی نه.
در زنان، تنبیه بدنی دوران کودکی به پریشانی روانی و دلبستگی اجتنابی منجر شد که به نوبه خود کیفیت رابطه زناشویی را کاهش داد. بدرفتاری هیجانی دوران کودکی میتواند دلبستگی اضطرابی را افزایش دهد، اما دلبستگی اضطرابی در هنگام کنترل پریشانی روانی و دلبستگی اجتنابی با کیفیت رابطه مرتبط نبود.
بحث و نتیجهگیری
این مطالعه ارتباط بین خاطرات بدرفتاری دوران کودکی و کیفیت زناشویی در بزرگسالی را روشن میکند و نشان میدهد که کیفیت پایین روابط زناشویی در بزرگسالی با تجربه بدرفتاری در دوران کودکی ارتباط دارد. با این حال، باید توجه داشت که این مطالعه خاطرات بدرفتاری دوران کودکی را مورد بررسی قرار داده و هیچ داده عینی در مورد بدرفتاری دوران کودکی جمع آوری نکرده است. نتایج مطالعات طولی که بدرفتاری در دوران کودکی را مورد بررسی قرار میدهد ممکن است نتایج یکسانی به همراه نداشته باشد.
واژگان کلیدی
پیشینه پژوهشی نظریه و سبکهای دلبستگی، بدرفتاری دوران کودکی، پریشانی روانشناختی، کیفیت روابط، دلبستگی عاشقانه
“Childhood maltreatment and the quality of marital relationships: Examining mediating pathways and gender differences,” was authored by Shireen Sokar.
سایر مقالات درباره پیشینه پژوهشی نظریه و سبکهای دلبستگی: