تعریف و طبقه بندی اختلالات روانی کودک و نوجوان
اختلالات روانی کودک و نوجوان
کودکان و نوجوانان ممکن است به اختلالات روانی مشابه بزرگسالان مبتلا شوند، اما نشانههای آنها ممکن است متفاوت باشد. اختلالات روانی کودک و نوجوان، بهعنوان تغییرات جدی در نحوه یادگیری، رفتار یا کنترل احساسات توصیف میشود که باعث پریشانی و مشکلاتی در گذراندن زندگی میشود.
تشخیص بیماری روانی در کودکان برای والدین دشوار است. در نتیجه، بسیاری از کودکانی که میتوانند از درمان بهرهمند شوند، کمک مورد نیاز خود را دریافت نمیکنند. شما باید یاد بگیرید که چگونه علائم هشداردهنده بیماری روانی را در کودکان تشخیص دهید و چگونه میتوانید به کودک خود کمک کنید. با ما همراه باشید تا در مورد اختلالات روانی کودک و نوجوان آگاهیهای لازم را پیدا کنید.
تشخیص رفتار نابهنجار
قبل از اینکه به سراغ تعریف و طبقه بندی انواع اختلالات روانی کودک و نوجوان برویم باید بدانیم که رفتار نابهنجار در کودک و نوجوان چگونه تشخیص داده میشود؟
متخصصان و پژوهشگران سلامت روانی چند ملاک را برای مشخص کردن اختلالات روانی کودک و نوجوان مطرح کردهاند:
- انحراف آماری: با استفاده از این روش، رفتارهای نابهنجار با نادر بودن نسبی آنها در کل جمعیت تعیین میشوند.
- ناتوانی و یا درجه اختلال: رفتار نابهنجار به وسیله افکار، احساسات یا واکنشهایی که در عملکرد اجتماعی، تحصیلی یا شغلی فرد اخلال ایجاد میکنند، مشخص میشود.
- درجه پریشانی روانی فرد: افراد پریشانی روانی را از طریق خلق افسرده، تحریکپذیری، اضطراب، نگرانی، وحشتزدگی، سردرگمی، ناکامی، خشم یا احساس دیگر ملالت نشان میدهند. پریشانی روانی یکی از ویژگیهای اصلی اکثر اختلالات اضطرابی و خلقی است. پریشانی اغلب ذهنی است و چون بسیاری از کودکان خردسال از حالات خلقی خود آگاه نیستند، ارزیابی ذهنی پریشانی در کودکان را بسیار دشوار میکند. کودکان در تشخیص دادن احساساتشان مشکل دارند و ممکن است هیجانات منفی مانند ترس و خشم را با هم اشتباه بگیرند و یا حتی اضطراب و یا افسردگی را به جای تجربه کردن هیجانات منفی به صورت شکایتهای جسمانی مانند سردرد یا دلدرد ابراز کنند.
- انحراف فرهنگی: رفتار نابهنجار ممکن است به وسیله اعمالی که معیارها یا مقررات جامعه را نقض میکنند نیز تعریف شود و ممکن است که این هنجارها از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت باشد.
- انعطافناپذیری رفتاری: در حالی که سلامت روانی با انعطافپذیری و سازگاری با شرایط متغییر مشخص میشود، نابهنجاری با استفاده از رفتاری یکسان در تمام موقعیتها، صرفنظر از شرایط مشخص میشود و در واقع رفتار نابهنجار به وسیله نمایش مکرر و انعطافناپذیر برخی اعمال، افکار یا هیجانات در پاسخ به عوامل استرسزای روانی _ اجتماعی مشخص میشود.
- کژکاری زیانآور: به عقیده ژروم ویکفیلد اختلال زمانی وجود دارد که دو ملاک برآورده شده باشند. اول اینکه فرد باید کژکاری نشان دهد، یعنی نارسایی برخی در مکانیزمهای درونی در کار کردن به شیوه درست مشهود باشد. دوم اینکه کژکاری باید موجب آسیب شود و یا باید فرد را به گونهای محدود و یا تهدید کند. به خاطر داشته باشیم که رفتار کودک را در زمینه رشد و محیط اجتماعی و فرهنگی او در نظر بگیریم.
این ملاکها به متخصص روان کمک میکند بتواند اختلالات روانی کودک و نوجوان را بررسی کند و تشخیص دهد.
تعریف اختلالات روانی کودک و نوجوان
متخصصان بالینی از دستورالعملهای موجود در راهنمای تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا، ویرایش پنجم (DSM-5) برای کمک به تشخیص اختلالات روانی کودک و نوجوان استفاده میکنند.
تعریف DSM-5 از اختلال روانی بیانگر مفهوم کژکاری (بدعملکردی) زیانآور است. بر طبق DSM-5 اختلال بیانگر کژکاری زیستی، رشدی یا روانشناختی است که موجب پریشانی و یا ناتوانی در فرد میشود.
اختلال روانی سندرمی است که با اختلال بالینی قابل ملاحظه در شناخت، تنظیم هیجانی یا رفتار فرد مشخص میشود که کژکاری در فرآیندهای روانشناختی، زیستی و یا رشدی زیربنای عملکرد روانی را منعکس میکند. اختلالات روانی معمولا با پریشانی و یا ناتوانی قابل ملاحظه در فعالیتهای اجتماعی، شغلی یا فعالیتهای مهم دیگر ارتباط دارد. پاسخ مورد انتظار یا از لحاظ فرهنگی تایید شده به عوامل استرسزای رایج یا فقدان، مانند مرگ فردی عزیز اختلال روانی نیست. DSM5 رویکرد پزشکی به اختلالات دارد و محدودیتهای این رویکرد این است که ما همیشه نمیتوانیم علت اساسی اختلالات کودکان را مشخص کنیم و بسیاری از اختلالات کودکی در زمینه میانفردی و نه در فرد، بهتر درک میشود.
طبقه بندی اختلالات روانی کودک و نوجوان
اختلالات روانی کودک و نوجوان به چند طبقه کلی تقسیم میشود که در هر طبقهی تشخیصی چندین اختلال وجود دارد:
اختلالات عصبی _ رشدی
اولین طبقه از اختلالات روانی کودک و نوجوان اختلالات عصبی – رشدی هستند. این اختلالات مجموعهای از بیماریها هستند که در دوره رشد شروع میشوند. این اختلالات معمولا در اوایل رشد و اغلب قبل از اینکه کودک وارد دبستان شود، آشکار میشوند و با نقایص رشدی که اختلالاتی را در عملکرد شخصی، اجتماعی، تحصیلی و یا شغلی ایجاد میکنند، مشخص میشوند. دامنه این نقایص رشدی از محدودیتهای خیلی اختصاصی یادگیری یا کنترل کارکردهای اجرایی تا اختلالات کلی در مهارتهای اجتماعی یا هوش، تفاوت دارد.
۱. ناتوانی عقلانی (اختلال عقلانی رشدی): ناتوانی عقلانی اختلالی است که در طول دوره رشد (یعنی دوره کودکی) شروع میشود و کمبودهای عقلانی و عملکرد انطباقی را در زمینههای مفهومی، اجتماعی و عملی در برمیگیرد.
کمبودهایی در تواناییهای عقلانی کلی با مواردی مانند استدلال، حلمسئله، برنامهریزی، تفکر انتزاعی، قضاوت، یادگیری تحصیلی و یادگیری از تجربه مشخص میشود. این کمبودها موجب اختلالاتی در عملکرد میشوند به طوری که فرد نمیتواند معیارهای استقلال شخصی و مسئولیت اجتماعی را در یک یا چند جنبه از زندگی روزمره مانند ارتباط، مشارکت اجتماعی، عملکرد تحصیلی یا شغلی و استقلال در خانه یا در موقعیتهای اجتماعی، برآورده کند.
اختلال ناتوانی عقلانی بر اساس شدت به چهار دسته تقسیم میشود: خفیف، متوسط، شدید و عمیق.
مطالعه کنید: |
۲. اختلالات ارتباط شامل اختلال زبان، اختلال صدای گفتار، اختلال ارتباط اجتماعی (عملی)، اختلال فصاحت با شروع کودکی (لکنت زبان) میشود.
سه اختلال اول به ترتیب، با کمبودهایی در رشد و استفاده از زبان، گفتار و ارتباط اجتماعی مشخص میشوند.
اختلال فصاحت با شروع کودکی به وسیله بینظمیهایی در فصاحت طبیعی و تولید حرکتی گفتار، از جمله صداها یا هجاهای مکرر، طولانی کردن اصوات بیصدا یا صدادار، کلمات بریده بریده، وقفه یا تولید کلمات با تنش جسمانی بیش از حد مشخص میشود.
۳. اختلال طیف اتیسم: با کمبودهای مداوم در ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی در موقعیتهای متعدد از جمله کمبودهایی در عمل متقابل اجتماعی، رفتارهای ارتباطی غیرکلامی که برای تعامل اجتماعی به کار برده میشوند و مهارتهایی در زمینه برقرار کردن، حفظ کردن و درک کردن روابط مشخص میشود. تشخیص اختلال طیف اتیسم علاوهبر کمبودهای ارتباط اجتماعی به وجود الگوهای رفتار، تمایلات و یا فعالیتهای محدود و تکراری نیاز دارد.
اختلال طیف اوتیسم بر اساس شدت به سه سطح تقسیم میشود: سطح یک (به کمک نیاز دارد)، سطح دو (به کمک قابل ملاحظه نیاز دارد) و سطح سه (به کمک خیلی زیادی نیاز دارد).
۴. اختلال بیشفعالی: که با بیتوجهی، تکانشگری، بیشفعالی _ تکانشگری توصیف میشود.
بیتوجهی و بینظمی ناتوانی در متمرکز ماندن بر تکلیف، به نظر گوش نکردن و گم کردن لوازم را به میزانی که با سطح سن یا رشد ناسازگار است، ایجاب میکند.
بیشفعالی_تکانشگری فعالیت بیش از حد، آرام نگرفتن، ناتوانی در نشسته ماندن، ایجاد مزاحمت برای فعالیتهای دیگران و ناتوانی در منتظر ماندن که نسبت به سن یا سطح رشد بیش از حد هستند، ایجاب میکند.
بر اساس شدت به سه دسته تقسیم میشوند.
- خفیف (تعداد کمی از نشانهها وجود دارد و نشانهها فقط اختلال جزئی در عملکردها ایجاد میکنند)
- متوسط (نشانهها یا اختلال کارکردی بین خفیف و شدید وجود داشته باشند)
- شدید (نشانهها شدت و تعداد زیادی دارند و موجب اختلال محسوس در عملکرد اجتماعی یا شغلی میشوند).
۵. اختلالات حرکتی عصبی _ رشدی که اختلال هماهنگی مربوط به رشد، اختلال حرکتی قالبی و اختلال تیک را شامل میشوند. اختلال هماهنگی مربوط به رشد با کمبودهایی در فراگیری و اجرای مهارتهای حرکتی هماهنگ مشخص میشود و با ناشیگری و کندی یا بیدقتی عملکرد مهارتهای حرکتی آشکار میشود که فعالیتهای زندگی روزمره را مختل میکند.
اختلال حرکتی قالبی در صورتی تشخیص داده میشود که فرد رفتارهای حرکتی تکراری، ظاهرا برانگیخته و به ظاهر بیهدف نظیر: دست تکان دادن، پس و پیش کردن بدن، تکان دادن سر، گاز گرفتن خود و خودزنی داشته باشد.
اختلالات تیک که شامل اختلال توره، اختلال تیک حرکتی یا آوایی مداوم (مزمن) را شامل میشوند. اختلالات تیک با وجود تیکهای حرکتی یا آوایی مشخص میشوند که جنبشهای حرکتی و یا آواگریهای ناگهانی، سریع، عودکننده، نامنظم و قالبی هستند.
۶. اختلال یادگیری خاص: در صورتی تشخیص داده میشود که فرد کمبودهای خاصی در توانایی درک کردن یا پردازش اطلاعات به طور شایسته و درست داشته باشد. این اختلال با مشکلات مداوم و مختلکننده در زمینه یادگیری مهارتهای تحصیلی اساسی در خواندن، نگارش و یا ریاضی مشخص میشود.
شدت کنونی اختلال یادگیری را باید مشخص کرد: خفیف (فراهم آوردن خدمات حمایتی در طول سالهای تحصیلی)، متوسط (فراهم آوردن تدریس فشرده و اختصاصی، و همچنین فراهم آوردن خدمات تطبیقی یا حمایتی) و شدید (فراهم آوردن تدریس فشرده فردی و خصوصی و فراهم آوردن مجموعهای از برنامههای تطیبقی و خدمات تحصیلی).
اختلالات کنترل تکانه
اختلال اخلاگر، کنترل تکانه و سلوک در زمره اختلالات روانی کودک و نوجوان قرار دارد: اختلال لجبازی_نافرمانی، اختلال سلوک، اختلال انفجاری متناوب، اختلال آتشافروزی بیمارگون، اختلال دزدی بیمارگون، در طبقه اختلالات اخلاگر، کنترل تکانه و سلوک قرار میگیرند اما اختلال لجبازی _ نافرمانی، اختلال سلوک، اختلالات مجزایی هستند که اغلب با هم روی میدهند.
۱. اختلال لجبازی و نافرمانی شامل الگوی نافرمانی، سرپیچی از دیگران و یا رفتار کینهتوزانه نسبت به آنها را شامل میشود. این کودکان معمولا خلق خشمگین یا تحریکپذیر، رفتار جدلی یا نافرمان و کینه توزی از دیگران را حداقل یک بار در هفته به مدت 6 ماه نشان میدهند.
۲. اختلال سلوک یکی از اختلالات روانی کودک نوجوان جدی است و با الگوی رفتار مکرر و مداوم مشخص میشود که در آن حقوق اساسی دیگران یا هنجارها یا مقررات اجتماعی متناسب با سن، نقض میشوند. نشانههای اختلال سلوک را میتوان در چهارطبقه، پرخاشگری با افراد و حیوانات، تخریب اموال، فریبکاری یا دزدی و تخلفات جدی از مقررات دستهبندی کرد.
کودکان مبتلا به اختلال سلوک وقتی کار اشتباهی انجام میدهد احساس بد و یا گناه نمیکند و به احساسات دیگران توجهی ندارد و به آنها اهمیتی نمیدهد. آنها ابزار احساسات نمیکنند و به عملکرد ضعیف و مشکل ساز در مدرسه، محلکار یا فعالیتهای دیگر بیاعتنایی میکند.
۳. اختلال انفجاری متناوب: طغیانهای رفتاری عودکننده که بیانگر ناتوانی در کنترل کردن تکانههای پرخاشگری هستند و میزان پرخاشگری که هنگام طغیانهای عودکننده ابراز میشود با تحرک یا هر گونه عوامل استرسزای روانی _ اجتماعی تسریع کننده بسیار بیتناسب است.
این رفتارها باید به طور متوسط هفتهای دوبار به مدت 3 ماه روی دهند. سن تقویمی حداقل 6 سال است و با مواردی همچون پرخاشگری کلامی مثل قشقرق و دعواهای کلامی و رفتاری که صدمه یا تخریب اموال، حمله بدنی و وارد کردن جراحت جسمانی به حیوانات یا افراد دیگر را شامل میشوند.
۴. آتشافروزی بیمارگون: ویژگی اصلی کودکان و نوجوانان مبتلا به آتشافروزی بیمارگون، وجود دورههای متعدد آتشافروزی عمدی و هدفمند است. این افراد قبل از افروختن آتش احساس تنش یا برانگیختگی عاطفی میکنند و شیفتگی و علاقه به آتش یا جذب شدن و کنجکاوی درباره آن در زمینههای موقعیتی آن دیده میشود.
آتشافروزی به عنوان یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان برای نفع مالی، به عنوان ابراز ایدئولوژی اجتماعی_ سیاسی، برای پنهان کردن فعالیت تبهکارانه، برای ابراز خشم یا انتقام یا برای بهبود بخشیدن به شرایط زندگی فرد، در واکنش به هذیان یا توهم یا در نتیجه قضاوت معیوب انجام نمیشود بلکه آنها از تماشا کردن آتش و تاثیرات آن، مشارکت کردن در عواقب بعدی آن لذت میبرند و احساس خشنودی و یا تسکین میکنند.
۵. دزدی بیمارگون: ویژگی اصلی دزدی بیمارگون ناتوانی عودکننده در مقاومت کردن در برابر تکانههای دزدی کردن اشیایی که برای مصرف شخصی یا به خاطر ارزش مالی آنها ضروری نیستند، مشخص میشود. فرد قبل از دزدی دستخوش احساس تنش ذهنی فزایندهای میشود و وقتی مرتکب دزدی میشود احساس لذت، شادی و یا تسکین میکند.
اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی در میان اختلالات روانی کودک و نوجوان شایع است. DSM-5 هفت اختلال اضطرابی که چهار اختلال اضطراب جدایی، لالی انتخابی، فوبی خاص و اختلال اضطراب اجتماعی در اوایل و یا اواسط کودکی پدیدار میشوند و اختلال وحشتزدگی و آگورافوبی و اختلال اضطراب فراگیر را مشخص میکند.
۱. اختلال اضطراب جدایی: با ترس شدید و نامتناسب با رشد از جدا شدن از اشخاص دلبسته مشخص میشود. این اختلال حداقل 4 هفته در کودکان ادامه دارد و موجب ناراحتی و یا اختلال میشود. ترس از جدایی در نوباوگان 6 ماهه پدیدار میشود و بین 13 تا 18 ماهگی به اوج میرسد. اضطراب جدایی معمولا بین 3 تا 5 سالگی کاهش مییابد و همچنین مجددا شروع اختلال اضطراب جدایی معمولا بین 7 تا 9 سالگی است.
۲. لالی انتخابی: نوعی اختلال اضطرابی است که در آن کودکان بهطور مداوم نمیتوانند در موقعیتهای اجتماعی که انتظار صحبت کردن میرود، صحبت کنند. معمولا این اختلال را کودکان پیشدبستانی و یا دبستانی نشان میدهند که از صحبت کردن در مدرسه یا با غریبهها امتناع میکنند، اما در خانه با اعضای نزدیک خانواده صحبت میکنند. این اختلال حداقل به مدت 1 ماه دوام دارد.
۳. فوبی خاص: یکی از شایعترین اختلالات اضطرابی در کودکان و نوجوانان است. فوبی خاص با ترس محسوس از موضوعات یا موقعیتهای قابل تشخیص و محدود میشود.
اکثر فوبیها در 4 طبقه کلی: حیوانات، محیط طبیعی، خون _ تزریق و جراحات، موقعیتهای خاص، محرکهای بیماریزا جای میگیرند. ترسهایی که افراد مبتلا به فوبی نشان میدهند با خطر واقعی که موضوع یا موقعیتی خاص ایجاد میکند، تناسب ندارند.
فوبی خاص حداقل به مدت 6 ماه ادامه مییابد. فوبیهای حیوان به طور معمول بین 8 تا 9 سالگی و فوبی خون _ تزریق _ جراحت 9 تا 10 سالگی پدیدار میشود.
۴. اختلال اضطراب اجتماعی: این اختلال معمولا قبل از 10 سالگی تشخیص داده نمیشود. اختلال اضطراب اجتماعی با ترس و اضطراب محسوس درباره یک یا تعداد بیشتری موقعیت اجتماعی مشخص میشود که در آن فرد با احتمال بررسی دقیق دیگران مواجه میشود. افراد مبتلا به این اختلال نگراناند که جلوی دیگران شرمنده شوند، دیگران فکر کنند که آنها دیوانه و یا احمق هستند یا دیگران متوجه نشانههای اضطراب آنها شوند. این اختلال حداقل 6 ماه ادامه دارد و موجب ناراحتی و اختلال میشود.
۵. اختلال وحشتزدگی: اختلال وحشتزدگی با حملات وحشتزدگی مکرر و غیر منتظره و یک ماه نگرانی درباره حملات آینده یا تغییر در رفتار به خاطر این حملات، مشخص میشود.
۶. آگورافوبیا: آگورافوبی با اضطراب محسوس درباره مکانها یا موقعیتهایی که در آنها گریختن یا کمک بدون تلاش قابل ملاحظه یا شرمندگی ممکن نیست، مشخص میشود.
۷. اختلال اضطراب فراگیر: اختلال اضطراب فراگیر با نگرانی مداومی مشخص میشود که کنترل آن دشوار است و با بیقراری، تمرکز ضعیف، تحریکپذیری، تنش و یا مشکلات خواب ارتباط دارد. این اختلال حداقل 6 ماه ادامه دارد و موجب ناراحتی و یا لطمه میشود. اختلال اضطراب فراگیر با اختلال اضطراب دیگر متفاوت است زیرا با نگرانی مشخص میشود و ارتباط نزدیکی با افسردگی دارد.
اختلالات وسواس فکری – عملی و اختلالات مرتبط
اختلالات مرتبط با وسواس نیز میتواند طبقهای از اختلالات روانی کودک و نوجوان باشد.
وسواس فکری، افکار، امیال یا تصورات ذهنی مکرر و بادوام هستند که به صورت مزاحم و ناخواسته تجربه میشوند درحالی که وسواس عملی، رفتارها یا اعمال ذهنی مکرر هستند که فرد احساس میکند در پاسخ به وسواس فکری یا مطابق با تشریفات خاصی باید آنها را انجام دهد.
۱. اختلال وسواس فکری – عملی در اواخر کودکی و یا اوایل نوجوانی پدیدار میشود. کودکان و نوجوانان مبتلا به OCD اغلب تحریفهای شناختی مانند احساس بزرگ شده مسئولیت شخصی و آمیختگی فکر _ عمل نشان میدهند که نشانههای آنها را تشدید میکنند.
۲. اختلال بدشکلی بدن با اشتغال ذهنی به یک یا چند نقص یا عیب خیالی در ظاهر بدن که برای دیگران قابل مشاهده نیستند یا جزئی به نظر میرسند و با رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی در پاسخ به نگرانیهای ظاهر مشخص میشود.
۳. اختلال ذخیره کردن با مشکل مداوم دور انداختن اموال یا دلکندن از آنها صرفنظر از ارزش واقعی آنها، در نتیجه نیاز خیالی نیرومند به ذخیره کردن اجناس و ناراحتی مرتبط با دور انداختن آنها مشخص میشود.
۴. اختلال موکنی: این اختلال یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان است. اختلال موکنی با کندن عودکننده مو مشخص میشود که به از دست دادن مو و اقدامات مکرر برای کاهش دادن یا متوقف کردن مو کندن منجر میشود. موکنی میتواند در هر ناحیه بدن که مو رشد میکند روی دهد؛ رایجترین نواحی کاسهسر، ابروها و پلکها هستند. این موکنی ممکن است به مدت چندماه تا چند سال تدوام داشته باشد و در طول روز به مدت چند ساعت ادامه یابد.
۵. اختلال پوستکنی: این اختلال یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان است. با کندن عودکننده پوست مشخص میشود که به زخمهای پوستی و اقدامات مکرر برای کاهش دادن یا متوقف کردن پوستکنی منجر میشود. رایجترین نواحی که کنده میشود صورت، دستها و بازوها هستند ولی خیلی از افراد پوست نواحی متعدد بدن را میکنند. علاوهبر پوستکنی ممکن است مالش، فشردن، نیشترزدن و گاز گرفتن پوست نیز وجود داشته باشد. هرچند که افراد مبتلا به این اختلال اغلب سعی میکنند این گونه ضایعات را پنهان یا استتار کنند.
اختلالات مرتبط با آسیب و عامل استرسزا
این دسته از اختلالات روانی کودک و نوجوان با وارد شدن تروما و یک حادثه وحشتناک توصیف میشوند.
۱. اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): این اختلال یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان است و اختلالی است که پس از مواجهه با مرگ، جراحت جدی و یا تجاوز جنسی روی میدهد. PTSD با این نشانهها مشخص میشود: نشانههای مزاحم، اجتناب از محرکهای مرتبط با رویداد ترومازا، تغییرات منفی در خلق یا افکار و تغییرات برانگیختگی و واکنشپذیری که موجب ناراحتی یا اختلال میشوند و حداقل یک ماه دوام دارند. برخی افراد مبتلا به PTSD نشانههای تجزیه را آشکار میسازند.
مسخ شخصیت احساسات جدایی از بدن خویش در حالی که مسخ واقعیت ادراکها یا درک زمان تحریف شده را شامل میشوند. کودکان پیشدبستانی PTSD را به صورت متفاوت با کودکان بزرگتر و بزرگسالان آشکار میسازند. آنها نشانهها را به صورت اعمال آشکار ابراز میکنند و ممکن است علائم و یا نشانههای کمتری داشته باشند و امکان دارد موجب ناراحتی یا اخلال در اعضای خانواده شوند به جای اینکه خودشان آن را تجربه کنند.
۲. اختلال دلبستگی واکنشی: اختلال دلبستگی واکنشی یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان است و با رفتار کنارهگیری از مراقبتکنندگان مشخص میشود که محرومیت در نوباوگی یا اوایل کودکی آن را ایجاد میکند. به نظر میرسد که اختلال دلبستگی واکنشی در اثر فقدان دلبستگی با مراقبتکنندگان در نوباوگی ایجاد میشود و نباید با دلبستگی ناایمن یا آشفته اشتباه گرفته شود.
کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی وقتی ناراحت هستند جویای تسلی مراقبتکنندگان نیستند و وقتی تسلی داده میشوند بهطور موثر به آن پاسخ نمیدهند. کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی واکنشی عاطفه مثبت بسیار اندک نشان میدهند. این اختلال قبل از 5 سالگی آشکار میشود و کودک سن رشدی حداقل 9 ماه دارد.
۳. اختلال آمیختگی اجتماعی بازدارینشده: اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان جدی است. این اختلال یک اختلال دلبستگی نیست بلکه این اختلال با مشکلات اساسی در رابطه با بازداری اجتماعی ارتباط دارد. اختلال آمیختگی اجتماعی بازداری نشده، اختلالی است که به موجب آن کودک به صورتی که از لحاظ رشدی از آن انتظار میرود عمل نمیکند و بارها به بزرگسالان غریبه نزدیک میشود و با آنها تعامل میکند.
اغلب با غریبهها صحبت میکنند و تماس چشمی نامناسب برقرار میکنند. این اختلال با سابقه غفلت یا محرومیت اجتماعی _ هیجانی در نوباوگی و اوایل کودکی ارتباط دارد. کودک سن رشدی حداقل 9 ماهه دارد. کودکان مبتلا به اختلال آمیختگی اجتماعی بازدارینشده را به کودکانی تشبیه کرده است که به صورت کورکورانه با دیگران صمیمی میشوند و رفتار آنها به بزرگ شدن در پرورشگاه نسبت داد.
۴. اختلال استرس حاد: مواجهه با مرگ واقعی یا تهدید به مرگ، صدمه جدی یا حشونت جنسی است که به صورت تجربه کردن مستقیم رویداد آسیبزا، شاهد بودن رویداد و یا آگاهی از اینکه رویداد برای اعضا خانواده و یا دوست نزدیک روی داده است. ویژگی اصلی اختلال استرس حاد به عنوان یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان ایچاد نشانههای مزاحمت، خلق منفی، نشانههای تجزیهای، نشانههای اجتناب و نشانههای برانگیختگی مخصوص است که از 3 روز تا 1 ماه بعد از مواجهه با یک یا چند رویداد آسیبزا ادامه مییابند.
۵. اختلالات سازگاری: ویژگی اصلی اختلال سازگاری به عنوان یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان وجود نشانههای هیجانی یا رفتاری در پاسخ به عامل استرسزای قابل شناسایی است. ناراحتی محسوسی که با در نظر گرفتن موقعیت بیرونی و عوامل فرهنگی که ممکن است بر شدت نشانه و جلوه آن تاثیر داشته باشند، با شدت عامل استرسزا بیتناسب است و نشانهها بیانگر داغدیدگی عادی نیستند.
اختلالات افسردگی
اختلالات افسردگی به عنوان یک طبقه کلی در اختلالات روانی کودک و نوجوان با عمدتا خلق افسرده یا تحریکپذیر، بیعلاقگی به افراد و فعالیتها و مشکلات برآورده کردن ضروریات زندگی روزمره مشخص میشوند.
سه مورد از شایعترین اختلالات افسردگی را که کودکان و نوجوانان تجربه میکنند شامل اختلال بینظمی خلق اخلالگر، اختلال افسردگی اساسی، اختلال افسردگی مداوم (افسردهخویی).
۱. اختلال بینظمی خلق اخلالگر: این اختلال به عنوان یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان نوعی اختلال خلقی است که با طغیانهای خشم شدید و خلق به طور مداوم تحریکپذیر و عصبانی مشخص میشود. این اختلال در کودکان 6 تا 18 سالهای تشخیص داده میشود که حداقل به مدت 12 ماه در دو یا تعداد بیشتری از موقعیتها مشکل دارند. اختلال بینظمی خلق اخلالگر معمولا طغیانهای خشم خود را به افراد و اشیا هدایت میکنند و بعدها در زندگی در معرض خطر اضطراب و افسردگی هستند.
۲. اختلال افسردگی اساسی: افسردگی اساسی یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان است. کودکان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی دستخوش حداقل 5 نشانه افسردگی میشوند که خلق افسرده یا فقدان احساس لذت، حداقل به مدت 2 هفته از آن جمله هستند.
این نشانهها موجب ناراحتی یا اختلال در عملکرد کودک در خانه، مدرسه یا با دوستان میشوند. نشانههای افسردگی شامل خلق افسرده، مشکلات خوردن، مشکلات حرکت، فقدان احساس لذت، مشکلات خواب، مشکلات فکر و تمرکز، انرژی کم، احساس گناه و خودکشی میشود که حداقل به مدت 2 هفته دوام داشته باشد.
۳. اختلال افسردگی مداوم: افسردگی مداوم یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان است. کودکان مبتلا به افسردهخویی، خلق افسرده یا تحریکپذیر را به صورت مزمن برای مدت حداقل یکسال تجربه میکنند. آنها اغلب خود را نالایق و دوستنداشتنی میدانند و به خود تردید دارند و از خود انتقاد میکنند و نسبت به آینده بدبین هستند.
افسرده خوییدر مقایسه با اختلال افسردگی اساسی معمولا شروع تدریجیتر، مدت طولانیتر و شدت کمتری دارد. کودکان مبتلا به افسردهخویی اغلب به صورت دمدمی، بیحال، غمگین یا بدخلق توصیف میشوند.
اختلالات دوقطبی
اختلالات دوقطبی، اختلالات روانی کودک و نوجوان جدی هستند که با وجود نشانههای منیک تعریف شدهاند. DSM-5 سه اختلال دوقطبی را که با کودکان و نوجوانان ارتباط دارد را معرفی میکند: اختلال دوقطبی نوع I، اختلال دو قطبی نوع II و اختلال ادواریخو.
۱. اختلال دوقطبی نوع I: برای اینکه فرد مبتلا به اختلال دوقطبی نوعI تشخیص داده شود باید حداقل یک دوره منیک داشته باشد. دورهی متمایز خلقی که به صورت نابهنجار و مداوم بالا، گشاده یا تحریکپذیر است و افزایش مداوم انرژی و فعالیت است را دوره منیک مینامند.
دورههای منیک حداقل 1 هفته ادامه مییابند و نشانهها در بخش عمده روز وجود دارند. کودکان و نوجوانان نیز معمولا خلق گشاده، بالا و افزایش انرژی را گزارش میدهند. عزت نفس بالا، کاهش نیاز به خواب، پرحرفی، پرشافکار، حواسپرتی، افزایش فعالیت هدفمند و درگیری بیش از حد در فعالیتها از نشانههای دوره مانیا است.
۲. اختلال دو قطبی نوع II: برای اینکه فردی مبتلا به اختلال دوقطبی نوع II تشخیص داده شود باید حداقل یک دوره افسردگی اساسی و حداقل یک دوره هیپومانیا را داشته باشد. بنابراین هیپومانی به نشانههای مانیای نه چندان شدید یا طولانی اشاره دارد. هیپومانی از 3 نظر با مانیا فرق دارد:
الف. هیپومانی حداقل 4 روز اما کمتر از 1 هفته ادامه دارد.
ب. هیپومانی موجب اختلال قابل ملاحظه در عملکرد اجتماعی، شغلی یا تحصیلی نمیشود.
ج. هیپومانی هرگز ایجاب نمیکند که فرد بستری شود.
۳. اختلال ادواریخو: اختلال دوقطبی است که به ندرت در کودکان و نوجوانان تشخیص داده میشود. این اختلال به وسیله دورههای نشانههای هیپومانیا که ملاکهای کامل برای دوره هیپومانیا را برآورده نمیکنند و دورههای نشانههای افسردگی که ملاکهای کامل برای دوره افسردگی اساسی را برآورده نمیسازد، تعریف شده است.
کودکان و نوجوانان باید این نشانههای هیپومانیا و افسردگی را حداقل به مدت 1 سال تجربه کنند و نباید به مدت بیش از 2 سال بدون نشانه باشند. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال ادواریخو گرایش دارند خلق خود را به صورت ترکیبی از بیحوصلگی یا رخوت و عزت نفس پایین، همرا با شتاب افکار و تکانشگری توصیف کنند.
اختلالات طیف اسکیزوفرنی و اختلالات روانپریشی دیگر
این طبقه از اختلالات روانی کودک و نوجوان شامل اختلالاتی است که مرتبط با از دست دادن تماس با واقعیت است.
طیف اختلالات اسکیزوفرنی شامل اختلال اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزو تایپی و اختلالات روانپریشی دیگر میشود. گرچه معمولا تصور میشود که اسکیزوفرنی اختلال بزرگسالی است اما میتواند در کودکان و نوجوانان نیز وجود داشته باشد. اسکیزوفرنی اختلال روانپریشی است که در آن افکار، احساسات و اعمال فرد فقدان تماس با واقعیت را منعکس میکند.
این اختلال با نشانههایی همچون توهمات، هذیانها، گفتار آشفته، اعمال آشفته و یا کاهش ابراز هیجانی که عملکرد را حداقل برای مدت 6 ماه مختل میکند، مشخص میشود. شایعترین ویژگیهای اسکیزوفرنی در کودکان و نوجوانان، توهمات هستند.
توهمات معمولا شنیداری هستند و از صداهایی تشکیل میشوند که ممکن است دستوراتی بدهند، تهدید کنند یا درباره افکار یا اعمال کودکان و نوجوانان دستوراتی را صادر کنند. توهمات دیداری نیز اغلب روی میدهد که شامل سایهها، نورها یا تصاویر ذهنی کوتاه و مبهمی را میبینند.
اختلالات تغذیه و خوردن
طبقه اختلالات خوردن، انواعی از اختلالات روانی کودک و نوجوان را در بر میگیرد که مشکل اصلیشان مرتبط با خوردن است.
تقریبا 1 تا 2 درصد کودکان خردسال اختلالات تغذیه دارند. اختلالات تغذیه و خوردن با اختلال مداوم در خوردن و رفتار مرتبط با خوردن که به صورت امتناع از غذا، رژیم غذایی محدود، برنامه غذایی نامناسب یا استفراغ مکرر مشخص میشوند که به تغییر مصرف یا جذب غذا منجر میشوند و سلامت جسمانی یا عملکرد روانی _ جسمانی را مختل میکنند.
طیف اختلالات خوردن شامل:هرزهخواری، اختلال نشخوار، اختلال مصرف غذای درویجو/محدودکننده، بیاشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و اختلال پرخوری میشود.
۱. هرزهخواری: هرزهخواری به خوردن مداوم مواد غیرمغذی، غیرغذایی در طول دوره حداقل یک ماه اشاره دارد. حداقل سن دو سال برای تشخیص هرزه خواری توصیه میشود تا به دهان بردن چیزها توسط کودکان که از لحاظ رشدی طبیعی است و به فرو دادن منجر میشود، کنار گذاشته شود. دو اختلال تغذیه در کودکان مبتلا به ناتوانیهای رشد بسیار شایع هستند که یکی از آنها هرزه خواری و دیگری اختلال نشخوار است.
هرزه خواری معمولاً با ناتوانی عقلانی شدید یا عمیق ارتباط دارد و تقریباً 15 درصد افراد مبتلا به ناتوانی عقلانی هرزهخواری دارند چرا که امکان دارد هرزه خواری برای این افراد تحریک دهانی و چشایی تأمین کند.
۲. اختلال نشخوار: ویژگی اصلی اختلال نشخوار، نشخوار مکرر غذاست که پس از تغذیه یا خوردن ظرف مدت حداقل یک ماه روی میدهد. غذای نشخوارشده ممکن است دوباره جویده، دوباره بلعیده یا تف کرده شود. نشخوار در اختلال نشخوار باید مکرر باشد، حداقل چندبار در هفته روی دهد مخصوصاً به صورت روزانه روی دهد.
اطفال مبتلا به اختلال نشخوار وضعیت کشیدن و خم کردن پشت را در حالیکه سر به عقب نگه داشته شده است نشان داده و با زبان خود حرکات مکیدن را انجام میدهند. اختلال نشخوار معمولاً در اوایل کودکی ایجاد میشوند. برخی کودکان برای جلب توجه مراقبین یا همسالان نشخوار میکنند.
۳. اختلال مصرف غذای دوریجو/محدودکننده: ویژگی اصلی اختلال مصرف غذای دوریجو/محدودکننده اجتناب از مصرف غذا یا محدود کردن آن است. کودکان مبتلا به اختلال مصرف غذای دوریجو/محدودکننده بیعلاقگی به خوردن و اجتناب از برخی غذاها بر اساس ویژگیهای حسی آنها مثل بافت، رنگ، بو را نشان میدهند و نگران پیامدهای منفی احتمالی خوردن هستند. این کودکان در رابطه با برآورده ساختن نیازهای غذایی یا انرژی خود مشکلات مداوم دارند.
۴. بیاشتهایی عصبی: افراد مبتلا به این اختلال سه ویژگی اساسی را نشان میدهند. اول اینکه افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی وزن طبیعی بدن را حفظ نمیکنند. دوم اینکه افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی درباره شکل و وزن بدن خود نگرانی مفرط نشان میدهند. سوم اینکه معمولاً جدی بودن وزن کم بدن خود را انکار میکنند. این اختلال به دو نوع محدودکننده و پرخوری/پاکسازی تقسیم میشود.
در نوع محدودکننده ظرف سه ماه گذشته فرد به دورههای مکرر پرخوری یا رفتار پاکسازی نپرداخته است. در نوع پرخوری/پاکسازی فرد ظرف سه ماه گذشته به دورههای مکرر پرخوری یا رفتار پاکسازی که شامل استفراغ عمدی، سوءمصرف ملینها، مدرها یا تنقیهها میشود پرداخته است.
۵. پرخوری عصبی: ویژگی اصلی پرخوری عصبی، پرخوری مکرر است. پرخوری زمانی روی میدهد که فرد مقدار بسیار زیادی از غذا را در مدت زمان مجزا مصرف کند و فرد احساس کند درحال خوردن کنترل ندارد. افراد مبتلا به پرخوری عصبی اغلب در خلوت پرخوری میکنند زیرا پرخوری موجب احساس گناه و شرم میشود. نوجوانان اغلب تلاش زیادی میکنند تا پرخوری و پاکسازی خود را از اعضای خانواده گاهی به مدت چندماه یا چندسال پنهان نگه دارند.
۶. پرخوری: این اختلال با دورههای مکرر پرخوری بدون رفتارهای جبرانی نامناسب برای اجتناب از افزایش وزن مشخص میشود. افراد مبتلا به اختلال پرخوری هنگام پرخوری احساس میکنند بر خوردن خود کنترل ندارند و متوقف کردن آن را بسیار دشوار میدانند. پرخوریها به طور متوسط حداقل یکبار در هفته به مدت سه ماه روی میدهند.
اختلالات دفع
اختلالات دفع در اختلالات روانی کودک و نوجوان کلاً دفع ادرار یا مدفوع را شامل میشوند و معمولاً در کودکی یا نوجوانی تشخیص داده میشوند. این گروه از اختلالات بیاختیاری ادرار، تخلیه کردن ادرار در مکانهای نامناسب و بیاختیاری دفع، دفع کردن مدفوع در مکانهای نامناسب را شامل میشود.
۱. بیاختیاری ادرار: بیاختیاری ادرار که با تخلیه مکرر ادرار در بستر یا لباس به صورت ارادی یا غیرارادی مشخص میشود، کودک مبتلا به این اختلال باید حداقل 5 ساله باشد و این عمل باید حداقل هفتهای دوبار به مدت سه ماه روی دهد و موجب ناراحتی یا اختلال شود. تقریباً 45 درصد کودکان بیاختیاری ادرار دارند و تعداد پسرها تقریباً سه برابر دخترهاست.
بیاختیاری ادرار اغلب با ADHD و عوامل استرسزای روانی-اجتماعی خفیف ارتباط دارد. این اختلال میتواند در اثر انضباط خشن یا عیبجویی و راهکارهای خوشنیت اما بیتأثیر برای اصلاح، تشدید شود.
۲. بیاختیاری دفع: این اختلال که با دفع مکرر مدفوع در مکانهای نامناسب به صورت غیر عمدی یا عمدی مشخص میشود. کودکان مبتلا به این اختلال باید حداقل 4 ساله باشند و این عمل باید حداقل ماهی یکبار به مدت سه ماه روی داده باشد و موجب ناراحتی یا اختلال شده باشد. اکثر موارد بیاختیاری دفع در اثر یبوست ایجاد میشوند.
کودکان به دلیل درد از دفع مدفوع خودداری میکنند اما به مرور زمان دستخوش تخلیه غیرارادی میشوند. برخی کودکان بیاختیاری دفع غیرنگهدارنده ثانویه دارند. آنها کنترل دفع دارند ولی به صورت ارادی در مکانهای نامناسب اجابت مزاج میکنند. این کودکان عمدتاً پسر هستند و سوابق رفتار لجبازی و نافرمانی دارند.
اختلالات مرتبط با مواد و اعتیادآور
این طبقه از اختلالات روانی کودک و نوجوان تعریف خاص خودش را دارد. افراد در صورتی مبتلا به اختلالات مصرف مواد تشخیص داده میشوند که الگوی مشکل آفرین مصرف الکل یا مواد مخدر را نشان دهند که عملکرد روزانه آنها را مختل کند یا موجب ناراحتی روانشناختی قابل ملاحظه شود. اختلالات مصرف مواد با الگوی مشکلآفرین مصرف مواد مشخص میشود که به وسیله کنترل معیوب، مشکلات اجتماعی، مخاطرهجویی و یا تحمل یا ترک ، به ناراحتی یا اختلال میانجامد. در DSM5 افراد بر اساس نوع مادهای که مصرف میکنند تشخیص داده میشوند.
غفلت و بدرفتاری
غفلت و بدرفتاری جزئی از اختلالات روانی کودک و نوجوان نیست اما مشکلاتی است که باید در کانون توجه روانپزشک و روانشناس قرار بگیرد. بنابراین غفلت و بدرفتاری را به عنوان یکی از اختلالات روانی کودک و نوجوان محسوب نکنید.
DSM-5 چند نوع بدرفتاری با کودک را مشخص میکند: بدرفتاری جسمانی، بهرهکشی جنسی، بدرفتاری روانی و غفلت. سه نوع گسترده غفلت نیز به ترتیب غفلت جسمانی، غفلت پزشکی و غفلت تحصیلی وجود دارد.
۱. بدرفتاری جسمانی اعمال عمدی را که به جراحت یا خطر جدی جراحت برای کودک منجر شوند شامل میشود. مانند کتک زدن، لگد زدن، تکان دادن، پرت کردن، سوزاندن، چاقو کشیدن یا خفه کردن.
۲. بدرفتاری جنسی: بهرهکشی جنسی تمام تعاملهای جنسی بین بزرگسالان و غیربزرگسالان (کودکان و نوجوانان) شامل میشود.
۳. بدرفتاری روانی به صورت الگوی رفتار مراقبت کنندهای که به کودکان انتقال میدهد که آنها بیارزش، معیوب، غیرقابل دوست داشتن، ناخواسته و در معرض خطر هستند یا فقط برای برآورده کردن نیازهای دیگران ارزش دارند توصیف میشود. این بدرفتاری شامل طرد کردن، ارعاب، منزوی کردن، بهرهکشی و دریغ کردن محبت عاطفی میشود.
۴. غفلت از کودک زمانی روی میدهد که مراقبتکنندگان نیازهای اساسی کودکان را برآورده نکنند و وقتی غفلت به آسایش کودکان صدمه بزند یا آن را تهدید کند مراقبتکنندگان به سه طریق میتوانند از کودکان غفلت کنند. غفلت جسمانی: زمانی روی میدهد که مراقبت کنندگان از کودکان در برابر خطر محافظت نکنند یا نیازهای جسمانی آنها که شامل تأمین کردن غذا، سرپناه و پوشاک است را برآورده نسازند.
شاید غفلت جسمانی شایعترین نوع غفلت باشد. غفلت پزشکی: زمانی روی میدهد که نیازهای اساسی مراقبت از سلامتی کودکان برآورده نشده باشد. غفلت تحصیلی زمانی روی میدهد که والدین کودکان خود را در مدرسه ثبت نام نکنند یا از جهات دیگر فرصت تحصیل برای آنها فراهم نیاورند.
ارتباط با ما
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
اینستاگرام: schema.therapy
تلگرام: psychologistnetes
ایمیل: schemalogy@yahoo.com