انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیدلبستگیرشد شخصیفرزندپروریکودک

هر آنچه باید درباره دلبستگی آشفته بدانید

همیشه وقتی سخن از رشد سالم شخصیت و راهی برای پیشگیری از اختلال‌های روانی و مشکلات بین فردی می‌شود، یکی از مهم‌ترین راه‌حل‌های علم روان‌شناسی، اشاره به شکل‌گیری دلبستگی ایمن است. اما با اینکه دلبستگی و انواع آن، از مهم‌ترین موضوعات روان‌شناسی، فرزندپروری و تحقیقات روان‌درمانی است، سردرگمی زیادی در تشخیص و تعریف انواع دلبستگی وجود دارد.

ما در وب‌سایت اسکیمالوژی قصد داریم این سردرگمی را کاهش دهیم. دلبستگی انواع مختلفی دارد که من در مقالات قبلی در وب‌سایت اسکیمالوژی در مورد آن‌ها نوشته‌ام و امروز تصمیم گرفته‌ام که به صورت مفصل درباره سبک دلبستگی آشفته مطالبی را با شما در میان بگذارم.

مطالعه‌ی این مقاله، به شما کمک می‌کند که جامع‌ترین اطلاعات ممکن درباره‌ی دلبستگی آشفته را یاد بگیرید مانند تعریف، ویژگی‌ها، نشانه‌ها، راهنمای فرزندپروری برای والدین و راهنمای درمان دلبستگی آشفته برای درمانگران.

اما چرا تصمیم گرفتم که موضوع امروز اسکیمالوژی را به دلبستگی آشفته اختصاص دهم. درواقع، وقتی با درمانجویانی کار می‌کنم که مشکلات فراوانی، به ویژه در حیطه‌ی روابط بین فردی و موضوعات عاشقانه دارند رد پای رنج‌های آن‌ها را در دلبستگی آشفته پیدا می‌کنم.

سبک دلبستگی آشفته عموماً خود را در لباس طرحواره‌های ناسازگار (تله‌های زندگی) مانند رهاشدگی، محرومیت عاطفی یا نقص/شرم نشان می‌دهد که به نوبه‌ی خود دلیل اصلی رنج‌های ما هستند.

سبک دلبستگی آشفته چیست؟

سبک دلبستگی آشفته در کنار سبک دلبستگی اجتنابی یکی از انواع دلبستگی‌های ناایمن است که توسط جان بالبی و تحقیقات ماری اینسورث معرفی شده است.

کودکانی که دارایِ سبک دلبستگی آشفته هستند رفتارهای متناقضی از خود نشان می‌دهند؛ آن‌ها به دنبال نزدیکی و صمیمیت هیجانی با دیگران هستند، اما همزمان از آن می‌ترسند. دلبستگی آشفته بر رشد عاطفی و روابط کودک تأثیرات عمیقی برجای می‌گذارد. کودکانِ دارای این سبک دلبستگی در اعتماد کردن، تنظیم عواطف و ایجاد روابط ایمن دچار مشکل می‌شوند.

کودکانِ دارای سبک دلبستگی آشفته در تنظیم احساسات خود دچار مشکل هستند که این مسئله می‌تواند منجر به اضطراب شدید، تصویر ضعیف از خود و احساس شرم عمیق شود. برخی از این کودکان رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان می‌دهند و در اعتماد به دیگران دچار مشکل هستند و میان جستجوی ارتباط و دفع دیگران در نوسان‌اند.

این اختلالات اولیه در دلبستگی معمولاً به بزرگسالی منتقل می‌شود و منجر به شکل‌گیری سبک دلبستگی اجتنابی-هراسان می‌گردد. افراد دارای این سبک دلبستگی، الگوهای ارتباطی غیرقابل پیش‌بینی یا آشفته دارند و ترکیبی از میل شدید به صمیمیت و ترس عمیق از طرد یا خیانت را تجربه می‌کنند.

اهمیت درک دلبستگی آشفته در تأثیرات گسترده‌‌ای است که بر رشد عاطفی و روابط می‌گذارد. سبک دلبستگی آشفته که عمدتاً در پاسخ به مراقبت‌های ناسازگار یا هراسان دوران کودکی ایجاد می‌شوند، منجر به سردرگمی و تعارض درونی در کودکان می‌شوند.

درک دقیق دلبستگی آشفته به والدین، مراقبان، مربیان و درمانگران این امکان را می‌دهد که نیازهای عاطفی و روانی کودکان و ضرورت مداخله‌ی زودهنگام را شناسایی کنند. نادیده گرفتن دلبستگی آشفته در دوران کودکی اغلب به اختلال در تنظیم هیجانی منجر می‌شود و مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی و دشواری در ایجاد روابط سالم در بزرگسالی را به دنبال دارد.

شناسایی و پرداختن به دلبستگی آشفته در مراحل اولیه از پیامدهای بلندمدتی که در بزرگسالی ایجاد می‌شوند، مانند سبک دلبستگی اجتنابی-هراسان، اختلال در تنظیم هیجانی و روابط ناپایدار جلوگیری می‌کند.

نظریه‌ی دلبستگی درباره سبک دلبستگی آشفته

نظریه‌ی دلبستگی که اولین بار توسط جان بالبی، روانپزشک و روانکاو بریتانیایی در سال 1958 توسعه یافت، توضیح می‌دهد که دلبستگی آشفته به‌عنوان یک سبک دلبستگی ناایمن زمانی ایجاد می‌شود که مراقب به‌طور هم‌زمان منبع آرامش و ترس برای کودک باشد.

کودکان دارای دلبستگی آشفته، اغلب در شرایطی مانند بی‌ثباتی خانوادگی، خشونت خانگی یا بدرفتاری با کودک دچار سردرگمی و ترس می‌شوند؛ زیرا مراقبان آن‌ها بین رفتارهای تهدیدکننده و مراقبتی در نوسان هستند.

بالبی نظریه‌ی دلبستگی را برای درک این موضوع مطرح کرد که چگونه جدایی زودهنگام از مراقب اصلی یا مراقبت ناسازگار بر توانایی کودک در ایجاد روابط ایمن در مراحل بعدی زندگی تأثیر می‌گذارد.

ماری اینسورث، روانشناس آمریکایی-کانادایی، این نظریه را گسترش داد و سبک‌های دلبستگی مختلف را شناسایی کرد. او در آزمایش وضعیت ناآشنا (Strange Situation)، مشاهده کرد که کودکان دارای دلبستگی آشفته رفتارهای متناقض و غیرعادی مانند حرکات ناتمام، وضعیت‌های بدنی غیرمعمول و خشک‌شدن یا حرکات آهسته نشان می‌دهند.

برای مثال، نوزاد به سمت مراقب حرکت می‌کند، اما در میانه‌ی راه متوقف می‌شود، روی خود را برمی‌گرداند، سپس دوباره به سمت مراقب می‌چرخد و با دستان خود چشمانش را می‌پوشاند. این نشانه‌های ترس از والدین و رفتارهای سازمان‌نیافته و گیج‌کننده زمانی آشکار می‌شوند که مراقب کودک را ترک کرده و بازمی‌گردد.

در بزرگسالی، افراد دارای دلبستگی آشفته دچار نوسانات خلقی شدید، رفتارهای تکانشی و ترس از آسیب‌پذیری در روابط خود می‌شوند. این افراد معمولاً اضطراب، سردرگمی و سوءظن نسبت به نیت دیگران را تجربه می‌کنند که این امر مانع از ایجاد پیوندهای عاطفی سالم می‌شود.

