روانشناسی رشد

نظریه رسشی آرنولد گزل

آرنولد گزل، به طور کامل آرنولد لوسیوس گزل، (زاده ۲۱ ژوئن ۱۸۸۰، آلما، ویسکانسین، ایالات متحده – درگذشته ۲۹ مه ۱۹۶۱، نیوهیون، کانکتیکات)، روان‌شناس و متخصص اطفال آمریکایی، پیشگام استفاده از دوربین‌ فیلم‌برداری برای مطالعه رشد کودک بود.

مطالعات گزل در مورد رشد جسمی و ذهنی نوزادان و کودکان عادی و کتاب‌های او بر تربیت و رشد کودکان در ایالات متحده تأثیر چشم‌گیری گذاشته است. او به عنوان مدیر کلینیک رشد کودک در دانشگاه ییل (1911-1948)، حجم زیادی از داده‌ها را جمع آوری و منتشر کرد و مجموعه بزرگی از داده‌ها در مورد رشد کودک را به صورت فیلم جمع‌آوری کرد.

گزل در دانشگاه کلارک، ووستر، ماساچوست، روانشناسی خواند، جایی که تحت تأثیر جی استنلی هال، یکی از اولین روانشناسانی که رشد کودک را مطالعه کرد، قرار گرفت. در سال 1906 گزل دکترای خود را از کلارک دریافت کرد و در سال 1911 برای سرپرستی کلینیک روانی ییل (بعدها کلینیک رشد کودک) به نیوهیون رفت. او که متقاعد شده بود که آموزش پزشکی برای مطالعات او در زمینه رشد کودک ضروری است، در رشته پزشکی تحصیل کرد و در سال 1915 مدرک M.D را از دانشگاه ییل دریافت کرد.

تحقیقات علمی آرنولد گزل

قبل از اوایل قرن بیستم، مشاهدات علمی کودکان رایج نبود. آرنولد گزل یکی از اولین روانشناسانی بود که به طور سیستماتیک دستاوردهای فیزیکی، اجتماعی و عاطفی کودکان را از طریق مطالعه کمی رشد انسان از بدو تولد تا نوجوانی توصیف کرد.

او تحقیقات خود را بر روی مطالعه گسترده تعداد کمی از کودکان متمرکز کرد. او با کودکان پیش دبستانی شروع کرد و بعدها کار خود را به سنین 5 تا 10 و 10 تا 16 سال گسترش داد. از یافته های خود، گزل به این نتیجه رسید که رشد ذهنی و جسمی در نوزادان، کودکان و نوجوانان فرآیندهای منظم و قابل مقایسه‌ای هستند.

مشاهدات گزل از کودکان به او اجازه داد تا نقاط عطف رشد را در ده زمینه اصلی توصیف کند: ویژگی‌های حرکتی، بهداشت فردی، بیان عاطفی، ترس‌ها و رویاها، خود و جنسیت، روابط بین فردی، بازی و سرگرمی‌ها، زندگی مدرسه، حس اخلاقی و دیدگاه فلسفی. آموزش او در فیزیولوژی و تمرکز او بر نقاط عطف رشد باعث شد که گزل طرفدار قوی دیدگاه “رسشی” رشد کودک باشد.

یعنی او معتقد بود که رشد کودک بر اساس یک برنامه رشد از پیش تعیین‌شده و به طور طبیعی آشکار می‌شود. برجسته‌ترین دستاورد گزل کمک او به رویکرد “هنجاری” در مطالعه کودکان بود. در این رویکرد، روانشناسان تعداد زیادی از کودکان در سنین مختلف را مشاهده کردند و سن معمولی یا «هنجارها» را تعیین کردند، که اکثر کودکان برای آن به نقاط عطف رشدی مختلفی دست یافتند.

گزل معتقد است که دستگاه عصبی کودک در مراحل و تسلسل‌هایی طبیعی رسش می‌یابد. او قبل از اینکه بایستد، می‌نشیند. قبلا از صحبت کردن، غان و غون می‌کند. قبل از این که حقیقت را بگوید، دورغ سرهم می‌کند. قبل از اینکه مربع بکشد، دایره رسم می‌کند، قبل از اینکه نوع‌دوست شود، خودپسند است. قبل از اینکه به خود متکی شود، به دیگران وابسته است. همه توانایی‌های کودک از جمله اصول اخلاقی او از قوانین رشد متأثر است.

ژان ژاک روسو بر این باور بود که رفتار بر اساس برنامه زمانی یا طرح درونی طبیعت بروز می‌یابد. امروزه این فرآیند را رسش زیستی می‌نامیم و فردی که بیشترین تلاش را برای آغاز مطالعه رسش کرد، آرنولد گزل (1880_1961 ) بود. او و همکارانش طی 50 سال کار در کلینیک رشد کودک در دانشگاه ییل مطالعاتی بسیار گسترده و مفصل درباره رشد عصبی _ حرکتی نوزادان و کودکان انجام دادند.

گزل و همکارانش هنجارهای رفتاری کاملی بنا نهادند که هنوز هم منبع اصلی اطلاعات برای روانشناسان و پزشکان متخصص کودک محسوب می‌شود. گزل همچنین یکی از نخستین آزمون‌های هوشی نوزادان را تدوین کرد و یکی از نخستین پژوهشگرانی بود که از مشاهده‌های فیلمبرداری شده در سطحی وسیع استفاده کرد.

در اینستاگرام همراه ما باشید.

اصول رشد در نظریه رسشی آرنولد گزل

مفهوم رسش

گزل معتقد بود رشد کودک تحت تأثیر دو نیروی عمده است. نخست ‌آنکه کودک محصول محیط خویش است اما رشد کودک به‌طرزی بنیادی‌تر از دورن و بر اثر عمل ژن‌ها هدایت می‌شود. او این فرآیند را رسش یا بالیدگی نامید.

ویژگی بارز رشد مبنی بر رسش این است که همواره به شکل مراحلی ثابت، آشکار می‌شود. این مسئله را می‌توان نخست در جنین در حال رشد مشاهده کرد که در آن مثلا قلب همواره اولین عضوی است که رشد می‌یابد. پس از آن سلول‌های او دستگاه عصبی مرکزی یعنی مغز و نخاع را تشکیل می‌دهند. به همین ترتیب مغز و سر زودتر از سایر بخش‌های بدن جنین از قبیل دست و پا رشد می‌کنند. به این ترتیب طرح ژنتیکی که آن را هدایت می‌کند هرگز نقض نمی‌شود.

رشد به شکل سلسه مراحل پس از تولد نیز ادامه می‌یابد. مثلا همان‌طور که سر در اوایل دوره جنینی در رشد پیشتاز است پس از تولد نیز پیشگام است. نوزاد ابتدا بر لب و زبانش تسلط دارد سپس بر حرکت چشم‌هایش مسلط می‌شود و سپس کنترل گردن، شانه‌ها، بازوها، دست‌ها، انگشتان، تنه و پاهایشان را به دست می‌آورد. در هر دو دوره پیش و پس از تولد رشد تابع روند از سر به سمت پا (سری – پایی یا سری _ دمی) است.

نوزادان وقتی بزرگتر می‌شوند یاد می‌گیرند بنشینند، بایستند، راه بروند و بدوند. این توانایی‌ها با ترتیب معینی رشد می‌کنند. این توانایی‌ها با رشد دستگاه عصبی که خود تحت هدایت ژن‌ها عمل می‌کند، ظاهر می‌شوند.

کودکان در میزان رشد با هم تفاوت دارند. همه آنها در سن واحدی روی پاهای خود نمی‌ایستند و راه نمی‌روند؛ اما همه آ‌ن‌ها از مراحل یکسانی عبور می‌کنند. به علاوه میزان رشد تحت کنترل تفاوت‌های فردی است که به وسیله مکانیز‌های ژنتیکی درونی تعیین می‌شود.

رسش و محیط تأثیرات کاملا متفاوتی دارند. اگرچه عوامل محیطی اهمیت بسیار زیادی دارند، زیرا پشتیبان رشد سالم‌اند اما در ترتیب آشکار شدن ساختار و الگوهای عمل، هیچ نقش مستقیمی ایفا نمی‌کنند. این وظیفه به عهده‌ی مکانیزم رسش است.

گزل معتقد بود کودک برای تحقق قوای نهفته‌اش به وضوح به محیط اجتماعی نیاز دارد اما همچنین بر این باور بود که نیروهای اجتماعی زمانی به بهترین نحو بر کودک اثر می‌گذارند که با اصول رسشی درونی هماهنگ باشند.

گزل با آموزش زودهنگام مطالب به کودکان مخالف بود. کودکان هنگامی که آمادگی پیدا کنند و دستگاه عصبی‌شان به قدر کافی رشد کنند می‌توانند بنشینند، بایستند و راه بروند. آنها در زمان مناسب و با هدایت عوامل دورنی‌شان به تدریج بر تکالیف مختلف تسلط می‌یابند. تا پیش از آن آموزش ارزش چندانی ندارد و ممکن است باعث پیدایش تنش بین مراقب و کودک نیز بشود.

بنابراین رسش به فرآیندی اطلاق می‌شود که با آن رشد به وسیله عوامل درونی و در درجه اول ژن‌ها کنترل می‌شود. ژن‌ها توالی، زمان‌بندی و شکل پیدایش الگوهای عمل را تعیین می‌کنند.

مطالعه الگوها

آرنولد گزل
آرنولد گزل

گزل معتقد بود در مطالعه رشد نباید پدیده‌ها را تنها در شکل کمّی آنها اندازه‌گیری کنیم بلکه باید الگوها را نیز بررسی کنیم. اما آنچه بیشترین اهمیت را دارد، فرایند الگوسازی است یعنی فرآیندی که اعمال با استفاده از آن سازمان‌دهی می‌شوند.

نمونه‌های خوبی از فرآیند الگویابی را می‌توانیم در بینایی کودک مشاهده کنیم. در زمان تولد چشم‌های کودک بی‌هدف به اطراف حرکت می‌کند ولی پس از چند روز و حتی پس از چند ساعت نوزاد می‌تواند چشم‌هایش را ثابت نگه دارد و مدتی کوتاه به اشیا نگاه کند.

او می‌تواند چشم‌هایش را ثابت نگه دارد و به‌طور ارادی به چیزی خیره شود زیرا پیوند جدید الگویافته‌ای بین تکانه‌های عصبی در مغز و عضلاتی کوچک که چشم را حرکت می‌دهند برقرار شده است.

در یک ماهگی معمولا نوزادان می‌توانند به حلقه‌ای که مقابل آنها آویزان شده است نگاه و حرکت آن را در قوسی تقریبا 90 درجه‌ای دنبال کنند. این توانایی از نوعی سازمان‌دهی جدید حکایت دارد که بین عضلات چشم و عضلاتی بزرگتر که باعث چرخش سر می‌شوند برقرار شده است.

هنگامی که نوزادان حرکت چشم‌هایشان را با حرکت دست‌هایشان سازمان‌دهی می‌کنند و به چیزی که در دست دارند نگاه می‌کنند، این الگویابی همچنان وسعت می‌یابد. در چهارماهگی نوزادان معمولا می‌توانند اسباب‌بازی را در دست بگیرند و همزمان به آنها نگاه کنند. این پیشرفت مهمی در فرآیند رشد محسوب می‌شود و بدین معناست که چشم‌ها و دست‌ها گروهی کار می‌کنند و به هماهنگی موثرتری رسیده‌اند. رشد ذهنی را نمی‌توان با سانتی‌متر و کیلوگرم سنجید بلکه باید آن را با الگوها ارزیابی کرد.

با وجود این هماهنگی دست و چشم به هیچ‌وجه در چهارماهگی کامل نیست. تا مدتی چشم‌ها برتری دارند. مثلا در چهارماهگی نوزادان می‌توانند غالبا با چشم‌های خود مکعبی یک سانتی‌متری یا حتی تکه‌ای آبنبات انتخاب کنند، یعنی به‌طور ارادی به مکعب یا آبنبات خیره شوند و از زوایای اندکی متفاوت به آن نگاه کنند. اما هنوز نمی‌توانند آن را با دست‌هایشان بردارند. ممکن است ببینید کودکان ابتدا به مکعب و سپس به دست‌هایشان نگاه می‌کنند انگار که بخواهند به مکعب چنگ بزنند اما نمی‌توانند. دستگاه عصبی آنها هنوز به قدر کافی رشد نکرده است.

در شش ماهگی نوزادان معمولا می‌توانند مکعب را خیلی ناشیانه با کف دست بگیرند و تقریبا در 10 ماهگی می‌توانند تکه‌ای آبنیات را با کمک انگشتان شست و اشاره‌ی خود بردارند. بنابراین هماهنگی دست و چشم به کندی افزایش می‌یابد، به تدریج سازمان‌یافته‌تر می‌شود و حرکات متمایزتر و درست‌تری را شامل می‌شود.

سوگیری نمو (رشد)

بر اساس نظر اصول رشدی در نظریه گزل، رشد دستگاه عصبی-حرکتی به صورت از سر به پا یا اصطلاحا سری-دمی رشد می‌کند. به عبارت دیگر، ابتدا قسمت‌های بالایی بدن (سر) رشد می‌کند و سپس رشد به سمت قسمت‌های پایین‌تر حرکت می‌کند. از طرف دیگر رشد به صورت مرکزی-پیرامونی است. به عبارت دیگر ابتدا قسمت‌های مرکزی بدن رشد می‌کند و سپس اندام‌های پیرامونی.

هم‌آمیزی تقابلی (اصل در هم‌تنیدگی متقابل)

هم‌آمیزی تقابلی به فرآیندی از رشد اطلاق می‌شود که با آن دو گرایش مختلف به تدریج به نوعی سازمان‌دهی موثر می‌رسند. مثلا در رشد پدیده دست‌برتری، نوزاد ابتدا یک دست خود را به‌کار می‌برد سپس هر دو را با هم به‌کار می‌گیرد، آنگاه دست دیگر را ترجیح می‌دهد و بعد دوباره هر دو را به‌کار می‌گیرد تا آنکه در نهایت می‌تواند دست مسلط خود را انتخاب کند.

هم‌آمیزی تقابلی مشخصه رشد شخصیت نیز هست. در رشد شخصیت ما شاهد یکپارچه‌سازی گرایش‌های درون‌گرایی و برون‌گرایی هستیم. مثلا کودکی که در 3 سالگی آرام و خوددار است در سه سال و شش ماهگی دورنگرا، کمرو و ناآرام می‌شود. در پی این دوره درونگرایی در 4 سالگی گرایش به برون‌گرایی پیدا می‌کند و این دو گرایش در نهایت در 5 سالگی متعادل می‌شوند. چنین چرخه‌هایی در نوزادی آغاز می‌شوند و دست‌کم تا 16 سالگی ادامه می‌یابند.

عدم تقارن کنشی (اصل ناقرینگی کنشی)

از نظر گزل درجه‌ای از عدم تقارن که کاملا کنشی است وجود دارد. ما زمانی دارای بیشترین کارآمدی هستیم که با ترجیح دادن یک دست، یک چشم و مانند آن با جهان روبرو شویم.

گرایش نوزاد به عدم تقارن در بازتاب کشیدگی گردن مشاهده می‌شود؛ بازتابی که گزل آن را در انسان کشف کرد. گزل متوجه شد که نوزادان ترجیح می‌دهند که طوری بخوابند که سر آنها به یک سمت متمایل شده باشد و وقتی به این حالت می‌خوابند به طور خودکار حالت بازتاب کشیدگی گردن را به خود می‌گیرند.

آنها یک دست خود را به سمتی که سرشان قرار دارد، دراز می‌کنند و دست دیگر را در پشت سرشان خم می‌کنند. وضعیت بازتاب کشیدگی گردن شباهت زیادی به طرز ایستادن شمشیربازان داد. بازتاب کشیدگی گردن در سه ماهه اول پس از تولد غالب است.

خودگردانی (اصل نوسان‌های خودنظم‌جو)

گزل بر این باور بود که ساز و کارهای رشد درونی آنقدر نیرومند هستند که انسان تا حد زیادی می‌تواند رشد خود را منظم کند. او در مجموعه‌ای از مطالعاتش نشان داد که کودکان چگونه می‌توانند چرخه‌های تغذیه، خواب و بیداری‌شان را منظم کنند.

هنگامی که به نوزادان اجازه داده می‌شد که چه زمانی به مراقبت یا خواب نیاز دارند به تدریج از تعداد دفعات تغذیه روزانه خود کم کردند و در طول روز دوره‌های طولانی‌تری بیدار ماندند. این روند به شکل خط مستقیم نبود و نوسانات زیادی از جمله بازگشت‌های فراوانی داشت اما نوزادان به تدریج تابع برنامه‌های با ثباتی می‌شدند.

ما نوسان‌های مشابهی را نیز در رشد شخصیت می‌بینیم که در آنها هنگامی که کودکان وارد مراحل درون‌گرایی و برون‌گرایی می‌شوند. دوره‌های ثبات و عدم ثبات در پی هم می‌آیند.

هنگامی تنش به وجود می‌آید که کودکان به قلمرو ناشناخته‌های جدید وارد می‌شوند. اما سازوکارهای خودگردانی همواره فعال‌اند و باعث می‌شوند که موجود زنده هرگز، پیش از به دست آوردن تعادل بیش از حد به یک جهت متمایل نشود و پیش از حرکت مجدد به سمت جلو پیشرفت‌های خویش را استحکام بخشد.

کودکان به علت فرآیندهای خودگردانی درونی، گاه در مقابل تلاش‌های ما برای آموزش مطالب جدید مقاومت می‌کنند. انگار ندایی درونی به آنها می‌گوید بیش از حد زیاد و بیش از حد زود یاد نگیرید. یکپارچگی موجود زنده باید حفظ شود.

فردیت (اصل تفرد یا نمویافتگی متفردکننده)

گزل به شدت بر بی‌همتا بودن هر کودک تأکید داشت. دیدگاه اصلی گزل این بود که همه کودکان بهنجار توالی‌های یکسانی را پشت سر می‌گذارند. اما در میزان رشد با یکدیگر متفاوت‌اند. او همچنین مطرح کرد که میزان رشد با تفاوت در خلق‌وخو و شخصیت ارتباط دارد.

او در بحثی جالب سه کودک را فرض کرد که یکی از آنها به کندی، دیگری به سرعت و دیگری به طور نامنظم رشد می‌کند و بر این نکته تأکید کرد که هر سبک رشد ممکن است در آمادگی‌های شخصی متفاوتی جلوه‌گر شود.

  • مثلا کودک الف که به کندی رشد می‌کند ممکن است کم تحرک، محتاط، صبور، خونسرد و به طور کلی در مشکلات زندگی با تدبیر باشد.
  • کودک ب که به سرعت رشد می‌کند ممکن است حاضر جواب، بی‌خیال، سرخوش و به طور کلی باهوش و زرنگ باشد.
  • کودک ج که به طور نامنظم رشد می‌کند ممکن است که گاه بیش از حد محتاط و گاه احتیاط را رعایت نکند، اغلب دمدمی‌مزاج و بی‌صبر باشد و سرنخ‌هایی از ذکاوت را نشان دهد.

گزل بر این باور بود که هر خلق‌وخو و سبک رشد فردی خواسته‌های متفاوتی بر فرهنگ اعمال می‌کند و فرهنگ هم باید با فردیت منحصر هر کودک منطبق شود.

مراحل رشد در نظریه رسشی آرنولد گزل

آرنولد گزل بر اساس مشاهدات خود، در کتاب سه جلدی خود، رشد و تحول روانی از لحظه تولد تا سن ۱۶ سالگی به ۲۴ مرحله مختلف تقسیم کرده است. از آنجایی که تعداد این مراحل زیاد بوده و مشکلات علمی و عملی در آن وجود دارد، اکنون دانشمندان این مراحل را با هم ترکیب کرده که در نهایت اکنون ۷ مرحله رشدی در نظریه رسشی گزل وجود دارد:

۱. مرحله اول: از تولد تا یک ماهگی

در این مرحله، کودک زندگی برون‌رحمی خود را آغاز می‌کند. در این مرحله نوزاد رفتارهای عصبی و حرکتی خود را با محیط سازش می‌دهد. بنابراین می‌توانیم این مرحله را مرحله تطبیق یا سازش کلی بنامیم. به عبارت دیگر در این مرحله اندام‌های حسی و حرکتی با طور محدودی با محیط پیرامون آشنا می‌شوند.

۲. مرحله دوم: از یک ماهگی تا هفت ماهگی

در این مرحله فعالیت‌های حرکتی کودک شروع می‌شود. در این مرحله نوزاد، می‌تواند محیط اطرف خود را درک کند. همچنین می‌تواند محیط اطراف را درک کند. از طرف دیگر اولین لبخند هیجانی و اجتماعی در این مرحله ظهور می‌یابد.

درواقع در این مرحله، کودک از طریق استفاده از حواس پنجگانه خود، علی‌الخصوص از طریق بینایی و لامسه (بساوایی) جهان پیرامون خود را مورد کاوش و اکتشاف قرار می‌دهد و بدین وسیله با محیط اطراف خود آشنایی پیدا می‌کند.

۳. مرحله سوم: هفت تا ۱۸ ماهگی

سومین مرحله رشد در نظریه رسشی گزل مرحله‌ای است که از نظر تحول حرکتی، کودک بسیار فعال است. به این معنا که رشد حرکتی، بسیار سریع است.

کودک در این مرحله است که می‌تواند از حالت سکون خارج شود، به این معنا که می‌تواند از جای خود حرکت کند. در این دوره دهان اهمیت زیادی پیدا می‌کند و از نظر گزل تنها ابزار کودک برای شناسایی است.

۴. مرحله چهارم: از ۱۸ ماهگی تا ۳ سالگی

در این مرحله کودک به توانایی راه رفتن و حرف زدن دست پیدا می‌کند. از نظر گزل کودک در این مرحله به یک حیوان متفکر تبدیل شده است زیرا از ظرفیت تجسمی برخوردار شده است. در این مرحله کودک از کلمه‌ها و الفاظ زیادی استفاده می‌کند و از این جنبه لذت کسب می‌کند.

راه رفتن به کودک امکان می‌دهد بیشتر دنیای اطراف خود را کشف کند. در این مرحله کودک از طریق حرف زدن، مقصود خود را بیان می‌کند و همچنین می‌تواند از قصد و نیت دیگران آگاه شود.

۵. مرحله پنجم: از سه تا ۵ سالگی

در این مرحله کودک به طور مداوم بر سر دوراهی‌های مختلف قرار می‌گیرد. به عنوان مثال از یک طرف علاقه‌مند به درک کردن دیگران است و از طرف دیگر در انتخاب واکنش‌های خود مردد است.

کودک در این مرحله شروع به پرسش و پاسخ می‌کند. می‌تواند اعمال و حرکات خود را تعریف کند. حس کنجکاوی او در این مرحله زیاد می‌شود. طرز کار اشیای پیرامون خود را می‌فهمد و درباره آنچه به ذهنش می‌رسد سؤالاتی می‌پرسد.

۶. مرحله ششم: از ۵ تا ۱۰ سالگی

همانطور که پیداست این مرحله، شامل مرحله دبستانی است. کودک جاندارپندار شده است و در عین حال تلاش می‌کند خودش را با محیط پیرامونش تطبیق دهد. در این مرحله، گزل، از دیاگرام رابطه کودک، والد و معلم استفاده می‌کند.

تفکر کودک در این مرحله سازش‌یافتگی منطقی پیدا می‌کند. علاوه بر این حس همکاری با دیگران و توجه به حق و حقوق دیگران در این مرحله گسترش پیدا می‌کند.

۷. مرحله هفتم: از ۱۰ تا ۱۷ سالگی

در این مرحله کودک، وارد دوره نوجوانی می‌شود. دگرگونی‌ها و فراز و نشیب‌های زیادی در این مرحله رخ می‌دهد و از نظر گزل این مرحله، مرحله شکوفایی عقلانی است.

یکی از ویژگی‌های اساسی مرحله هفتم از نظر گزل این است که کودک می‌تواند وارد گروه‌ها و دسته‌های همسالان خود شود. همچنین نسبت به جمع‌آوری اطلاعات و طبقه‌بندی آن‌ها علاقه‌مند می‌شود. دوره بلوغ نیز آغاز می‌شود که به این معناست که دستگاه‌های جنسی پسران و دختران رشد می‌کند.

فلسفه فرزندپروری

آرنولد گزل
آرنولد گزل

بر اساس نظر گزل دو نوع زمان وجود دارد: زمان طبیعی و زمان مبتنی بر ساعت. اولی بر آگاهی کودک و دومی بر علم اخترشناسی و قراردادهای فرهنگی مبتنی است. برنامه‌ی خودخواسته از زمان طبیعی نشئت می‌گیرد. نوزاد زمانی تغذیه می‌شود که گرسنه است و مختار است هر زمانی که خوابش می‌آید بخوابد. او را برای تغذیه بیدار نمی‌کنند. اگر جایش را خیس کند پوشکش را عوض می‌کنند. هر زمانی که بخواهد می‌تواند به بازی‌های اجتماعی بپردازد.

کودک برای زندگی کردن بر اساس ساعت دیواری خلق نشده است بلکه خلق شده تا بر اساس ساعت درونی که منعکس‌کننده نیازهای متغیر اوست زندگی کند.

گزل معتقد بود که پرورش کودک باید با شناخت دقیق قوانین رسش آغاز شود. آنها فطرتاً به نیازهایشان و آنچه آمادگی انجام دادنش را دارند یا ندارند هشیار هستند. بنابراین والدین نباید کودکان را به پیروی از هیچ الگوی از پیش‌پنداشته‌ای وادار کنند. بلکه باید نشانه‌های رسش را از خود کودکان بگیرند.

گزل معقتد بود که والدین علاوه بر حساسیت باطنی راجع به کودک به برخی اطلاعات نظری درباره روند و توالی رشد هم نیاز دارند. به ویژه باید بدانند رشد بین دوره ثبات و بی‌ثباتی در نوسان است. این آگاهی باعث تقویت درک و بردباری در آن‌ها می‌شود.

مثلا آگاهی از اینکه کودک دو و نیم سال از دوره‌ای دشوار می‌گذرد که ممکن است موجب لجاجت و سرسختی او شود برای والدین مفید است. آنها با آگاهی از این موضوع تلاش نمی‌کنند هر چه زودتر رفتارهای کودک را سرکوب کنند بلکه قادر خواهند بود با انعطاف‌پذیری بیشتری با کودک رفتار کنند و حتی شاید از دیدن اینکه کودک چنان مشتاقانه سعی می‌کند استقلالش را تثبیت کند لذت نیز ببرند. یکی از پیروان گزل به نام لوئیز بتز ایمز (1971) توصیه‌های زیر را به والدین ارائه می‌کند:

  1. این عقیده را که تربیت کودک کاملاً بر عهده شماست و حتی یک دقیقه را نباید از دست داد کنار بگذارید.
  2. سعی کنید قدر دان شگفتی‌های رشد باشید. به این واقعیت توجه کنید که چگونه هر هفته و هر ماه تحولات جدیدی در کودکتان به وجود می‌آید و از آن لذت ببرید.
  3. نارسی و عدم رسش کودک را در نظر بگیرید و توجه داشته باشید که او قطعاً قبل از راه رفتن، به سینه‌خیز کردن نیاز دارد و قبل از سخن گفتن کامل مقصودش را با یک کلمه بیان می‌کند و پیش از گفتن بله، نه خواهد گفت.
  4. از این اندیشه که بعد از این چه اتفاقی خواهد افتاد پرهیز کنید. اجازه دهید کودک شما قبل از اینکه از مرحله‌ای عبور کند از آن لذت ببرد و خود شما سعی کنید از آن لذت ببرید.

آثار و کتاب‌های آرنولد گزل

  • اطلس رفتار نوزاد (جامع ترین اثر گزل)
  • پنج سال اول زندگی
  • کودک از پنج تا ده سالگی
  • مطالعات رشد
  • کودک عادی و تحصیلات ابتدایی
  • کودکان استثنائی و سیاست مدارس دولتی
  • چشم انداز رشد نوزاد و کودک
  • تشخیص رشد: رشد طبیعی و غیر طبیعی کودک، روش های بالینی و کاربردهای آن برای کودکان

ارتباط با ما

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

اینستاگرام: schema.therapy

تلگرام: psychologistnotes

ایمیل: schemalogy@yahoo.com

Ames, L.B., & F.L. Ilg. 1976. Your Four-Year-Old: Wild and Wonderful. New York: Dell.

Garcia, J.L., J. Heckman, D.E. Leaf, & M. Prados. 2017. “The Long-Term Benefits of Quality Childcare for Disadvantaged Mothers and Their Children.” Inequality, Social Policy (blog). The Evidence Base. http://evidencebase.usc.edu/the-long-term-benefits-of-quality-early-chil….

Gesell, A. 1924. “The Significance of the Nursery School.” Childhood Education 1 (1): 11–20. (Find excerpts in Childhood Education’s 125th ann. issue, 2017, vol. 93, no. 3.)

The Gesell Institute of Child Development. N.d. New Haven, CT: The Gesell Institute.

Heckman, J.J. 2017. “Four Big Benefits of Investing in Early Childhood Development.” The Heckman Equation Project.https://heckmanequation.org/assets/2017/01/F_Heckman_FourBenefitsInvesti….

Lally, J.R., & P. Mangione. 2017. “Caring Relationships: The Heart of Early Brain Development.” Young Children 72 (2): 17–24.

Siegler, R.S. 2016. “Continuity and Change in the Field of Cognitive Development and in the Perspectives of One Cognitive Developmentalist.” Child Development Perspectives 10 (2): 128–33.http://onlinelibrary.wiley.com/wol1/doi/10.1111/cdep.12173/full.

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا