انتخاب سردبیرخواندنی‌های اسکیمالوژیراهنمای درمانگران و مشاوران

چه زمانی درمانجو را برای مصرف دارو به روانپزشک ارجاع بدهیم

تشخیص نیاز به مصرف دارو توسط درمانجویان همیشه یکی از چالش‌برانگیزترین مباحث بین درمانگران بوده است.

احتمالاً شما هم در طول فعالیت حرفه‌ای خود بارها با این سؤال روبرو شده‌اید که آیا باید درمانجو را برای مصرف دارو به روان‌پزشک ارجاع بدهم؟ یا شاید برایتان سؤال شده باشد که برای چه مشکلاتی بهتر است به درمانجو پیشنهاد مصرف دارو داد؟

یکی دیگر از مهم‌ترین سؤالات و نکات مهم، بررسی معنای مصرف دارو، هم برای درمانجو و هم برای درمانگر است.

من در این مقاله به تمامی نکات لازم برای تشخیص مصرف دارو و معیارهای مهم آن پرداخته‌ام.

اما قبل از ادامه مطالعه بهتر است بدانید که این مقاله، یکی از سلسله‌مقالاتی است که در راستای راهنمای درمانگران و مشاوران در وب‌سایت اسکیمالوژی منتشر می‌شود. سایر مقالات مرتبط با راهنمای درمانگران و مشاوران را در لینک زیر جستجو کنید.

مطالعه کنید: راهنمای درمانگران و مشاوران

تشخیص نیاز به مصرف دارو

مصرف دارو
مصرف دارو

درمانجویانی که برای درمان به ما مراجعه می‌کنند، معمولاً به‌طور مشخص درخواست دارو یا روان‌درمانی نمی‌کنند. درواقع، آن‌ها با شکایت از مشکلات، علائم و دشواری‌هایی که در زندگی‌شان دارند، به ما مراجعه می‌کنند.

ممکن است برخی از آن‌ها قبلاً دارو مصرف کرده باشند، برخی از آن‌ها نظرات قوی و مشخصی در مورد مصرف دارو دارند، درحالی‌که برخی دیگر ممکن است زیاد به آن فکر نکرده باشند.

به‌عنوان روان‌درمانگر، شیوه‌ی گوش دادن ما همدلانه و بدون قضاوت است. این شیوه، شامل پرسیدن سوالات باز، جستجوی معانی ناخودآگاه و کمک به بیماران برای احساس امنیت است.

بااین‌حال، ما باید به‌طور هم‌زمان به‌عنوان متخصص سلامت روان نیز گوش بدهیم، که این شامل توجه به علائم و سندرم‌های پزشکی و روان‌پزشکی، عوارض جانبی و اثرات درمانی می‌شود.

ما همچنین باید توانایی تغییر رویکرد داشته باشیم تا در مواقع لازم فعال‌تر عمل کنیم، رهبری گفتگو را به دست بگیریم، سوالات مشخصی بپرسیم و توصیه‌ها یا مشاوره‌هایی درباره‌ی مصرف دارو ارائه دهیم.

از آنجایی که برای درمان‌های اختلال‌های روان‌شناختی مانند افسردگی، اضطراب و سایر مشکلات روانی، دو گزینه‌ی درمانی شامل روان‌درمانی و دارودرمانی وجود دارد همیشه بر سر نیاز به مصرف دارو مباحث زیادی بین متخصصان وجود داشته است.

از طرف دیگر، درمانگران و درمانجویان می‌خواهند بدانند که بهترین گزینه‌ی درمانی برای آن‌ها چیست: آیا باید یک دوره‌ی طولانی مشغول روان‌درمانی باشند یا بهتر است که با مصرف دارو مشکلات روانی خود را حل کنند؟

برای پاسخ دادن به این سؤال و پرسش‌های مشابه در این زمینه، مطالعات زیادی صورت گرفته‌ است که به مقایسه‌ی اثربخشی دارودرمانی و روان‌درمانی پرداخته‌اند.

اگرچه برخی نتایج به‌دست آمده گاهی شواهد محکمی در حمایت از یک گزینه (روان‌درمانی یا دارودرمانی) فراهم کرده‌ است، اکثر مطالعات به‌درستی نشان داده‌اند که ترکیب روان‌درمانی و دارودرمانی در اکثر موارد بهترین گزینه‌ی درمانی برای بسیاری از اختلالات روان‌شناختی است.

به طور کلی، دارودرمانی، روان‌درمانی و ترکیب آن‌ها می‌توانند به افرادی که مشکلات عاطفی یا رفتاری دارند کمک کنند. با این وجود، باید به خاطر داشته باشید که انواع مختلف مشکلات به درمان‌های گوناگون پاسخ‌های متفاوتی می‌دهند؛ بنابراین انتخاب درمان مناسب می‌تواند پیچیده باشد.

شما به عنوان درمانگر باید بر اساس بهترین شواهد علمی موجود و همچنین تمایل و میزان پای‌بندی درمانجوی خود به درمان‌ها دست به انتخاب بزنید.

چه زمانی درمانجو را برای مصرف دارو ترغیب کنم؟

مصرف دارو یکی از روش‌های درمانی است که در بسیاری از موارد به عنوان مکمل یا جایگزین روش‌های روان‌درمانی برای درمان اختلالات روانی و روانشناختی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در حالی که بسیاری از درمانجویان به روان‌درمانی به عنوان تنها روش درمانی خود نگاه می‌کنند، گاهی اوقات نیاز به دارو به عنوان ابزاری موثر در کنار جلسات درمانی برای بهبود وضعیت فردی و کاهش علائم اختلالات روانی مطرح می‌شود.

در چنین مواردی، پیشنهاد مصرف دارو باید با دقت و حساسیت خاصی انجام شود، زیرا این پیشنهاد می‌تواند تأثیر زیادی بر تجربه و پذیرش درمانجویان داشته باشد.

ارتباط میان روان‌درمانگر و درمانجو در این زمینه باید بر اساس اعتماد، اطلاعات صحیح و شفاف، و درک متقابل از نیازها و ترجیحات درمانجو باشد تا فرآیند درمان به بهترین شکل پیش رود.

به طور کلی ابتدا باید بر اساس شواهد علمی و پژوهش‌ها این موضوع را بررسی کنید که آیا برای مشکلاتی که درمانجو مطرح کرده است بهترین گزینه‌ی درمانی چیست.

به عنوان مثال هنگامی که درمانجو احساسات بسیار شدید و خطرناکی مانند افسردگی عمیق، حملات وحشت‌زدگی یا خشم‌ کنترل‌نشده را تجربه می‌کند باید مصرف دارو را مد نظر قرار بدهید. این احساسات شدید باعث می‌شود که فرد دچار اختلال عملکرد شود و نتواند به صورت کارآمدی با محیط اطراف خود تعامل کند.

  • در صورتی که افسردگی شدید وجود داشته باشد ممکن است درمانجو انگیزه‌های خود را از دست بدهد و برای کارهای روزمره و ساده‌ی خود انرژی نداشته باشد و حتی افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی را تجربه کند.
  • حملات ناگهانی و شدید اضطراب نیز باعث ایجاد اختلال در قضاوت یا فرار از موقعیت‌های روزمره می‌شود.
  • خشم غیرقابل کنترل می‌تواند به رفتارهای تکانشی یا حتی آسیب زدن به خود یا دیگران منجر شود.

علاوه بر بررسی شواهد علمی، مواردی وجود دارد که نیاز به مصرف دارو نقش مهمی در کمک به درمانجویان می‌کند. هنگامی که در عملکردهای حیاتی درمانجو اختلال ایجاد شده باشد باید مصرف دارو را مد نظر قرار دهید. این عملکردها عبارت‌اند از:

  • مختل شدن چرخه‌ی خواب و بیداری: به عنوان مثال ممکن است درمانجو دچار بی‌خوابی شدید یا پرخوابی باشد.
  • اختلال در تمرکز و حافظه: هنگامی که توانایی درمانجو برای انجام وظایف شغلی یا تحصیلی مختل شده است.
  • اختلال قضاوت درباره‌ی خطر: اگر درمانجوی شما نتواند تصمیم‌های منطقی بگیرد و احتمال تصمیم‌های خطرناک وجود دارد، وقت آن است که نیاز به مصرف دارو را در نظر بگیرید.
  • مختل شدن ارتباطات: صحبت‌های بی‌ربط یا عدم توانایی برقراری ارتباط صحیح با دیگران نیز ممکن است نشان‌دهنده‌ی وضعیت جدی‌تری باشند که نیازمند مصرف دارو هستند.

 داروهای نورولپتیک مانند آنتی‌سایکوتیک‌ها، حتی اگر درمانجو به اسکیزوفرنی مبتلا نباشد ممکن است ضروری باشند. از این داروها عموماً زمانی استفاده می‌شود که درمانجویان به‌شدت تحت تأثیر فرایند اولیه‌ی تفکر قرار گرفته باشند یعنی نتوانند افکار ابتدایی و ناخودآگاه خود را کنترل کنند.

فرایند اولیه‌ی تفکر به صورت نمادین، متراکم و غیرمنطقی هستند. هنگامی که این افکار وارد آگاهی می‌شوند ممکن است فرد دچار سردرگمی یا رفتارهای غیرعادی شود.

علاوه بر این، همانطور که در مقالات قبلی توضیح داده‌ام بهتر است با افرادی که دچار نقص‌های شدید در موارد زیر هستند اقدام تفسیری صورت نگیرد:

  • یکپارچگی: مانند ارتباطات گسسته یا پرش افکار.
  • تفکر انتزاعی: مانند تفکر عینی و جزئی‌نگر.
  • ارتباط با واقعیت: مانند توهم یا جدا شدن از واقعیت.
  • حفظ خود: مانند تلاش‌های شدید برای خودکشی.

درواقع، گاهی اوقات اگر تلاش کنید به افراد کمک کنید که خودشان را درک کنند ممکن است آنقدر تحت تأثیر احساسات شدید قرار بگیرند که آگاهی نسبت به تعارض‌های درونی‌شان بی‌اثر شود.

در این مواقع که عملکردهای اساسی آن‌ها مختل شده است، ممکن است از دوره‌های کوتاه‌مدت مصرف دارو سود ببرند.

به خاطر داشته باشید که برای نقایص، از دارو کمک بگیرید، برای تعارض‌ها درک‌کننده باشید.

بهترین شواهد علمی برای مصرف دارو و روان‌درمانی

شواهد علمی برای مصرف دارو
شواهد علمی برای مصرف دارو
  • افسردگی: دو نوع روان‌درمانی به نام‌های درمان شناختی-رفتاری و روان‌درمانی بین‌فردی و همچنین داروهای ضدافسردگی، اثربخشی خود را نشان داده‌اند. شواهدی وجود دارد که ترکیب روان‌درمانی و دارودرمانی ممکن است مؤثرتر از هر یک به‌تنهایی باشد. افرادی که افکار خودکشی دارند ممکن است نیاز به درمان در بیمارستان داشته باشند.
  • اختلالات اضطرابی: درمان شناختی-رفتاری، داروهای ضدافسردگی و داروهای ضداضطراب همگی مفید هستند. تحقیقات نشان می‌دهند که روان‌درمانی معمولاً مؤثرتر از دارودرمانی است و افزودن داروها به روان‌درمانی به‌تنهایی، به‌طور قابل‌توجهی نتایج را بهبود نمی‌بخشد.
  • اختلالات مصرف الکل و مواد: درمان شناختی-رفتاری، درمان‌های مبتنی بر محیط و برنامه‌های حمایتی 12 مرحله‌ای اثربخش هستند. افرادی که مشکلات شدید مصرف مواد دارند ممکن است از داروهایی که هوس یا اثرات مسمومیت را کاهش می‌دهند، بهره‌مند شوند.
  • اختلالات خوردن: مدیریت پزشکی ممکن است برای حفظ ایمنی جسمی ضروری باشد. درمان شناختی-رفتاری، روان‌درمانی بین‌فردی و داروهای ضدافسردگی مفید هستند. برخی شواهد نشان می‌دهند ترکیب روان‌درمانی و دارودرمانی ممکن است مؤثرتر از هر یک به‌تنهایی باشد.
  • اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی: اکثر افراد به درمان با داروهای ضدروان‌پریشی یا تثبیت‌کننده خلق نیاز دارند. تحقیقات نشان می‌دهند که افزودن روان‌درمانی شناختی-رفتاری یا روان‌درمانی خانوادگی به درمان، می‌تواند نتایج عملکردی را بهبود بخشد.
  • مشکلات مربوط به والدگری، ازدواج یا سازگاری: روان‌درمانی معمولاً اولین توصیه است و می‌تواند به توسعه مهارت‌ها و پاسخ‌های مناسب‌تر به عوامل استرس‌زا کمک کند.