پیامدهای بلندمدت دلبستگی آشفته شامل افزایش خطر ابتلا به اختلالات اضطرابی، اختلالات تجزیه‌ای و مشکلات رفتاری مزمن است.

تفاوت دلبستگی آشفته با سایر سبک‌های دلبستگی

دلبستگی آشفته با سایر سبک‌های دلبستگی مانند ایمن، اضطرابی و اجتنابی متفاوت است، زیرا فاقد راهبردهای منسجم و قابل پیش‌بینی برای جستجوی آرامش و برقراری روابط است.

درحالی‌که سبک‌های دیگر دلبستگی، راهبردهایی منظم و سازگار برای تعامل در روابط دارند، دلبستگی آشفته ناسازگاری و سردرگمی را نشان می‌دهد. دلبستگی آشفته با عزت‌نفس پایین و تصویر منفی از خود متمایز می‌شود، درحالی‌که در برخی سبک‌های دیگر این ویژگی‌ها کمتر دیده می‌شود.

  1. دلبستگی ایمن: کودکان دارای دلبستگی ایمن، مراقبت ثابت و پایدار دریافت می‌کنند که به آن‌ها احساس امنیت و حمایت می‌دهد. این کودکان راهبردی سازمان‌یافته برای جستجوی آرامش از مراقبان خود دارند. کودکان ایمن در روابط خود به‌طور منسجم و پیش‌بینی‌پذیر عمل کرده و در روابط خود اعتمادبه‌نفس دارند. برخلاف کودکان آشفته، کودکان دارای دلبستگی ایمن معمولاً از عزت‌نفس بالایی برخوردار هستند.
  2. دلبستگی اضطرابی: دلبستگی اضطرابی با اشتغال ذهنی بیش‌ازحد به نزدیکی و ترس از طرد شدن توسط مراقبان مشخص می‌شود. کودکان مضطرب معمولاً وابسته و چسبنده هستند، اما برخلاف کودکان آشفته، رویکرد هل‌دادن و کشیدن (با دست پس کشیدن با پا پس زدن) در روابط خود ندارند. کودکان دارای دلبستگی اضطرابی از راهبردی سازمان‌یافته استفاده می‌کنند و با رفتارهای فعال‌کننده توجه مراقبان خود را جلب می‌کنند.
  3. دلبستگی اجتنابی: دلبستگی اجتنابی با فاصله عاطفی و ترس از صمیمیت مشخص می‌شود. کودکان اجتنابی به‌طور منظم از راهبردی سازمان‌یافته استفاده می‌کنند تا از نزدیک‌شدن بیش‌ازحد به مراقبان خود جلوگیری کنند. این کودکان برای محافظت از خود در برابر طرد احتمالی، از نظر عاطفی فاصله می‌گیرند و به خودکفایی روی می‌آورند. برخلاف کودکان آشفته که تصویر منفی از خود دارند، کودکان اجتنابی معمولاً اعتمادبه‌نفس بالایی نشان می‌دهند.

درنتیجه، دلبستگی آشفته به دلیل ناسازگاری و بی‌ثباتی در راهبردهای ارتباطی، از سبک‌های دیگر متمایز می‌شود. این سبک دلبستگی ناشی از مراقبت‌های ترسناک و غیرقابل پیش‌بینی است که باعث می‌شود کودک هم‌زمان به مراقب خود احساس نزدیکی کرده و از او بترسد.

 دلبستگی آشفته چقدر رایج است؟

دلبستگی آشفته نسبتاً رایج است و در حدود ۱۵ درصد از کودکان مشاهده می‌شود. این میزان در جمعیت‌های پرخطر مانند کودکانی که دچار بدرفتاری شده‌اند، به ۸۵ درصد می‌رسد. این آمار بر اساس مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۱ با عنوان «خطرات و پیامدهای مرتبط با الگوهای دلبستگی آشفته/کنترل‌کننده در سن سه سالگی» توسط کاتلین مک‌کارتنی و همکارانش در نشریه Infant Mental Health Journal منتشر شده است.

دلبستگی آشفته معمولاً در کودکانی که سابقه سوءاستفاده دارند، رایج‌تر است. کودکانی که در محیط‌های ناپایدار و پرآشوب رشد می‌کنند، به دلیل مراقبت‌های مختل‌شده، دچار اختلال در رشد عاطفی و استراتژی‌های دلبستگی می‌شوند.

چه عواملی باعث ایجاد دلبستگی آشفته در کودکان می‌شود؟

علت شکل گیری دلبستگی آشفته
علت شکل گیری دلبستگی آشفته

نوزادان به صورت ذاتی در هنگام ترس یا ناراحتی، تمایل دارند به مراقبان یا افراد دلبستگی خود نزدیک شوند. اما اگر مراقب خود منبع ترس باشد، نوزاد به طور غریزی می‌خواهد از این فرد دلبستگی فاصله بگیرد.

این وضعیت، کودک را در موقعیت عجیبی قرار می‌دهد: او نیاز دارد برای کاهش ترس خود به منبع ترس نزدیک شود، اما همزمان از آن دوری می‌کند. مین و سالومون (۱۹۹۰) از این وضعیت به عنوان «ترس بدون راه‌حل» یاد می‌کنند.

سبک دلبستگی آشفته عمدتاً به دلیل تجربه‌های آسیب‌زا یا سوءاستفاده در دوران کودکی ایجاد می‌شود. ترس عنصر اصلی در شکل‌گیری این سبک دلبستگی است.

  1. تضاد بین منبع امنیت و منبع ترس. بقای نوزاد یا کودک به مراقبان وابسته است. کودک به صورت ناخودآگاه این موضوع را می‌داند و برای احساس امنیت به مراقبان خود پناه می‌برد. مشکل زمانی ایجاد می‌شود که منبع امنیت (مراقب) به منبع ترس تبدیل شود. اگر مراقبان رفتارهای بسیار متضاد، غیرقابل پیش‌بینی و ناپایدار از خود نشان دهند، کودک ممکن است احساس خطر کند و برای امنیت خود بترسد. در چنین شرایطی، کودک نمی‌داند چه انتظاری از مراقب داشته باشد یا حتی مراقب چه زمانی به نیازهای او پاسخ خواهد داد، اگر اصلاً پاسخی وجود داشته باشد.
  2. تجربیات آسیب‌زا. یکی دیگر از عوامل ترس در کودک، تجربه یا مشاهده‌ی یک رویداد آسیب‌زا مرتبط با مراقب است.
  3. رفتارهای ناپایدار کودک در برابر مراقبان. کودکانی با سبک دلبستگی آشفته قادر به سازگاری واقعی با رفتارهای مراقبان خود نیستند، زیرا هرگز نمی‌دانند چه اتفاقی خواهد افتاد. این کودکان در رفتارهای خود نسبت به مراقبان انسجام ندارند.
  4. تروماهای دوران کودکی: یکی از شایع‌ترین عوامل ایجادکننده‌ی دلبستگی آشفته، تروماهای دوران کودکی مانند بدرفتاری و سوءاستفاده والدین است. والدین معمولاً منبع امنیت برای نوزادان هستند؛ اما رفتارهای سوءاستفاده‌گرانه و آزاردهنده، باعث تناقض در کودک می‌شود. کودک هم‌زمان به دنبال تسلی و آرامش از والدین است، اما از آن‌ها می‌ترسد. این تناقض منجر به رفتارهای ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی در کودک می‌شود.
  5. تروماهای حل‌نشده‌ی والدین: والدینی که نتوانسته‌اند با تروماهای دوران کودکی خود مانند فقدان یا سوءاستفاده کنار بیایند، بیشتر احتمال دارد که در ارتباط با فرزندان خود دلبستگی آشفته ایجاد کنند. این والدین ممکن است به‌طور ناخودآگاه حضور کودک را با تجربه‌های دردناک گذشته‌ی خود مرتبط کنند، که این امر باعث ترس آن‌ها می‌شود. والدینی که ناخودآگاه وحشت‌زده هستند، باعث ترساندن کودکان می‌شوند و خطر دلبستگی آشفته را افزایش می‌دهند.
  6. فرزندپروری غفلت‌آمیز: والدینی که به نیازهای عاطفی کودکان خود پاسخ نمی‌دهند، باعث ایجاد دلبستگی آشفته می‌شوند. به‌عنوان‌مثال، نوزادانی که وحشت‌زده هستند اما توسط والدین خود آرام نمی‌شوند، برای مقابله با این ناراحتی از والدین خود فاصله می‌گیرند. این جدایی عاطفی توضیح می‌دهد که چرا کودکان دارای دلبستگی آشفته هنگام ترک مراقب، دچار حالت‌هایی مانند منجمدشدن یا خاموشی ذهنی می‌شوند.
  7. محیط خصمانه: محیط‌های خصمانه شامل طرد شدن، عصبانیت بیش‌ازحد و تنبیه‌های تنبیهی از سوی مراقبان اصلی است. تناوب بین کناره‌گیری و خصومت، باعث ایجاد ترس در کودکان شده و خطر بروز دلبستگی آشفته را افزایش می‌دهد.
  8. مراقبت در پرورشگاه: در سیستم‌های مراقبتی مانند پرورشگاه‌ها، معمولاً از ایجاد دلبستگی بین کودک و مراقب جلوگیری می‌شود تا از درد جدایی‌های آینده جلوگیری شود. بااین‌حال، نبود دلبستگی به همراه تروماها و فقدان‌های حل‌نشده قبل از پذیرش در پرورشگاه، باعث ایجاد رفتارهای ترسناک و اجتنابی می‌شود. همچنین، تعداد زیاد کودکان در محیط‌های پرورشگاهی باعث می‌شود گرمی و پاسخ‌گویی عاطفی مراقبان تقسیم‌شده و در نتیجه دلبستگی آشفته شکل گیرد.
  9. عوامل ژنتیکی و حساسیت افتراقی: برخی نوزادان به‌طور ذاتی حساس‌تر به موقعیت‌های ترسناک هستند و در نتیجه، بیشتر در معرض خطر دلبستگی ناایمن قرار دارند. بر اساس مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۷ در هلند تحت عنوان «مروری بر پژوهش: آسیب‌پذیری ژنتیکی یا حساسیت افتراقی در رشد کودک: مورد دلبستگی» در نشریه Journal of Child Psychology and Psychiatry منتشر شد، محققان به این نتیجه رسیدند که پلی‌مورفیسم DRD4 7-repeat در کودکان خطر ابتلا به دلبستگی آشفته را افزایش می‌دهد.

این یافته نشان می‌دهد که عوامل ژنتیکی در کنار تجربیات محیطی، می‌توانند در شکل‌گیری دلبستگی آشفته نقش داشته باشند. کودکان دارای این تنوع ژنتیکی نسبت به تجارب منفی و محیط‌های استرس‌زا حساس‌تر هستند و در مواجهه با مراقبت‌های ناپایدار یا ترسناک، احتمال بیشتری برای بروز رفتارهای ناپایدار و آشفته دارند.

رفتارهای والدینی که می‌توانند برای کودک ترسناک باشند

  • ابراز حالات یا حرکات تهدیدآمیز نسبت به کودک
  • رفتارهای تجزیه‌ای (مانند تغییرات شدید خلق‌وخو یا نمایش هویت‌های مختلف)
  • نمایش رفتارهای تسلیم‌گونه در برابر کودک
  • سوءاستفاده جنسی و/یا جسمی از کودک یا سایر اعضای خانواده
  • نشان دادن رفتارهای دلبستگی آشفته نسبت به نوزاد (برای مثال، زمانی که والد خود سبک دلبستگی آشفته داشته باشد)
  • مسخره کردن یا تحقیر کودک
  • طلب اطمینان یا تکیه عاطفی بر کودک
  • کناره‌گیری عاطفی از کودک
  • ترک یا جدا شدن از کودک برای مدت‌زمان‌های غیرمعمول طولانی

نشانه‌های دلبستگی آشفته در کودکان

نشانه‌های دلبستگی آشفته در کودکان شامل احساسات غیرقابل پیش‌بینی و رفتارهای متناقض و آشفته است. کودکان دارای دلبستگی آشفته معمولاً ترس، اضطراب و سردرگمی از خود نشان می‌دهند. چنین کودکانی به‌طور ناامیدانه‌ای به دنبال نزدیکی و مراقبت هستند اما هم‌زمان دیگران را پس می‌زنند یا رفتارهای پرخاشگرانه نشان می‌دهند. این رفتارها منعکس‌کننده احساسات متناقض کودک درباره دریافت محبت و مراقبت هستند.

یکی از نشانه‌های بارز این سبک دلبستگی، ناتوانی در پذیرش تسلی و آرامش هنگام حمایت عاطفی از سوی والدین است. کودک دچار آشفتگی هیجانی شدید می‌شود و گاهی از تعاملات اجتماعی کناره‌گیری کرده و در مواقع دیگر به‌شدت وابسته و چسبنده می‌شود. این تضاد نشان‌دهنده ترس کودک از طرد شدن و ترک شدن است.

چالش در ایجاد روابط پایدار و مشکل در تنظیم هیجانات نیز از دیگر نشانه‌های دلبستگی آشفته است. چنین کودکانی به‌راحتی در موقعیت‌های استرس‌زا دچار اضطراب و سردرگمی می‌شوند و مهارت‌های مقابله‌ای ضعیف دارند.

تضادهای درونی و بی‌اعتمادی عمیق آن‌ها نسبت به مراقبان و همسالان باعث می‌شود که در ابراز آسیب‌پذیری و احساس امنیت عاطفی مشکل داشته باشند. این عوامل معمولاً منجر به عزت‌نفس پایین، اضطراب درباره نزدیکی عاطفی و گاهی افسردگی می‌شوند.

نمونه‌هایی از رفتارهای دلبستگی آشفته در کودکان:

  • نشان دادن پرخاشگری و خصومت نسبت به مراقب: برای مثال، ضربه زدن به والد.
  • پذیرفتن نقش والد: کنترل تعاملات، تلاش برای آرام کردن والد.
  • کناره‌گیری از مراقب: اجتناب از تعامل یا نزدیکی با والد.
  • مقاومت در برابر لمس یا در آغوش گرفتن: کودک ممکن است بدنش را سفت کند، از آغوش والد فرار کند یا او را پس بزند.
  • ترجیح دادن غریبه‌ها به مراقبان خود.
  • رفتارهای انجمادی یا کند: مانند بی‌حرکتی، کاهش حرکات و حالات چهره، و ظاهر شدن به حالت «گیج و منگ»
  • سردرگمی هنگام ملاقات مجدد: پس از جدایی، کودک ممکن است مطمئن نباشد که به والد نزدیک شود یا از او دوری کند و حالت گیج یا پریشان داشته باشد.
  • واکنش‌های متناقض به والد: واکنش‌های کودک به والد ممکن است غیرقابل پیش‌بینی باشد و بدون دلایل واضح بین چسبندگی و اجتناب تغییر کند.

