اختلال کمبود طبیعت: آخرین کودک در جنگل

زمان با عجله در حال دست به دست کردن ۰۱ به ۰۲ است و نفسهای اسفند به شماره افتاده است. امروز صبح، ۲۹ اسفندماه، بعد از بیداری و انجام تشریفات صبحگاهی که دم کردن چایی یکی از ضروریترینِ آنهاست مشغول مطالعهی روانشناسی تحلیلی کارل یونگ شدم. ایده جذاب نظریهی یونگ معرفی آرکیتایپهای مختلفی است که از گذشتهی نیاکانمان در ناهشیار جمعیمان به ودیعه نهاده شدهاند.
آرکیتایپهایی مانند پرسونا، سایه، آنیما، آنیموس، مادر، قهرمان، پیر فرزانه و خود (self) عمیقترین لایههای شخصیت ما انسانهاست که محصول برخورد تمامی انسانها با خویش و با طبیعت است.
بیان self به عنوان یک آرکیتایپ یک ایدهی بلندپروازانه است. این آرکیتایپ توانایی یکپارچه کردن سایر آرکیتایپها را دارد و میتواند ما را به سمت خودپرورانی یا همان خودشکوفایی هدایت کند. مطالعهی نظریه یونگ در هنگامه طلوع خورشید، تمام روزم را ساخت، هرچند که بهانهی مطالعهی یونگ آماده کردن خودم برای برگزاری کارگاه نظریههای رواندرمانی بود.
بعد از همکلامی خیالی با یونگ، توسط صدای سماور به صرف چایی دعوت شدم. اما وقتی از بالکن به کوهها و درختهای پیش رو نگاه میکنم حال و هوای بهار را مثل قدیمترها احساس نمیکنم. غبار و دود چهرههای کوهها را سیاه کرده است و درختان، بیقرار سبز شدن به نظر نمیرسند. استشمام بوی دود شهر، تیرگی آسمان و خاک تشنه بین من و طبیعت بیگانگی ایجاد کرده است.
چند وقت پیش در حال مطالعهی اثرات طبیعت بر سلامت روان بودم. نتایج مطالعات خیرهکننده بودند. نتایج نشان داده بودند که گاهی اثرات بودن در طبیعت و سپری کردن وقتهای منظم در یک محیط طبیعی به اندازهی داروهای روانپزشکی اثربخش هستند. یعنی طبیعت میتواند یک درمانگر متبحر برای بسیاری از رنجهای روانی ما باشند. درواقع باید بگویم که طبیعت بیش از اینکه درمان کند باعث شفا یافتن میشود.
گذراندن وقت در فضای سبز یا وارد کردن طبیعت به زندگی روزمره میتواند برای سلامت روانی و جسمی ما مفید باشد. به عنوان مثال، انجام کارهایی مانند پرورش گل، ورزش در فضای باز یا قرار گرفتن در کنار حیوانات میتواند اثرات مثبت زیادی داشته باشد.
مشخص شده است که گذراندن وقت در طبیعت به مشکلات سلامت روانی مانند اضطراب و افسردگی کمک میکند. به عنوان مثال، تحقیقات در مورد اکوتراپی (ecotherapy، نوعی درمان رسمی که شامل انجام فعالیتهایی در طبیعت است) نشان داده است که میتواند به افسردگی خفیف تا متوسط کمک کند. این ممکن است به دلیل ترکیب فعالیت بدنی منظم و تماس اجتماعی با حضور در طبیعت باشد.
بنابراین میتوان گفت روانشناسی و روانپزشکی بیش از حد درگیر بنیانهای زیستی، اجتماعی و روانی بیماریهای روانی شدهاند و با آنکه یکی از درمانهای اساسی پیش روی آنها قرار دارد، تشنهلب گرد جهان میگردند.
روانشناسی و روانپزشکی به دنبال توسعهی روشهای نوینی برای درمان اختلالهای روانی است و در مطالعات خود از روشهای به شدت کنترلشدهی آزمایشگاهی استفاده میکنند و از حق نگذریم روشهای درمانی اثربخشی نیز کشف کردهاند. نقدی که به این مطالعات وارد است این است که انسان را جدا از طبیعت در نظر میگیرند. انگار انسان بخشی از طبیعت پیرامون خود نیست. بنابراین لازم است که شما را با یک اختلال به نام اختلال کمبود طبیعت آشنا کنم که با پیامدهای بیگانگی از طبیعت آشنا شوید.
صادق باشید: روزانه چقدر زمان صرف خیره شدن به صفحه نمایش موبایل، کامپیوتر یا تلویزیون میکنید؟ بر اساس گزارش مجموع مخاطبان نیلسن در سال 2016، این عدد بیش از 10 ساعت است. اتکای فزاینده ما به فناوری، همراه با گرایش جهانی به سمت زندگی شهری، به این معنی است که بسیاری از ما زمان کمتری را در خارج از منزل میگذرانیم – حتی زمانی که دانشمندان شواهدی از ارزش بیرون رفتن به دنیای طبیعی جمعآوری کردهاند.
از قدم زدن در پارک شهری تا یک روز پیاده روی در طبیعت، قرار گرفتن در معرض طبیعت با فواید زیادی از جمله بهبود توجه، کاهش استرس، خلق و خوی بهتر، کاهش خطر اختلالات روانپزشکی و حتی افزایش همدلی و همکاری مرتبط است. بیشتر تحقیقات تاکنون بر روی فضاهای سبز مانند پارکها و جنگلها متمرکز شده است و محققان اکنون نیز شروع به مطالعه مزایای فضاهای آبی، مکانهایی با منظره رودخانه و اقیانوس کردهاند. اما طبیعت در اشکال و اندازههای مختلف وجود دارد و تحقیقات روانشناختی هنوز در حال تنظیم دقیق درک ما از مزایای بالقوه آن است. در این فرآیند، دانشمندان مسیری را برای سیاست گذاران و مردم ترسیم میکنند تا بهتر از قدرت شفابخش مادر طبیعت بهره ببرند. میتوانید مطالعات مرتبط با رابطه طبیعت و سلامت روان را در سایت science advances پیدا کنید.
زندگی در دنیای مدرنِ شهری یک فرصتسوزی بیچون و چرا برای تداوم ارتباط انسان با طبیعت است. دنیای مدرن علیرغم اینکه نوید پیشرفتهای تکنولوژیک خیرهکنندهای به بشریت میدهد، انسان را با طبعیت بیگانه کرده است. بیگانگی با طبیعت به وضعیت نامطلوبی رسیده است به طوریکه دانشمندان به آن اختلال کمبود طبیعت میگویند. به زبان خودمانی دانشمندان میگویند که طبیعت خونمان کم شده است.
اختلال کمبود طبیعت این ایده است که انسانها، بهویژه کودکان، زمان کمتری را نسبت به گذشته در خارج از منزل سپری میکنند و این باور که این تغییر منجر به طیف وسیعی از مشکلات رفتاری میشود. ریچارد لوو ادعا می کند که علل اختلال کمبود طبیعت شامل ترس والدین و دسترسی محدود به مناطق طبیعی است.
انسانها همیشه بخشی از طبیعت بودهاند و به عنوان یکی از اجزای طبیعت احساس یگانگی با آن داشتهاند. یک روز بهاری، یک صبح تابستانی، غروب پاییزی و سپیدی برف بخشی از خاطرههای انسانی است و انسان آنچنان الفتی با طبیعت داشته که در ادوار دور تاریخی بخشی از آن را به عنوان خدای خود میپرستیده است.
روانشناسان اگزیستانسیال که ماهیت وجودی انسان را مورد مطالعه قرار میدهند اولین سطح وجود را بودن-در-طبیعت میدانند. آنها معتقدند که انسان با طبیعت پیوند جدانشدنی دارد و اگر به هر دلیلی این پیوند گسسته شود در واقع انسان با بخشی اساسی از خویشتن خود بیگانه شده است. روانشناسان وجودی معتقدند که مقصد این جریان به از خودبیگانگی انسان منتهی میشود. انسانی که شاخهای را میشکند در واقع در حالت شکستن خویش است اما آنقدر او از خود بیگانه شده است که درد آن را احساس نمیکند.
بودن-در-طبیعت و احساس یگانگی با آن در یکی از سرودههای سهراب سپهری به شکل زیبایی بیان شده است:
میدانم اگر سبزهای را بِکَنم، خواهم مرد.
ما برای زنده ماندن، حفظ سلامتی، احساس شادابی و سرزندگی خود به طبیعت وابستهایم. هیچ کس نمیتواند آثار آرامبخشِ به نظاره نشستنِ شکوفههای بهاری، هیبت کوهستان، آبی دریا و آواز پرندگان جنگلی را منکر شود. انسان در طبیعت به خود نزدیکتر است. اما زندگی شهری و بزرگ شدن شهرها و تجاوز جرثقیلها به خاک، تجاوز ارهها و تبرها به جنگل، سنگدلی آسفالتها با زمین و سوداگریهای سودجویانهی صاحبان کارخانهها نهتنها آسیب بزرگی به اکوسیستم انسان-طبعیت وارد کرده است که باعث شده کودکان از موهبتهای طبیعی محروم شوند. آسیب زدن به طبیعت مانند سوراخ کردن کشتیای است که امیدواریم ما را به مقصد برساند. ما به خودمان آسیب میزنیم.
در سال ۲۰۰۵ ریچارد لوو کتابی منتشر کرد با عنوان آخرین کودک در جنگل، و در آن از اصطلاحی برای کاهش ارتباط با طبیعت استفاده کرده است به نام اختلال کمبود طبیعت. از نظر ریچارد لوو بودن در طبیعت به معنای گذراندن اوقات فراغت نیست، بلکه از ضرورتهای زندگی برای ارتباط مجدد با خویشتن و حفظ سلامتیمان است. بنابراین به نظر میرسد که بودن در طبیعت صرفاً برای وقتگذرانی نیست بلکه برای تجدید میثاق با طبیعتی است که ما را در بر گرفته است.
اخیراً یک نظرسنجی نشان داده است که ۷۵ درصد از کودکان نسبت به زندانیان، کمتر وقت خود را در طبیعت و بیرون از خانه سپری میکنند. این جمله به این معناست که یک مجرم خیلی بیشتر از اکثر کودکان به هوای تازه دسترسی دارد.
البته وضعیت بزرگسالان از کودکان بهتر نیست. ۸۷ درصد افراد بزرگسال خود را در یک مکان سربسته سپری میکنند.
اختلال کمبود طبیعت یک تشخیص رسمی از بیماریهای روانی نیست بلکه برای توصیف آسیبهای روانی، فیزیکی و شناختی ناشی از بیگانگی انسان با طبیعت به کار میرود.
علتهای اختلال کمبود طبیعت
محققان علل اختلال کمبود طبیعت را ارزیابی نکردهاند. با این حال، ریچارد لوو دلایلی را پیشنهاد کرده است:
- والدین کودکان را در خانه نگه میدارند تا از خطر در امان باشند. لوو معتقد است که ترس فزاینده والدین از «خطر غریبهها» که به شدت توسط رسانهها تقویت میشود، ممکن است علت اصلی اختلال کمبود طبیعت باشد. این ترس باعث میشود که والدین به حدی از کودکان محافظت کنند که توانایی کودک در ارتباط با طبیعت را مختل کند.
- دکتر روندا کلمنتز از 830 مادر که عمدتاً بین سالهای 1960 تا 1980 متولد شدهاند، نظرسنجی کرد و در مورد مدت زمانی که در کودکی در طبیعت سپری میکردند پرسید. 76 درصد از مادران گفتند که هر روز دوشنبه تا یکشنبه در خارج از منزل هستند، اما وقتی همین سؤال در مورد فرزندانشان پرسیده شد، تنها 26 درصد گفتند که فرزندانشان هر روز زمانی را در بیرون از خانه می گذرانند (کلمنتز، 2004). وقتی از آنها پرسیده شد که چرا فرزندانشان اغلب اوقات از فضای باز لذت نمیبرند، والدین گفتند که ایمنی، آسیب و ترس از جنایت دلایلی است که فرزندانشان را از بازی در فضای باز محروم میکنند (کلمنتز، 2004).
درمان اختلال کمبود طبیعت
بر خلاف سایر اختلالها که درمانهای پیچیدهای دارند، برای درمان اختلال کمبود طبیعت کافی است که شما از خانه بیرون بروید. من در اینجا ۶ دلیل برای بیرون رفتن آوردهام:
۱. باعث ایجاد آرامش ذهنی میشود
مطالعات همواره نشان دادهاند که افکار منفی و نشخوار فکری در مورد نگرانیهای بیپایان زندگی در طبیعت کاهش پیدا میکند. درواقع بودن در طبیعت یک حواسپرتی مثبت برای فارغ شدن از نگرانیهای روزمره است. علاوه بر این، باعث کاهش اختلال کمبود طبیعت میشود.
۲. باعث افزایش خلق میشود
به معنای واقعی، طبیعت روحیه آدم را تقویت میکند و پژوهشها نشان دادهاند که طبعیت یک محافظ طبیعی در برابر افسردگی است. اما یک نکته مهم را باید به خاطر داشته باشید. پیادهروی در خیابانهای شهر باعث افزایش سلامت روان نمیشود. در عوض پیاده روی در پارکها بسیار مفید است. پارکها یک بیشتر شبیه طبیعت هستند تا خیابانهای شهر.
۳. باعث افزایش تمرکز میشود
اگر دچار سرگردانی ذهنی شدهاید و نمیتوانید کارهایتان را انجام دهید به نزدیکترین پارک محل زندگی خود بروید. طبعیت انرژی روانی و ذهنی را بازیابی میکند و به نوبه خود باعث افزایش تمرکز میشود. مطالعات نشان دادهاند که بودن در طبیعت نشانههای ADHD در کودکان را کاهش میدهد.
۴. باعث کاهش استرس میشود
استرس با زندگی روزمره ما گره خورده است و مطالعات نشان دادهاند که هوای تازه یک کاهشدهندهی طبیعی استرس است و در واقع پادزهری برای خستگیهای ناشی از کارهای روزانه است.
۵. باعث افزایش شگفتی میشود
زیبایی طبعیت همیشه مایه شگفتی انسان بوده است. در یک مطالعه معلوم شد افرادی که به یک درخت باشکوه به مدت ۶۰ ثانیه نگاه کرده بودند نسبت به کسانی که به همان اندازه یک ساختمان را تماشا کرده بودند احساس شگفتی بیشتری داشتند. علاوه بر این، نتایج این مطالعه نشان داد که آنها آمادگی بیشتری برای کمک کردن به دیگران داشتند.
۶. برای قلب شما مفید است
مطالعاتی که به اثربخشی پیادهروی در یک فضای سبز مانند پارک پرداختهاند به این نتیجه رسیدهاند افردی که در طول هفته فقط به مدت ۳۰ دقیقه در پارک پیادهروی میکنند کمتر در معرض فشار خون بالا هستند. معلوم شده است که فضای سبز بدن را از حالت جنگ و گریز خارج میکند و به آن آرامش میدهد.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما میتوانید در انتهای مطلب کامنت بگذارید یا سوال خود را مطرح کنید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@gmail.com