آزمایش های روانشناسی

بسیاری از ما فکر میکنیم که خودمان را میشناسیم و از باورهای خود آگاهی کامل داریم و میدانیم که از چه اصولی پیروی میکنیم.
به نظر میرسد ما هنگامی که در گروهی قرار میگیریم نظر خود را مطرح میکنیم. اگر از ما بخواهند که در یک آزمایش، با دیگران به صورت واقعی بدرفتاری کنیم شاید ابتدا بگوییم حاضر به بدرفتاری نیستیم. اما همیشه اینگونه نیست.
آزمایش های روانشناسی
یکی از عوارض جانبی روانشناسی، تغییر دیدگاه انسان در مورد خودش بوده است. انسانها در طول سالیان زندگی روی زمین در مورد خود، دیدگاهها و نظریههای مختلفی برای تبیین رفتار خویش ارائه کرده است.
این نظریهها عموماً بر پایهی عقل سلیم و مشاهدات همراه با سوگیری بوده است. اما علم روانشناسی در برابر این دیدگاهها و نظریهها قد علم کرد و تلاش کرد سوگیریهای موجود در مورد بررسی رفتار انسان را از بین ببرد. راهحل روانشناسی استفاده از روشهای علمی بود. روشهای علمی مطمئنترین روش برای بررسی پدیدههای روانی و رفتاری بود.
تاریخ روانشناسی پر از آزمایشهایی است که دیدگاه ما در مورد رفتار انسان را دستخوش تغییرات اساسی کرده است. گاهی نتیجهی این آزمایشها آنقدر غافلگیرکننده بوده که عقل سلیم در مورد ذهن و کنشهای انسانی را به چالش کشیده است. از این رو این آزمایشها به شدت چالشبرانگیزاند.
در این مقاله تعدادی از آزمایش های روانشناسی را با هم مرور میکنیم تا درک کنیم روانشناسی چگونه عقل سلیم در مورد انسان را به چالش کشیده است و درک عمیقتری در مورد انسان به ارمغان آورده است. آزمایش های روانشناسی بسیار جالب و بحث برانگیزاند.
آزمایش میمونهای هارلو: تأثیر عشق بر انسان

یکی از آزمایش های روانشناسی که منجر به یک تغییر اساسی در روانشناسی و دیدگاه انسان نسبت به خودش به وجود آورد آزمایش روانشناسیای است که توسط هارلو با میمونها انجام شده است. در ادامه این آزمایش روانشناسی را با هم مرور میکنیم.
این آزمایشها در اواخر دههی ۱۹۵۰ و اوایل دههی ۱۹۶۰ توسط روانشناسی به نام هری هارلو انجام شده است. هاراو در این آزمایش اثرات نیرومند عشق بر رشد و تحول بهنجار انسان را نشان داد.
هارلو با نشان دادن اثرات مخرب محرومیت از عشق روی بچهمیمونها اهمیت عشق را برای رشد سالم کودک برجسته ساخت. این درحالی بود که روانشناسی رفتارگرا که در آن زمان غالب بود و اکثر روانشناسان سخت دلبسته آن بودند معتقد بودند که صرفا باید بر رفتارهای آشکار کودکان تأکید کرد و کاری به دنیای درونی آنها از جمله احساس محبت و عشق نداشت.
آنها این ایده را ترویج کرده بودند که کودک برای اینکه رشد سالمی داشته باشد باید تقویتها را در مورد او به کار بست. اما آزمایش هارلو این دیدگاه را به طور کلی به چالش کشید و نشان داد که پرورش بدون عشق به شدت آسیبزننده است.
در این آزمایش نوزاد میمونها بلافاصله از مادرشان جدا میشدند و در محیطی قرار میگرفتند که دو مادر مصنوعی وجود داشت. یکی از این مادرها با سیم ساخته شده بود ولی طوری ساخته شده بود که بچهمیمون بتواند از آن تغذیه کند. مادر دوم با یک حولهی گرم و نرم ساخته شده بود ولی نوازد میمون نمیتوانست از آن تغذیه کند.
هارلو به این نتیجه دست پیدا کرد که اگرچه بچهمیمونها برای تغذیه به سراغ مادر سیمی میرفتند اما بیشتر وقت خود را نزدیک مادر حولهای میگذارندند. این آزمایش روانشناسی نشان داد که پیوند با مادر چیز بیشتری از تغذیه کردن است و راحتی و امنیت نقش مهمی در شکلگیری دلبستگی دارد.
آزمایش شرطی سازی کلاسیک پاولف

مفهوم شرطی سازی کلاسیک توسط هر دانشجویی که وارد روانشناسی میشود مورد مطالعه قرار میگیرد اما اولین کسی که مفهوم شرطی سازی کلاسیک را معرفی کرد روانشناس نبود. پاولف در واقع سیستم گوارشی سگها را مطالعه میکرد.
پاولف دستگاهی ساخته بود که توسط آن میزان ترشح بزاق سگها را اندازه میگرفت. پاولف هنگام مطالعه سگها مشاهده کرد که آنها قبل از اینکه غذا دریافت کنند بزاقشان ترشح میشود. او نتیجه گرفت که این ترشح بزاق که قبل از دریافت غذا صورت میگیرد درواقع با دیدن دستیار پاولف رخ میدهد.
بنابراین پاولف کشف کرد که یک محرک خنثی (دیدن دستیار، که به صورت طبیعی باعث ترشح بزاق نمیشود) وقتی با یک محرک غیرشرطی (دریافت غذا، که به صورت طبیعی باعث ترشح بزاق میشود) میتواند باعث ایجاد پاسخ شرطی (ترشح بزاق که با دیدن دستیار رخ میدهد) شود. این آزمایشها باعث شکلگیری پدیدهای به نام شرطی سازی کلاسیک شد.
شرطی سازی کلاسیک یکی از آزمایش های روانشناسی است که سنگ بنای رفتاردرمانی و نیروی محرکهای شد برای بسیاری از تکنیکهای اثربخش رواندرمانی. مدتی بعد از این آزمایش، در آمریکا، جان بی واتسون، با استفاده از شرطی سازی کلاسیک توانست یک کودک به نام آلبرت را طوری شرطی کند که از موشها بترسد.
این اولین باری بود که ایجاد ترس در انسان به صورت علمی نشان داده شد. شرطی سازی کلاسیک، دومینویی را راهاندازی کرد که در نهایت یکی از پایههای اساسی موج اول رفتاردرمانی شد.
آزمایش همنوایی اش

قبل از اینکه یکی از مهمترین آزمایش های روانشناسی را بخوانید به این سؤال پاسخ دهید: اگر در یک گروه قرار بگیرید که در پاسخ به یک سؤال، پاسخ مشابهی میدهند آیا شما هم همان پاسخ را میدهید؟ حالا اگر بدانید که پاسخ سایر اعضای گروه اشتباه است ولی همگی بر سر پاسخ توافق دارند آیا پاسخ درست را مطرح میکنید یا باز هم از گروه پیروی میکنید. آزمایش همنوایی پاسخ جالبی برای این معما دارد.
یکی از آزمایش های روانشناسی که بسیار جالب و در نوع خود بحثبرانگیز است مربوط به آزمایش های سولومون اش در مورد همنوایی بود. اش به دنبال بررسی قدرت همنوایی در گروه بود. همنوایی به این معناست که فرد از سایر افراد گروه پیروی میکند و همان کاری را انجام میدهد که سایر اعضای گروه انجام میدهند.
مطالعات اش نشان داد که افراد به طور شگفتانگیزی مستعد پیروی و همنوایی از گروه هستند حتی زمانی که میدانند گروه اشتباه میکند. در مطالعه اصلی اش، چهار خط وجود داشت. یکی از این خطها، خط هدف بود و آزمودنیها باید میگفتند که کدام یک از سه خط باقیمانده، هماندازه خط هدف است. این آزمایش در پوشش، تست بینایی انجام شد.
ابتدا از هر آزمودنی بهتنهایی پرسیده شد که کدام خط به خط هدف نزدیک است اکثر آزمودنیها خیلی دقیق عمل کردند و درست پاسخ میدادند. اما در دور بعدی آزمودنیهای واقعی در یک گروه قرار میگرفتند که اعضای گروه در واقع همدست آزمایشگر بودند و قرار بود همگی پاسخ غلط بدهند. در این موقعیت، آزمودنیهای واقعی پاسخ اولیه خود را تغییر دادند و خطی را انتخاب کردند که اعضای گروه هماندازهی خط هدف تشخیص داده بودند.
آزمایش شرطی سازی عامل

یکی از آزمایش های روانشناسی دورانساز و سرنوشتساز در تاریخ روانشناسی توسط یک رفتارگرا به نام بیاف اسکینر انجام شد.
در چند سطر قبل با هم در مورد یکی از آزمایش های روانشناسی به نام شرطی سازی کلاسیک گفتگو کردیم و گفتیم که در روانشناسی اثرات پایداری داشته است. بعد از پاولف، اسکینر نوع دیگری از شرطی سازی را معرفی کرد و نام آن را شرطی سازی عامل گذاشت.
اسکینر معتقد بود که ارائهی تقویت میتواند احتمال تکرار یک رفتار را افزایش داد. اسکینر یک جعبه مخصوص طراحی کرد. در این جعبه، یک موش قرار داده میشود. وقتی موش گرسنه میشود در جعبه به جستجو میپردازد. درون جعبه، یک اهرم نیز قرار دارد. موش به صورت اتفاقی به اهرم دست میزند. اهرم طوری تعبیه شده است که با فشار آمدن به آن موش غذا دریافت کند.
وقتی موش با دست زدن به اهرم، غذا دریافت میکند از نظر اسکینر در حال تقویت شدن است و مرتبه بعدی خیلی سریعتر به اهرم دست میزند. در واقع ارائه تقویت، باعث افزایش رفتار دست زدن به اهرم میشود. اسکینر با همین روش، به کبوترها آموزش داده بود که پینگپنگ بازی کنند.
شرطی سازی عامل به همراه شرطی سازی کلاسیک، نقش بسیار مهمی در انواع رفتاردرمانیها و روانشناسی یادگیری دارد. این دو شرطی سازی زمینهساز موج اول رفتار درمانی شدند.
آزمایش اطاعت میلگرام

آزمایشی که میلگرام درباره اطاعت انجام داد یکی از آزمایش های روانشناسی است که شوکهکننده است. در این آزمایش، دو شرکتکننده حضور داشتند: یکی همدست میلگرام و دیگری آزمودنی واقعی.
آزمایش از این قرار است: اگر آزمودنی همدست پاسخ غلطی به سوال آزمایشگر بدهد، آزمودنی واقعی باید به او یک شوک الکتریکی وارد کند. شدت این شوک توسط آزمایشگر تعیین میشد و آزمودنی واقعی باید آن را اجرا میکرد و آزمودنی همدست باید وانمود میکرد که واقعاً شوک دریافت کرده است.
میلگرام مشاهده کرد که آزمودنیهای واقعی حتی وقتی آزمودنی همدست از شدت شوک پریشان است یا آه و ناله میکند یا حتی بیهوش است میزان شوک درخواستی را وارد میکنند. ۶۵ درصد آزمودنیهای واقعی بالاترین شوک ممکن، را وارد کردند.
آزمایش میلگرام یکی از بحث برانگیزترین آزمایش های روانشناسی است. بسیاری از شرکتکنندگان در نتیجه مشارکت خود پریشانی قابلتوجهی را تجربه کردند و در بسیاری از موارد پس از پایان آزمایش هیچوقت از آنها مطلع نشدند. این آزمایش در توسعه دستورالعملهای اخلاقی برای استفاده از شرکتکنندگان انسانی در آزمایش های روانشناسی نقش داشت.
آزمایش زندانی استنفورد

اگر در یک آزمایش به عنوان زندانبان انتخاب شوید و به شما بگویند که در این آزمایش قرار است با زندانیها بدرفتاری کنید آیا واقعاً بدرفتاری میکنید؟ جالب است بدانید که برای پاسخ به این سؤال یک آزمایش واقعی ترتیب داده شده است.
آزمایش زندانی استنفورد یکی از آزمایش های روانشناسی است که آنچنان تأثیر عمیقی داشته است که نتایج آن هر کسی را شوکه میکند. آزمایش زندانی استنفورد توسط فیلیپ زیمباردو انجام شده است.
در این آزمایش، دو گروه دانشجو انتخاب شدند. یکی از گروهها، زندانی و گروه دیگر زندانبان. قرار بود این آزمایش به مدت دو هفته ادامه پیدا کند. اما زندانبانها واقعاً در نقش خود فرو رفتند و به شکل واقعی با زندانیان بدرفتاری میکردند. در نتیجه آزمایش بعد از ۶ روز متوقف شد.
البته به زندانبانها دستور داده شده بود که عملاً بدرفتاری کنند (آزمایش اطاعت).
این آزمایشها و آزمایش روانشناسی بیشماری دیگری که انجام شدهاند نشان میدهد که انسانها تحت تأثیر عوامل بسیار مختلفی قرار میگیرند و بسیاری از باورهای اولیه ما هنگامی که واقعاً در محیط قرار میگیریم تغییر میکند و حتی علیرغم باورهای خود، رفتارهایی را انجام میدهیم.
برای ارتباط با ما در انتهای مطلب کامنت بگذارید. علاوه بر این میتوانید در اینستاگرام و تلگرام ما را دنبال کنید.
- اینستاگرام: schema.therapy
- تلگرام: psychologistnotes
- ایمیل: schemalogy@gmail.com