همه کودکان ممکن است در شرایطی مانند خستگی مفرط، بیماری، درد، استرس یا اختلالات عصبی، درجاتی از رفتارهای آشفته را نشان دهند.

بنابراین، مشاهده این رفتارها در برخی مواقع به تنهایی کافی نیست تا یک کودک را به عنوان «آشفته» طبقه‌بندی کنیم. این رفتارها باید به طور پایدار و با شدت مشخصی دیده شوند.

نشانه‌های دلبستگی آشفته در بزرگسالان

نشانه‌ها و اثرات دلبستگی آشفته
نشانه‌ها و اثرات دلبستگی آشفته
  1. ترس از صمیمیت و تعهد: بزرگسالان دارای دلبستگی آشفته به دلیل ترس از طرد شدن یا خیانت دیدن از روابط عاطفی دوری می‌کنند، هرچند هم‌زمان به دنبال حمایت عاطفی هستند.
  2. بی‌ثباتی در روابط: رفتارهای متناقض مانند نزدیک شدن به شریک عاطفی و سپس فاصله گرفتن، باعث ایجاد روابط ناپایدار و پراسترس می‌شود.
  3. مشکل در اعتماد به دیگران: این افراد اغلب در اعتماد به دیگران دچار مشکل هستند و نسبت به نیات دیگران بدبین می‌شوند.
  4. ناتوانی در تنظیم احساسات: افراد دارای دلبستگی آشفته نمی‌توانند احساسات خود را به‌درستی مدیریت کنند. واکنش‌های آن‌ها نسبت به صمیمیت یا تعارض معمولاً احساسی، ناپایدار و غیرقابل پیش‌بینی است.
  5. عزت‌نفس پایین: این افراد دچار خودارزشمندی پایین هستند و به توانایی خود برای حفظ روابط شک دارند. آن‌ها ممکن است احساس کنند که لیاقت محبت را ندارند.
  6. رفتارهای تکانشی و خودتخریب‌گرانه: این افراد ممکن است در مواجهه با استرس به رفتارهایی مانند پرخاشگری، سوءمصرف مواد مخدر یا الکل و خودآزاری روی بیاورند.
  7. احساس اضطراب و افسردگی: دلبستگی آشفته اغلب با اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی همراه است که روابط عاطفی را پیچیده‌تر می‌کند.
  8. مشکل در حفظ مرزهای سالم: این افراد در تعیین و حفظ مرزهای عاطفی سالم دچار مشکل هستند و پاسخ‌هایشان به نیازهای عاطفی متناقض و بی‌ثبات است.

تأثیرات بلندمدت دلبستگی آشفته شامل دلبستگی ترس‌آمیز-اجتنابی، اختلال در تنظیم هیجانات، عصبانیت، پرخاشگری، روابط عاشقانه ناپایدار، مهارت‌های مقابله‌ای ضعیف و ناتوانی اجتماعی است. در زیر تأثیرات بلندمدت دلبستگی آشفته آمده است:

  • دلبستگی هراسان: دلبستگی هراسان-اجتنابی با ترس عمیق از نزدیکی به دیگران و تمایل به صمیمیت مشخص می‌شود. بزرگسالان ترسیده خواهان روابط نزدیک هستند، اما در عین حال از آسیب دیدن یا طرد شدن می‌ترسند که منجر به دینامیک‌های متناقض در روابط می‌شود.
  • اختلال در تنظیم هیجانات: کودکان با دلبستگی آشفته که از حمایت مناسب مراقب برخوردار نیستند، توانایی آرام کردن خود در موقعیت‌های استرس‌زا را ندارند که منجر به پاسخ‌های هیجانی ناپایدار و ناتوانی در توسعه استراتژی‌های مقابله‌ای بالغ در بلندمدت می‌شود.
  • عصبانیت و پرخاشگری: افراد با دلبستگی آشفته یا هراسان، آشفتگی درونی خود را از طریق عصبانیت و خصومت ابراز می‌کنند. برخی از بزرگسالان دلبسته آشفته تلاش می‌کنند با پرخاشگری کنترل ایجاد کنند زیرا مدل‌های مناسب برای تنظیم هیجانات شدید ندارند.
  • روابط عاشقانه ناپایدار: مشکل در ایجاد دلبستگی‌های ایمن به روابط عاشقانه ناپایدار تبدیل می‌شود، جایی که افراد در اعتماد، صمیمیت عاطفی و ثبات مشکل دارند. روابط نزدیک اغلب کوتاه‌مدت یا پر از درگیری هستند به دلیل ترس از طرد شدن یا مشکل در تنظیم هیجانات.
  • مهارت‌های مقابله‌ای ضعیف: دلبستگی آشفته به استراتژی‌های مقابله‌ای ضعیف منجر می‌شود، شامل مشکل در انتخاب بین پاسخ‌های فعال‌سازی هیجانات (افزایش هیجانات برای جلب نزدیکی) و غیرفعال‌سازی هیجانات (کاهش هیجانات برای اجتناب از ارتباط). افراد دلبسته آشفته معمولاً خود را ناتوان می‌بینند، در تنظیم هیجانات مشکل دارند و قادر به توسعه مهارت‌های مقابله‌ای مؤثر برای مدیریت استرس در زندگی بعدی نیستند.
  • عزت نفس پایین: دلبستگی آشفته حس ارزشمندی کودک را تضعیف می‌کند. نبود مراقبت مداوم و تایید عاطفی باعث می‌شود که افراد ارزش خود را زیر سوال ببرند و این منجر به عزت نفس پایین مزمن در بزرگسالی می‌شود.
  • اختلالات اضطرابی: دلبستگی آشفته در دوران کودکی منجر به حس ترس و عدم قطعیت در روابط می‌شود که به اضطراب مزمن کمک می‌کند. بزرگسالان ترسیده اغلب با احساسات پیش‌بینی‌ناپذیری دست و پنجه نرم می‌کنند که منجر به نگرانی و ترس مداوم در جنبه‌های مختلف زندگی می‌شود.
  • مشکلات درونی‌سازی: پریشانی عاطفی متمرکز بر درون رایج است، به طوری که افراد احساس ناامنی و ترس خود را به درون می‌برند. افسردگی، اضطراب و حس دائمی بی‌ثباتی عاطفی از اثرات بلندمدت دلبستگی آشفته هستند.
  • مهارت‌های اجتماعی ضعیف: دلبستگی آشفته توانایی فرد را در ایجاد روابط اجتماعی سالم مختل می‌کند. تجربیات اولیه ناپایدار، ایجاد اعتماد و مهارت‌های اجتماعی مؤثر را دشوار می‌سازد که منجر به روابط ضعیف با همسالان و انزوا اجتماعی می‌شود.
  • اختلالات تجزیه‌ای: دلبستگی آشفته اغلب منجر به تجزیه می‌شود، جایی که افراد از افکار، احساسات یا خاطرات خود جدا می‌شوند. تجزیه یک مکانیزم مقابله‌ای است که در پاسخ به مراقبت ناپایدار توسعه می‌یابد.
  • مشکلات والدگری: بزرگسالان با دلبستگی آشفته در ارائه مراقبت مداوم به فرزندان خود مشکل دارند. تروماهای حل‌نشده باعث می‌شود افراد به مراقبان ترسناک یا ناپایدار تبدیل شوند که چرخه دلبستگی آشفته را در انتقال بین نسلی ادامه می‌دهند.
  • اختلالات روانی: دلبستگی آشفته حساسیت به استرس و مشکل در مقابله با موقعیت‌های چالش‌برانگیز را در زندگی بعدی افزایش می‌دهد. آسیب‌پذیری بیشتر در برابر استرس به توسعه اختلالات روانی مانند اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) کمک می‌کند.
  • اختلالات شخصیت: دلبستگی آشفته با خطر ابتلا به اختلالات شخصیت، به ویژه اختلال شخصیت مرزی (BPD) در بزرگسالی همراه است. اختلال شخصیت مرزی (BPD) با تکانشگری و الگوی فراگیر ناپایداری در روابط بین فردی، تصویر خود و هیجانات مشخص می‌شود. افراد با سبک‌های دلبستگی آشفته اغلب مدل‌های متناقضی از خود و دیگران دارند که به مشکلات در تنظیم هیجانات و روابط بین فردی کمک می‌کند و به توسعه BPD منجر می‌شود.
  • اختلال مصرف مواد: افراد اجتنابی گاهی برای مقابله با اختلالات هیجانی، اضطراب یا تروماهای حل‌نشده از دوران کودکی به مواد مخدر روی می‌آورند. نبود حمایت عاطفی مداوم و پریشانی ناشی از دلبستگی‌های ناایمن باعث می‌شود که آن‌ها برای تسکین درد عاطفی، فرار از احساسات طاقت‌فرسا یا مدیریت استرس از الکل یا داروها به عنوان داروی خود استفاده کنند.

چگونه دلبستگی آشفته بر روابط بزرگسالان تأثیر می‌گذارد؟

بزرگسالانِ دارای دلبستگی آشفته معمولاً در ایجاد روابط سالم، از جمله با شریک‌های عاطفی، دوستان، فرزندان و همکاران، مشکل دارند.

افراد هراسان تمایل به ارتباط دارند اما به طور همزمان شریک‌های خود را از خود دور می‌کنند، که منجر به روابط ناپایدار و پرتنش می‌شود. این دینامیک غیرقابل پیش‌بینی از تجربیات اولیه سوء استفاده، بی‌توجهی یا تروما ناشی می‌شود که ترس عمیقی از ترک، ناامیدی و آسیب ایجاد می‌کند.

برخی از بزرگسالان هراسان-اجتنابی رفتارهای شریک‌های خود را بیش از حد تحلیل می‌کنند و رد شدن را پیش‌بینی می‌کنند. روابط عاشقانه زمانی خراب می‌شود که افراد درگیر رفتارهای چسبنده یا خواسته‌محور می‌شوند، که ترس‌های آن‌ها از ترک را بیشتر تقویت می‌کند.

برخی از بزرگسالان دلبستگی آشفته زمانی که شریک‌هایشان ناراضی یا عصبانی به نظر می‌رسند، خود را مجبور به برقراری رابطه‌ی جنسی می‌کنند که باعث روابط سوء استفاده‌آمیز می‌شود.

طبق مطالعه‌ای در سال 2015 با عنوان «دلبستگی آشفته در بزرگسالی: نظریه، اندازه‌گیری و پیامدها برای روابط عاشقانه»، برخی از بزرگسالان دلبستگی آشفته به دنبال همسرانی هستند که از نظر جنسی ضعیف یا آسیب‌پذیر هستند تا آن‌ها را کنترل کنند.

افراد هراسان-اجتنابی در حفظ دوستی‌های ثابت مشکل دارند، زیرا وقتی روابط بیش از حد صمیمی یا هیجانی می‌شود، از آن‌ها فاصله می‌گیرند.

والدین هراسان-اجتنابی در فراهم کردن مراقبت مداوم برای فرزندان خود مشکل دارند. رفتارهای اضطراب‌آمیز و اجتنابی والدین اغلب محیطی غیرقابل پیش‌بینی ایجاد می‌کند که در آن ترس‌های آن‌ها از ترک و رد شدن به طور ناخودآگاه بر والدگری‌شان تأثیر می‌گذارد. رفتارهای والدگری ناپایدار و گیج‌کننده بر توانایی فرزندان در ایجاد دلبستگی‌های امن تأثیر می‌گذارد و چرخه سبک‌های دلبستگی ناایمن را در نسل‌های آینده ادامه می‌دهد.

دلبستگی آشفته بر دینامیک‌های عاطفی در تمام انواع روابط تأثیر می‌گذارد و ایجاد و حفظ ارتباطات سالم و پایدار را دشوار می‌سازد.

درمان برای دلبستگی آشفته

درمان‌های دلبستگی آشفته در کودکان شامل کمک‌های حرفه‌ای است که هدف آن بهبود مشکلات عاطفی و رابطه‌ای ناشی از مشکلات دلبستگی می‌باشد. در زیر برخی از مداخلاتی که به حل غم و تروماهای حل‌نشده و بهبود روابط تمرکز دارند آورده شده است.

روان‌درمانی به فرد کمک می‌کند تا ریشه‌های مشکلات دلبستگی خود را شناسایی کند و راه‌های جدیدی برای تنظیم عواطف و ایجاد روابط سالم بیاموزد. انواع روان‌درمانی متداول در این نوع درمان شامل موارد زیر است:

  • درمان متمرکز بر دلبستگی. این درمان به بررسی و بازسازی الگوهای دلبستگی ناکارآمد می‌پردازد و بر توسعه‌ی روابط ایمن و مطمئن با دیگران تمرکز دارد. درمانگر تلاش می‌کند محیطی امن ایجاد کند تا فرد بتواند الگوهای قدیمی دلبستگی را بازسازی کند.
  • درمان شناختی-رفتاری. به شناسایی و تغییر باورهای ناکارآمد مرتبط با دلبستگی کمک می‌کند.
  • درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد. به افراد کمک می‌کند تا با احساسات دشوار کنار بیایند و به سمت اهداف معنادار حرکت کنند.
  • درمان مبتنی بر شفقت. برای افرادی که دچار انتقاد از خود یا احساس گناه هستند، مفید است.
  • درمان مبتنی بر هیجان. این روش به فرد کمک می‌کند تا احساسات سرکوب‌شده یا دشوار را شناسایی و پردازش کند و یاد بگیرد چگونه با آن‌ها به شیوه‌ای سالم برخورد کند. این درمان می‌تواند به افراد کمک کند روابط عمیق‌تر و معنادارتری ایجاد کنند.
  • درمان روان‌پویشی. این نوع درمان به فرد کمک می‌کند تا الگوهای رفتاری و هیجانی ناخودآگاه را شناسایی کند که در کودکی شکل گرفته‌اند و همچنان بر روابط فعلی او تأثیر می‌گذارند. هدف این درمان، ایجاد خودآگاهی و درک بهتر از رفتارها و احساسات است.
  • درمان مبتنی بر ذهن‌آگاهی. ذهن‌آگاهی می‌تواند به افراد کمک کند تا در لحظه‌ی اکنون بمانند و واکنش‌های هیجانی خود را بهتر مدیریت کنند.
  •  روان‌درمانی گروهی. شرکت در گروه‌هایی با افراد دارای مشکلات مشابه می‌تواند به فرد کمک کند احساس کند تنها نیست و از تجربیات دیگران یاد بگیرد.
  • طرحواره درمانی. طرحواره‌درمانی یکی از بهترین انواع روان‌درمانی برای حل کردن مشکلات مرتبط با دلبستگی آشفته است؛ زیرا این درمان، معتقد است که آسیب‌های روانی زمانی شکل می‌گیرند که فرد دلبستگی آشتفه داشته باشد. از این رو برای حل کردن دلبستگی آشفته، تکنیک‌های بسیار مؤثری را به کار می‌برد.

چگونه به کودک خود در غلبه بر دلبستگی آشفته کمک کنید؟

برای کمک به کودک خود در غلبه بر دلبستگی آشفته، باید یک مکان امن فراهم کنید، رابطه‌ی امنی بسازید، مهارت‌های خودتنظیمی را توسعه دهید، ارتباط باز برقرار کنید، رفتارهای ناسازگار را اصلاح کنید و از کمک حرفه‌ای استفاده کنید. در زیر گام‌هایی برای کمک به کودک در غلبه بر دلبستگی آشفته آورده شده است:

استفاده از سبک والدگری پاسخگو: با پاسخگویی به نیازهای عاطفی کودک خود، رابطه‌ای امن بسازید. به طور مداوم نشان دهید که از نظر عاطفی در دسترس و قابل اعتماد هستید که به ایجاد اعتماد کمک می‌کند.

پس از تعارضات، رابطه‌ی خود را با کودک ترمیم کرده و به آن‌ها محبت بی‌قید و شرط خود را اطمینان دهید. وقت با کیفیت صرف کنید و هنگام تعامل با کودک، تمام توجه خود را به او بدهید که باعث تقویت پیوند می‌شود.

شرکت در فعالیت‌های لذت‌بخش مانند بازی با بازی مورد علاقه یا خواندن داستان به تقویت ارتباط کمک می‌کند. در محدوده تحمل عاطفی حضور عاطفی داشته باشید، به این معنی که حتی زمانی که کودک شما از نظر عاطفی بالا می‌رود، آرام و پاسخگو بمانید.

به کودک خود کمک کنید تا احساس امنیت کند و بداند که در لحظات شادی و اضطراب همیشه برای او خواهید بود.

فراهم کردن یک مکان امن: ایجاد یک محیط امن و مطمئن به کودک شما کمک می‌کند تا از نظر فیزیکی محافظت‌شده و از نظر عاطفی احساس امنیت کند.

یکی از راه‌ها برای این کار، اجرای روال‌های ثابت است که به کودک شما حس ثبات و پیش‌بینی‌پذیری می‌دهد. تعیین مرزها و انتظارات روشن به ایجاد محیطی کمک می‌کند که در آن کودک بداند چه رفتاری قابل قبول است و چه چیزی نیست، که موجب کاهش سردرگمی و اضطراب می‌شود.

به عنوان مثال، داشتن برنامه‌ای منظم برای وعده‌های غذایی، زمان بازی و خواب به کودک کمک می‌کند تا بداند چه انتظاری داشته باشد، که احساس بی‌ثباتی را کاهش می‌دهد.

توسعه مهارت‌های خودتنظیمی: کمک به کودک خود در توسعه مهارت‌های خودتنظیمی کلیدی است برای مدیریت چالش‌های عاطفی مرتبط با دلبستگی آشفته.

کودکان آشفته اغلب در کنترل احساسات خود مشکل دارند که منجر به انفجارهای عاطفی یا انزوای آن‌ها می‌شود. آموزش به آن‌ها برای مدیریت احساساتشان با کمک به شناسایی و برچسب‌گذاری احساساتشان شروع می‌شود.

کودک خود را تشویق کنید که احساسات خود را به طور کلامی بیان کند و به آن‌ها بگویید که احساس خشم، ناراحتی یا ترس طبیعی است. تمرینات ذهن‌آگاهی مانند نفس عمیق کشیدن یا مکث کردن در زمانی که احساسات بالا می‌روند، می‌تواند به کودک شما کمک کند تا در لحظات دشوار در حال حاضر باقی بماند.

توسعه مهارت‌های خودتنظیمی به کودک کمک می‌کند تا با استرس کنار بیاید و خودکنترلی را یاد بگیرد.

برقراری ارتباط باز: ارتباط باز به کودک کمک می‌کند تا احساس امنیت و درک داشته باشد. محیطی ایجاد کنید که در آن کودک بداند می‌تواند افکار و احساسات خود را بدون ترس از قضاوت یا مجازات به اشتراک بگذارد.

کودک خود را تشویق کنید تا احساسات خود را بیان کند و سپس بدون قطع کردن صحبت‌های او، به دقت گوش دهید. احساسات او را با تایید احساسات و ابراز همدلی حتی اگر با رفتار او موافق نباشید، تایید کنید.

ارتباط باز به بازسازی اعتماد کمک کرده و به کودک این احساس را می‌دهد که شنیده شده است، که احساس ترس یا سردرگمی را کاهش می‌دهد.

پرداختن به رفتارهای ناسازگار: دلبستگی آشفته اغلب به صورت رفتارهای ناسازگار بروز می‌کند که از سردرگمی عاطفی و ترس ناشی می‌شود، مانند پرخاشگری، انزوا یا سرکشی شدید.

برای برخورد با این رفتارها مرزها و انتظارات روشن تعیین کنید و در عین حال با درک سن عاطفی کودک خود واکنش نشان دهید. کودکان با دلبستگی آشفته گاهی تحت استرس به رفتارهای کودکانه‌تر از سن خود بازمی‌گردند. به سطح عاطفی آن‌ها برسید.

هنگام بروز رفتارهای ناسازگار، مرزها را آرام و محکم اعمال کنید و به کودک کمک کنید تا درک کند که داشتن احساسات قوی مشکلی ندارد، اما در نحوه بیان آن‌ها محدودیت‌هایی وجود دارد. پس از بروز یک مشکل رفتاری، هر گونه آسیب عاطفی را با برقراری ارتباط مجدد با کودک ترمیم کنید.

جستجوی کمک حرفه‌ای: دلبستگی آشفته اغلب نیاز به حمایت حرفه‌ای دارد تا به طور کامل مورد توجه قرار گیرد. جستجوی کمک حرفه‌ای به شما و کودک شما ابزارها و راهنمایی‌های لازم برای بهبودی طولانی‌مدت را می‌دهد.

متخصصانی مانند روان‌شناسان یا درمانگران کودک در مسائل دلبستگی و تروما تجربه دارند. درمان محیطی ساختاریافته برای کودک فراهم می‌کند تا احساسات خود را کاوش کرده و راه‌های سالم برای بیان آن‌ها یاد بگیرد.

درمان خانوادگی به شما، والدین، کمک می‌کند تا نیازهای عاطفی خاص کودک خود را درک کنید و تکنیک‌های والدگری متناسب با چالش‌های دلبستگی خاص آن‌ها یاد بگیرید.

شما می‌آموزید که چگونه صبور، حاضر و همدل باشید در حالی که با مشکلات عاطفی کودک خود برخورد می‌کنید و به ساخت یک رابطه قوی‌تر و امن‌تر کمک می‌کنید.

کمک به کودک دارای دلبستگی آشفته
کمک به کودک دارای دلبستگی آشفته

آیا والدین می‌توانند از ایجاد دلبستگی آشفته در کودکان خود جلوگیری کنند؟

بله، والدین می‌توانند با ارائه مراقبتی حساس و پاسخگو از ایجاد دلبستگی آشفته در کودکان خود جلوگیری کنند. دلبستگی آشفته معمولاً زمانی ایجاد می‌شود که کودکان رفتارهای ناسازگار یا ترسناک از سوی مراقبان خود تجربه می‌کنند که منجر به سردرگمی و ناراحتی می‌شود.