در موارد خاص افسردگی، استفاده از داروهای ضدافسردگی و داروهای ضدروان‌پریشی می‌تواند مفید باشد

۱. افسردگی همراه با نقص در عملکردها: اگر افسردگی به گونه‌ای باشد که باعث اختلال در عملکرد روانی و جسمی فرد شود، مانند روان‌پریشی، داروهای ضدروان‌پریشی معمولاً مورد نیاز هستند. اگر این داروها به تنهایی کافی نباشند، ممکن است داروهای ضدافسردگی نیز تجویز شوند.

مداخلات حمایتی: برای کمک به فرد افسرده، می‌توان از روش‌های حمایتی مختلف استفاده کرد که شامل موارد زیر است:

  • ابراز همدلی: نشان دادن درک و همدلی نسبت به وضعیت فرد.
  • جایگزینی واقعیت خود: تلاش برای کمک به فرد تا واقعیت خود را درک کند و از واقعیت روان‌پریشی خود دور شود.
  • توضیح انگیزه‌های دیگران: توضیح دادن رفتار و انگیزه‌های دیگران برای کاهش احساس سوءتفاهم.
  • پیشنهاد دفاع‌ها: ارائه‌ی راهکارهایی مانند عقلانی‌سازی برای مقابله با احساسات منفی.
  • فرصت‌های تصعید: فراهم کردن فعالیت‌هایی مثل کاردرمانی، موسیقی‌درمانی یا هنردرمانی که می‌تواند به بروز احساسات مثبت کمک کند.

۲. نقش داروهای ضدافسردگی: داروهای ضدافسردگی زمانی می‌توانند مفید باشند که افسردگی عملکرد روان‌حرکتی فرد را مختل کند، مانند زمانی که فرد نمی‌تواند از رختخواب بلند شود.

همچنین، برای کسانی که در کنترل عصبانیت خود مشکل دارند، داروهای ضدافسردگی می‌توانند مفید باشند، زیرا این افراد به دلیل احساس گناه و انتقاد از خود بابت ضعف در تحمل احساسات، افسرده می‌شوند.

این داروها می‌توانند شدت عصبانیت را کاهش دهند و از این طریق نیاز به دفاع از خود و انتقاد از خود را کمتر کنند، که این می‌تواند به کاهش افسردگی کمک کند.

وقتی افراد (که عملکرد مناسبی دارند) درخواست دارو می‌کنند، من:

  • موارد منع مصرف دارو را توضیح می‌دهم، یا
  • سعی می‌کنم معانی درخواست آن‌ها را درک کنم.

برای افسردگی ناشی از گناه بیش از حد (آگاهانه یا ناآگاهانه)، تعارض‌ها و دفاع‌هایی که ناشی از گناه هستند (مانند تحریک تنبیه، معطوف کردن خشم به خود، یا خیلی خوب بودن) را تبیین کنید؛ دارو تجویز نکنید.

برای احساس افسردگی ناشی از سوگواری حل‌نشده، موانع (دفاع‌هایی که مانع از سوگواری می‌شوند) را پیدا کرده و در مورد آن‌ها صحبت کنید؛ پیشنهاد کنید که احساسات خود را انعطاف‌پذیر کنند؛ و فرآیند سوگواری را «کنترل» کنید. دارو تجویز نکنید.

افرادی که نقص عمده‌ای در عملکردهای AIRS (انتزاع، یکپارچگی، آزمون واقعیت و مراقبت از خود) ندارند، ممکن است همچنان از داروهای ضدافسردگی بهره‌مند شوند اگر با ضعف شخصیت در تحمل احساسات یا کنترل تکانه‌ها روبه‌رو باشند.

برای افسردگی ناشی از اشتباهات افراد (که به علت تعارضات شخصیتی)، باید ابتدا به اشتباهات توجه کرد مانند موارد زیر:

۱. اختلال در قضاوت در مورد خطر: به عنوان مثالی فردی را در نظر بگیرید که بدون بررسی شرایط ایمنی تصمیم می‌گیرد در یک هوای طوفانی برای کوهنوردی به قله برود، بدون توجه به اینکه احتمال وقوع حادثه بسیار بالاست.

۲. اختلال در عملکرد اجرایی (تصمیمات ضعیف): برای مثال فردی که باید برای یک پروژه‌ی کاری مهم زمان‌بندی کند، به‌جای اولویت دادن به بخش‌های اصلی پروژه، بیشتر وقت خود را صرف فعالیت‌های جزئی و کم‌اهمیت می‌کند و در نهایت کار به موقع تکمیل نمی‌شود.

۳. اختلال در کار (انتخاب شغل اشتباه): یک فرد درون‌گرا را در نظر بگیرید که از تعامل اجتماعی و ارتباط با دیگران احساس ناراحتی می‌کند، شغلی در فروش و بازاریابی انتخاب می‌کند که نیازمند ارتباط مستمر با مشتریان است. این انتخاب باعث استرس و عملکرد ضعیف او در محیط کار می‌شود.

۴. اختلال در مهارت‌های اجتماعی (تعاملات نادرست): فردی در نظر بیگرید که در یک مهمانی رسمی، بدون در نظر گرفتن فضای جمع، شروع به شوخی‌های نامناسب می‌کند که باعث ناراحتی دیگران می‌شود و به روابط اجتماعی او آسیب می‌زند.

سپس باید تعارضات منجر به این اشتباهات و مشکلات شخصیتی را توضیح داد. از دارو استفاده نکنید.

میترا، 37 ساله، به دلیل ناامیدی‌های زناشویی دچار افسردگی شده بود و از من خواست که درباره‌ی مصرف داروی ضدافسردگی مشاوره بدهم. من با کنایه جواب دادم:

«ای کاش دارویی داشتم که شوهرت را زودتر به خانه برگرداند و به تو و بچه‌ها توجه کند».

میترا پاسخ داد: «آره، خوب می‌شد اگر دارویی جادویی بود؛ آن وقت مجبور نمی‌شدم به او بگویم چه مشکلی دارد. من واقعاً از این کار می‌ترسم. و دیگر لازم نبود با تو درباره‌ی این مسائل زشت (منظورش از مسائل جنسی بود) حرف بزنم.

خواسته‌ی میترا برای دارو، دفاعی بود (برای کاهش درد واقعیتش). وقتی تفکر جادویی‌اش را برایش توضیح دادم، فهمید که هیچ قرص جادویی نمی‌تواند ازدواجش را درست کند.

تنها شانس او برای بهبود وضعیت ازدواجش، گفت‌وگوهای دشواری بود که از شروع آن‌ها می‌ترسید. درنهایت، پس از این توضیحات، او با شوهرش صحبت کرد.

 یک علت رایج افسردگی‌ها، بازگشت خشم و/یا انتقاد به خود است که احساس گناه (فشار سوپرایگو) ناشی از آرزوی کشتن کسی دیگر را کاهش می‌دهد. از آنجا که این احساس گناه عمدتا بر اساس تعارض‌های دوران کودکی و نوجوانی شکل می‌گیرد، به آن افسردگی‌ «درون‌زا» می‌گویند.

زمانی که علت افسردگی، درون‌زا باشد، توضیح بازگشت خشم به خود برای جلوگیری از گناه (ملامت غیرمنصفانه خود) معمولا مداخله‌ی مناسبی است.

برای غلبه بر افسردگی‌های ناشی از فقدان، نیاز به سوگواری است. اگر افراد به جای سوگواری، به یادگاری‌ها وابسته شوند و آن‌ها را در نوعی مقبره‌ی دائمی در خانه‌ی خود نگه دارند، می‌توان به آن‌ها نشان داد که این یادگاری‌ها در واقع برای جلوگیری از سوگ هستند که به عنوان «سوگواری بیمارگونه‌ی تثبیت‌شده» شناخته می‌شود.

اگر در توضیح این موضوع موفق شوید، فرد در درمان برای مدتی سوگواری می‌کند. به این دلیل است که داروهای ضدافسردگی برای افراد غیر خودکشی‌‌گرا و غیر روان‌پریش نسبتاً ممنوع هستند. این افراد افسرده نیاز به احساس سوگ، صحبت کردن درباره‌ی آن و در نهایت کسب دیدگاه در مورد فقدان دارند.

همان اصل برای کسانی که به دلیل طلاق، افسرده هستند نیز صدق می‌کند. دارو معمولاً با روند سوگواری بر سر پایان ازدواج تداخل دارد.

آنچه من «افسردگی‌های ثانویه» می‌نامم، در مواقعی رخ می‌دهد که ویژگی‌های شخصیتی بیمارگونه افراد در زندگی آن‌ها آشوب ایجاد کرده‌اند.

این موارد، در صورت امکان، نیاز به درک ریشه‌ها و اهداف اختلال شخصیت دارند. اگر در توضیح تعارضات تولیدکننده ویژگی‌های شخصیت بیمارگونه موفق شوید، افسردگی تا حدی کاهش می‌یابد.

معنای مصرف دارو

در تمام مواردی که ممکن است درمانجوی خود را برای مصرف دارو به روان‌پزشک ارجاع دهید باید معنای دارو برای او و برای خودتان را بررسی کنید.

تجویز و مصرف داروهای روان‌پزشکی برای درمانجو و درمانگر معانی روان‌شناختی دارد. واکنش درمانجویان به توصیه‌ی درمانگر برای مصرف دارو، بسته به ویژگی‌های عملکرد روان‌شناختی آن‌ها متفاوت است. در زیر برخی از واکنش‌های رایج بیماران آورده شده است:

  • این یک مشکل زیستی است: توصیه به مصرف دارو ممکن است برای درمانجو به این معنا باشد که یک «مشکل زیستی» در جریان است. درمانجویان ممکن است مصرف دارو را اینگونه تفسیر کنند که علائم آن‌ها «تقصیر» خودشان نیست، بلکه نتیجه‌ی چیزی فراتر از کنترل آن‌هاست: «عدم تعادل شیمیایی» یا این‌که «مشکل از من نیست، بلکه از مغز من است».
  • دارو به‌عنوان ضربه به عزت نفس: برخی درمانجویان توصیه به مصرف دارو را به‌عنوان ضربه‌ای به عزت نفس خود تجربه می‌کنند. این احساس ممکن است به‌گونه‌ای باشد که انگار به آن‌ها گفته می‌شود چیزی «معیوب» در آن‌ها وجود دارد که می‌تواند منبعی از شرم یا خجالت باشد.
  • دارو به‌عنوان هدیه: توصیه‌ی درمانگر به مصرف دارو ممکن است به‌عنوان هدیه یا نوعی مراقبت «خاص» تجربه شود.
  • دارو به‌عنوان کنترل ذهن: پیشنهاد درمانگر برای مصرف دارو ممکن است به‌عنوان اقدامی مزاحم یا کنترل‌کننده تجربه شود، به‌گونه‌ای که انگار درمانگر از طریق دارو ذهن و بدن درمانجو را تحت کنترل خود درمی‌آورد.
  • فکر می‌کنم در درمان شکست خوردم: برخی درمانجویان روان‌درمانی ممکن است احساس کنند که درمانگر از آن‌ها دست کشیده است. بنابراین توصیه به مصرف دارو ممکن است به‌عنوان تأییدی بر این‌که درمان برای آن‌ها مؤثر نیست یا درمانگر نمی‌تواند به آن‌ها کمک کند، تلقی شود.

معانی مصرف دارو برای درمانگر

برای درمانگران نیز تصمیم به بحث یا توصیه‌ی مصرف دارو به درمانجویان می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد:

  • من به‌عنوان درمانگر شکست خوردم: تصمیم به پیشنهاد مصرف دارو ممکن است برای درمانگران احساس شکست ایجاد کند، زیرا نتوانسته‌اند بیمار را تنها با روان‌درمانی «درمان» کنند.
  • دارو به‌عنوان تجلی احساسات نسبت به بیمار: تصمیم به توصیه‌ی مصرف دارو ممکن است نشان‌دهنده‌ی تغییری در احساسات درمانگر نسبت به بیمار، درمان یا توانایی‌ها و مهارت‌های خود باشد.
  • دارو به‌عنوان ارضای نیازها: تجویز دارو ممکن است برای درمانگران احساسی شبیه به «ارضای» درمانجویان ایجاد کند، به‌گونه‌ای که انگار چیزی خاص به آن‌ها می‌دهند.
  • دارو به‌عنوان تغییر به مدل پزشکی: تغییر رویکرد از مدل روان‌شناختی به مدل پدیدارشناختی در مواجهه با درماجویان ممکن است به درمانگر احساس «پزشکی‌تر» بودن دهد و به این ترتیب رابطه با درمانجو را به‌صورت ظریف یا آشکار تغییر دهد.

کلام آخر

من در این مقاله سعی کردم که نحوه‌ی تشخیص مصرف دارو را توضیح بدهم. همچنین به برخی از حقایق پژوهشی درباره‌ی بهترین گزینه‌ی درمانی برای برخی از اختلال‌ها اشاره کردم و در آخر تلاش کردم که معنای مصرف دارو برای درمانجو و درمانگر را توضیح بدهم. با این وجود، هنوز موارد زیادی هستند که باید برای تشخیص مصرف دارو یاد بگیرید. به همین دلیل اگر سؤالی در این باره دارید حتماً در قسمت کامنت‌ها مطرح کنید.

علاوه بر این به نظر شما برای توصیه به مصرف دارو، چه نکات دیگری لازم است که توضیح داده شود؟

برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این می‌توانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.

  • اینستاگرام: schema.therapy
  • تلگرام: psychologistnotes
  • ایمیل: schemalogy@gmail.com

دکتر حمید بهرامی زاده

رویکرد من طرحواره‌‌درمانی و روانکاوی است و تاکنون ۳ کتاب در حوزه طرحواره‌درمانی منتشر کرده‌ام و یک کتاب درباره‌ی درمان افسردگی. علاقه‌ی اصلی من یکپارچه‌نگری رویکردهای روان‌درمانی است. من فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های فردوسی، تهران و علامه‌طباطبایی هستم. شعار من این است: زندگی آب‌تنی کردن در حوضچه اکنون است.

5 دیدگاه

  1. با عرض سلام
    2 سوال داشتم :
    سوال اول :
    لطفا در قسمت” برای افسردگی ناشی از اشتباهات افراد (که به علت تعارضات شخصیتی یا سرکوب‌های عصبی عملکردها ایجاد می‌شود)، باید ابتدا به اشتباهات توجه کرد مانند موارد زیر:”

    “اختلال در قضاوت در مورد خطر”
    منظور از اختلال در قضاوت در مورد خطر چیست اگه ممکنه فقط یه مثال بزنید .
    سوال دوم
    برای افسردگی ناشی از گناه بیش از حد (آگاهانه یا ناآگاهانه)، تعارض‌ها و دفاع‌هایی که ناشی از گناه هستند (مانند تحریک تنبیه، معطوف کردن خشم به خود، یا خیلی خوب بودن) را تبیین کنید؛ دارو تجویز نکنید. منظور از تبیین اینه که به آگاهی بیمار برای مثال بیاریم که تو بجای اینکه خشم خود رو به شکل سالم ابراز کنی ، داری این خشم رو به خودت بر میگردونی و افسرده شدی؟
    سپاس از زحمات شما

  2. توی مقاله مثالی در مورد میترا زدین که میترا، ۳۷ ساله، به دلیل ناامیدی‌های زناشویی دچار افسردگی شده بود و ….
    آیا این مثال در مورد اختلال در قضاوت در مورد خطر هستش؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا