طرحواره درمانی چیست؟ یک رواندرمانی عمیق برای 18 تله زندگی

بهعنوان یک روانشناس و رواندرمانگر، همواره در جستجوی رویکردی بودهام که اثربخشی بالایی در درمان اختلالهای روانشناختی داشته باشد و در عین حال، دیدگاهی عمیق و جامع از مشکلات روانی به من ارائه دهد. همیشه از خودم میپرسیدم، اگر روزی بهعنوان درمانجو در جلسات رواندرمانی شرکت کنم، ترجیح میدهم درمانگرم از چه رویکردی استفاده کند؟
پس از مطالعهی پژوهشهای متعدد، تجربههای شخصی، و مراجعه به چند رواندرمانگر برای درمان خودم، طرحواره درمانی را بهعنوان رویکرد منتخب خود برگزیدم.
امروز که این مقاله را مینویسم، نهتنها بهعنوان یک طرحوارهدرمانگر فعالیت میکنم، بلکه مدرس این رویکرد نیز هستم و کتابهایی دربارهی آن ترجمه و تألیف کردهام.
با من و اسکیمالوژی همراه باشید تا یکی از بهترین و اثربخشترین رویکردهای رواندرمانی یعنی طرحواره درمانی را با هم مرور کنیم. آنچه در این مقاله میخوانید در فهرست زیر ارائه شده است:
طرحواره درمانی چیست؟
طرحواره درمانی نوعی رواندرمانی پیشرفته است که برای درمان مشکلات رفتاری مزمن، اختلالات روانشناختی و شخصیتی طراحی شده است. این رویکرد، الگوهای فکری و احساسی ناکارآمد افراد را هدف قرار میدهد و در یک رابطه درمانی مناسب، با بهرهگیری از تکنیکهای مؤثر، به بهبود کیفیت زندگی و حل مشکلات درمانجویان میپردازد.
طرحواره درمانی یکی از نظریههای یکپارچهنگر رواندرمانی است. اصطلاح «یکپارچهنگر» به معنای استفاده از نقاط قوت و اصول کلیدی چندین نظریه رواندرمانی برای خلق یک رویکرد جدید و قویتر است. به همین دلیل، طرحواره درمانی از توانمندیهای نظریههای پیشین بهره برده و آنها را در قالبی جامعتر و مؤثرتر بهکار گرفته است.
برای درک طرحواره درمانی، نحوهی تبیین اختلالهای روانشناختی، و شیوهی درمانی آن، آشنایی با چهار مفهوم اساسی ضروری است. در اینجا به صورت مختصر این چهار مفهوم را معرفی میکنم، سپس در ادامه به طور مفصل به آنها خواهم پرداخت.
- نیازهای عاطفی بنیادین: این نیازها زیربنای رشد سالم شخصیت هستند و برآورده شدن آنها تضمین میکند که طرحوارههای ناسازگار اولیه که اساس اختلالهای روانشناختی هستند شکل نگیرند.
- طرحوارههای ناسازگار اولیه: این طرحوارهها الگوهای فکری و احساسی ناکارآمدی هستند که به واسطهی برآورده نشدن نیازهای عاطفی در دوران کودکی شکل گرفتهاند و باعث میشوند که ما تجزیهوتحلیل نادرستی از اتفاقات پیرامون خود داشته باشیم. علاوه بر این، طرحوارهها زمینهی تحریف و برداشت غلط در روابط را ایجاد میکنند.
- سبکهای مقابلهای: این سبکها، روشهایی هستند که ما به صورت ناخودآگاه برای مدیریت طرحوارههای ناسازگار خود مورد استفاده قرار میدهیم. سبکهای مقابلهای نقش مهمی در ایجاد و تداوم مشکلات روانشناختی دارند.
- ذهنیتهای طرحوارهای: وقتی طرحوارههای ناسازگار اولیه به دلیل تجربهی اتفاقات تلخ فعال میشوند ما در حالتهای ذهنی خاصی قرار میگیریم که ذهنیت طرحوارهای نامیده میشود.
نقطهی آغازین طرحواره درمانی: نیازهای عاطفی
همهی ما با نیازهای عاطفی متولد میشویم که به طور طبیعی برآورده کردن آنها به عهدهی والدین است (سیمپسون و همکاران، ۲۰۲۳). برآورده شدن این نیازها در دوران کودکی برای داشتن سلامت روان، زندگی موفقیتآمیز و داشتن روابط سالم و معنادار بسیار حیاتی است. نیازهای عاطفی بینادین ما شامل موارد زیر است:
۱. دلبستگی، یعنی نیاز بنیادین انسان به گرمای محبت و اطمینان از حضور والدین در لحظات تنهایی و بحران. زمانی که کودک به حضور پایدار و حمایتگر والدین اطمینان پیدا میکند، رشتههای محکم دلبستگی میان او و والدین شکل میگیرد.
۲. استقلال، خودگردانی و هویت، به معنای توانایی روی پای خود ایستادن و کشیدن گلیم خویش از آبهای متلاطم زندگی است. ما باید بتوانیم خودمان تصمیم بگیریم، مشکلاتمان را حل کنیم و به سمت هدفها و ارزشهایمان حرکت کنیم.
۳. محدودیتهای واقعبینانه به این معناست که ما درک کنیم برای رشد و موفقیت شخصی و رسیدن به اهداف بلندمدت باید به برخی از محدودیتها تن بدهیم و قید لذتهای فوری و کوتاهمدت را بزنیم. به عنوان مثال برای اینکه بتوانیم وارد دانشگاه شویم باید برای مدتی نسبتاً طولانی بهطور منظم درس بخوانیم و برخی از لذتها مانند بیرون رفتن با دوستان و گشت و گذارهایمان را به تعویق بیندازیم.
همچنین زندگی اجتماعی پر از قوانینی است که ما باید آنها را رعایت کنیم مانند رعایت نوبت و ملاحظهی همسایهها. از این رو نمیتوانیم هرکاری را هر زمانی که دلمان خواست انجام دهیم؛ باید نیازها و خواستههای دیگران و قوانین اجتماعی را در نظر بگیریم.
۴. آزادی در بیان نیازها، هیجانات و خواستهها، یعنی اینکه احساس کنیم آزادیم تا خواستهها و ارزشهای خودمان را دنبال کنیم. یعنی نیاز به فضایی امن و بیقضاوت، جایی که کودک بتواند هیجانات و خواستههای درونی خود را بیپروا ابراز کند، صدایش شنیده شود و احساس کند که بودنش ارزشمند است.
۵. خودانگیختگی و بازی یعنی اینکه لحظاتی را به شادمانی و خودانگیختگی سپری کنیم، بیدغدغه و آزادانه. برآورده ساختن نیاز به خودانگیختگی و بازی به این صورت است که والدین فضایی را برای خلاقیت، دور از چارچوبهای روزمره برای کودک فراهم کنند تا او بتواند دنیای خیالیاش را دنبال کند.
بر اساس طرحواره درمانی، هرگاه در دوران کودکی این نیازها برآورده نشوند، زخمهایی بر روح و روان کودک برجای میگذارند که «طرحوارههای ناسازگار اولیه» نامیده میشوند (یانگ و همکاران، ۲۰۰۳). این طرحوارهها در اعماق ناخودآگاه ذهنمان لانه میکنند و بر افکار، احساسات و رفتارهای ما تأثیر میگذارند.
طرحوارههای ناسازگار اولیه
طرحواره، یعنی نوع نگاه ما به خود، دیگران، و جهان پیرامون. همین حالا فکر کنید: آیا باور دارید که دوستداشتنی نیستید؟ آیا فکر میکنید دیگران غیرقابل اعتمادند؟ آیا احساس میکنید توانایی رسیدن به اهداف خود را ندارید؟ این سؤالات، به باورها و نگرشهای شما درباره خودتان و دیگران اشاره دارند.
طرحوارهها از تجربههای زندگی ما شکل میگیرند و به باورهای ریشهداری تبدیل میشوند که رفتارها و تصمیمهای ما را هدایت میکنند. زمانی که یک طرحواره ساخته شود، مانند نرمافزاری روی ذهن ما نصب میشود و تمامی اطلاعات ورودی را بر اساس قوانین خودش پردازش میکند.
اگر این “نرمافزار” درست عمل نکند و باورهای اشتباهی درباره خود یا دیگران در ما شکل گرفته باشد، به آن “طرحواره ناسازگار” میگوییم. این طرحوارهها باعث تصمیمگیریهای نادرست و تجربه مشکلات متعددی در زندگی میشوند. برای درک بهتر، طرحواره را همان عینکی تصور کنید که جهان را از پشت آن میبینید؛ اگر عینک تار یا اشتباه باشد، دید شما نیز مخدوش خواهد شد.
تا به امروز ۱۸ طرحواره ناسازگار شناسایی شده است؛ اما در پژوهشهای اخیر سه طرحواره دیگر نیز کشف شدهاند. این طرحوارهها بر اساس نیازهای برآوردهی نشدهی عاطفی به پنج حوزه تقسیم شدهاند:
حوزهی اول: بریدگی و طرد
افراد در این حوزه بر این باورند که نیازهای اساسی آنها برای امنیت، عشق و پذیرش برآورده نخواهد شد. این امر منجر به دشواری در ایجاد روابط پایدار و مبتنی بر اعتماد میشود.
|
حوزهی دوم: خودگردانی و عملکرد مختل
این حوزه شامل عدم اعتماد به توانایی فرد برای عملکرد مستقل است که منجر به وابستگی به دیگران یا اجتناب از مسئولیتها میشود. طرحوارههای این حوزه شامل موارد زیر است:
|
حوزهی سوم: محدودیتهای مختل
افرادی که طرحوارههایی در این حوزه دارند، در تعیین و احترام به مرزها دچار مشکل هستند که منجر به دشواری در حفظ انضباط و پاسخگویی میشود. طرحوارههای طبقهبندیشده در این حوزه شامل موارد زیر است:
|
حوزهی چهارم: دیگرجهتمندی
در این حوزه، افراد نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح میدهند و اغلب برای جلب تأیید یا اجتناب از درگیری، به قیمت رفاه خود عمل میکنند. طرحوارههای طبقهبندیشده در این حوزه شامل موارد زیر است:
|
حوزهی پنجم: گوشبهزنگی و بازداری
این حوزه شامل تمرکز زیاد بر اجتناب از اشتباهات، سرکوب احساسات و پیروی از قوانین سختگیرانه است، که اغلب به قیمت خوشبختی شخصی و خودانگیختگی فرد تمام میشود. طرحوارههای طبقهبندیشده در این حوزه شامل موارد زیر است:
|
من فهرست تمامی طرحوارهها و تعریف آنها را در یک مقالهی جداگانه برایتان جمعآوری کردهام که میتوانید آن را در اینجا مطالعه کنید.
مطالعه کنید: طرحوارههای ناسازگار اولیه
وقتی در کودکی به روان ما آسیبی وارد میشود و طرحوارهای شکل میگیرد انگار یک فیلم از اتفاقی که باعث زخم خوردن ما شده است در ذهنمان ذخیره میشود. در دوران بزرگسالی هنگام مواجهه شدن با سختیها، اتفاقات ناخوشایند و چالشهای زندگی آن فیلم دوباره پخش میشود که در نتیجهی آن ما همان احساسات دردناک زخمهای کودکی را دوباره تجربه میکنیم.
البته این تجربهی مجدد آگاهانه نیست یعنی ما نمیدانیم که چرا در موقعیتهای مختلف رفتار خاصی را انجام میدهیم یا نمیتوانیم به معنای واقعی کلمه درک کنیم که چرا چنین اتفاقی برایمان افتاده است. ما فقط احساسات ناخوشایند و افکار منفی را تجربه میکنیم.
ناخودآگاه بودن طرحوارهها آنها را به موضوعی خطرناک تبدیل میکند. انگار ما ناآگاهانه در حال زندگی و تکرار زخمهای دوران کودکی هستیم و برای رفع مشکلات و اختلالهای روانیمان مانند افسردگی به جای اینکه به دنبال التیام زخمهای کودک درونمان باشیم بهدنبال دارو و … میرویم.
بنابراین طرحوارهها بر اساس تجربههای ما در کودکی مانند نحوهای که والدین با ما رفتار کردهاند در درون ذهن ما شکل گرفتهاند که اگر غلط باشند باعث مشکلات زیادی در زندگی میشوند و اگر شدید هم باشند قطعاً ما دچار اختلال روانشناختی میشویم؛ اما طرحواره فقط شروع طرحواره درمانی است. یکی دیگر از مفاهیم اصلی طرحواره درمانی سبکهای مقابلهی است.
سبکهای مقابلهای
ما برای کنار آمدن با طرحوارههایمان و پیدا کردن راهحل مشکلاتی که تجربه میکنیم از روشهایی استفاده میکنیم که طرحواره درمانی آنها را سبکهای مقابلهای مینامد. سبکهای مقابلهای به ما کمک میکنند که با درد طرحوارهها و زخمهای دوران کودکی خود کنار بیاییم. مثلاً ممکن است بخواهیم دست به اجتناب و انکار مشکلات زندگی بزنیم.
- اجتناب
اجتناب یک سبک مقابلهای است. با استفاده از اجتناب در واقع ما از مشکلات فرار میکنیم، هرچند بهطور موقت ممکن است احساس خوبی داشته باشیم.
- جبران افراطی
ممکن است دست به جبران افراطی بزنیم. مثلاً ممکن است در یک دوره کوتاه رژیم لاغری سفت و سختی را امتحان کنیم. یا اینکه ممکن است بهشدت پرخاشگر شویم. جبران افراطی طوری عمل میکند که دقیقاً برخلاف طرحواره باشد. بهعبارتدیگر با جبران افراطی تلاش میکنیم مستقیماً با طرحواره بجنگیم اما چون به صورت افراطی این کار را میکنیم باز هم شکست میخوریم.
- تسلیم
در نهایت ممکن است تسلیم طرحوارههای خود بشویم. در این حالت خود را آدم بدبخت و درماندهای میبینیم که برای رفع مشکلات هیچ کاری از دستش ساخته نیست. دست روی دست میگذاریم و برای بهبود زندگی کاری انجام نمیدهیم.
اجتناب، جبران افراطی و تسلیم در طرحواره درمانی سبکهای مقابلهای نامیده میشوند؛ اما هنوز هم به پایان نظریه جامع طرحواره درمانی نرسیدهایم. هنوز یک مفهوم اساسی دیگر وجود دارد.
ذهنیت طرحوارهای
ما در طول روز احساسات و حالتهای مختلفی را تجربه میکنیم. ممکن است یک روز عصبانی باشیم، یک روز دیگر بسیار مهربان. یک لحظه شاد باشیم و لحظه دیگر غمگین. این حالتها در طرحواره درمانی، ذهنیت نامیده میشود. در واقع زمانی که طرحوارههای ما فعال میشوند ما احساسات مختلفی را تجربه میکنیم و ازاینرو در یک ذهنیت خاص قرار میگیریم.
در طرحواره درمانی، ذهنیتها به چهار طبقهی اصلی تقسیم میشوند که هرکدام نمایانگر یک جنبه از تجربیات و واکنشهای درونی فرد به شرایط و موقعیتهای مختلف هستند. این طبقهبندی به شرح زیر است:
- ذهنیتهای کودکانه: این ذهنیتها نمایانگر احساسات، افکار و رفتارهایی هستند که فرد در دوران کودکی تجربه کرده است و میتوان آنها را هستهی اصلی مشکلات روانشناختی در نظر گرفت. مفهوم کودک درون به ذهنیتهای کودکانه شباهت زیادی دارد. ذهنیتهای کودکانه معمولاً با نیازهای عاطفی نادیدهگرفتهشده یا برآوردهنشده مرتبط هستند. معمولاً در این ذهنیتها، هیجانات به صورت افراطی تجربه میشوند.
- ذهنیتهای والد: این ذهنیتها شامل باورها، ارزشها و رفتارهایی هستند که فرد آنها را از والدین خود در دوران کودکی یاد گرفته است. ذهنیتهای والد میتوانند به دو دسته تقسیم شوند: والد پرتوقع و والد تنبیهگر (سرزنشگر)
- ذهنیتهای مقابلهای: این ذهنیتها روشهای دفاعی ما در تعاملات اجتماعی و مدیریت کردن احساسات ناخوشایندی است که در موقعیتهای مختلف تجربه میکنیم. هدف این روشها، کاهش درد هیجانی است.
- ذهنیتهای سالم: این ذهنیتها جنبهای از شخصیت ما محسوب میشوند که بر اساس رشد عاطفی و روانی سالم در طول زمان شکل گرفتهاند. این ذهنیتها شامل توانایی تفکر منطقی، خودآگاهی و واکنشهای سالم به چالشهای زندگی هستند.
من تمامی این ذهنیتها را همراه مثالهایی آسان برای درک آنها در این مقاله برایتان جمعآوری کردهام که میتوانید در لینک زیر به آن مقاله دسترسی پیدا کنید.
تکنیکهای طرحوارهدرمانی

چون مشکلات ما در سطح فکری، هیجانی و رفتاری خود را نشان میدهند طرحوارهدرمانی از سه نوع تکنیک خاص استفاده میکنند.
تکنیکهای شناختی
ما طرحوارههای خود را بیچون و چرا پذیرفتهایم و بر اساس آنها فکر، احساس و رفتار میکنیم. اگر میخواهیم که خود را ستم طرحواره آزاد سازیم و تغییر کنیم باید ابتدا متوجه شویم که طرحوارههای ما غلط یا ناکارآمد هستند. اما چون طرحوارهها خارج از آگاهی ما عمل میکنند نمیتوانیم به راحتی به آنها دسترسی داشته باشیم تا درستی آنها را مورد آزمایش قرار دهیم.
تکنیکهای شناختی در طرحواره درمانی به شما کمک میکند که در ضمن آگاهی و شناسایی طرحوارههایتان بتوانید آنها را به یک موضوع مورد بررسی قرار دهید و وارد آگاهی خود کنید. تنها از این طریق است که میتوانید برای بهبودی روابط و مشکلات خود اقدام سازندهای انجام دهید.
با کمک تکنیکهای شناختی طرحواره درمانی ما میتوانیم افکار و باورهای خود را موشکافی کنیم و درستی و غلط بودن آنها را بسنجیم. ما افکاری داریم که در طول زندگی بدون آگاهی آنها را از محیط خود یاد گرفتهایم و امروزه به صورت ناخودآگاه به آنها باور داریم. طرحواره درمانی به ما کمک میکند که این ناخودآگاهی را به خودآگاهی تبدیل کنیم.
تکنیکهای تجربهای
گفتیم هر طرحوارهای که در ما شکل گرفته است شبیه یک فیلم از یک یا چند خاطره دوره کودکی است. وقتی در طی زندگی اتفاقی شبیه به این فیلمها باشد دوباره این فیلمها درون سر ما پخش میشوند و موجی از هیجانات ناخوشایند مانند غمگینی یا خشم را ایجاد میکنند.
متأسفانه نمیتوان این فیلمها را از سر خود بیرون کنیم زیرا آنها در سلولها و سیناپسهای مغزی ما وجود دارند. از این رو هیچ وقت آنها را فراموش نمیکنیم حتی اگر نسبت به آنها بیخبر باشیم. اما اگر بتوانیم آن فیلمها را دوباره کارگردانی کنیم چه؟
کارگردانی مجدد فیلمهای ضبطشده از دوران کودکیمان را میتوان با استفاده از تکنیکهای تجربهای مانند تصویرسازی ذهنی خاطرات دوران کودکی و بازوالدینی انجام داد. یک طرحوارهدرمانگر خبره و با تجربه به خوبی از عهدهی این کارگردانی مجدد و بازنویسی قصه زندگی به ما کمک کند.
تکنیکهای تجربهای طرحواره درمانی به ما کمک میکند تمامی احساسات سرکوبشده و حرفهای نگفته خود را مطرح کنیم. تمامی آنچه در درون ما به صورت یک عقده درامده است توسط این تکنیکها شناسایی و برطرف میشوند. این تکنیکها سعی میکنند مشکلات دوره کودکی ما را برطرف سازند (جرمی ساتون، ۲۰۲۴).
تکنیکهای رفتاری
هر طرحوارهای که در ما شکل گرفته باشد میتواند یک الگوی رفتاری مخرب را ایجاد کند. به عنوان مثال هر زمانی که شریک زندگیمان تلفنمان را پاسخ نمیدهد ما بدون در نظر گرفتن شرایط او خشمگین میشویم و پرخاشگری میکنیم. در اصطلاح طرحواره درمانی این پرخاشگری رفتاری برخاسته از طرحوارهها یا طرحواره-خاست است.
در آخرین مرحلهی طرحواره درمانی درمانگر به شما کمک میکند که این الگوهای رفتاری را نیز تغییر دهید و به جای آنها الگوهای سالم دیگری را تمرین کنید تا به خزانه رفتاری شما تبدیل شوند.
در واقع هدف استفاده از تکنیکهای رفتاری در طرحواره درمانی شکستن الگوهای رفتاری مخرب و زیانآور است. بهعبارتدیگر تمامی رفتارهای ما که مخرب هستند چه برای خودمان و چه برای دیگران در این مرحله شناسایی میشوند، تغییر داده میشوند و به جای آنها رفتارهای سالمی آموزش داده میشود.
سخن پایانی
ما طرحواره درمانی را به صورت مختصر و مفید معرفی کردهایم؛ اما هنوز یک موضوع را مطرح نکردهایم. امروزه طرحواره درمانی یکی از نیرومندترین انواع رواندرمانی است که طبق پژوهشهای بسیاری در سراسر دنیا اثربخشی آن بارها در مقایسه با سایر رویکردهای رواندرمانی به اثبات رسیده است.
اگر این روزها درگیر مشکلات هستید و یا اینکه مدت زمان طولانی دچار یک سری مشکلات شدهاید و نتوانستهاید خودتان آنها را حل کنید یا اینکه سایر روانشناسها نتوانستهاند مشکلات شما را حل کنند بهترین گزینه برای شما طرحواره درمانی است.
من در مقاله انتخاب درمانگر مناسب این موضوع را بیشتر واکاوی میکنم اما تا به اینجا شما باید بدانید که مستحق دریافت بهترین کمکها هستید. ما طرحوارهدرمانی را با اطمینان زیاد به شما پیشنهاد میکنیم البته باید در انتخاب درمانگر دقت کافی داشته باشید.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnotes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com
- Arntz, A., & Jacob, G. (2013). Schema therapy in practice: An introductory guide to the schema mode approach. John Wiley & Sons.
- Jacob, G. A., & Arntz, A. (2013). Schema therapy for personality disorders—A review. International Journal of Cognitive Therapy, 6(2), 171–185. https://doi.org/10.1521/ijct.2013.6.2.171
- Young, J. E. (1990). Cognitive therapy for personality disorders. Professional Resources Press.
- Young, J. E., Klosko, J. S., & Weishaar, M. E. (2007). Schema therapy: A practitioner’s guide. Guilford Press.