ایجاد برنامه‌های روزمره پایدار و قابل پیش‌بینی به کودکان کمک می‌کند تا احساس امنیت و حمایت عاطفی داشته باشند. حفظ مرزها و محدودیت‌های مناسب محیطی ساختاریافته ایجاد می‌کند که در آن کودکان از نظر عاطفی و روانی رشد می‌کنند.

نوزادان و کودکان خردسال برای دریافت آرامش و امنیت به شدت به مراقبان خود وابسته هستند. پاسخ‌های مداوم والدین به ناراحتی کودکشان—چه یک نوزاد گریه کند و چه یک کودک نوپا به اطمینان خاطر نیاز داشته باشد—به ایجاد دلبستگی ایمن کمک می‌کند.

والدینی که غفلت یا رفتار سوءاستفاده‌آمیز دارند، باید مشاوره دریافت کنند تا مسائل یا تعارضات زیربنایی را که مانع از توانایی آن‌ها در ارائه مراقبت‌های قابل اعتماد و پاسخگو می‌شود، برطرف کنند.

الگوهای مثبت فرزندپروری، مانند مراقبت‌های حساس و در دسترس بودن عاطفی، به کودکان کمک می‌کند تا اعتماد و امنیت ایجاد کنند، به ویژه زمانی که ترس یا خشم خود را بیان می‌کنند.

پس از تعارضات، از نظر عاطفی با کودک ارتباط مجدد برقرار کنید و احساس امنیت را به او القا کنید. اگر والدین با چالش‌هایی روبه‌رو هستند، حمایت حرفه‌ای برای بهبود استراتژی‌های فرزندپروری ضروری است.

غلبه بر دلبستگی آشفته در بزرگسالی

برای غلبه بر سبک دلبستگی آشفته در بزرگسالی، باید دلبستگی آشفته را درک کنید، از کمک حرفه‌ای بهره ببرید، خودآگاهی را توسعه دهید، تمرین‌های ذهن‌آگاهی انجام دهید، مهارت‌های خودتنظیمی را بهبود بخشید، روابط ایمن ایجاد کنید و به مراقبت از خود اولویت دهید. در زیر مراحل غلبه بر سبک‌های دلبستگی آشفته و ترس‌آلود آورده شده است:

  1. دلبستگی آشفته را درک کنید: دلبستگی آشفته معمولاً ریشه در مراقبت‌های ناسازگار یا آسیب‌زا در دوران کودکی دارد که به رفتارهای دلبستگی گیج‌کننده منجر می‌شود. درک این‌که چرا در ایجاد روابط ایمن مشکل دارید و چرا بین تمایل به نزدیکی و دور کردن دیگران به دلیل ترس‌های حل‌نشده نوسان دارید، به فرآیند بهبود کمک می‌کند.
  2. درمان را دنبال کنید: بهبود دلبستگی آشفته اغلب به کمک درمان نیاز دارد. با یک متخصص سلامت روان کار کنید تا قالب درمانی مناسب خود را انتخاب کنید. یک درمانگر باتجربه به شما کمک می‌کند تجربیات اولیه تأثیرگذار بر رفتارهای فعلی را کشف کنید، تروماهای حل‌نشده را پردازش کنید و روش‌های جدیدی برای برقراری ارتباط با دیگران بیاموزید.
  3. خودآگاهی را توسعه دهید: افزایش خودآگاهی کلید غلبه بر دلبستگی آشفته است. تأمل منظم در افکار، احساسات و رفتارها از طریق ابزارهایی مانند نوشتن در دفتر خاطرات به شما کمک می‌کند واکنش‌های عاطفی و الگوهایی را که از تجربیات اولیه دلبستگی نشأت می‌گیرند، شناسایی کنید.
  4. تمرین‌های ذهن‌آگاهی و تکنیک‌های خودتنظیمی انجام دهید: ذهن‌آگاهی با آوردن توجه به لحظه حال به مدیریت واکنش‌های عاطفی کمک می‌کند و امکان خودتنظیمی بهتر احساسات و اقدامات را فراهم می‌آورد. تکنیک‌های دیگری مانند تنفس عمیق و تمرینات زمین‌گیری به مدیریت واکنش‌های عاطفی شدید کمک می‌کنند و تعاملات پایدارتر را تقویت می‌کنند.
  5. روابط ایمن ایجاد کنید: ایجاد روابط ایمن شامل احاطه کردن خود با شبکه‌ای حمایتی و ایجاد فضایی امن برای بیان عاطفی است. روش‌های جدید و ایمن ارتباط را تمرین کنید، با خود صبور باشید و اجازه دهید درک و اعتماد به مرور زمان شکل بگیرد.
  6. مراقبت از خود را تمرین کنید: مراقبت از خود نقش مهمی در بهبود دارد. تغذیه مناسب، ورزش منظم و مدیریت استرس به رفاه جسمی و عاطفی کمک می‌کند و ظرفیت شما برای ایجاد دلبستگی‌های ایمن را افزایش می‌دهد.
  7. استراتژی‌های خودتنظیمی برای مقابله با محرک‌های وابستگی آشفته. متأسفانه، بسیاری از افرادی که سبک دلبستگی آشفته دارند، در مقطعی از زندگی خود تجربه‌های آسیب‌زایی را پشت سر گذاشته‌اند. این تجربه‌ها اغلب به مشکلاتی مانند سردرگمی هویتی، دشواری در تنظیم احساسات، عزت‌نفس پایین، سوءمصرف مواد و مشکلات سلامت روان منجر می‌شوند و می‌توانند زمینه‌ساز آسیب‌های بیشتر در آینده باشند.

به همین دلیل، یادگیری نحوه مدیریت احساسات و ایجاد احساس امنیت بیشتر در روابط برای بهبود کیفیت زندگی و رفاه کلی ضروری است.

حتی زمانی که باورهای ما درباره خودمان منفی و غیرمفید هستند، به دنبال اطلاعاتی می‌گردیم که این باورها را تأیید کنند، زیرا این کار دنیا را برایمان قابل پیش‌بینی‌تر و منسجم‌تر جلوه می‌دهد (نظریه خودتأییدی)

این رفتار اغلب به معنای وارد شدن به روابطی است که در آن افراد با شما رفتار نامناسبی دارند، زیرا این شرایط برایتان “طبیعی” و “شایسته” به نظر می‌رسد.

این رفتارها تقصیر شما نیست. مشکلات و ناامنی‌های شما در دلبستگی به این دلیل شکل گرفته‌اند که نیازهای شما در دوران کودکی برآورده نشده‌اند. افکار، احساسات و رفتارهای ناشی از این وضعیت، مکانیزم‌های مقابله‌ای هستند که افراد برای کاهش استرس عاطفی، کاهش اضطراب و بازگرداندن حس کنترل از آن‌ها استفاده می‌کنند.

خبر خوب:

ما می‌توانیم با بر عهده گرفتن مسئولیت سفر درمانی خود، ناامنی‌های دلبستگی را مدیریت کنیم.

اگرچه می‌توانید بخش زیادی از این کار را به صورت فردی انجام دهید، تراپی برای افرادی که سبک دلبستگی آشفته دارند توصیه می‌شود.

یک درمانگر می‌تواند به شما کمک کند تا باورها و رفتارهای غیرمفید خود را شناسایی کنید، محرک‌هایتان را بررسی کنید، با چالش‌ها روبه‌رو شوید و تسلی و آرامش دریافت کنید.

نکاتی برای خودتنظیمی محرک‌ها و ایجاد اعتمادبه‌نفس بیشتر در زندگی و روابط:

تمرین پذیرش و شفقت: سبک دلبستگی ناامن شما احتمالاً به دلایلی خارج از کنترل شما شکل گرفته است. با خودتان با شفقت رفتار کنید. وقتی متوجه شدید که نسبت به خودتان بیش از حد انتقادی یا سختگیر هستید، به جای آن مهربانی را تمرین کنید.

با خودتان ملایم و صبور باشید و همان مهربانی، درک و حمایتی را که به یک دوست نزدیک ارائه می‌دهید، به خودتان هم بدهید.

پذیرش موقعیت فعلی خود: وضعیت کنونی خود را بپذیرید و بر یافتن راه‌هایی برای درمان و پیشرفت تمرکز کنید. وقتی خودتان را همان‌طور که هستید، با تمام نقاط قوت و ضعف‌هایتان بپذیرید، قدرت و انگیزه لازم برای تغییر و تحول را به دست خواهید آورد.

افزایش خودآگاهی: بدون آگاهی از محرک‌ها، باورها، و رفتارهای خود، نمی‌توانید آن‌ها را تغییر دهید. به همین دلیل، توسعه خودآگاهی اهمیت زیادی دارد.

برای این کار، درباره نظریه‌ی دلبستگی و سبک دلبستگی آشفته مطالعه کنید. این کار به شما بینشی درباره چگونگی شکل‌گیری این سبک و نحوه تأثیر آن بر زندگی و روابط شما می‌دهد. زمانی را برای مشاهده افکار، احساسات، و رفتارهای خود بدون قضاوت اختصاص دهید. در نهایت، شروع به درک علت احساسات، افکار و رفتارهای خود خواهید کرد.

می‌توانید با تمرین ذهن‌آگاهی، آگاهی از لحظه حال و پذیرش غیرقضاوتی افکار و احساسات خود را تقویت کنید

تمرین تکنیک‌های زمین‌سازی به‌صورت مداوم: تمرین منظم تکنیک‌های زمین‌سازی می‌تواند به شما در مدیریت احساسات کمک کند، چه به‌صورت کلی و چه در لحظاتی که دچار تحریک عاطفی می‌شوید.

تسلی دادن به کودک درونی خود: یکی از تکنیک‌های مؤثر برای التیام زخم‌های گذشته این است که به‌طور ذهنی به دوران کودکی خود بازگردید و با خودِ کودک‌تان با درک، همدلی و حمایت تعامل کنید.

به دلیل تجربه‌های ناپایدار، بی‌توجه یا حتی سوءاستفاده‌آمیز از سوی مراقبانتان، در کودکی به‌درستی شناخته، مراقبت و حمایت نشدید. با تسلی دادن به کودک درونی خود، می‌توانید به خود کودک‌تان احساس تأیید و پذیرش بدهید.

می‌توانید تجربیات گذشته را از یک دیدگاه مهربان‌تر و حمایتی‌تر دوباره تصور کنید. به کودک درونی خود بگویید که این تقصیر او نبوده و احساس غم یا عصبانیت درباره‌ی رفتارهایی که با او شده کاملاً طبیعی است.

این کار می‌تواند بخشی از قدرتی که گذشته همچنان بر شما دارد، کاهش دهد و به شما کمک کند تا با اعتمادبه‌نفس بیشتری وارد نقش بزرگسالی خود شوید.

تقویت عزت‌نفس و ارزشمندی خود: تعارض‌های درونی و ناپایداری احساسی شما ممکن است باعث شود ندانید که چه کسی هستید و چه می‌خواهید. نوسان میان نیاز به محبت دیگران و تمایل به دوری از آن‌ها می‌تواند خسته‌کننده باشد.

مهم است که متوجه شوید میل به نزدیکی و راحتی با دیگران یک احساس سالم است. دلیل احساس اضطراب و اجتناب شما ترس است. با کار کردن روی عزت‌نفس و ارزشمندی خود، می‌توانید این ترس را رها کرده و نیاز خود به ارتباط با دیگران را بپذیرید.

شما درک خواهید کرد که نیازهایتان معتبر است، شایسته عشق هستید، و می‌توانید احساسات خود را بدون ترس از قضاوت بیان کنید.

تعیین و حفظ مرزهای سالم

  1. ارزش‌های خود را شناسایی کنید: چه چیزی برای شما اهمیت دارد؟
  2. نیازهای خود را مشخص کنید: نظرات و نیازهای دیگران را کنار بگذارید—شما از یک رابطه چه می‌خواهید؟
  3. روابط خود را بررسی کنید: چه جنبه‌هایی از آن‌ها ناسالم است؟
  4. بزرگسالی سالم و مستقل را تعریف کنید: به چه معناست؟
  5. روی نقاط قوت خود تمرکز کنید: چه کارهایی را به‌خوبی انجام می‌دهید؟
  6. عوامل محافظتی خود را شناسایی کنید: مثل روابط خاص، حمایت اجتماعی، کار، تحصیل، مهارت‌های حل مسئله و غیره.

پس از تعیین مرزها، می‌توانید آن‌ها را در زمان مناسب به دیگران منتقل کنید. به آن‌ها اطلاع دهید که اگر به مرزهایتان احترام نگذارند، چگونه واکنش نشان خواهید داد.

به یاد داشته باشید: گفتن «نه» به دیگران اغلب به معنای گفتن «بله» به خودتان است. زمانی که رابطه‌ای سالم و مطمئن با خود دارید، بسیار راحت‌تر می‌توانید روابط سالمی با دیگران برقرار کنید.

تمرین رفتارهای امن و مطمئن: وقتی استراتژی‌های تنظیم عاطفی را تمرین کردید، می‌توانید برخی از رفتارهای مطمئن را پیاده‌سازی کنید. این رفتارها نشان می‌دهد که شما توانایی مدیریت احساسات خود را دارید.

در ابتدا، ممکن است اضطراب شما بالا باشد و بخواهید عقب‌نشینی کنید، اما اگر با تغییرات کوچک شروع کنید و به تمرین ادامه دهید، احساس ناراحتی و اضطراب کاهش خواهد یافت.

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

Sources

Granqvist, P. et al. (2017). Disorganized attachment in infancy: a review of the phenomenon and its implications for clinicians and policy-makers. Attachment & Human Development, 19(6), 534-558.

Hughes, P., Turton, P., Hopper, E., McGauley, G.A. & Fonagy, P. (2001). Disorganised attachment behaviour among infants born subsequent to stillbirth. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 42(6), 791-801.

Lyons-Ruth, K., & Jacobvitz, D. (2008). Attachment disorganization: Genetic factors, parenting contexts, and developmental transformation from infancy to adulthood. In J. Cassidy & P. R. Shaver (Eds.), Handbook of attachment: Theory, research, and clinical applications (2nd ed., pp. 666–697). New York, NY: Guilford Press.

Main, M., & Hesse, E. (2006). Frightened, threatening, dissociative, timid-deferential, sexualized, and disorganized parental behavior: A coding system for frightened/frightening (FR) parent-infant interactions. Unpublished manuscript, University of California at Berkeley.

Main, M., & Solomon, J. (1990). Procedures for identifying infants as disorganized/disoriented during the Ainsworth Strange Situation. In M. T. Greenberg, D. Cicchetti, & E. M. Cummings (Eds.), Attachment in the preschool years: Theory, research, and intervention (pp. 121–160). Chicago, IL: University of Chicago Press.

Paetzold, R., Rholes, W. & Kohn, J. (2015). Disorganized Attachment in Adulthood: Theory, Measurement, and Implications for Romantic Relationships. Review of General Psychology, 19 (2).

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا